رفتن به مطلب

گشتالت درمانی


ارسال های توصیه شده

گشتالت درمانی یکی ازروشهای مشاوره است که فردریک پرلزو همسرش لورا آن را ارائه دادند. پرلزدریک خانواده یهودی متولدشد، وی بعد از اخذ درجه دکترای طب با سمت دستیار با کرت گلدشتاین و پل شیلدر درمؤسسات روانکاوی درمقام روانکاو کارمی کرد. او از طریق تماسهای خود با ورتهایمر، تیلیچ، گلدشتاین، بیوبرو دیگرصاحبنظران مجمع علمی و حرفه ای آلمان در سالهای دهه بیست و سی قرن بیستم میلادی موفق شد مقدمات گشتالت درمانی(Gestalt Therapy) را تدوین کند.

● تعریف گشتالت درمانی:

آنچه بنام گشتالت درمانی معروف شده است چیز تازه ای نیست، بلکه سازماندهی جدیدی است از افکاری که از قدیم الایام در زمینه های مختلف وجود داشته است.

به نظرمی رسد پرلز در تدوین نظریات خود از سه حوزه فکری خاص و مستقل تأثیر پذیرفته است که عبارتند از: مکتب اصالت وجود، پدیدارشناسی اروپایی و روانشناسی گشتالت. درمکتب اصالت وجود، برتجارب زمان حال فرد؛ در روانشناسی گشتالت بر ادراک و کلی­نگری و در پدیدارشناسی بر ادراک فرد از واقعیت تأکید می شود. در حالی که در گشتالت درمانی ضمن توجه به اهمیت تجربه، ادراک فرد از هستی خود در زمان حال بر ارگانیزم به عنوان یک کل، همچنین چگونگی ارتباط ارگانیزم با محیط و چگونگی کسب تجربه ازجانب فرد تأکید می شود (به عبارت دیگر تأکید پرلز بر ادراک وکل نگری و چگونگی واکنش فرد در مقابل پدیده­ها تأثیری است که پرلز از مکاتب اصالت وجود، پدیدارشناسی و روانشناسی گشتالت گرفته است. در روانشناسی اصالت وجود تأکید برآن است که فرد در زمان حال چه تجربه ای دارد، درحالی که درگشتالت درمانی ضمن پذیرش اهمیت تجربه تأکید برآن است که فرد در زمان حال هستی­اش را چگونه درک می کند. تأکید بر ارگانیزم به مثابه یک کل و همین طور تأکید بر ارتباط ارگانیزم با محیط و فرایند تجربه فرد از مفاهیم اساسی تفکرگشتالتی و مکتب اصالت وجود است).

روانشناسی گشتالت که به منزله نظریه ای درزمینه ادراک به­وجود آمد بر روابط متقابل میان شکل شیء و زمینه آن و فرایندهای ادراکی تأکید داشت و واکنشی بود نسبت به شیوهای اجزا نگرانه­ای که سعی می­کردند ادراک و فرایندهای ذهنی را از راه تجزیه آنها به اجزا و یا به محتویات ذهنی مطالعه کنند. از آغازگران نهضت روانشناسی گشتالت می توان از ورتهایمر، کافکا و کهلرنام برد.

گشتالت درمانی بر افکار و احساسات و برداشت فرد از دنیا در زمان حال تمرکز دارد و به گذشته فرد توجهی ندارد. در این روش بیش از این که به گفتگوهای انتزاعی در مورد وقایع و موقعیتهای مختلف توجه شود بر ایجاد زمینه برای تجربة مستقیم تأکید می شود. در گشتالت درمانی درمانگر به مراجع کمک می کند که رفتارهای اجتنابی را به سطح آگاهی بیاورد تا بدین وسیله حالت تعادل در فرد ایجاد شود، زیرا هنگامی که فرد از امیال، تحریکات و عواطف ناخواسته خود مطلع شود می تواند با محیط تعادل مناسبتری داشته باشد.

توجه به زمان و مکان موجود (حال) و ایجاد حداکثرآگاهی، اساس گشتالت درمانی است. فرد پس ازکسب آگاهی قادرخواهد بود به کمک اصول گشتالت رابطة بین مشکل و زمینه را وسعت بخشد و موقعیتهای ناتمام را تشخیص داده و درصدد اصلاح آن برآید. منظور از موقعیتهای ناتمام نیازهای ارضانشده ای است که معمولا ًفشار روانی زیادی برفرد وارد می کنند و رفتار او را تحت تأثیرقرار می­دهند (کری،۱۹۹۶).

درگشتالت درمانی به مسائلی نظیراینکه فرد چگونه بدان حالت درآمده است، یادلیل انجام کارهایش چه بوده، یافردا چه خواهد کرد و چه پیش خواهد آمد توجهی نمی شود.

گشتالت درمانی به تمرکزدرمانی نیز معروف است.

لینک به دیدگاه

● هدف گشتالت درمانی:

هدف اصلی گشتالت درمانی رشد آگاهی و مسئولیت­پذیری مراجع است.

آگاهی عبارت است ازکسب دانش نسبت به محیط؛ یعنی فرد هرچه بیشتر با محیط واقعی خود در تماس و تعامل طبیعی قرارگیرد.

شناخت خود آگاهی از نیازهای ارضا نشده است که بر رفتار فرد تأثیرمی گذارد؛ پذیرش و توانایی برقراری ارتباط با محیط و دیگران.

بدون کسب آگاهی، مراجع قادر به تغییرشخصیت خود نخواهد بود. از طریق کسب آگاهی، مراجع ظرفیت مواجهه با احساسات وعواطف انکار شدة خود را پیدا می کند و درمی­یابد که موجود مستقلی است و نیازی به وابستگی به دیگران ندارد. گشتالت درمانی به مراجع کمک می کند موانع و سدها را از سر راه "شدن" فرد بردارد تا فرد از حمایتهای محیطی به حمایتهای شخصی، یعنی استعدادهای درونی که همان بلوغ است، برسد و با کشف زندگی رشد کند و سپس به بلوغ شخصی برسد. درواقع گشتالت درمانی سعی می کند که فرد آن چیزی بشود که هست. زمانی که فرد به بلوغ شخصی(فردی) دست یافت می تواند شکافهای موجود در زندگی خود را شناخته و شیوة پرکردن آنها را بیاموزد و در جهت ایجاد وحدت و یکپارچگی در زندگی خود گام بردارد. بطورکلی می توان گفت هدف غایی گشتالت درمانی برقراری تعادل مطلوب در ارگانیزم است(جاکوبس ویونتف).

هدفهای اصلی گشتالت درمانی، توانمند کردن مراجع درجهت نیل به یکپارچه ترشدن، آگاهترشدن و آزاد شدن برای تجربه کردن و درنتیجه به فعل درآوردن توانایی های بالقوه مراجع است و اساس تمام هدفهای گشتالت درمانی کسب آگاهی است.

لینک به دیدگاه

● فرآیندمشاوره ای درمان گشتالتی:

به نظر زینکر در فرآیند مشاوره ای گشتالتی انتظار می رود که:

۱) آگاهی مراجع نسبت به خود افزایش یابد، که این آگاهی از طریق تماس با محیط، احساس نیروهای متضاد، توجه و تمرکزکردن حواس بریک موضوع، بالابردن احساس بدنی، گوش دادن به توصیفهای کلامی و… حاصل می شود.

۲) مراجع بتدریج مسئولیت تجارب خود را بر عهده بگیرد و دیگران را مسئول تفکرات، احساسات و اعمال خود نداند.

۳) مهارتها و ارزشهای مورد نیاز به منظور پاسخگویی به نیازهای خود را بدون تعدی به حقوق دیگران رشد دهد.

۴) نسبت به احساسات خود آگاهی کسب کند.

۵) پس از پذیرش مسئولیت اعمال خود پیامدهای آنها را نیز بپذیرد و برای هریک از رفتارهایش اعلام قبول مسئولیت کند.

۶) تلاش کند به جای حمایتهای بیرونی به حمایتهای درونی متکی باشد.

۷) بتواند از دیگران کمک بخواهد و به دیگران نیز یاری رساند.

در رویکرد گشتالت درمانی، خودشناسی تنها از طریق درون­نگری حاصل نمی شود بلکه در عمل به­دست می آید. توجه به یک موضوع، تشخیص وجوه تمایز و تشابه موضوعهای مختلف، به تجربه درآوردن عواطف، توصیف کلامی، بررسی رفتارهای نادرست و… به رشد آگاهی می انجامد که همان آگاهی ازخود است.

کل فرآیند روان­درمانی مرکب از سه فرآیند جزئی تر است. یکی خود فرآیند درمان است که همان رابطه مراجع و درمانگر می­باشد؛ دیگری فرآیند درون بیمار است که به­وسیله علامت و نشانه های مرضی نشان داده می شود و سومی فرآیند درون درمانگر است که به فرآیند مرضی بیمار پاسخ می دهد. فرآیند درمان یا رابطه مراجع و درمانگر تنها فرآیندی است که نمی تواند وجود نداشته باشد ،بنابراین از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.

به نظریونتف اگرچه درمانگردرفرآیندمشاوره به راهنمایی مراجع،ارائه تجربه ومشاهده می پردازدولی فعالیت اصلی مشاوره بعهدةمراجع است.یونتف تأکیدداردوظیفةدرمانگرایجادفضایی مناسب است که شیوهای جدید«بودن»رابه مراجع بشناساند.درمانگرگشتالتی بایدتوجه زیادی به حرکات بدنی مراجع داشته باشد،زیرانشانه های غیرکلامی اطلاعات بسیاری رادرزمینةاحساسات مراجع ابراز می دارد.صدا،حرکات،ژستهاوسایرنشانه هابیانگراحساسات واقعی مراجع هستند.علاوه براین مشاوةگشتالتی بررابطه بین الگوهای زبانی وشخصیت نیزتأکیدبسیارمی شود.الگوهای زبانی مراجع اغلب بیانگراحساسات،تفکرات ونگرشهای اوهستند.درواقع یک مشاورخوب درسخنان بی معنای مراجع دقت نمی کند،بلکه به شکل ظاهری کلمات مراجع می نگرد.

مشاوردرجریان درمان کاملاً فعال است وباقدرت واعتمادبه نفس عمل می کند،ولی ازقدرت به منظوررضای خاطرخویش استفاده نمی کندروی این اصل اشخاص محتاط،محافظه کاروکسانی که ترجیح می دهندرفتارشان فقط مبتنی برانعکاس مطلبی باشدکه مراجع اظهارداشته است وهمینطورافرادی که به تجربیات خودشان آگاه نیستند،نمی توانندبه شیوه گشتالتی انجام وظیفه کنند. درگشتالت درمانی ازتشخیص وبرچسب زدن استفاده نمی شودزیراتشخیص فرارازمشارکت درفرآیندفعال ارتباط مشاورومراجع محسوب می شود.

مشاورگشتالتی همه آن چیزهایی راکه درشخص جریان دارددقیقاًموردتوجه قرارمی دهد،یعنی هرآنچه راکه مراجع فکرمی کند،احساس می کند،انجام می دهد،بخاطرمی آورد ویابا اعضای حسی خوددریافت می کندوتمام اینهارابه منزلةداده های رفتاری درنظر می گیردتابتواندبه رویدادهای تجربی برحسب واژهای کاربردی اشاره بکندواصولی رابرای تغییرآنهاپیشنهادکند.درگشتالت درمانی مشاورازواژه«چرا» احترازمی کندبه این دلیل که فقط موجب دلیل تراشی می شودوبه فهم ودرک مشکل اصلی نمی انجامد،درصورتی که استفاده ازواژه«چگونه»موجب شناسایی رفتاروتمام وقایع جریان درمان می شود.سئوالاتی ازقبیل«اکنون چگونه نشسته ای؟»و«اکنون چگونه حرف می زنی؟»و«داری بادست راستت چه می کنی؟»ویا«اکنون صدایت چگونه است؟»به مراجع کمک می کندکه آن چیزی بشودکه هست نه آنکه چیزی بشودکه نیست ولی آرزو دارد باشد.

مشاورگشتالتی درصددایجادآرامش خاطر،حس آزادی،انعطاف پذیری درارتباط بادیگران کمک گرفتن ازنیروهای درونی برای حل مشکلات وخلاقیت درمراجع است.فردی که به عنوان مراجع به مشاورمراجعه می کنددرصددتعالی بخشیدن ارزشهای خوداست وبه بهبودکیفیت ارتباطی خود بادیگران می اندیشد.بدین منظورمراجع بایدرفتارها واعمالی راکه درصدد تغییر آن است مشخص کند،سپس با کمک مشاوربه آزمودن تجارب مختلف بپردازدونسبت به نادرستی رفتار خودآگاهی کسب کند.درطی فرآیند مشاوره،مراجع بایدبتواند توجه خودرا ازحمایتهای محیطی به سوی حمایتهای شخصی معطوف داردوزمینةبلوغ فکری رابرای خود مهیا سازد.تعامل بامحیط،آزمایش تجربه وآگاهی ازاصول مهم گشتالت درمانی هستند.

به نظرپرلز دربرخورد بامراجع باید تلاش کردتا فهمیداواز چه چیزاجتناب می ورزد.پس موقعیتی فراهم کردکه مراجع بتوانداحساسات وعواطف خودراتجربه کندوازاجتناب بپرهیزد.مراجع بایدبه آنچه درزمان حال تجربه می کندوچگونگی وقوع اجتناب درتجارب اینجا واکنون آگاهی یابد.بنابراین درمانگرباید مراجع راوادار کندکه ازحالت تنگنا ومعذوریت بگذرد،یعنی کاملاًبا آن درگیرشودبه طوری که بتوانداستعدادهای بالقوةخودش رارشدوتوسعه دهد،این کار ازطریق فراهم آوردن موقعیتهایی که مراجع ازطریق آن بتواند حالت تنگنا راتجربه کند.سپس ازطریق ناکام کردن اوانجام می گیرد،یعنی بعد ازفراهم آوردن موقعیتها بیماررا ناکام می کنیم تاباسدهاوموانع خودش وباشیوه اجتناب خویش رودررو قرار گیرد.

لینک به دیدگاه

● پولسترسه مرحله رادر فرآیند مشاوره مشخص کرده است:

۱) مرحلة اکتشاف: مراجع بینش واقع گرایانه وجدیددربارةخودو موقعیت خودکسب می کند.

۲) مرحلة انطباق:این مرحله مستلزم شناخت مراجع نسبت به قدرت انتخاب خوداست.مراجع رفتارهای جدیدی را درمحیط حمایتی نشان می دهدوسپس این رفتارهارا به تمام موقعیتهای دیگرگسترش می دهد،درابتدا انتخاب مناسب ازجانب مراجع ممکن است ناشیانه صورت گیرد،ولی حمایت مشاوربه تدریج مهارتهای لازم رادر انطباق با مسائل ومشکلات درموقعیتهای مختلف کسب می کند.درفرآیندمشاوره،مشاور دریک سیستم حمایتی،مراجع رابه عمل و کسب تجربه باشیوهای جایگزینی ومناسب تشویق می کند.

۳) مرحلةجذب:این مرحله مستلزم این است که مراجع چگونگی تأثرگذاری برمحیط رایادبگیرد.دراین صورت مراجع احساس می کندظرفیت وتوانایی مواجه شدن بامسائل ومشکلات زندگی رادارد.دراین مرحله مراجع یادمی گیردکه چگونه شانس دریافت آنچه راکه ازمحیط نیاز داردبه حداکثربرساند.

درفرآیند مشاوره تمرین وتجربه ازاهمیت بسیاری برخوردارند.تمرین عبارت است ازبه کارگیری تکنیکهایی که مراجع رابرای مواجه با هیجانات خاص نظیر خشم آماده می سازد.تجربه نیز براثرتعامل بین مشاورومراجع ایجاد می شود.تجربه ویادگیری اساس یادگیری تجربی هستند.

زینکر جلسات درمان رابه عنوان مجموعه ای ازتجارب تلقی می کندکه راه رابرای یادگیری تجربی مراجع بازمی کنند.به نظریونتف(۱۹۹۳)درگشتالت درمانی تجربه پیش ازاین که به عنوان یک تکنیک درنظر گرفته شود جزءلاینکف فرآینددرمان است.

علی رغم این که یادگیری زمینه رابرای ایجاد تجربه مهیا می کند،تجربه فرآیندی مشترک است که مشارکت فعال مراجع رامی طلبد.تجربه شیوه ای است برای ازسرخارج کردن تعارض های درونی مراجع وکمک به اوبرای به کارگیری این تجارب درمحیط زندگی خود.تجربه مراجع راتشویق می کندکه داوطلبانه ومبتکرانه از توانایی هاوامکانات خود درجلسات درمان استفاده کند.تجربه های مشاوره گشتالتی اشکال گوناگونی دارد:

تصور موقعیتی تهدید کننده،گفتگوبین مراجع وفردی که برای اواز اهمیت برخوردار است،بیان خاطرات ووقایع دردناک زندگی، تجسم کردن تجربه های خاص زمان حال،ایفای نقش،تمرکزروی ژست ها،حالات بدنی وسایرعلائم غیرکلامی که بیانگرحالات درونی هستندوگفتگوبین جنبه های متعارض درون فرد.درخلال این تجربها مراجع احساسات همراه باتعارض هاراتجربه می کند(پولستر).

لینک به دیدگاه

● برای اینکه درفرآیندمشاوره تجارب گشتالتی مفیدواقع شوندبایدموارد زیررعایت شود:

۱) مشاور می­بایست درموردزمان وملاک پایان درمان شناخت کافی داشته باشد.

۲) برای اینکه مراجع ازتجارب ایجاد شده بیشترین سودراببرد،مشاورباید دقت کافی درانتخاب زمان ایجاد تجربه داشته باشد.

۳) ماهیت تجربه به مشکلات فردوآنچه فرد تجربه می کندبستگی دارد.

۴) هنگامی که مشاور به فرهنگ مراجع توجه کافی کندوبه آن احترام بگذارد،تجارب ایجاد شده درجلسات مشاوره بیشترین کارآیی رادارند.

۵) برای ایجادتجربه نقش فعال مراجع برای خود اکتشافی ضروری است.

۶) انعطاف پذیری مشاوردراستفاده ازتکنیکها وتوجه به چگونگی پاسخهای مراجع درفرآیند مشاوره ازاهمیت بسزایی برخوردار است.

۷) تأمل مشاوردر فرآیند مشاوره،موجب درک بیشتر مراجع ازتجارب ایجاد شده می شود.

۸) مشاوربایدتکالیف مراجع رابه گونه انتخاب کندکه احتمال موفقیت اودرانجام آن وجودداشته باشد.

۹) مشاورباید تجاربی راکه برای جلسات مشاوره وخارج ازآن مناسبند شناسایی و تفکیک کند.

علی رغم اینکه پرلز اعتقادچندانی به کفکیک نداشت،تکنیکها می توانندابزارسودمندی برای کمک به مراجع درکسب آگاهی های عمیقترتجربه تعارضهای درونی،حل ناهماهنگی هاودوگانگی هاوتگمیل نیازهای ناتمام باشند.

لینک به دیدگاه

● لوتسکی وپرلزبرخی ازتکنیک هاراتوصف کرده است:

۱) تمرین گفتگو:مراجع بخشهایی ازشخصیت خودراکه متعارض اندوتجربه شده اند،انتخاب وبین آنهاگفتگو برقرار می کند.این بخشهای شخصیت شامل جزءحاکم شخصیت (فراخودیا الزامها) درمقابل جزءمطیع وپیروآن(جزءمقاوم منفعل)،حالت تهاجمی درمقابل حالت منفعل،شخصیت خوب درمقابل شخصیت رذل،مذکردرمقابل مونث ویک سلسله دوقطبیهای دیگرمی شود.ازمراجع خواسته می شودکه بین هریک ازدوقطبیهای موجودگفتگویی برقرار کندتا سرانجام به آگاهی بهتری دست یابد.

۲) دورچرخیدن:که درآن ازمراجع خواسته می شودتااگر چنانچه گفته یا احساسی دارد، درصورت تمایل دوربچرخدوآن رابه افراددیگر جلسه گوید.این تکنیک ممکن است اعمالی مثل لمس کردن، دلجویی ونوازش،مشاهده ومتوحش کردن رانیزدربرداشته باشد.

۳) موضوع ناتمام:که دراینجا هرموقع که مراجع کاریا موضوع ناتمامی داشته باشدازاو خواستهمی شودبه پایان رساندوتمام کند.

۴) مسئولیت پذیری:ازمراجع خواسته می شودمسئولیت رفتارهای خود رابپذیردوآن راباصدای بلند ابراز دارد،وبه دنبال هربیانی دربارة خودش واحساساتش عبارت«… ومن مسئولیت آن رامی پذیرم»رابیاورد.مثلاًبگوید«من آگاهم که پایم راحرکت می دهم ومن مسئولیت آن رامی پذیرم»یا«من آگاهم که نسبت به دوستم احساس تنفرمی کنم ومن مسئولیت آن را می پذیرم».

۵) رازداری:مراجع یاد می گیردرازی راپوشیده نگه داردوتصور کنداگردیگران آن رابفهمندچه واکنشی نشان می دهند.دراین حالت کم کم دلبستگی اوبه این راز روشن خواهد شدواحساس گناه وشرمساری اوکشف خواهد شد.

۶) فرافکنی:وقتی که مراجع ادراکی رابیان می کندکه مؤیدیک فرافکنی است،مشاورازاومی خواهدتانقش مشخصی راکه دراین فرافکنی وجوددارد بازکند وبدین ترتیب کشمکش خودرا در این زمینه کشف کند.

۷) وارونه سازی:درآن از مراجع خواسته می شودنقش رفتاری متضادبا رفتار خودراایفا کند(مثلاًبه جای آنکه منفعل باشد،باانرژی ومهاجم باشد)تابدان وسیله باجنبه های پنهان شخصیت خودتماس حاصل کندوآنها راتشخیص دهد.

۸) تماس وعقب نشینی:تمایل طبیعی به عقب نشینی امری شناخته شده وموردقبول است ودر درمان،مراجع مجازاست که به تناسب ازعقب نشینی موقتی احساس امنیت کند.تماس وعقب نشینی،هردودر درمانمقول به نظرمی رسندومراجع ودرمانگرمطابق یک طرح مناسب وموزون به موقع ازهریک استفاده می کند،ولی استفاده مداوم پیوسته ازهریک از آنها به هیچ وجه توصیه نمی شود،چراکه تماس وعقب نشینی فقط درمواقع مناسب موردقبول است.

۹) مشاورسؤال می کند«آیامی توانی بااین احساس خودبه سرببری؟»:به هنگامی که مراجع درحالت عاطفی شدید قرار داردواحساس گیجی،یأس وناکامی شدیدمی کند،مشاوراز او می خواهد تا موقتاًبا احساس خودش بسازد ولی ادراکات وتصوراتش رابازگوکند،مشاوربه مراجع کمک می کندتا موفق شودتصور وادراکاتش رااز هم تمیز دهد.

۱۰) تکرار:دراین طرح ازمراج خواسته می شودتارفتاریابیانی راچندین مرتبه تکرار کندوحتی دربرخی مواردرفتار را به رقصی تبدیل کندویا صدا رابلندترومؤکدترکندتابدین وسیله به احساس خودآگاهی بیشتری برسد.

نتیجه اینکه گشتالت درمانی درزمینة افرادنابهنجار،تربیت گروهای حرفه ای درزمینه آگاهی درکلاس درس ودرمورد کودکان مضطرب ومراکز مراقبت کودک بکار گرفته می شود.اطلاعات حاصل ازراه خواندن نظریه وتکنیکهای گشتالت عملاًسودمند نخواهد بودواین اطلاعات باید توأم باتجربه وکارورز ونظارت دقیق باشد.استفاده ازگشتالت درمانی درموارد گروهی امری عادی است ولی اغلب به صورت مشاورة فردی دروضعیت گروهی اجرا می شود.

منابع:

۱. مشاوره(مبانی روان شناختی)-محمدخدایاری فرد

۲. نظریه های مشاوره وروان درمانی-عبدالله شفیع آبادی و غلامرضا ناصری

موسسه روانشناختی کاریزما مشاور (

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
)

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...