Maryam.j 1013 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۸۸ چگونه ميتوانيد با ديگران ارتباطي شفاف، صادقانه، توأم با همدلي و حمايت برقرار کنيد؟ بله، وقتي که اصول صحيح گفتگو را بدانيد.اصولي که يک سوي آن رک صحبت کردن و ديگر روي آن همدلانه گوش دادن است. آنچه مي خوانيد مهارتهايي هستند که هر کسي به آنها نياز دارد و بيشتر ما در خانواده خودمان،يا در مدرسه و جامعه آنها را ياد نگرفتهايم. يادگيري اين نکات ضروري، در مکالمه ميتواند تمامي شرايط ناجور گذشته را تغيير دهد. نکات بسيار ساده و به ظاهر پيش پا افتادهاي که ميتوانند به خوبي ما را از «مرحله عصيان» به «مرحله تفاهم» ايدهآل در ذهن برسانند... 1) واضح حرف بزنيد منتظر نمانيد تا طرف مقابل شما ناگهان افکار ناگفته، احساسات و نيازهاي پنهان در ارتباط غيرکلامي و يا مستور در ايما و اشارات شما را دريابد. مثلا به جاي آه کشيدن، اين پا و آن پا کردن يا اظهار ديروقت بودن توأم با بيادبي، در حالي که نوميدانه آرزو ميکنيد که او جهت ترک يک مهماني ديروقت اعلام آمادگي کند، بگوييد: «من واقعا احساس خستگي ميکنم، امکان دارد تا 10 دقيقه ديگر به خانه بروم؟» 2) روي چيزي که ميخواهيد، تمرکز کنيد؛ نه چيزي که نميخواهيد گفتن چيزي که نميخواهيد، ممکن است در ديد اول مناسبتر به نظر برسد ولي اين کار، طرف مقابل را در آن مسيري که ميتوانست او را به آنچه خواسته شما بود برساند، کمکي نميکند و گذشته از اين او را با انبوهي از ديگر گزينهها که ميتوانست شما را شاد کند، گيج ميسازد. براي مثال، به جاي گفتن: «من امروز ميل به نان و پنير ندارم» بگوييد: «امروز هوس نيمرو کردهام.» 3) جملاتي را که با «من» شروع ميشوند بيشتر استفاده کنيد و جملاتي را که با «تو» شروع ميشوند کمتر دکتر سوزان هاتيلر، صاحبنظر در امور ازدواج و نويسنده کتاب «قدرت همسران» ميگويد: «به جاي انتقاد کردن، سرزنش کردن، خواندن افکار طرف مقابل يا تظاهر به اينکه شما ميدانيد همسرتان چه احساسي دارد، سعي کنيد احساسات خودتان را ابراز نماييد.» دکتر هاتيلر ميگويد: «هيچگاه در دام جملاتي که با «من احساس ميکنم که تو...» شروع ميشوند، نيفتيد زيرا اينها احساسات خود شما را ابراز نميکنند. اين جملات درباره ديگري است و معمولا چنين به نظر ميآيد که گوينده قصد انتقاد از او را دارد. در عوض آن احساس دروني که زمان سر زدن عملي از شريک زندگيتان داريد را، ابراز نماييد. مثلا به جاي اينکه بگوييد «تو، زماني که اتومبيلم را براي کاري گرفته بودي، نسبت به آن سهلانگاري کردي»؛ بگوييد «من، فکر ميکردم بعد از اينکه کارت با اتومبيل تمام شد دوباره به آن بنزين ميزني.» همچنين به جاي گفتن «تو، باعث شدي من احساس... بکنم» بگوييد، «من، احساس ميکنم...». اين کار توجه را به احساسات شما متمرکز ميکند و باعث ميشود فرد مقابل فکر نکند او مسوول احساس دروني شماست. مثلا به جاي گفتن «وقتي تو به من زنگ نميزني باعث ميشوي احساس ناراحتي کنم»، بگوييد: «وقتي من در طول روز خبري از تو نميشنوم، احساس ناراحتي ميکنم.» 4) مستقيم برويد سر اصل موضوع وقتي ميخواهيد بگوييد که احساسي داريد، آن احساس را خيلي روشن و در حداقل عبارات بيان کنيد. به اين معني که حتيالمقدور از يک تککلمه براي بيان احساستان استفاده کنيد نه اينکه براي بيان آن به استفاده از دو پاراگراف، چند صفت و چند واقعه تاريخي که خيلي هم با هم فرقي ندارند، متوسل شويد. 5) روي احساس درونيتان اسم بگذاريد نميتوانيد احساس درونيتان را بيان کنيد؟ خيلي ساده است. چند لحظه با خود خلوت کرده و درون خودتان کندوکاو کنيد که واقعا نزديکترين اسمي که ميتوان روي اين احساس دروني گذاشت، چه اسمي است؟ حتي اگرهم خيلي گيج شديد، اولين چيزي که به فکرتان ميرسد را بيان کنيد. 6) منظورتان را بدون سرزنش بگوييد اگر ميخواهيد نسبت به چيزي که ديگران گفته يا انجام داده (و يا برعکس پشت گوش انداخته يا انجام نداده) واکنش نشان دهيد به جاي سرزنش يا انتقاد کردن، از اين فرمول استفاده کنيد که به راستي موثر است و در گذر زمان هم امتحانش را خوب پس داده: «وقتي تو....، من احساس ميکنم...» همچنين ميتوانيد بگوييد «من احساس... ميکنم، وقتي تو...». دکتر هاتيلر خاطرنشان ميکند که با به کار بردن چنين عباراتي مستقيما روي عمل انجام شده (و يا انجام نشده) طرف مقابل در مورد همان کار به خصوص تاکيد ميشود و الزاما تماميت وجودي او را مورد حمله قرار نميدهد. با اين کار در احساسات جريحهدار شده يکديگر شريک شده و گويي همسرتان را دعوت ميکنيد که با هم براي حل اين مشکل قدمي برداريد. 7) وانمود نکنيد که از تمامي احساسات طرف مقابلتان اطلاع داريد اينکه بگوييد «من همين الان، نگفته، ميدانم که تو چه احساسي راجع به فلان موضوع داري...» نوعي تجاوز به احساسات ديگران است. همچنين به قطع شدن يک گفتگوي هدفمند منجر ميشود. به خصوص زماني که هر دو بخواهند چنين تکنيکي را براي طرف مقابلشان به کار برند. به جاي خواندن فکر ديگران، از او بخواهيد که در مورد آنچه که فکر ميکند يا احساس ميکند برايتان بگويد و بعد از آن، شما بگوييد که چه احساسي از نظر او داريد. با اين وصف، گويي از او براي يک بحث باز و منطقي دعوت ميکنيد. 8)کلمات آرامشبخش به جاي عصبانيت در برابر وسوسه جنجال به پا کردن، فرياد کشيدن، درها را به هم کوفتن و بشقابها را به در و ديوار پرتاب کردن، در اوج خشمگيني، مقاومت کنيد! مجددا مقاومت کنيد! و باز هم تاکيد ميکنيم مقاومت کنيد! همينطور در برابر گفتارهايي که ميتوانند ناخواسته، آتشي به پا کنند. دکتر هاتيلر پيشنهاد ميکند که: «ابتدا اظهار کنيد که هماکنون در حالت ناراحتي و يا عصبانيت به سر ميبريد و سپس به او بگوييد که دوست داريد گفتگويتان را موقتا متوقف کرده و بعدا زماني را جهت شروع مجدد آن در آينده نزديک مشخص ميکنيد. در حقيقت هر گاه که عصبانيت را در خود و يا ديگران در همان ابتدا مشاهده کرديد، آن را به عنوان يک علامت هشدار و توقف تلقي کنيد.» 9) گفتن «تو هميشه ...» و «تو هرگز...» ممنوع هيچوقت يادت نميماند که به من زنگ بزني؛ هميشه به ديگران بيشتر توجه مي کني.اگر انصاف داشته باشيد خودتان هم خوب ميدانيد که اينگونه عبارات که به قطعيت هم بيان ميشوند، ندرتا درست هستند و از اين حرفها هم که بگذريم بلوا به پا ميکنند چرا که عباراتي نابودکننده چون اينها، اين موضوع را در ذهن تداعي ميکنند که در زمانهايي که او به درستي هم کارش را انجام داده بود مورد توجه و يا قدرداني واقع نشده بود. 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده