رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

كالیگولا نام امپراتوری است كه در سال 38 پس از میلاد در رم حكومت می كرد. زندگی این امپراتور پس از مرگ خواهر و معشوقه اش در وسیلا كاملا تغییر می كند. كالیگولا همچنین عنوان نمایشنامه ای است كه آلبر كامو آن را براساس داستان این امپراتور به رشته تحریر درآورد. براساس آنچه در نمایشنامه آمده سرگذشت كالیگولا كاملا متكی بر اسناد تاریخی است. این نمایشنامه را ابوالحسن نجفی به زبان فارسی ترجمه و انتشارات زمان آن را در ایران در تیراژ 3 هزار نسخه منتشر كرده است.

آلبر كامو نویسنده «كالیگولا» هفتم نوامبر سال 1913 در دهكده مونداوی جایی نزدیك به شهر قسطنطنیه در الجزایر به دنیا آمد. او در سال 1932 شروع به كار نویسندگی كرد. بیست سال داشت كه هیتلر در آشفته بازار سیاسی دهه سی به قدرت رسید. او ظهور چندین «دولت توتالیتر»، اضمحلال جنبش های سوسیالیست و لیبرال را در اروپا، تصفیه روسیه، تروریسم و شكنجه هایی را كه پلیس در اروپا راه انداخت، تمامی جنگ و اردوگاه های زندانیان را دید. جنگ ویتنام در اوج خود بود كه كامو درگذشت. عصر او عصر الهام و آرامش و صلح نبود و به نسلی تعلق داشت كه عمیقا تحت تاثیر شرایط تاریخی بود. او از این تاثیرات در سخنرانی كه زمانی در دانشگاه استكهلم انجام داد به عنوان «ناامیدانه مثل همه مردم هم عصر در تشنجات زمان خودگم شدن ....»یادكرد. از طرف دیگر در خانواده ای فقیر به دنیا آمد و در فقر و بی پولی بزرگ شد. اما همیشه با سپاس از گذشته یاد می كند و می گوید: «خانواده ای كه تقریبا هیچ چیز نداشت و به هیچ چیز رشك نمی ورزید، صرفا به خاطر آرامش ویژه اش، به خاطر غرور و فخر طبیعی و منحصر به فردش به من عالی ترین درس ها را دادند.»

دوران جوانی كامو با مسافرت های طولانی و سیر و سفر به شهرهای مختلف گذشت. پس از آن تئاتر و نمایش های دسته جمعی در ماه مارس 1940 به پاریس نقل مكان كرد و در اداره روزنامه «پاری سوار» مشغول به كار شد. آلبر كامو تعداد زیادی داستان از جمله «پشت ورو» (1937)، «جشن ها» (1938)، «بیگانه» (1942)، «واقعیات» (1942)، «طاعون» (1947)، «افسانه های سیزیف» (1947)، «یاغی» (1951)، «سقوط» (1956) و «پناهگاه و قلمرو» (1957) را دركارنامه خود دارد. وی همچنین نمایشنامه هایی با عنوان «شورش آستوری ها» (1936)، «سوءتفاهم»، «كالیگولا» (1945)، «حكومت نظامی» (1948) و «درستكاران» (1946) را منتشر كرده است. جدای از این مقالات زیادی درباره آثار سارتر، داستایوفسكی و كافكا از وی به جا مانده است. آثار این نویسنده تاكنون به 32 زبان دنیا ترجمه شده است.

كامو در سال 1947 نخستین جایزه ادبی خود را به نام critic برای اثر معروف اش طاعون دریافت كرد. ده سال بعد در سال 1957 مطبوعات با تیتر درشت خبر دادند كه «آلبر كامو» جوان ترین برنده جایزه نوبل در ادبیات شده است. روز چهارم ژانویه 1960 اتومبیلی كه رهسپار پاریس بود با درختی تصادف كرد. «آلبر كامو» در این حادثه جان سپرد در حالی كه به یكی از دوستانش گفته بود: «تمام كارهایم را برای سال 1960 گذاشته ام.» ژان پل سارتر درباره كامو می گوید: «او هر چه می كرد یا می خواست در آینده بكند، هرگز نمی توانست جلوی خود را بگیرد كه در زمینه فرهنگی ما یكی از قدرت های بزرگ نباشد و یا حتی در راه خود جلوی نمود تاریخ فرانسه و قرن خود را بگیرد.»

•••

كالیگولا یكی از نمایشنامه هایی است كه كامو در سال 1938، هنگامی كه هنوز مقیم الجزایر بود، آن را نوشت. سپس در سال 1945 آن را اصلاح و در پاریس به صحنه برد كه با استقبال كم نظیری مواجه شد. در سال 1958 تغییراتی اساسی در آن داد، بعضی قسمت ها را حذف و صحنه هایی را به آن اضافه كرد. كالیگولا روایت امپراتوری نیمه دیوانه در روم است. این امپراتور پس از مرگ خواهر و معشوقه اش در وسیلا سه روز غیبت می كند. پس از سه روز یك شخصیت غیرقابل باور و غیرممكن به قصر باز می گردد. پرده دوم نمایشنامه زمانی است كه سه سال از آ ن بازگشت گذشته و كالیگولا به یك هیولا یا به عبارتی یك امپراتور جانور خوی مستبد مبدل شده كه در دربار خود تنهاست و فقط همسرش «كائسونیا» در كنارش مانده است. او به مقامات و بزرگزادگان اهانت می كند. زمانی كه با تخت روان به بیرون شهر می رود آنها را مجبور به دویدن دنبال تختش می كند، اموال آنها را مصادره، پدران و حتی پسران آنها را بدون هیچ دلیل خاصی می كشد و ...

كالیگولا معتقد است كه در سرتاسر امپراتوری روم تنها شخصی است كه آزاد است و آمده تا این كه آزادی را به دیگران نیز بیاموزد و همچنان بر این باور است كه با این آزادی، آزمون بزرگی آغاز می شود. می خواهد آسمان را به دریا بیامیزد، زشتی و زیبایی را در هم ریزد و از رنج خنده برانگیزد. اراده اش به تغییر و هدیه اش به قرن برابری است ضمن آنكه این امپراتور به دنبال ماه و به دست آوردن آن است. او فكر می كند با دگرگون ساختن دنیا، تملك ماه، فتح مرگ، آزادی مطلق می تواند سعادت بشری را به عنوان یك مطلق به دنیای انسانی هدیه كند. كالیگولا خشونت را می پذیرد و زیبایی و دلسوزی را رد می كند. از همسرش می خواهد كه بیرحم، سرد و سنگدل باشد و بداند كه رنج خواهد برد. آلبر كامو محور اصلی این نمایشنامه را كالیگولا قرار داده است. تصمیماتی كه می گیرد و تاثیراتی كه بر دیگران می گذارد. كامو مسبب اصلی طغیان وحشیانه كالیگولا را به نوعی آگاهی از مرگ می داند. این مرگ حس های زیادی را در او برانگیخته است.

وقتی در جایی اسكیپیون پسر بزرگزاده ای كه پدرش توسط كالیگولا كشته شده از او می پرسد: «آیا در زندگی تو هیچ نیست كه شبیه به دلخوشی و آرامش باشد؟ هیچ حال گریه ای، تسلایی، پناهگاه ساكتی؟» كالیگولا در جواب می گوید: «چرا هست تحقیر.» شخصیت های فرعی نمایشنامه كامو در برخورد با اعمال و رفتار كالیگولا از او بیزاری می جویند و نسبت به او كینه به دل می گیرند. اعتقاد كامو بر آن است كه احساس ناایمنی این افراد باعث می شود كه فكر كنند. یكی از نقاط قوت «كالیگولا» احساس های متضاد این شخصیت ها است. در همان حال نفرت شدید نسبت به امپراتورشان دارند ولی به نوعی به عقایدش احترام می گذارند. زمانی كه همگی قصد كشتن او را می كنند اسكیپیون می گوید : «نمی دانم مخالف او باشم. حتی اگر او را بكشم دست كم دلم همراه او خواهد بود.»

در پرده چهارم كالیگولا كه می داند بزرگان برای كشتنش می آیند روبه روی آینه ای ایستاده است. كامو به زیبایی این صحنه را به تصویر می كشد. كالیگولا می داند دیگر ماه را به دست نمی آورد. می داند به نهایت رسیده و از این نهایت می ترسد و این ترس او را به یاد تحقیری كه سال ها دیگران را كرده می اندازد و ... نهایتا به احساس خلأ می رسد. زمانی كه بزرگزادگان به سمت او حمله برده و او را مورد ضربات اسلحه هایشان قرار می دهند، فقط می گوید: «هنوز زنده ام.» كامو خود درباره نمایشنامه اش می گوید: «كالیگولا مردی است كه شور زندگی او را تا جنون تخریب پیش می راند. مردی كه از بس به اندیشه خود وفادار است وفاداری به انسان را از یاد می برد. كالیگولا همه ارزش ها را مردود می شمارد. اما اگر حقیقت او در انكار خدایان است، خطای او در انكار انسان است. این را ندانسته است كه چون همه چیز را نابود كند ناچار در آخر خود را نابود خواهد كرد. این سرگذشت انسانی ترین و فجیع ترین اشتباهات است.»

  • Like 4
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

کالیگولا که بود؟

 

کالیگولا سومین امپراتور روم بود که از سال ۳۷ تا ۴۱ میلادی فرمان راند. اولین امپراتورهای رومی اعضاء خانواده اگوستوس بودند. گایوس سزار (۱۲ ـ ۴۱ میلادی)، که به کالیگولا (به معنی پوتینهای کوچک) معروف بود، در سال ۳۷ میلادی به امپراتوری رسید. سربازان ارتش، که پدرش فرماندهی آنان را به عهده داشت، نام مستعار کالیگولا را به او دادند، چرا که او پوتین‌های سربازی کوچکی به پا می کرد.

 

 

مرگ بستگان

 

پدر کالیگولا ، ژرمانیکوس ، جانشین تیبریوس امپراتور وقت روم بود اما به طرز مشکوکی در گذشت . تیبریوس از او وحشت داشت اما هیچ سندی وجود ندارد که امپراتور روم ، ژرمانیکوس را کشته باشد . علائم مشاهده شده در هنگام مرگ ژرمانیکوس که در کتب تاریخی ذکر شده شبیه به علائمی است که در مسمومان بوسیله آرسنیک مشاهده می شود . البته بیماری وبا هم علائمی شبیه به این دارد و در گذشته به خاطر شباهت علائم بیماری وبا و علائم ناشی از مسمومیت بوسیله آرسنیک وقتی از این سم استفاده میشد اطرافیان متوفی به گمان اینکه مرگ ناشی از وبا بوده است پیگیر ماجرا نمی شدند . همچنین تیبریوس دو برادر کالیگولا را هم کشت .

 

دوران ولیعهدی

 

بعد از مرگ پدر و دو برادر ،کالیگولا به قصر تیبریوس احضار شد و تا مرگ تیبریوس در آنجا ساکن بود او در آنجا خوی وحشیگری و بیرحمی را از تیبریوس آموخت همچنین برخی معتقدند که کالیگولا تیبریوس را خفه کرد . بعد از مرگ تیبریوس نوه اش با کالیگولا در سلطنت شریک بود و لی چون سنش پایین بود (۱۸ سال) کالیگولا سلطنت را از آن خود کرد .

 

امپراتور دیوانه

 

بعد از آنکه کالیگولا امپراتور شد، سلامتی عقل خود را از دست داد. یکی از وقایعی که توسط تاریخ نگار رومی سیوتاتیوس (۶۹ ـ ۱۰۴ میلادی) ثبت شده است، توضیح می دهد که کالیگولا به ارتش بسیار آموزش دیده و قدرتمند خود دستور داد در ساحل دریا صدف حلزون جمع کنند. او به اسب مورد علاقه خود لقب کنسول (عنوان یکی از مسئولین رده بالای روم)، داده بود. وی همچنین با خواهر خود، «دروسیلا» ازوداج کرد، اما بعداً او را کشت.

 

مرگ

 

کالیگولا در سال ۴۱ میلادی به تنهایی وارد گذرگاه کریکتو پورتیکو شد در آنجا کاسیوس و سابینوس ، اعضای گارد محافظ او (پراتورها) که کالیگولا به همسر یکی از آنها تجاوز کرده بود و دیگری را هم همیشه مورد تمسخر قرار می داد ، او را به قتل رسانند.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...