مقاله با ديگران چنان رفتار کن که دوست داري با تو رفتار کنند

[peyman sadeghian 30,244]

به سوي خوشبختي، راهي است که همه مي توانند از آن عبور کنند، کوچک و بزرگ، پير و جوان. اما رسيدن به آن، مستلزم داشتن خصوصياتي ويژه است. در اين مقاله قصد داريم شما را براي رسيدن به خوشبختي رهنمون کنيم. تعجب نکنيد اگر ديديد کسي از اينکه صفت "خوب" به او اطلاق شود، ناراحت شود. اين ناراحتي از مفهوم "خوب بودن" نشات نمي گيرد، بلکه ممکن است آن فرد معناي واقعي آن را نداند. عقايد و نظرات مختلف و گاه متناقضي در رابطه با مفهوم "رفتار خوب و پسنديده" وجود دارد که انسان را گيج و سردرگم مي کند. انسانها از همان دوران کودکي با اين مفهوم دچار مشکل بوده اند. بچه ها نمي دانند که نمره انضباطشان در مدرسه به خاطر کدام رفتار يا عمل زشت يا ناپسندشان پايين آمده است. اعتقاد کلي بر اين است که بچه ها بايد جلوي چشم بزرگترها باشند اما صدايي از آن در نيايد. با اين عقيده، از "خوب بودن"، مفهوم غير فعال بودن و ساکن بودن تلقي مي شود. اما، براي واضح شدن اين مفهوم مبهم و گنگ، راه هايي وجود دارد. در همه ي زمانها و مکانها، انسانها براي خود ارزش ها و اعتقادات خاصي داشته اند که به آنها احترام مي گذاشتند. اين ارزش ها، فضيلت ناميده مي شد که به انسانهاي خردمند، انسانهاي پاک و مقدس، قديسان و خدايان اطلاق مي شد. اين همان چيزي بود که اختلاف بين انسانهاي وحشي و بي فرهنگ با انسانهاي تربيت شده و تحصيلکرده، و اختلاف بين جامعه ي منظم و جامعه ي پر هرج و مرج را مشخص ميکرد. البته نيازي به انجام تحقيقات بسيار نيست که بفهميم مفهوم واژه ي "خوب" چيست. مي توان در رابطه با اين موضوع از خرد خويش نيز کمک بگيريم. هر انساني مي تواند به اين مفهوم دست يابد. اگر هر کس فکر کند که دوست دارد ديگران با او چگونه برخورد کنند، فضيلت انساني را کشف خواهد نمود. فقط کافي است ببينيد که مي خواهيد رفتار ديگران با شما چگونه باشد. احتمالاً قبل از هر چيز دوست خواهيد داشت که رفتار ديگران با شما منصفانه باشد. دوست نداريد مردم در مورد شما دروغ بگويند يا بيرحمانه محکومتان کنند. درست است؟ دوست داريد دوستان و همراهانتان به شما وفادار باشند. دوست نداريد به شما خيانت کنند. دوست داريد مردم در ارتباطات و معاملاتشان با شما منصف باشند. دوست داريد با شما صادق باشند و گولتان نزنند و فريبتان ندهند. دوست داريد با شما مهربانانه و به دور از هرگونه خشونت رفتار کنند. دوست داريد حقوق و احساسات شما را نيز در نظر گيرند و آنها را زير پا ننهند. در زمان ناراحتي، دوست داريد با دلسوزي و شفقت با شما رفتار کنند. دوست داريد در مواقع خشم، به جاي عصبانيت و داد و فرياد، در برخورد با شما خشمشان را کنترل کنند. اگر عيب و نقصي داريد، يا اشتباهي از شما سر مي زند، دوست داريد ديگران به جاي انتقاد، با مدارا و شکيبايي با شما رفتار کنند. به جاي انتقاد يا تنبيه شما، دوست داريد بخشندگي کنند. درست است؟ دوست داريد مردم با شما مهربان و خيرانديشانه برخورد کنند، نه بدجنسانه و از سر بدخواهي. دوست داريد ديگران به شما و تواناييهايتان اعتماد داشته باشند و به شما شک نکنند. دوست داريد به شما احترام بگذارند نه اينکه خوارتان کنند و به شما توهين کنند. دوست داريد مؤدبانه و باوقار با شما رفتار کنند. دوست داريد همه مردم تحسين و تمجيدتان کنند. وقتي کاري براي کسي انجام مي دهيد، دوست داريد از شما قدرداني کند. دوست داريد دوستانه و با صميميت با شما برخورد کنند. دوست داريد بعضي از آنها عاشقتان شوند. و بيش از همه، دوست داريد آنها به اين کارها فقط تظاهر نکنند، دوست داريد اين کارها را از ته دل و از روي انسانيت انجام دهند. اگر کمي فکر کنيد، مي بينيد کسي که اطرافيانش با او اينچنين برخورد مي کنند، زندگي بسيار خوشايند و مطبوع خواهد داشت. و مطمئناً چنين شخصي به هيچ وجه روح عناد و کينه را در برابر کساني که با او اينگونه رفتار مي کنند، در خود پرورش نخواهد داد. پديده ي جالبي در روابط انساني هست به اين صورت که وقتي يک نفر سر ديگري داد مي زند، فرد دوم انگيزه اي براي برگرداندن اين فرياد دارد. يعني فرد همانطور که با ديگران رفتار مي کند، مورد برخورد قرار مي گيرد. اگر با ديگران با خشونت و بدجنسي رفتار کند، با او همانطور رفتار مي شود و اگر با ديگران با مهرباني و دوستي برخورد کند، با او همانطور برخورد مي شود. در دنياي خيالي فيلم و داستان، ما افراد تبه کار و شرور مؤدبي مي بينيم که زير دستانشان با آنها با احترام رفتار مي کنند، و از طرف ديگر قهرماناني مي بينيم که بسيار خشن و بي نزاکت هستند. چنين چيزي در دنياي واقعي صحت ندارد. تبه کاران واقعي معمولاً افرادي خشن هستند که زيردستانشان حتي از خود آنها نيز خشن ترند. نمونه اي از آن ناپلئون و هيتلر هستند که از طرف نزديکترين افرادشان مورد خيانت قرار گرفتند. قهرمانان واقعي نيز افرادي هستند که با دوستان و نزديکانشان در کمال محبت و نزاکت صحبت مي کنند. وقتي شانس ملاقات و صحبت کردن با افراد تراز بالاي حرفه ي خود را داشته باشيد، خواهيد ديد که آنها نجيب ترين و نازنين ترين انسانهايي هستند که در طول عمرتان ديده ايد. به خاطر همين رويه و اخلاق نيکوست که به اين درجه رسيده اند: چون سعي مي کنند با ديگران خوب و صحيح برخورد کنند. اطرافيانشان نيز به همينگونه به آنها پاسخ مي دهند و خطاهاي کوچکشان را با بزرگواري مي بخشند. از اين نکات به اين نتيجه مي رسيم که افراد به طريقي مي توانند به فضيلت انساني دست يابند، که تشخيص دهند که دوست دارند چطور با آنها رفتار شود. از اين طريق است که ابهام در مفهوم واژه ي "خوب بودن" نيز از ميان مي رود. حال مي فهميم که خوب بودن به معناي ساکت و غير فعال در گوشه اي کز کردن نيست، بلکه مي تواند نشانه ي فعاليت بسيار شديد باشد. حال با خود فکر کنيد اگر کسي سعي کند تا با اطرافيانش با انصاف، وفاداري، مردانگي، صداقت، مهرباني، دلسوزي، شکيبايي، بخشندگي، خيرخواهي، اعتماد، ادب و احترام، تحسين، رفاقت، عشق، و درستي رفتار کند، چه اتفاقي مي افتد؟ ممکن است کار سختي باشد، اما به اين فکر کنيد که چندين انسان ديگر نيز به شما همينطور پاسخ خواهند داد. به اين روش، در صورت بروز هرگونه اشتباه و خطا، ديگران او را راحت تر خواهند بخشيد و خطاهايش را ناديده مي انگارند. و انسان زندگي خوشايندتر و زيباتر خواهد داشت. انسان مي تواند بر رفتار اطرافيانش نيز تاثير بگذارد. با اتخاذ يکي از اين فضيلت هاي اخلاقي در روز، و اعمال آن بر اطرافيانتان، يک قدم به خوشبختي نزديک تر شويد. با اين اقدام شما، کم کم همه ي اطرافيانتان نيز همينگونه خواهند شد. و علاوه بر منفعت هاي شخصي، با اين اقدامتان مي توانيد دريچه اي به سوي روابط انساني باز کنيد