peyman sadeghian 30,244 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۰ هورمونهاي اصلي استرس کورتيزول، اپي نفرين و اکسي توسين ميباشند. 2-هر دو هورمون کورتيزول و اپي نفرين باعث افزايش فشار خون و سطح قند خون ميشوند. هورمون کورتيزول به تنهايي باعث کاهش کارايي سيستم ايمني بدن ميگردد. 3-پس از ترشح دو هورمون اپي نفرين و کورتيزول هورمون اکسي توسين نيز از مغز ترشح مي گردد تا اثرات دو هورمون نخست را تعديل کند. هورمون اکسي توسين عواطف آرام بخش و حس مراقبت را افزايش ميدهد. 4-در شرايط استرس زا ميزان ترشح دو هورمون اپي نفرين و کورتيزول در زنان و مردان يکسان ميباشد، اما ميزان ترشح هورمون اکسي توسين در زنان بسيار بيشتر از مردان است. 5-حيوانات و انسانهايي که سطح هورمون اکسي توسين در بدن آنها بالاست آرام تر، آسوده خاطر تر و اجتماعي تر بوده و کمتر مضطرب ميباشند. 6-هورمون تستوسترون مردان اثرات آرام بخشي اکسي توسين را بي اثر و هورمون استروژن زنان آن را تقويت ميکند. 7-بنابراين زنان بهتر از مردان با استرس کنار مي آيند. 8-پاسخ به استرس در مردان از نوع "جنگ يا گريز" و در زنان از نوع "مراقبت (از فرزندان) ، معاشرت و مصالحه" ميباشد. 9-مراقبت شامل فعاليتهاي مراقبت و نگهداري (فرزندان) که در جهت حفاظت از خود و فرزندان طراحي گرديده و باعث افزايش حس ايمني و کاهش اضطراب و پريشاني در مادر ميگردد. معاشرت و مصالحه شامل ايجاد و حفظ شبکه هاي اجتماعي ميباشد. 10-زنان هنگام مواجهه با استرس سعي ميکنند با ديگران به ويژه زنان تماس اجتماعي برقرار کرده و وقت خود را صرف مراقبت و رسيدگي بيشتر به فرزندان خود کنند. زنان تمايل دارند با ايجاد ارتباطات انساني و تشکيل وحدت و يگانگي از مزاياي امنيت و ايمني موجود در گروه برخوردار گردند. 11-کنار آمدن با استرس در زنان بصورت يافتن حمايت اجتماعي و احساسي بمنظور صحبت کردن درباره تجربه احساسات، مرور وقايع روي داده و کاري که بايد (در راه حل مشکل) صورت گيرد، انجام ميگيرد. 12-مردان معمولا فعاليت گريز و خلاصي جستن را براي تخفيف استرس بر مي گزينند. ايجاد سرگرمي و تفريح آرامبخش و يا اعتياد به کار را به عنوان گريزگاه انتخاب ميکنند. 13-از آنجايي که اعتماد بنفس در مردان از کفايت در عملکرد (موفقيت شغلي، برتري در رقابت ها و چالش ها، انجام وظايف) و در زنان از کفايت در روابط (ايجاد و حفظ آنها) نشات ميگيرد، زنان معمولا هنگامي که خود را قرباني روابط کرده و نيازهاي خود را ناديده ميگيرند، و مردان زماني که دستيابي به موفقيت و برتري را به هر قيمتي مي پذيرند، دچار استرس ميشوند. 14-شکست و ناکامي در روابط براي زنان، و شکست و ناکامي در عملکرد براي مردان از بزرگترين عوامل استرس زا در ميان دو جنس ميباشند. 15-بنابراين زنان با ايجاد ارتباط کلامي و احساسي و مردان با خلوت گزيني و سرگرم کردن خود با فعاليتهاي انحرافي با استرس کنار مي آيند. 16-از آنجايي که مردان بايد استوار و قوي باشند مشکلات خود را انکار ميکنند. 17-مردان افسردگي خود را بيشتر با بيان علايم جسمي افسردگي (نظير سردرد) به اطلاع ديگران ميرسانند تا با بيان احساسات خود. 18-مردان علايم بارز افسردگي را کمتر بروز ميدهند (گريستن، اندوه، از دست دادن علاقه به فعاليتهايي که در گذشته لذت بخش بوده اند). اما در مقابل تحريک پذير تر و پرخاشگر تر مي گردند. 19-مردان با از دست دادن عزيزان خود نيز بطور متفاوت از زنان واکنش نشان ميدهند. اين باور قالبي که بروز احساسات نشانه ضعف مردان است و مردان بايستي در مقابله با ناملايمات و سختيهاي زندگي استوار و با استقامت باشند، مردان مسئوليت کامل سوگواري خود را بعهده گرفته واندوه و سوگ خود را سرکوب ميکنند. اين سرکوب کردن اندوه دوره سوگواري را افزايش داده و به افزايش خشم، پرخاشگري، سوء مصرف الکل و مواد مخدر، افزايش کلسترول و فشار خون و دردهاي جسماني مي انجامد. 20-از آنجايي که مردان در بيان آزادانه احساسات خود ناتوانند، با انجام فعاليت بيشتر با اندوه مقابله ميکنند. اضافه کاري ميکنند و يا زياد به سفرهاي کاري ميروند. و يا به رفتارهاي مخاطره آميزي همچون روابط جنسي وسواسي و يا ورزشهاي پرخطر روي مي آورند و يا به الکل و يا ساير مواد مخدر گرايش پيدا ميکنند. 21-مردان در برابر فوت عزيزان خود تمايل به احياء، ترميم، بازسازي (روابط و شرايط) و بازگشت هر چه سريعتر به وضعيت عادي را از خود بروز ميدهند. اما زنان تمايل دارند بروي فرد از دست رفته و احساسات جاري خود تمرکز کنند. 22-زنان اندوه و سوگ خود را ابراز و آن را با ديگران تسهيم ميکنند و به گذشته مينگرند. اما مردان دردهاي خود را به زبان نياورده و معمولا اندوه خود را انکار ميکنند. مردان اشکهاي خود را پنهان ميکنند و خشم را جايگزين اندوه ميکنند. 23-مردان از گريه کردن شرم دارند، بنابراين با احساس خشم جلوي گريستن خود را ميگيرند. زنان بالعکس ازاينکه ابراز خشم کنند احساس شرم ميکنند بنابراين به گريه متوسل ميشوند. 24-صحبت کردن و ابراز احساسات براي مردان دشوار است، چراکه در سرشت و ماهيت مردان نيست که از ديگران طلب کمک و ياري کنند. مردان تنها هنگامي که به نقطه بحران ميرسند تقاضاي کمک ميکنند. 25-چنانچه ميخواهيد مردان را به صحبت کردن وادار کنيد، آنها را در فعاليتي درگير سازيد. مثلا اگر شوهرتان از موضوعي اندوهگين است و به ماهيگيري نيز علاقمند است با وي به ماهيگيري برويد و خواهيد ديد که چگونه به حرف مي آيد. 26-مردان تمايل دارند تا احساسات خود را در قالب فعاليتها،کارها و اعمال بروز دهند، و معمولا اندوه خود را بطور فيزيکي و نه احساسي تجربه ميکنند. آنها غم و اندوه خود را با تمرکز بر فعاليت هاي هدف محور که باعث برانگيختن تفکر، انجام دادن و عمل کردن ميشود بروز ميدهند. براي مثال چنانچه مردي حيوان خانگي خود را از دست بدهد جاي گريستن و صحبت کردن درباره حيوان خانگي خود با ديگران (مانند زنان)، شروع به حفر زمين براي دفن حيوان ميکند. و يا به يادگار يک گياه را در محل دفن حيوان ميکارد. و يا شعري را در وصف حيوان محبوب خود ميسرايد. مرد با اين کارها هم حس کفايت خود را حفظ ميکند و هم از اندوه مي گريزد. 27-مردان نيز مانند زنان مي گريند اما بيشتر در خلوت خود نقل قول لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .