رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

ماشاءالله خان در دربار هارون‌الرشید

یک داستان بسیار زیبا وعمیق از ایرج پزشکزاد

در این داستان شخصی به نام ماشاءالله‌خان که دربان بانک است و تحت تأثیر کتب تاریخی دوران هارون‌الرشید قرار دارد، شخص اول داستان است. وی به دلیل ذهنیتی که از رفتارهای اطرافیانش به خود دارد، خود را در آن زمان حس می‌کند.

 

ماشاءالله آرزو می‌کند که ای کاش در دوران خلیفه بغداد به دنیا آمده بود و زندگی می‌کرد. نهایتاً روزی در خیابان پارچه نوشته‌ای در کنار یک خانه نظرش را جلب کرد. در این نوشته نام احمد سورخان یک مرتاض هندی اعلام شده بود که آینده و گذشته را پیش‌گویی می‌کند. ماشاءالله از او می‌خواهد روح وی را به دوران خلافت‌ هارون‌الرشید ببرد و مرد مرتاض با انجام اعمالی جادویی او را به قرن دوم هجری می‌برد.

 

وی زمانی به هوش می آید که خود را در شهر بغداد و کنار رود دجله می‌یابد و متوجه می‌شود در دوران هارون‌الرشید قرار دارد.

 

در طول داستان ساختار سیاسی و حکومتی در عهد خلفای عباسی مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد. ویژگی‌های فرهنگی و اجتماعی بیان می‌شود. خشونت و ظلم آن دوران در قالب فردی مانند «مسرور» که جلاد دربار هارون‌الرشید است، نشان داده می‌شود. البته داستان جنبه خنده‌آوری نیز دارد و تلخی‌های محیط به شیوه شیرین مطرح می‌شود.

 

وی در طول ماندنش در آن دوران باید هزاران رنج و مصیبت را تحمل ‌کند و سعی دارد از بروز برخی فجایع مانند کشته شدن جعفر برمکی به دست مسرور جلوگیری کند ولی ناتوان است و تنها مجبور است خود را برابر حوادث حفظ کند.

 

در پایان داستان از خواب بیدار شده ولی نشانه آن دوران که انگشتری گرانبها و بزرگ است را در دست دارد و همین موجب شهرت او و جلب توجه اطرافیانش در بانک می‌شود و عده‌ای قصد دارند از موقعیت او به نفع خود بهره‌ ببرند.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

نویسنده: ایرج پزشکزاد

رمان طنز

 

این رمان به قلم ایرج پزشکزاد که نگارش رمان طنز دایی جان ناپلئون را نیز در کارنامه خود دارد، برای اولین بار در سال ۱۳۳۷ در مجله اطلاعات جوانان و برای بار دوم در سال ۱۳۵۰ در مجله فردوسی منتشر شده‌ است. داستان کتاب درباره یک نگهبان ساده بانک است که توسط مرتاضی هندی به زمان گذشته منتقل شده و به دربار هارون الرشید راه مییابد. با مشکلاتی که برای وی در این سفر به عمق زمان اتفاق میافتد درحال فرار به زمان حال مراجعت میکند و با خود انگشتر هارون الرشید را میآورد.

 

سیر و سفر در زمان، بخصوص در زمان گذشته، همیشه یک رویای بشر بوده است. آدم امروز آرزو میکند که با علم و اطلاع به توانایی خود و کمبودهای قدیم میتوانست بمیان آدمهای قرون گذشته برگردد و برتریهای خود را به رخ آنان بکشد و تفریح کند. این تفریح و تفرج در گذشته، موضوع بسیاری از آثار تخیلی نویسندگان، بخصوص بعد از اختراع سینمائوگراف قرار گرفته و فیلمبرداران کشورهای مختلف این موضوع را به کرات به عنوان تفریح دلپذیر مورد استفاده قرار داده اند. چند شب پیش با دوستی در این مقوله حرف میزدیم، بفکر افتادیم که ما هم در این زمینه آزمایشی بکنیم، فکر برگرداندن ماشاالله خان دربان بانک، به دوران پرجلال هرون الرشید در ذهن ما شکل گرفت و طرح آنرا به تقلید ادبیات خارجی ریختیم. اما از آنجاکه هنوز سینمای نوخاسته ما توانایی آنرا پیدا نکرده که اینگونه قصه های پر ماجرا را به پرده سینما بکشاند و از آنجا که یک مجله متخصص جوانان شروع به انتشار کرده است، ناچار ماشاءالله خان را بر صفحه کاغذ راهی میکنیم تا به دوران پرشکوه هرون الرشید بگردد. انشاالله سفرش بخیر باشد.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

یه نکته جالب اینه که گفته میشه سریال قهوه تلخ ازروی متن این کتاب ساخته شده واقتباس ناقصی از این کتاب هست

کتاب جالبیه حتما بخونیدش

موفق باشیم:icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...
×
×
  • اضافه کردن...