رفتن به مطلب

ژوزفین،همسر ناپلئون


Astraea

ارسال های توصیه شده

ماری ژوزف روز تاشر دولا پاژری معروف به ژوزفین نخستین ملکه یا امپراتریس فرانسه پس از انقلاب بود وی همسر

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
بود.ژوزفین در ۲۳ ژوئن ۱۷۶۳ در مارتینیک به دنیا آمد و در ۲۹ مه ۱۸۱۴ درگذشت. ژوزفین در سال ۱۷۷۹ به عقد ازدواج ویکنت الکساندر بوهارنه درآمد، وی پس از مرگ وی با
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
در سال ۱۷۹۶ ازدواج کرد و در سال ۱۸۰۴ ملکه فرانسه شد. ناپلئون او را در سال ۱۸۰۹ طلاق گفت. وی مادربزرگ مادری
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
نیز هست.

نام او در کودکی ماری ژوزه روزه و از خانواده دولاپاگری بود. پدر الکساندر نامه‌ای به پدر وی می‌نویسد و درخواست ازدواج پسرش با کاترین (خواهر ژوزفین) را مطرح می‌کند. نامه چندروز پس از مرگ کاترین می‌رسد و لاجرم ژوزفین به ازدواج الکساندر در می‌آید.

رابطه زناشویی آنان مدت طولانی ادامه نمیابد. الکساندر بهانه جویی می‌کند و او را به یک صومعه می‌فرستد. جدایی آنان با اعدام لویی و تغییر وضع حکومتی تکمیل می‌شود. ژوزفین جزء زنان درجه اول پاریس می‌شود و با بناپارت ازدواج می‌کند. مدتها پیش از تاجگزاری، این دو نیز رابطه خود را با یکدیگر سرد می‌بینند. نقش خواهران بناپارت و ولخرجی‌های ژوزفین در این رابطه بی تاثیر نبوده‌است.

  • Like 4
لینک به دیدگاه

البته من خونده ام که ناپلئون و ژوزفین عاشق هم بودند ولی ژوزفین بچه دار نمیشده و برا اینکه امپراتوری بزرگ ناپلئون بدون وارث نمونه با ماری لوییز دختر امپراتور اتریش ازدواج میکنه.

ولی بعد در جزیره سنت هلن میگه اگه ژوزفین در کنارش بود هرگز به این بدبختی نمی افتاد و یه سری از بدبختیاش به خاطر ازدواج با ماری هست...

هنگام مرگ ناپلئون 4 کلمه میگه:فرانسه.ارتش.پسرم.ژوزفین

  • Like 3
لینک به دیدگاه

اینم یه تابلو نقاشی در مورد تاجگذاری ناپلئون که ناپلئون تاج رو در مقابل حیرت همگان از دست پاپ میگیره و خودش روی سرش میزاره و خود ناپلئون تاج ژوزفین رو روی سرش میزاره...

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

ممنون

 

جالب بود منابع رو ذکر می کردی خوب میشد

 

من شیفته ناپلئونم

 

تا اونجایی که منم می دونم ناپلئون ژوزفین رو دوست داشته و ژوزفین عاشق ناپلئون بوده

 

اما سیاست این چیزا سرش نمی شه

 

البته در مورد مرگ ناپلئون شبهات زیادی وجود داره و اصلا ممکنه که اون شخصی که تو سنت هلن بوده ناپلئون نبوده باشه

 

و ...

 

در مورد این بشر حرف زیاده من واقعا شیفتشم:w16:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
ممنون

درود...سپاس دوست گرامی

:icon_gol::icon_gol:

 

جالب بود منابع رو ذکر می کردی خوب میشد

 

منبع من ویکی پدیا و کتاب سرنوشت شوم یک امپراتور ترجمه ذبیح الله منصوری بود...ضمنا یه فیلمی بود که مارلون براندو

:ws52:(اسمشو همینجوری گفتم:ws3:..حالا باید اسم زن باشه!!!!:ws28::ws28:..یادم نیست...همون آمریکاییه که تازگیا مرد:ws44:)بازی میکرد و اینارو نشون میداد...متاسفانه نتونستم همشو ببینم...دوبله قبل انقلاب و بدون سانسور بود.....اونم برای شناسوندن ناپلئون خیلی خوب بود

من شیفته ناپلئونم

 

تا اونجایی که منم می دونم ناپلئون ژوزفین رو دوست داشته و ژوزفین عاشق ناپلئون بوده

 

اما سیاست این چیزا سرش نمی شه

 

البته در مورد مرگ ناپلئون شبهات زیادی وجود داره و اصلا ممکنه که اون شخصی که تو سنت هلن بوده ناپلئون نبوده باشه

جدی ؟؟؟؟من نشنیده بودم!!!!!میشه بیشتر توضیح بدی.....:ws37:

 

و ...

 

در مورد این بشر حرف زیاده من واقعا شیفتشم:w16:

..................

  • Like 1
لینک به دیدگاه

مرگ ناپلئون:

یکی از پیچیده ترین و اسرار آمیز ترین معما های تاریخ , چگونگی مرگ ناپلئون بناپارت است. معمایی که موجب شده علم پزشکی نوین عرصه شده و مورخین را یاری کند تا پرده از این راز صد ساله بردارند .به تصور محققان, ناپلئون به مرگ طبیعی در نگذشته , بلکه به ضرب گلوله از پا در آمده است و شخصی که به عنوان ناپلئون بناپارت در جزیره سنت هلن به مرگ طبیعی در گذشت ناپلئون واقعی نبوده است . طبق شواهد و مدارک به دست آمده مردی به نام فرانسوا اوژن ریو که در سال 1771 در دهکده بالی کور واقع در فرانسه متولد شده , در جزیره سنت هلن در گذشته است تاریخ مرگ او که احتملاً جعلی بوده , مدت ها پیس پاک شده و این خود می تواند دلیل خوبی برای این مدرک باشد.این شخص شباهت زیادی به ناپلئون داشت و از جمله چهار نفری بود که ناپلئون با زحمات فراوان شبیه خود پیدا کند . این چهار نفر را ناپلئون در اطراف خود نگهداری میکرد که از میان این چهار نفر سه تن به طرز بسیار دردناکی از دنیا رفتند ؛یکی پیش از جنگ واترلو مسموم و کشته شد ,دیگری فلج شد و سومی به ضرب گلوله از پای درامد اما نفر چهارم زنده بود.در سال1818 ژنرال گورگار از مقام فرماندهی سنت هلن بر کنار شد و ژنرال براتران به جای او منصوب شد . گورگار به پاریس بازگشت تا زمان بازنشستگی خود را طی کند .

دو ماه بعد از ورود او به پاریس کالسکه زیبایی وارد دهکده بالی کور محل زندگی فرانسوا اوژن ریو شد . کالسکه ران محل زندگی اوژن ریو را جویا شد که همراه خواهرش زندگی میکرد . در یکی از شب های پاییزی همنان سال فرانسو اورژن و خواهرش به طرز عجیبی ناپدید شدند ,اما مدتی بعد خواهرش را دیدند که در نهایت آرامش و رفاه در تور زندگی می کند و مدعی بود مخارج زندگیش را یک پزشک نیکوکار متقبل کرده است . ناپلئون برای فرار از جزیره سنت هلن به چهار چیز نیاز داشت :یک همشکل , یک کشتی , تعدادی دوست وفادار و پول و او همه این عوامل را در اختیار داشت . در زمستان 1818یعنی یک ماه پس از ناپدید شدن فرانسوا اوژن ریو همسر ژنرال برتراند به یکی از دوستانش نوشت : ما موفق می شویم, ناپلئون از جزیره گریخته است ! در همان روز ها مرد ناشناس شیک پوشی به نام ریوار وارد شهر ورونا شد که خود را بازرگانی از شمال فرانسه معرفی می کرد . او شریکی به نام پتروجی داشت که به شوخی ریوار را امپراطور صدا میکرد , زیرا ریوار شباهت باور نکردنی به ناپلئون داشت . بعد از ظهر بیست وسوم اوت 1823 پیام لاک و مهرشده ای به ریوار رسید که مضمون آن او آن را اشفته خاطر کرد و او ورونا را برای انجام یک ما موریت مهم ترک کرد . ریوار دو ساعت بعد سوار کالسکه شد . دوازده شب بعد , کمی بعد از ساعت یازده شب 4 سپتامبر 1823 در قصر شونبرون در اتریش پسر ناپلئون در تب می سوخت . یکی از نگهبانان صدای به هم خوردن برگ ها را شنید و به سوی سایه ای که مشاهده کرده بود,شلیک کرد . کسی که قصد داشت خود را به قصر برساند, کشته و جسدش به در خواست همسر ناپلئون در مقبره خوانوادگیشان دفن شد . ریوار هرگز به ورونا برنگشت و پتروجی نامه لاک ومهر شده ای را که ریوار به او سپرده بود, به پادشاه فرانسه تسلیم کرد و در ازای این خدمت و سکوتی که کرده بود, پاداش قابل توجه ای دریافت نمود . در جزیره سنت هلن نیز سر انجام مرگ به سراغ زندانی معروف امد که نه می توانست مثل ناپلئون بنویسد و نه مثل او سخن بگوید . او در سال 1821 بر اثر سرطان معده در گذشت در حالی که در سال 1925 دولت بریتانا فاش کرد قسمتی از روده ناپلئون بناپارت را در اختیار دارد که نشان می دهد صاحب آن نه به خاطر سرطان معده بلکه بر اثر اصابت گلوله در گذشته است! در حقیقت ناشناسی که به ضرب گلوله ناشناس کشته شد , کسی نبود جز ناپلئون بناپارت که بعد از اطلاع از بیماری فرزندش تصمیم گرفته بود هر طور شده خود را به خانواده اش برساند!!!!!!

 

 

100937534623.jpg

  • Like 3
لینک به دیدگاه
مرگ ناپلئون:

یکی از پیچیده ترین و اسرار آمیز ترین معما های تاریخ , چگونگی مرگ ناپلئون بناپارت است. معمایی که موجب شده علم پزشکی نوین عرصه شده و مورخین را یاری کند تا پرده از این راز صد ساله بردارند .به تصور محققان, ناپلئون به مرگ طبیعی در نگذشته , بلکه به ضرب گلوله از پا در آمده است و شخصی که به عنوان ناپلئون بناپارت در جزیره سنت هلن به مرگ طبیعی در گذشت ناپلئون واقعی نبوده است . طبق شواهد و مدارک به دست آمده مردی به نام فرانسوا اوژن ریو که در سال 1771 در دهکده بالی کور واقع در فرانسه متولد شده , در جزیره سنت هلن در گذشته است تاریخ مرگ او که احتملاً جعلی بوده , مدت ها پیس پاک شده و این خود می تواند دلیل خوبی برای این مدرک باشد.این شخص شباهت زیادی به ناپلئون داشت و از جمله چهار نفری بود که ناپلئون با زحمات فراوان شبیه خود پیدا کند . این چهار نفر را ناپلئون در اطراف خود نگهداری میکرد که از میان این چهار نفر سه تن به طرز بسیار دردناکی از دنیا رفتند ؛یکی پیش از جنگ واترلو مسموم و کشته شد ,دیگری فلج شد و سومی به ضرب گلوله از پای درامد اما نفر چهارم زنده بود.در سال1818 ژنرال گورگار از مقام فرماندهی سنت هلن بر کنار شد و ژنرال براتران به جای او منصوب شد . گورگار به پاریس بازگشت تا زمان بازنشستگی خود را طی کند .

دو ماه بعد از ورود او به پاریس کالسکه زیبایی وارد دهکده بالی کور محل زندگی فرانسوا اوژن ریو شد . کالسکه ران محل زندگی اوژن ریو را جویا شد که همراه خواهرش زندگی میکرد . در یکی از شب های پاییزی همنان سال فرانسو اورژن و خواهرش به طرز عجیبی ناپدید شدند ,اما مدتی بعد خواهرش را دیدند که در نهایت آرامش و رفاه در تور زندگی می کند و مدعی بود مخارج زندگیش را یک پزشک نیکوکار متقبل کرده است . ناپلئون برای فرار از جزیره سنت هلن به چهار چیز نیاز داشت :یک همشکل , یک کشتی , تعدادی دوست وفادار و پول و او همه این عوامل را در اختیار داشت . در زمستان 1818یعنی یک ماه پس از ناپدید شدن فرانسوا اوژن ریو همسر ژنرال برتراند به یکی از دوستانش نوشت : ما موفق می شویم, ناپلئون از جزیره گریخته است ! در همان روز ها مرد ناشناس شیک پوشی به نام ریوار وارد شهر ورونا شد که خود را بازرگانی از شمال فرانسه معرفی می کرد . او شریکی به نام پتروجی داشت که به شوخی ریوار را امپراطور صدا میکرد , زیرا ریوار شباهت باور نکردنی به ناپلئون داشت . بعد از ظهر بیست وسوم اوت 1823 پیام لاک و مهرشده ای به ریوار رسید که مضمون آن او آن را اشفته خاطر کرد و او ورونا را برای انجام یک ما موریت مهم ترک کرد . ریوار دو ساعت بعد سوار کالسکه شد . دوازده شب بعد , کمی بعد از ساعت یازده شب 4 سپتامبر 1823 در قصر شونبرون در اتریش پسر ناپلئون در تب می سوخت . یکی از نگهبانان صدای به هم خوردن برگ ها را شنید و به سوی سایه ای که مشاهده کرده بود,شلیک کرد . کسی که قصد داشت خود را به قصر برساند, کشته و جسدش به در خواست همسر ناپلئون در مقبره خوانوادگیشان دفن شد . ریوار هرگز به ورونا برنگشت و پتروجی نامه لاک ومهر شده ای را که ریوار به او سپرده بود, به پادشاه فرانسه تسلیم کرد و در ازای این خدمت و سکوتی که کرده بود, پاداش قابل توجه ای دریافت نمود . در جزیره سنت هلن نیز سر انجام مرگ به سراغ زندانی معروف امد که نه می توانست مثل ناپلئون بنویسد و نه مثل او سخن بگوید . او در سال 1821 بر اثر سرطان معده در گذشت در حالی که در سال 1925 دولت بریتانا فاش کرد قسمتی از روده ناپلئون بناپارت را در اختیار دارد که نشان می دهد صاحب آن نه به خاطر سرطان معده بلکه بر اثر اصابت گلوله در گذشته است! در حقیقت ناشناسی که به ضرب گلوله ناشناس کشته شد , کسی نبود جز ناپلئون بناپارت که بعد از اطلاع از بیماری فرزندش تصمیم گرفته بود هر طور شده خود را به خانواده اش برساند!!!!!!

 

:ws52:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

سپاس:ws37::icon_gol:

چه جالب.....من که نشنيده بودم تا حالا!!!!!!:ws52:

منبع رو ميگي دوست عزيز....موضوع جالب شد!!!!!

  • Like 1
لینک به دیدگاه
سپاس:ws37::icon_gol:

چه جالب.....من که نشنيده بودم تا حالا!!!!!!:ws52:

منبع رو ميگي دوست عزيز....موضوع جالب شد!!!!!

 

خواهش می شود :icon_gol:

 

منبع: کتاب عجیب تر از علم

 

یه جستجو تو گوگل بکنی تو خیلی از سایت ها و وبلاگ ها درمورد این موضوع نوشته

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...