Nicoltntpcd 532 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 تیر، ۱۳۹۰ کعبه زرتشت در نقش رستم، ساختمانی به یادگار مانده از دوره تاریخی هخامنشی است، با شکلی مکعبگونه به ارتفاع 12 متر با کنارههایی به طول 30/7 متر. درمورد آنکه این یادگار کهن به مانند دیگر سازههای تاریخی ایرانزمین یک شاهکار هنری، معماری است تردیدی وجود ندارد، بلکه سخن پیرامون کاربری راستین آن است. چیزی که بیشتر پژوهشگران و شرقشناسان درمورد آن نتوانستهاند به یک سخن یكسان برسند و هنوز موضوع گنجایش آن را دارد که مورد پژوهش و کنکاش قرار بگیرد. چندسال پیش در شماره «10» فصل نامه پارسیان جستاری پیرامون کعبه زرتشت و گمانههایی پیرامون کاربری آن به چاپ رسیده بود. همین نوشتار محرکی شد تا این کهترین در فرای فرضیاتی که آن مکان را محل نگهداری آتش سپند و یا آتشکده قلمداد میکند و یا گمانههایی که آن مکان را جایگاهی برای مومیایی کردن پیکر مرده شاه معرفی میکند و یا حدسیاتی که آن را جای نگهداری کتاب اوستا و درفشهای شاهی میداند!! و... که البته هرکدام به شوندهای گوناگون مردود دانسته شده اینبار با دیدی مذهبی به کاربری این بنا بنگرم. همانگونه که آگاهید از دهه 1320خورشیدی به این سو بنا به نامهربانیها و نامردمیهای هازمان ایرانی و اجحافهایی که شد، میل به خاكسپاری درگذشتگان در خاک در میان زرتشتیان جای سپردن مردگان به سنگ(قرار دادن در برج خاموشان) که از نگاه نگارنده سنتی بسیار پسندیدهتر دربرابر به خاك سپردن است، را به کلی گرفت. با منسوخ شدن آن روش کفن و دفن ارزشمند، میرود که رفته رفته باورهایی که همراه با آن روش تدفین کهن وجود داشت نیز به دست فراموشی سپرده شود؟! بنابر سنت و شریعت دین زرتشتی، روان فرد درگذشته تا سه شبانه روز در پیرامون و بالای سر جسد خویش میماند و پس از شب سوم و در بامداد روز چهارم از پیکر خویش جدا شده در کنار پل چینود به داوری کردار و گفتار خویش فراخوانده میشود تا تکلیف خویش را بداند که در زمره گناهکاران است یا رستگاران. در این مدت سه شب نخست پس از مرگ برای آنکه روان درگذشته از مرگ و تنهایی و تاریکی نهراسد، دست به کاریهایی بدین شرح میزدند که البته همانند آن را کم و بیش در میان همهی مذاهب و ادیان جهان میتوان دید... در پایین تپهها و یا بلندیهایی که برفراز آن استودان ساخته شده بود، ساختمانی در دو اشكوب بنا میشده که معمولا" با دخمه 200 متر کمتر یا بیشتر فاصله داشت و از آن برای انجام آیینهای دینی پس از مرگ اشخاص متوفی و همینطور مراسم آتش سوزها استفاده میشده .آتش سوزها که معمولا دو نفر بودند وظیفه داشتند از روزی که مرده را به دخمه میبردند و بهسنگ میسپردند تا سه شب در اتاق ویژهای که به آن برج فانوس میگفتند و دهلیزهای آن رو به دخمه و ویژه این کار بود از سر شب تا صبح آتش بسوزانند. بدین منظور سوراخی پنجره مانند و کوچکی روی دیوار دخمه ایجاد می کردند به طوری آن دهلیز دقیقا" در امتداد پنجره اتاق آتش سوزی پایین تپه و شعلههای سوزان آتش میان آن باشد و نور آتش تا صبح به درون دخمه بتابد و با روشن کردن آن فضا، ترس از مرگ و تنهایی و تاریکی را از روان مرده دور کند. در کنار این کار بازماندگان درگذشته برای او مراسم دروُن، سِدوش و شبگیر میگرفتند و از درگاه پروردگار جهان برای وی درخواست آمرزش می کردند و برای آمرزش وی دعا و نیایش می خواندند. زمانی که با آگاهی از چنین رسومات ظریف و زیبایی پا به نقش رستم و پاسارگاد و حتا شوش بگذاریم به آسانی درمیابیم که هدف از ساختن این بنای 2 اشكوبه(کعبه زرتشت) که تنها یک اتاق در مرتبه دوم دارد چیست؟ اینجا مکان انجام مراسم آتش سوزی سه شب نخست مرگ و برای برگزاری مراسم پس از دفن اموات پادشاهان هخامنشی بوده است. محوطه باستانی پاسارگاد مانند همین بنا در پاسارگاد و در روبهروی آرامگاه کورش بزرگ نیز قرار دارد که به احتمال قوی به شوند انجام همین مراسم بوده. گریشمن این سه بنای واقع در دشت پاسارگاد، نقش رستم و شوش(منسوب به اردشیر دوم) را صرفا" جای نگهداری آتش دانسته است در حالی که این 3 ساختمان بایستی مکان آتش سوزی سه شب نخست مرگ و برای مراسم بعد از دفن پیکر خاندان هخامنشی بوده باشد. محل قرارگیری دهلیزهای این سه بنا و مشرف بودن آنها به ورودی آرامگاه[دخمه] پادشاهان هخامنشی نیز خود مهر تاییدی است بر این سخن است. هنوز هم در مناطقی از استان چهارمحال بختیاری و لرستان، مردمان بر روی گور مرده تازه دفن شده خود شبها آتش روشن میکنند و استنباط آنها از این کار همان چیزی است که زرتشتیان بدان باور داشتند والبته هنوز هم در آرامگاه زرتشتیان آپریگون(مجمر آتشدان) بزرگی در میان گورستان قرار دارد. باور نویسنده بر آن است که اگر كمی بیشتر با رسومات و اندیشههای گذشتگان که همگی ریشه در شور دینی و عشق عمیق آنها به زندگی و همنوع داشته مهربان باشیم و در راه درک عمیق تر آن کوشش کنیم و به یک خودشناسی عمیق برسیم، دیگر دست نیاز ما برای شناختن خودمان در جلوی پژوهشگران غربی دراز نخواهد شد. ظاهر بنا این بنا دارای تنها یک مدخل بالاتر از سطح زمین و بازمانده پلکانی برای دسترسی به تنها ورودی آن است. تا سال ۱۳۱۶ شمسی، یک سوم پایینی بنا در زمین دفن شده بود. تنها در این سال و با آغاز کاوشهای باستانشناسی بود که مشخص گردید که بنا در سه سمت خود (بجز ورودی) دارای سکو است. همچنین در درگاه ورودی جای چرخش پاشنه دری سنگین و کلفت، نشان از دربسته بودن بنا میدهد. این ساختمان تماماً از سنگ آهکی سفید و سیاه ساخته شدهاست. در دیوار داخل این ساختمان واژه «کعبه» حکاکی شدهاست. در کتابهای زرتشتی آمدهاست که زرتشت در این محل، نیایش میکردهاست. اعراب، واژه کعبه را از پارسی پهلوی گرفتند. کاربرد بنا درباره کاربرد این بنا، نظرات گوناگونی ابراز شدهاست. متاسفانه دانشمندان تاکنون کاربرد بی شک و تردید آن را کشف نکردهاند. بخشی از کاربردهایی که به این بنا منسوب شدهاست، چنین اند: آرامگاه همیشگی داریوش که بعدها انصراف پیدا کردهاست. آرامگاه موقت (فقط تا پوسیده شدن اجساد) جایگاه آتش مقدس (آتشگاه) جایگاه نگهداری اوستا و کتب دینی جایگاه پرچمهای شاهی در محاسبه روز نوروز در کتب زرتشتی نوشته شدهاست که زرتشت در این رصدخانه ، محل شروع نوروز را محاسبه کرد. نوروز در روز اول فروردین از محلی شروع میشود که اولین اشعه آفتاب در آنجا بتابد. بر اساس برآورد گاهنامه زرتشت، هر ۷۰۰ سال یکبار نوروز از ایران شروع میشود. آخرینباری که نوروز از ایران شروع شد، ۳۰۰ سال پیش بود. در سال ۱۳۸۷، نوروز از پاریس و بروکسل و در سال ۱۳۸۸ ار تورنتو و نیویورک شروع شد. از زمان حمله اعراب به ایران تا به امروز، یعنی قرن بیست و یکم میلادی، کاربرد و تعریف این بنا کشف نشده بود. پژوهشگر ایرانی «رضا مرادی غیاث آبادی» که تحقیقات فراوانی در زمینه ایران باستان داشتهاست، نتیجه کشف خود را در کتابی به نام «نظام گاهشماری در چارطاقیهای ایران» توسط انتشارات «نوید شیراز» به چاپ رسانده و راز این بنا را منتشر کردهاست. تا امروز حدس میزدند کاربرد این بنا، محل نگهداری کتاب اوستا و اسناد حکومتی یا محل گنجینه دربار و یا آتشکده معبد بودهاست. اما غیاث آبادی با تحقیقات خود ثابت کرد این بنا با مقایسه با تمامی بناهای گاهشماری (تقویم) آفتابی در سرتاسر جهان، پیشرفته ترین، دقیقترین، و بهترین بنای گاهشماری آفتابی جهان است. این در حالی است که تا قبل از این بنا هم «چارطاقیها» در نقاط مختلف ایران احداث شده بودند و همین وظیفه را با شیوهای بسیار ساده اما دقیق و حرفه ای بر عهده داشتند. تمامی بناهای گاهشماری آفتابی در جهان فقط میتوانند روزهای خاصی از سال (مانند روزهای سرفصل) را مشخص کنند و حتی با سال خورشیدی هم تنظیم نیستند. اما این بنا با دقت و علمی که در ساخت آن اجرا شده، قادر است بسیاری از جزئیات روزهای مختلف سال و ماهها را مشخص کند. زرتشتیان با استفاده از این بنا میتوانستند بسیاری از مناسبتها و جشنهای سال را روز به روز دنبال کنند و از زمان دقیق آنها آگاه شوند. بسیاری از بناهای چارطاقی در سطح کشور (به تصور آتشکده) یا به طور کامل تخریب شده و یا تغییر کاربری داده شدهاست. ولی خوشبختانه تعدادی هم مانند چارطاقی «نیاسر» و چارطاقی «تفرش»، سالم مانده و برای ما و نسلهای بعدی باقی مانده اند. اهمیت بنا کاربرد بنا در دوره هخامنشی هرچه بودهباشد، به نظر میرسد که بنا در دوران ساسانی و بخصوص اردشیر به اوج اهمیت رسیدهاست. در این دوران سه سنگنوشته مستقل بر روی سکوهای بنا ایجاد شدهاست که اطلاعات گسترده ای در خصوص ساسانیان ارائه میکند. یکی از مهمترین این سنگنوشتهها، درباره کرتیر است. 4 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 مهر، ۱۳۹۰ دقیق ترین تقویم سنگی جهان کیلومتر دورتر از تخت جمشید بنای شگفت انگیزی قرار دارد که بیش از دوهزار سال قبل دقیق ترین تقویم خورشیدی جهان به شمار می رفت. تقویمی سنگی به نام نقش رستم که آنقدر در میان ایرانیان باستان قداست داشت که هر سلسله ای، از ایلامیان و هخامنشیان گرفته تا ساسانیان مهم ترین یادگاری حکومتش را در آن به جا گذاشت تا امروز نقش رستم، آلبومی سنگی از نقش برجسته های پادشاهان مختلف باشد. از زمان ورود اعراب به ایران، نقش رستم به اشتباه به «كعبه زرتشت» معروف شد و دلیل این اشتباه آن بود که اعراب كاربرد واقعی این بنا را نمی دانستند و تصور می کردند نقش رستم مرکز عبادتگاه های زرتشتیان است. در حالی که این نام به مجموعه مقبره هایی تعلق دارد که رو به روی گاهشمار سنگی نقش رستم ساخته شده است. اولین بار، داریوش هخامنشی مقبره خود را در دل صخره ای كند که با اقامتگاه او و خانواده اش، یعنی تخت جمشید فاصله کمی داشت و با اصول معماری شبیه به آن ساخته شده بود. به تدریج پادشاهان دیگر، یعنی خشیارشاه، اردشیر اول و داریوش دوم هم به فکر افتادند تا کاری شبیه داریوش کرده و سه مقبره دیگر برای خود در كنار مقبره او بسازند و به این ترتیب مجموعه این مقبره به نام کعبه زرتشت معروف شد. از آتشکده تا کتابخانه کاربرد گاه شمار سنگی نقش رستم سال ها زیر سوال بود. عده ای از باستان شناسان تصور می کردند که این بنا صرفا محلی برای نگهداری از آثار مكتوب زرتشتیان است و عده ای دیگر آن را آتشکده ای قدیمی می دانستند که در آن آتش مقدس نگهداری می شد. تا این که پژوهشگر ایرانی، رضا مرادی غیاثآبادی كه تحقیقات فراوانی در زمینه ایران باستان داشته است، در کتاب «نظام گاه شماری در چارطاقیهای ایران» نتایج سال ها تحقیق خود را روی این بنا نوشت و اعلام کرد که اگرچه تا امروز تصور می شد كاربرد این بنا، محلی برای نگهداری كتاب اوستا و اسناد حكومتی یا محل گنجینه دربار و یا آتشكده بوده باشد، اما این بنا در مقایسه با تمام بناهای گاهشماری آفتابی در سراسر جهان، پیشرفتهترین، دقیقترین، و بهترین بنای گاهشماری آفتابی است. تمام بناهای گاهشمار آفتابی در جهان فقط میتوانند روزهای خاصی از سال (مانند روزهای سرفصل) را مشخص كنند و حتی با سال خورشیدی هم تنظیم نیستند. اما این بنا می تواند جزئیات روزهای مختلف سال و ماهها را هم مشخص كند. باستان شناسان معتقدند که ظرافت این گاهشمار تمام سنگی به اندازه ای است که بدون شک سازندگان آن از مسائل دقیق و پیشرفته نجومی، سال كبیسه، انحراف كره زمین نسبت به مدار خورشید، کروی بودن زمین، تفاوت قطب مغناطیسی با قطب جغرافیایی، مسیر گردش زمین به دور خورشید و... آگاه بوده اند. درجه های سنگی بنای نقش رستم برج مکعب مستطیل شکلی است با قاعده مربع که چیزی حدود 5/12 متر بلندی دارد و طول هر ضلع آن به 5/3 متر می رسد. در ساختمان این برج تنها از سنگ آهک سفید و خاکستری استفاده شده که به طرزی بسیار ماهرانه صیقل دیده اند و چنان دقیق روی هم قرار گرفتهاند که احتیاج به ملات هم نداشتهاند. سقف این بنا تنها از 4قطعه سنگ ساخته شده که طرز تراش آنها شکل هرم کوتاهی را به وجود آورده است. هر یک از اضلاع بنای نقش رستم با چهار جهت اصلی 15 درجه غربی انحراف دارد. اگر این بنا با زاویهای غیر از این ساخته میشد، هیچ یک از محاسبههای خورشیدی یاد شده در اینجا قابل انجام نمیبود. بر هر یک از سه ضلع شرقی، غربی و جنوبی بنا 6 شاخص خورشیدی یا آفتاب سنج به شکل پنجره دیده میشود که از سنگ های خاکستری رنگ ساخته شده اند و بررسی ها نشان می دهد که تغییرات زاویه بین گوشههای آفتاب سنج هایی که در سه سوی بنا کار گذاشته شده است با تغییرات زاویه طلوع خورشید در ماههای گوناگون سال برابر است. در آفتاب سنجهای ردیف دوم ساز و کاری اندیشیده شده است که به وسیله آن میتوان نزدیک شدن سال نو را هفته به هفته تشخیص داد و این در حالی است که ضلع های عمقی آفتاب سنج ها بر اضلاع دیگر آن کاملا عمود نیستند، بلکه به میزان کمی انحراف دارند تا سایه گوشههای درونی منطبق شود. اگر این انحراف ناچیز وجود نداشت چنین سایههایی تشکیل نمیشد. ساختمان گاهشمار در فاصله و تناسبی از کوه قرار دارد که طلوع خورشید در زمان انقلاب تابستانی بلافاصله در کنار لبه شرقی کوه و غروب خورشید در زمان اعتدال بهاری و پائیزی در لبه غربی کوه دیده میشد. هر چهار گوشه بنا به شکلی ساخته شده که سایه آن بر روی زمین به شکل فلش و عقربه اندازه گیری در میآید. لبه بام بنا هم کلا صاف و بدون هر گونه برآمدگی یا فرو رفتگی است، تا در ایجاد سایههای تشکیل شده بر پلهها اشکالی پیش نیاید. در قسمت شمالی بنا، پلههایی دیده می شود که مطالعات نجومی نشان می دهد به عنوان درجههای یک صفحه مدرج استفاده می شدند و وظیفه محاسبه زمان از راه ارتفاع خورشید را داشته اند. به همین دلیل زاویه شیب آنها نسبت به سطح زمین دقیقا برابر با زاویه بین بالاترین و پایینترین حد ارتفاع خورشید در ظهر خورشید یعنی 47 درجه است! این پلهها همچنین وضعیتی دارند که سایه لبه عمودی بنا در هنگام طلوع خورشید در هر یک از ماههای سال به ترتیبی خاص بر روی آنها میافتد و در آنها ترتیبی اتخاذ شده که میتوان نزدیک شدن آغاز سال هخامنشی را روز به روز تشخیص داد. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده