mohsen-gh 405 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۸۹ خلاصه انسان شناسی : حیوانات هم روش زیستی و چگونه زیستی را بطور غریزی می دانند و هم آنرا بطور غریزی عمل می کنند اما انسان این موجود فاعل مختار، چگونه زیستن را بطور فطری نمی داند و اگر هم بداند عملاً آزاد و مختار است در اینکه عمل بکند یا نکند. اینجاست که در انسان پس از شناخت صحیح وظیفه اخلاقی و حقوقی، باز مهم وجود انگیزه و ضامن اجراء درونی و بیرونی است که او را وادار به عمل كند. الف – ضامن اجرای درونی روش صحيح زيستن : اول نیت خیرخواهانه فاعل است که اگر یک چنین نیت خیرخواهانه ای بقدر کافی در فرد باشد دیگر نیازی به سایر انگیزه های اجرائی نیست لکن نوعاً «انگیزه خیرخواهانه» (و حق خواهانه بشر )، نسبت به «انگیزه خودخواهانه بشر»، ضعیف تر بوده و هست و خواهد بود و اقلیتی از بشراند که همیشه و همه جا و در تمام موارد حق را بر منافع شخصي شان، ترجیح می دهند و آنرا اختیار می کنند که این افراد نوعاً و غالباً همان انبیاء و اوصیاء و اولیاء درجه یک آنها باشند. مثلاً خاتم انبیاء و اهل بیت خاص او، حاضر شدند سه روز گرسنه بمانند اما آذوقه خود را به فقیر، اسیر و یتیم بپردازد عیسی علی نبینا و علیه السلام حاضر بود در راه خدمت به بندگان خدا از تهیه رفاه و آسایش و حتی لااقل خوراکی خود بگذرد و خود را گهگاه با علف و برگ درختان، خوردن به زندگی خود ادامه دهد اما نوع مردم به گذران متعارف زندگی، اکتفاء نمی کنند و حاضرند در راه ازدیاد ثروت خود از دروغ سوء استفاده کنند و از اداء حقوق دیگران در مواردی چشم پوشی کنند. مثلاً در فروش خانه و زمین و وسائل نقلیه و کالاهای دیگر عیب کالای خود را به خریدار نگویند و چه بسا به بیان مزایای آن بپردازد و چه بسا به دروغ از آن کالا، تعریف کنند در حالیکه دستورات اخلاقی و وجدانی دقیقاً، عکس آن را توصيه ميكند و حتی بعضاً دستورات حقوقی خلاق آن است و یا در زندگی خانوادگی و امثال آن از زندگی مشترک و کارهای مشترک، همیشه حقوق شریک را بايد مراعات کند بلکه اخلاقاً علاوه بر مراعات کامل حقوق دیگران در بعضی موارد حتی آنجا که می تواند از حقوق خود بگذرد و نیز در کمک به ناتوانان و کم توانان، هیچ دریغ ندارد و. ... و در زندگی سیاسی هرگز خواهان قدرت و شهرت نباشد مگر آنکه دیگران بخاطر آنکه او را شایسته تر می دانند به نمایندگی شان انتخاب کنند بدون کوچکتری کوششی از طریق خود همانطور که انبیاء همیشه چنین نصیحت کرده اند و. .. اما آنطور که از روز هم روشن تر است نوعاً و غالباً چنین نیست و بشرها قبل از هر چیزی باید تربیت صحیح شوند و تربیت کنندگانی همچون «پدر و مادر و معلم و حکومت» قبل از هر چیز، خود باید با تربیت صحیح کامل باشند تا بتوانند درست تربیت کنند و درست تربیت کامل بجز اقلیتی همچون «انبیاء و اوصیاء آنها و اولیاء درجه یک آنها»، کسی ندارد و لذا در درجه اول، انسانها باید تربیت شوند آنهم تربیت صحيح از طریق دین واقعاً و کاملاً الهی که هم بخدا و قیامت معتقد است و انگیزه ای درونی برای انجام دستورات الهی دارد و همه تمام دستوراتاش بجا و صحیح واقعی است. در حالیکه پدر و مادر و معلم و حکومت، خود از هر جهت، دارای تربیت بجا و خوبی نباشند از کجا به وظایف خود، درست و کامل، عمل ميکنند. در نظام های دیکتاتوری و خودخواهانه استبدادی که حاکم، شاه و شاهزاده باشد گویا مصونیت قانونی دارد و گهگاه فیلسوفان ماکیاولی، درس نفاق و دوروئی و دروغ گوئی را هم به آنها می آموزد. در هر حال، آن طور که جان لاک و فیلسوفان دیگر هم گفته اند عوامل اجراء حقوق و اخلاق در انسانها عبارتند از : نیت «خیرخواهانه و حق خواهانه» که بسیار کم و ضعیف است «نیروی جامعه» است نیروی «امر به معروف و نهی از منکر اجتماعی» یعنی تعریف و تمجیدهای جامعه نسبت به کارهای خوب و نگوهش و مذمت آنها از کارهای بد و زشت اخلاقی و. .. گر چه گهگاه خود جامعه در تعیین مصداق کارهای خوب و کارهای بد به خطا می رود که علاوه بر مراجعه یه «حقوق طبیعی» و عقل همچنین «دین واقعاً و کاملاً الهی» می تواند میزان آنرا تعیین کند در هر حال این عامل اجتماعی نیروئی بسیار قوی در اجراء اخلاق نیک و حقوق است و می تواند بسیار مفید و دارای سهمی بزرگ در تضمین اخلاق نیک و حقوق باشند اما هرگز کافی و وافی نیست. 3- «انگیزه مذهبی» که از ترس از دوزخ و عشق به رسیدن به بهشت، ناشی می شود انگیزه ای درونی و بسيار بزرگ برای اجراء اخلاق درونی فرد است و نیز انگیزه ای بزرگ برای انجام امر بمعروف و نهی از منکر در دیگرانی که ایمان بخدا و قیامت ندارند و یا ایمانشان ضعیف است و بزرگترین عامل مراسم مذهبی و اخلاق مورد تائید مذهب، همین انگیزه های فوق الذکر است. 4- «انگیز ترس از مجازات پلیسی و حکومت» که این انگیزه هم در کسانیکه فقط دنیا را می بینیم و اعتقادی باخرت ندارد یا ایمان شان ضعیف است بسیار مفید است اما ترس از مجازات پلیس، به دو جهت، به تنهائی، کافی و وافی بمقصود نیست : الف - یکی از این جهت که ابزار این نوع قوه اجرائی یعنی «حکومت پلیس» است و پلیس بر تمام امور انسانها نظارت ندارد و نمی توانند مثلاً مجری خوبی برای تربیت خانوادگی باشد و مانع وقوع جرم در خلوت باشد درحاليكه نوعاً جرمها در خلوت، رخ می دهد و پلیس ناظر بر آن نیست و نمی تواند مانع جرم شود. ب - دوم اینکه خود پلیس و قاضی و حکومتیان اگر به وجدان اخلاقی و عقل عملي و ایمان مذهبی، بی توجه باشند و تنها معتقد به جهان مادی و سوء استفاده های شخصی خود باشند براحتی می توانند با مجرمین و جنایتکاران در پنهان و دور از چشم مردمان با آنان تبانی کنند که به قول راسل نوع حکومت های بشری بدون استثناء، ریاست طلب اند و در راه حفظ ریاست و قدرت خود و توسعه آن، در پشت پرده و پنهان از چشم مردم، بهر کار حتی خلاف اخلاق دست میزنند اما در ظاهر بخاطر حفظ ریاست خود همچنان شعار دفاع از منافع مردم را می دهند درحالیکه در پشت پرده براحتی منافع مردم را قربانی انگیزه های حفظ ریاست و قدرت خود و توسعه آن، می نمایند. و جهان همیشه و تا بحال گرفتار چنین قدرت طلبانی بوده و هست و تا نظامهای بشری است همچنین خواهد بود راسل تنها انبیاء را در ساحت رهبری صادق می داند و مبری از خودخواهی و قدرت طلبی ميداند و در هر حال، مشاهده می شود که قبول ارزش های عیني انسانی و ایمان واقعي بخدا و قیامت، بطور واقعی، همچون حرکت انبیاء می تواند ضامن اجراء اخلاق نیک و عدالت خواهی باشد و اصلاح تربیت جامعه و در اصلاح رفتار رهبران سیاسی مؤثر باشد. اما مهم در رهبری بشریت، شناخت کسانی است که واقعاً ایمان دارند از کسانیکه منافقانه خود را مومن واقعی، معرفی می کنند که شناخت آنها بجز از طریق خود انبیاء، ممکن نیست و لذا رهبری بجز به دست خود انبیاء و اوصیاء مورد سفارش آنها، مصون از خلاف و خطاء نمی تواند باشد. و نمونه عدم توانائی بشر در تشخیص مومن از منافق، همانا وجود رهبران غیر از عترت بودند که پس از رسول خدا رهبری را از دست عترت مورد سفارش خاتم انبیاء در آوردند و آنرا در دامان بنی امیه همچون عثمان و معاویه و یزید و غیره انداختند و برخلاف گفته قرآن، اطاعت از ستمگر را واجب دانسته و به روزگار مسلمانان آوردند بدبختي هايي كه فعلاً آثارش را لمس می کنیم و در مسیحیت نیز همچون پولس و رهبران کلیسا، که اطاعات از امپر اطور را حتی اگر ظالم باشد لازم شمردند و خود را به دروغ نماینده معنوی عیسی معرفی کرده و چه بلاها که بر سر مسیحیون نیاوردند. سید محمد رضا علوی سرشکی لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده