İŞİL 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اسفند، ۱۳۸۹ زن در دوره ساسانی عصر ساسانی را نیز میتوان از درخشانترین دوران تاریخ ایران دانست. در هنگام فرمانروایی ساسانیان، زن ایرانی از ارج و پایداشت والایی برخوردار بود. تحصیل و کار برای زنان آزاد بوده است. «گردیه» خواهر «بهرام چوبین» به سپهسالاری و نیز فرمانروایی قلمرو ری رسید. دو بانو: آزرمدخت و پوراندخت بر تخت شاهنشاهی ایران زمین نشستند. در داستانها، بارها میبینیم که شاه ساسانی به گونه ای ناشناس در خانه شبان یا کشاورز مهمان بوده و از میان همین مردم، دختری به زنی گرفته و بعدها فرزندی که از همان دختر شبان یا کشاورز به دنیا آمده بود، به پادشاهی ایران برگزیده میشد. قباد با دختر یکی از دهقانان اهواز زناشویی میکند و کسرا (انوشیروان) زاده میشود. «سعیدی سیرجانی» در کتاب «سیمای دو زن» هنگام سنجش میان دو زن ایرانی و عرب (شیرین ـ لیلی) مینویسد: در دیار «شیرین» منعی بر مصاحبت و معاشرت مرد و زن نیست. پسران و دختران با هم مینشینند، با هم به گردش و شکار میروند و با هم در جشنها و مهمانیها شرکت میکنند. و عجبا که در عین آزادی معاشرت، شخصیت دختران، پاسدار عفاف ایشان است که به جای ترس از پدر و بیم بدگویان، محتسبی در درون خود دارند و حرمتی برای خویشتن قایلند. دخترها، مادران و پیران خانواده را مشاوران نیک اندیش خویشتن میدانند، و هشداری دوستانه چنان در دل و جانشان اثر میکند که وسوسههای شهزاده جوان عشرت طلبی چون پرویز نمیتواند در حصار پولادین عصمتشان رخنه کند. در سرتاسر داستان خسرو و شیرین بیتی و اشارتی به چشم نمیخورد که آدمیزاده خیرخواه مصلحت اندیشی از عمل نامعقول شیرین انتقادی کرده باشد. در دیار شیرین مردم چنان گرم کار خویشتن اند و مشاغل روزانه، که نه از ورود نامنتظر ولیعهد شاه ایران به سرزمین خود باخبر میشوند و نه پروای سرگذشت عشق شیرین و پرویز دارند. حتی یک نفر هم در این مملکت بی در و دروازه متعرض این نکته نمیشود که در بزم شبانه مهین بانو چه میگذرد و جوانانی چون پرویز و همراهانش چرا با دختران ولایتشان مسابقه اسب تازی و چوگان بازی میگذارند. گویی احدی را عقده ای از میلهای سرکوفته بر دل ننشسته است. دختری سرشناس یکه و تنها بر پشت اسب مینشیند و بی هیچ ملازم و پاسداری از ناف ارمنستان تا قلب تیسفون میتازد و وقتی که محروم از دیدار یار نادیده به دیار خود برمیگردد، یک نفر مرد غیرتی در سرتاسر مملکتش پیدا نمیشود تا بپرسد چرا رفتی و کجا رفتی؟ دنیای شیرین دنیای گشاد ی بی پرواییها است، دنیایی است که جزییاتش با یکدیگر هماهنگی دارد. شیرین دست پرورده زنی است که سترگی از مردان بیشتر دارد، دختری ورزشکار، نشاط طلب و طبیعت دوستی است که بر اسب گردش زمانه و اندیشه و رفتار برمینشیند و با جماعتی از دختران هم سن و سال خویش که از برقع نیست ایشان را روی بندی، هر یک با فنون سوارکاری و جنگ آوری و دفاع از خویش چنان آشنایی دارند که در معرکه مبارزه کنند. دختری که در چنین محیطی بالیده است در مورد طبیعی حق مشروع خویش یعنی انتخاب شوهر نه گرفتار حیای مزاحم است و نه در بند ریای محبت کش. آخر در محیط او هیچ دختری را به جرم زیبایش به قداره نکشیده اند و به جرم نگاه محبتی به زندان سرای حرم نسپرده اند و داغ بدنامی و رسوایی بر جبین بختش ننهاده اند، تا او بترسد و عبرت گیرد و در نخستین برخوردش با تصویر پرویز ابرو در هم کشد و روی بگرداند و دزدانه ای از گوشه چشم قناعت ورزد. او به حکم تربیتش و محیش با نخستین جرقه عشق احساس درونی خود را بر زبان میآورد. شیرین خود یک پا مرد است، دور از تحکمات متعصبانه و آسوده از بد زبانیها و شایعه سازیهای مردم محیط و بلفضولان قبیله اش. دخترک با اسب و چوگان سر وکار دارد نه دوک و چرخه، مرد محبوبش را شخصن انتخاب میکند و روزها و شبها در میدان چوگان و بزم طرب با مینشیند و میگوید و میخندد، بیآنکه حریم حرمتش در هم شکند و به گستاخیهای مستانه طرف مجال *****ی دهد. در داستان خسرو و شیرین هم واسطه و دلالهای هست اما نه میان همسر آینده و پدر دختر، و نه برای جوش دادن قضیه! در همچو حال و هوایی است که شیرین با همه فوت و فنهای دل ربایی آشنا و در همه مقولات لوندی استاد، یک تنه جامه سفر میپوشد و بر اسب مینشیند و به شکار شوهر میرود بیآنکه از رهزنان بیابان و ولگردان شهرهای سر راهش بیمی داشته باشد. ملاحظه میفرمایید چه هم دست و هماهنگ شیخ گنجوی صحنههای داستان را آفریده و پرورانده است. در محیطی بدین آسودگی و استغناست که جوان پر شر و شوری چون پرویز در جنگل انبوه مسیرش، بر سطح آبگیری لبریز از طراوت هوسانگیز بهاری چشم میگشاید و دختر زیبای برهنه ای را مشغول آبتنی میبیند، و عکس العملی هماهنگ با دیگر اجزا و صحنههای داستان نشان میدهد. اگر همچو صحنه در کویر دیار لیلی اتفاق میافتاد تصور میفرمایید رهگذر به گنج رسیده وگرچه نوفل شمشیرزن باشد بدین سادگی و بزرگواری از این خلوت بی مدعی و سفره بی انتظار دست بر میداشت؟! اما در حال و هوای داستان خسرو و شیرین مجال این خشونتها نیست. در این گوشه جهان شاهزاده ای هوس پرست و شهوت زده ای چون پرویز هم چاره ای ندارد جز به صبری آورد فرهنگ در هوش، دیده بستن و دندان بر جگر گذاشتن و به آیین جوانمردی بر فرق هوای نفس پای مردانگی کوفتن و از تماشای اندام لخت زن به سیر طبیعت پرداختن. اینجا است که خواننده بی اختیار مجذوب ظرافت هنرنمایی نظامی میشود و تسلطش در رعایت فنون داستان سرایی در همچو فضای داستانی زن نه تنها احساس حقارت و بیچارگی نمیکند که خودش را یک سر و گردن از مردان بالاتر میبیند و شاه مغرور و محتشمی چون پرویز را از لب آب تشنه برمیگرداند. کریستیان بارتلمه» در رساله «زن در حقوق ساسانی» اشاره میکند که: تربیت علمی در میان زنان شاهنشاهی ساسانی شیوع داشته است. کتاب حقوقی «مادیکان هزار دادستان» گزارشی را از نوشته یک قاضی محقق نقل میکند که وی را روزی، ۵ زن در سر راهش به دادگاه نگه میدارند. یکی از زنان سوالاتی راجع به مسایل حقوقی مربوط به ضمانت و اهلیت میکند. قاضی مذکور یادآور میشود که نخست پرس و گو به خوبی برگزار شد لیکن در پاسخ آخرین سوال در جای خود ایستاده و هیچ گونه جوابی برای آن نمیدانستم. در این هنگام یکی از زنان، قدم پیش نهاده میگوید: «استاد بیهوده به مغز خود فشار نیاورید و به آسانی بگویید: نمیدانم! و ضمنا میتوانید پاسخ این سوال را در فلان کتاب بیابید»! در اینجا ملاحظه میکنیم که حتی مطالعه و تحصیل علم حقوق در میان زنان عصر ساسانی بیگانه و نامأنوس نبوده است. و تصور نمیرود که این علاقه به مطالعه، در مورد رشتههای عمومیتر و غیر اختصاصی تر کمتر موجود بوده است. دختر میتوانست به پدر و یا قیم خود اظهار دارد که از قبول ازدواج پیشنهادی او خودداری خواهد کرد، و پدر نیز ناگزیر از قبول سخن وی میگردید. بدین ترتیب، پدر مجاز نبوده است که دختر خود را به ازدواج مجبور کند و یا حتی هنگام اجتناب دختر خود از ازدواج، نمیتوانسته است او را از ارث محروم سازد و یا به وسیله دیگری او را کیفر دهد. در مورد این گونه مسایل، مردم عصر ساسانی، کم تعصب و دارای سعهی صدر و افق نظر و بینشی بلند بوده اند. زن میتوانسته است در دادگاه به نفع خود اقامه دعوی کند. در موارد متعددی گزارش شده است که شوهری حق تصرف در قسمت معینی از اموال خانوادگی و یا بهای آن را صریحن به زن خود واگذار کرده است. در یک مورد جالب دیگر میخوانیم که مردی با دو زن قراردادی میبندد که یک شرکت سهامی تجارتی تشکیل دهند و در این شرکت هر یک از سه طرف دارای حقوق برابر باشند به استثنای حق فسخ قرارداد که از برای مرد باقی میماند. از آنچه که منابع و مآخذ ما با اطمینان خاطر در اختیار ما میگذارند، میتوانید ملاحظه کنید که زن در شاهنشاهی ساسانی، به راستی راه تعالی و استقلال حقوقی خود را میپیموده و نیز بخش بزرگی از این راه را در پشت سر داشته است. لیکن پیروزی عرب و سقوط شاهنشاهی ساسانی دوباره موجب شد که این موفقیتهای زن، همه یکباره طریق زوال و تباهی در پیش گیرند. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده