peyman sadeghian 30244 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 فروردین، ۱۳۹۰ مرغ یک پادارد!! بازرگانی میخواست برای قاضی شهر غذایی بفرستدوبااین کاربه اورشوه دهدتادرروز دادگاه به نفعش رأی دهد.بازرگان مرغی پخت وبه نوکرش گفت:آن را به درخانه قاضی ببر.بوی هوس انگیز مرغ پخته،شکم گرسنه نوکررابه قاروقورانداخت،مدتی درمقابل بوی مرغ مقاومت کردامابالاخره دوام نیاوردوتسلیم هوس شکمش شد.گوشه ای نشست ویکی از پاهای مرغ را کندوخورد!سپس باخودگفت:«اگرپرسیدندپای مرغ چه شده؟میگویم مرغ محله مایک پادارد.» نوکرغذارا به خانه قاضی برد قاضی غذارادیدوگفت:«پس یک پای دیگر مرغ کجاست؟»نوکرگفت:«سرورم،مرغهای مایک پادارند!»قاضی دستوردادنوکرراکتک بزنند تا اعتراف کند.نوکرکتک میخورد اماهمچنان پای حرف خود ایستاده بودومیگفت مرغهای محله ما یک پادارند!!بالاخره هرچه کتک خورد ازحرفش برنگشت وحرف خود را تغییرندادوسرانجام قاضی تسلیم حرف او شدوباخودگفت"«شایدراست میگوید؟ومرغهای محله شان واقعا یک پا دارند!ازآن به بعداین مثل به کسی گفته میشودکه لجباز است وبرحرف خودپافشاری میکندوبه هیچ عنوان حاضر نیست ازحرف خودبرگردد. 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده