رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

رويكردي تئوريك به عوامل شكل‌دهي و كنترل افكار عمومي

 

حسن سبيلان اردستاني*

چكيده

افكار عمومي پديده‌اي رواني ـ اجتماعي و خصلتي جمعي است و عبارت از ارزيابي مشترك، روش و نظر مشترك گروهي اجتماعي در مسئله‌اي است كه همگان به آن توجه و علاقه دارند و در لحظه معيني، بين عده زيادي از افراد، اقشار، طبقات يا سراسر اجتماع، عموميت نسبي مي‌يابد و عامه مردم آن را مي‌پذيرند. افكار عمومي به شكل تأييد يا مخالفت با يك عمل، نظر، شخص، واقعه و به صورت خواسته، مطالبه، پيشنهاد و توصيه، تجلي مي‌يابد. فرايند افكار عمومي را مي‌توان به سه بخش الف) شكل‌گيري ب) هدايت و ج) بازداري تقسيم كرد. رسانه‌هاي همگاني امروز در تشكيل، هدايت و انحلال افكار عمومي نقش بارز و انكارناپذيري دارند. براي شكل‌گيري افكار عمومي مي‌توان به نظريات كاشت، برجسته‌سازي، جوسازي، اعطاي اعتبار اجتماعي رسانه به موضوع، غلبه بر جهل متكثر، برقراري رابطه بين موضوع و منافع شخصي شهروندان، اشاره كرد. مهم‌ترين شيوه‌ها در خصوص هدايت افكار عمومي عبارتند از، ارائه اطلاعات گزينش‌شده، انگاره‌سازي و تأكيد بر اصول و قوانين. براي انحلال افكار عمومي نيز از شيوه‌هاي القاي دروغين رسيدن به هدف، ايجاد هراس اخلاقي، بزرگ جلوه دادن پيامدهاي سوء، تزريق اطلاعات نادرست و تكذيب آن، نسبت دادن منافع جريان به اشخاص حقيقي و نسبت دادن عوامل نامرتبط به جريان استفاده مي‌شود.

واژگان كليدي: افكار عمومي، مهندسي افكار عمومي، تنوير افكار عمومي، بازداري افكار عمومي، ويژگيهاي افكار عمومي، تاكتيكهاي شكل‌دهي افكار عمومي،كنترل افكار عمومي.

مقدمه

در عصر ارتباطات با گسترش رسانه‌هاي همگاني و شبكه‌اي شدن جهان و همچنين باسوادتر شدن عامه مردم، نيروي تازه‌اي با عنوان افكار عمومي پاي به صحنه گذاشته است. اين نيروي تازه كه تجلي اراده مردم و خواست آنها است، در تمام جهان به ويژه در كشورهايي كه نظامهاي پارلماني و مردمي دارند، نقش مهمي در شكل‌دادن به حوادث و رخدادهاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي دارد و كمتر نقش آن ناديده گرفته مي‌شود.

اين مقاله با رويكردي تئوريك و در عين حال عملياتي، موضوع افكار عمومي را بررسي كرده است. در بخش اول اشاره‌اي به تعريف و تاريخچه آن شده است، در بخش دوم شرايط شكل‌گيري افكار عمومي تشريح و همچنين به تئوريهاي ارتباطي نيز اشاره شده است. در بخش آخر تئوريهاي ارتباطي در هدايت و بازداري افكار عمومي تشريح شده‌اند. هر چند تئوريهاي ذكر شده در اين مقاله كم است اما اين شيوه، رويكرد جديدي براي استفاده از دانش در تحليل افكار عمومي است. در نهايت اين مقاله به استفاده از هيچ يك از اين شيوه‌ها ملتزم نيست. به شكل‌گيري افكار عمومي در حوزه عمومي [با رويكرد به نظريات يورگن هابرماس] معتقد است.

گفتار اول: كليات افكار عمومي

1ـ تعريف افكار عمومي

افكار عمومي، پديده‌اي رواني ـ اجتماعي و خصلتي، جمعي است و عبارت است از ارزيابي، روش و نظر مشترك گروهي اجتماعي در مسئله‌اي كه همگان به آن توجه و علاقه دارند و در لحظه معيني، بين عده زيادي از افراد و اقشار مختلف جامعه نسبتاً عموميت مي‌يابد و عامه مردم آن را مي‌پذيرند. افكار عمومي به صورت تأييد يا مخالفت با يك عمل، نظر، شخص و واقعه با خواسته، مطالبه، پيشنهاد و توصيه تجلي مي‌يابد (مهرآرا 1372 ص 371). شايد بتوان گفت اين تعريف جامع، تا حدودي زواياي گوناگون افكار عمومي را در نظر گرفته است. اما افكار عمومي خاص، حد و مرزهاي مشخص و تأثيرات مختلفي دارد. لذا مي‌توان افكار عمومي را از زواياي گوناگوني تعريف كرد.

بايد توجه داشت، بسياري از محققان افكار عمومي، فعاليتهاي خود را به عرصه‌هاي محدودي از افكار عمومي منحصر مي‌كنند. آنها عقايدي را به مثابه افكار عمومي مي‌دانند كه به مسائل مهم سياست عمومي يك كشور مربوط مي‌شود. اين تأكيد از اين اعتقاد ناشي مي‌شود كه افكار عمومي بايد تعيين‌كننده سياست عمومي يك كشور باشد. آنان با اين عقيده طيفي از عقايد را كه ارتباط انكارناپذيري با مسائل سياسي دارند جدا مي‌كنند (جونيون 1365 ص39).

نكته آخر در خصوص تعريف افكار عمومي اينكه، «افكار عمومي چيزي نظير ابر و دود است كه در حالت تراكم و از دور، مشهود و محسوس و از نزديك نامحسوس است» (هرنگ 1365 ص105).

  • Like 1
لینک به دیدگاه

2ـ پيدايش افكار عمومي

افكار عمومي، به طور عمده محصول دوران روشنگري است. اين انديشه با فلسفه‌هاي سياسي ليبرالي اواخر قرون هفدهم و هيجدهم (لاك و روسو) و به ويژه تئوري دمكراتيك قرن نوزدهم تلفيق شده است (پراسيس 1382 ص 21). به تعبير ديگر ادغام واژه‌هاي عمومي و افكار در يك تركيب مفهومي داراي اهميت سياسي به معناي امروزي فقط در فلسفه‌هاي دمكراتيك و ليبرال از سال 1700 به بعد پديدار شد (پراسيس 1382 ص22).

علي اسدي اين موضوع را با رويكرد به فنآوري رسانه‌اي بيان مي‌كند و مي‌گويد: گسترش وسايل ارتباط جمعي مانند راديو، تلويزيون و مطبوعات پرتيراژ، باعث پيدايش جامعه‌ تازه‌اي شد كه در آن همه افراد، صرف‌نظر از اينكه در كجا زندگي مي‌كنند و يا به چه گروه اجتماعي تعلق دارند از طريق تماس با منابع خبري از رويدادها و رخدادها آگاه شوند. تا جايي كه حتي اگر در جامعه‌اي ميزان مشاركت اجتماعي مردم هم محدود باشد ميزان آشنايي آنها با حوادث و رخدادها كه نتيجه مشاركت آنها در اين زمينه است، با آنچه در گذشته بود، فرق دارد (اسدي 1371 ص 42). در اين جوامع تمامي شهروندان براي خود حقوقي قائل مي‌شوند و همچون گذشته تمامي امور و تصميم‌گيريها بر عهده حاكمان واگذار نمي‌شود.

گفتار دوم: ساخت افكار عمومي

الف- شرايط ايجاد افكار عمومي

واقعه افكار عمومي در شرايط مشخصي به وجود مي‌آيد، اين شرايط عبارتند از:

1ـ بايد واقعه‌اي مركزي يا شماري از وقايع متناوب و پشت سر هم از يك نوع وجود داشته باشد.

2ـ فضا بايد مساعد باشد.

3ـ محتواي افكار بايد با الگوهاي فرهنگي و جمعي مطابق باشد.

4ـ محتواي افكار بايد پاسخگوي نيازهاي ظاهري و باطني افراد باشد.

5ـ افكار بايد از طريق رسانه‌هاي همگاني گسترش يابد.

6ـ افكار عمومي بايد با دخالت مستقيم شهروندان اشاعه يابد (كتبي 1376 ص60).

در اين خصوص به اعتقاد برخي كارشناسان براي شكل‌گيري افكار عمومي گذر از مراحل هفت‌گانه ذيل ضروري است.

1ـ پيدايش آگاهي: در اين مرحله مردم از وجود موضوعي آگاه مي‌شوند. اما در مورد واكنش نسبت به آن، احساس نياز سريع نمي‌كنند.

2ـ فوريت بيشتر، مردم فوريت و ضرورت مسئله را حس مي‌كنند، نظر غالب در اين مرحله، درخواست مصرانه براي اقدام است. تشخيص ميان آگاهي و فوريت در تفسير صحيح افكار عمومي ضرورت اساسي است.

3ـ دستيابي به راه‌حل: در اين مرحله مردم، بدون درك پيچيدگي موضوع راه‌حلهاي مختلف مسئله‌اي را بررسي مي‌كنند. توجه مردم بيشتر به راه‌حلهايي معطوف مي‌شود كه كارشناسان يا سياستمداران با زيركي آنها را ارائه كرده‌اند. از آنجايي كه مردم راه‌حلهايي را كه ارائه مي‌شود، كاملاً درك نمي‌كنند مي‌توان مرحله سوم را دوران صحه گذاشتن نادرست ناميد،‌ يعني مردم از پيشنهادهاي ارائه شده اعلام حمايت مي‌كنند، اما به محض مشخص شدن هزينه‌هايي كه بايد بابت اين موضوع بپردازند. از موضع خود كوتاه مي‌‌آيند.

4ـ فكر خام: در اين مرحله مقاومت مردم در مواجهه با راه‌حلهاي مسئله و پيامدهاي اين راه‌حلها ظاهر مي‌شود. در موضوعهاي دشوار يعني موضوعهايي كه مستلزم تغيير و تحول اساسي‌اند، بايد با ارائه راه‌حلهاي واقع‌بينانه‌تر، بر فكر خام مردم فايق آمد.

5ـ ارزيابي انتخابات: در اين مرحله مردم انتخاب مي‌كنند، يعني به ارزيابي دلايل موافق يا مخالف راه‌حلهاي موضوع خاصي مي‌پردازند. مرحله پنجم، مرحله دشواري است، زيرا در اين مرحله مي‌فهمند كه راه‌حلهاي آسان و كم‌هزينه، احتمالاً كارآيي نخواهد داشت، وقتي مردم به موضوع خاص و راه‌حلهاي پيشنهادي توجه زيادي نشان مي‌دهند، سرسختانه بر ديدگاه خود پافشاري مي‌كنند، حتي وقتي پيامدهاي ناگوار ديدگاهشان به آنان ارائه شود.

6ـ موضع‌گيري هوشمندانه:‌ مردم ايده را قبول مي‌كنند اما معمولاً در مورد آن كاري انجام نمي‌دهند، تا به مرحله هفتم برسند. در مورد برخي موضوعها دهها سال طول مي‌كشد تا افكار عمومي به مرحله هفتم برسد، چاره هوشمندانه مرحله ششم، مستلزم آن است كه مردم ديدگاه خود را مشخص كنند. تناقضات را از ميان بردارند، واقعيات را در نظر گيرند و پيامد انتخابهايشان را نيز بپذيرند.

7ـ قضاوت مسئولانه از لحاظ اخلاقي و احساسي: مرحله اجراي افكار عمومي همان قضاوت اخلاقي و احساسي است. در اين مرحله مردم خود را با موقعيتهاي مختلف سازگار مي‌كنند، ديدگاه و رفتارشان را تغيير مي‌دهند و با احساسات دوگانه خود رو‌به‌رو مي‌شوند، به تعبيري مرحله هفتم مرحله پيدا كردن چاره كار است (سالك 1378 ص8).

  • Like 1
لینک به دیدگاه

ب‌ـ شرايط شكل‌گيري افكار عمومي

براي شكل‌گيري افكار عمومي دو اصل يا عامل بايد با هم جمع شوند. 1ـ موضوع يا مشكلي خاص 2ـ توجه عمومي حول و حوش آن موضوع. در ادامه اين دو محور بررسي مي‌شود.

1ـ اطلاع‌رساني و آگاهي‌بخشي حول يك موضوع: همان‌گونه كه از عنوان افكار عمومي بر مي‌آيد، منظور عقايدي عمومي است كه به همگان مربوط باشد. امروز فقط رسانه‌ها توان ايجاد اين عقايد را بين همگان دارند. لذا اگر نقش اطلاع‌رساني رسانه‌ها نباشد، به پيروي از آن، آگاهي عمومي نيز نسبت به موضوع پيدا نخواهد شد و يا اگر هم پيدا شود، بدون اطلاع‌رساني رسانه‌ها، افكار عمومي در خصوص تمامي مسائل به سرعت شكل نخواهد گرفت و فقط مي‌تواند، حول و حوش مسائلي خيلي مهم و حياتي شكل بگيرد.

با توجه به مطلب مذكور مي‌توان گفت رسانه‌ها با اطلاع‌رساني دقيق، نشان دادن كاستيها، بررسي زواياي پنهاني، ارائه آمار و ارقام در خصوص موضوع، باعث آگاهي عمومي شهروندان مي‌شوند كه اين مهم‌ترين و شايد نخستين مرحله در شكل‌گيري افكار عمومي است.

2ـ اعطاي اعتبار اجتماعي رسانه به موضوع: (مهرداد 1380 ص82) زماني كه رسانه‌هاي همگاني موضوع يا سوژه‌اي خاص را انعكاس مي‌دهند. در اصل بخشي از اعتبار اجتماعي خود را نيز به آن موضوع انتقال مي‌دهند و مخاطب نيز اينگونه برداشت مي‌كند كه حتماً موضوع مطرح شده حائز اهميت بوده كه رسانه مورد نظر آن را انعكاس داده است و اگر اهميت نداشت، هيچگاه در رسانه‌ها مطرح نمي‌شد. به اين عمل رسانه‌هاي همگاني مرتن و لازرسفلد اعطاي اعتبار اجتماعي رسانه به موضوع يا اعطاي منزلت اجتماعي مي‌گويند.

اعطاي اعتبار اجتماعي دو گونه موضوع را دربرمي‌گيرد 1- موضوعات كليدي و حساس 2- موضوعات كم‌اهميت. براي نمونه اگر در وضعيت فعلي موضوعات اقتصادي، اعتبار دريافت كنند، باعث رشد و هدايت مناسب افكار عمومي در جهت توسعه و پيشرفت جامعه مي‌شوند و اگر اين اعتبار به موضوعات و مسائل بي‌اهميت و كذايي اعطا شود، آن مسائل در اولويت افكار عمومي قرار مي‌گيرند و گمراهي جامعه را در پي خواهند داشت.

3- نظريه كاشت: گروه انبرگ استدلال مي‌كنند كه در امريكا، تلويزيون بخشي از پيامها را انتقال مي‌دهد كه بازتاب جريان اصلي فرهنگ امريكايي است. بنابر نظريه كاشت( ) تلويزيون در كاركرد گزارشگري خود، به ابلاغ پيامهاي به هم پيوسته‌اي گرايش دارد كه درسهاي يكساني را بارها به نمايش در مي‌آورد. تلويزيون خالق و منعكس‌كننده انديشه‌ها و باورهايي است كه از نيازهاي نهادينه جامعه پيرامون، تأثير مي‌پذيرد و مردم را برمي‌انگيزد، تا پيوسته به محتواهايي توجه كنند كه احتمالاً باورها و انديشه‌هاي پيشين را تأييد مي‌كند. جرج گربنر مي‌گويد: كاشت، فرآيندي بي‌سمت و سو نيست، بلكه بيشتر شبيه فراگردي جاذبه‌اي است و ... هر گروه از مخاطبان ممكن است، در جهتي متفاوت تلاش كنند اما همه گروهها تحت تأثير جريان مرزي واحد‌ي‌اند، از اين رو كاشت بخشي از فرآيندي دائمي، پويا و پيش‌رونده تعامل ميان پيامها و زمينه‌هاي قبلي است. نظريه كاشت به ما خاطرنشان مي‌كند كه ارتباطات در دنياي نهادين روي مي‌دهد دنيايي كه احتمالاً آفريده رسانه‌ها است (ويندال 1376 ص364). بنابراين نظريه، افكار عمومي نيز از طريق اطلاعات رسانه‌اي در طول زمان شكل مي‌گيرد و مستقل از اطلاعات دسته‌بندي شده منظمِ رسانه‌اي، كمتر محقق مي‌شود.

4- برجسته‌سازي: براي مك كومبز و شاو در سال 1972 نخستين پژوهش درباره برجسته‌سازي است. هرچند اين فكر كه رسانه‌ها اولويت همگاني را تعيين مي‌كنند فكر كاملاً تازه‌اي نبود، كاركرد برجسته‌سازي رسانه‌ها، به تأثير گذاشتن به آنچه مردم درباره آن فكر مي‌كنند يا آنچه مهم تلقي مي‌شود، مي‌پردازد. راجرز و ديرينگ برجسته‌سازي را فرآيندي مي‌دانند كه از طريق آن رسانه‌هاي همگاني اهميت نسبي موضوع و تأثير گوناگون را به مخاطب منتقل مي‌كنند.»

دنيس مك كوئيل (1987) خاطرنشان مي‌كند كه فرآيند برجسته‌سازي به سه اولويت متفاوت مربوط مي‌شود. اولويت اول در گروه سياسي يا ساير گروههاي ذينفع جاي مي‌گيرد. اولويت دوم رسانه‌ها است كه ارزشهاي خبري و سليقه‌هاي ملموس مخاطبان در آن تأثير مي‌گذارد و به آن شكل مي‌دهد. اولويت سوم از آنِ همگان است كه تصور مي‌شود تحت تأثير رسانه‌ها هستند (ويندال 1376 ص353)‌.

بن اچ بگديكيان درباره تأثير برجسته‌سازي وسايل ارتباط جمعي مي‌گويد: در ميان صاحب‌نظران علوم سياسي، اين نكته بديهي است كه رسانه‌ها نمي‌توانند به مردم بگويند چگونه بينديشند، آنها مي‌گويند كه به چه بينديشيد، آنچه رسانه‌ها گزارش مي‌دهند در دستور كار مردم قرار مي‌گيرد و آنچه مسكوت مي‌ماند ممكن است براي هميشه فراموش نشود، اما امكان دارد زماني كه سخت به آن نياز است در دسترس مردم قرار نگيرد. به اين ترتيب در برجسته‌سازي صريحاً به شهروندان القا مي‌شود كه اولويتهاي فكري آنها چه چيزهايي است و اين تعيين اولويت، تا حدودي تعيين اولويت افكار عمومي در جامعه نيز خواهد بود.

5ـ جوسازي: تبليغات و شكل‌دهي افكار عمومي، همراه با در اختيار گرفتن جريان اطلاعات است. كساني كه عقايد و رفتار عامه مردم را كنترل مي‌كنند به حداكثر استفاده آگاهانه از اشكال ارتباطي دست مي‌يابند و اطلاعات خاص را به نوبت يا همراه با اطلاعات ديگر منتشر مي‌كنند. اين روشي براي تعريف اطلاعات است زيرا نشان‌دهنده همراهي كاذب است (جووت 1374 ص28). به عبارت ديگر خبرهايي كه از رسانه‌هاي همگاني منتشر مي‌شود، رشته به هم پيوسته‌اي از رخدادها را پديد مي‌آورد، انجام اين زنجيره حوادث و رخدادها، به تبلور افكار عمومي منجر مي‌شود و هر گروه، خبرها را به نوعي برداشت و تفسير مي‌كند (اسدي 1371 ص 115). هر چند تعبير رسانه‌هاي جمعي از رخدادها، مغاير با حقايق است. اين تعابير ساختگي به عنوان حقيقت در اذهان مردم فرو مي‌رود، به عبارت ديگر رسانه‌ها نسبت به افراد، مكانها و رويدادها، تعابيري مي‌سازند كه جايگزين حقايق مي‌شوند و در نهايت اين تعابير اساس كنش متقابل افراد را تشكيل مي‌دهند (كمالي‌پور 1373 ص 49).

  • Like 1
لینک به دیدگاه

كازينو در خصوص جوسازي مي‌گويد: در چنين حالتي افراد متوجه مي‌شوند كه عقايد و نظرهاي مشتركي با ديگران دارند و حتي مي‌دانند كه عقايد آنها جزئي از افكار عمومي است، ولي به اين نكته توجه ندارند كه پيرو ديگران شده‌اند و فكر مي‌كنند عقيده و نظرشان ناشي از تأمل شخصي، انتخاب آزاد و سنجيده خودشان است. مشخصه جوسازي آن است كه شخص علت انتخاب و گرايش به عقيده‌اي را نمي‌داند در حالي كه نگرش بر عقايد، از خارج بر او تحميل شده‌اند و شخص تصور مي‌كند، تصميمش از روي استقلال رأي بوده است (كازينو 1363 ص 77).

6ـ غلبه بر جهل متكثر: پروفسور اليزابت نئول نئومن، جامعه‌شناس آلماني، در سال 1374 نظريه مارپيچ سكوت را طرح كرد. مارپيچ سكوت در پاسخگويي به سؤال چگونگي شكل‌گيري افكار عمومي، مسائل تأثير متقابل بين ارتباطات جمعي، ارتباطات فردي و درك شخصي از فكر خويشتن را در ارتباط با افكار عمومي ديگران در جامعه بررسي مي‌كند.

ايده اساسي و پايه اين مدل آن است كه بيشتر افراد كوشش مي‌كنند تا از داشتن نگرشها و باورهاي منزوي دوري كنند (محسنيان راد 1369 ص459).‌ به عبارت بهتر شخص مي‌خواهد همه او را تأييد كنند، نمي‌خواهد جدا بيفتد و مغلوب همه شود (شعار غفاري 1372 ص199).

جهل متكثر در مارپيچ حلزوني سكوت، بدين معني است كه همه افراد ظاهراً حاضرند تغييرات پيشنهادشده را بپذيرند و در عين حال نيز گمان مي‌كنند ديگران با اين تغييرات شديد، مخالف‌اند به عبارت ديگر جهل متكثر عبارت از باوري كه بر جامعه حاكم است و همه تصور مي‌كنند كه باور خود آنها است و باور آنان از باور ديگران متمايز است (فرهنگي 1374 ص 30). در اينگونه مواقع رسانه‌ها با نشان دادن جهل متكثر شهروندان و نمايش افكار تك‌تك آنها مي‌توانند اين جهل را از بين ببرند و باعث شكل‌گيري افكار عمومي در مورد موضوع مورد نظر شوند.

7ـ برقراري رابطه بين موضوع و منافع شخصي شهروندان: در اكثر مواقع شهروندان توان برقراري ارتباط بين موضوعات مختلف و منافع شخصي خود را ندارند. آنان با توجه به اينكه در آن موضوعات هيچگونه منافع شخصي ندارند، از بحث و گفتگو و هر عمل ديگري خودداري مي‌كنند. در اين مواقع رسانه‌هاي همگاني با ايجاد رابطه منطقي بين موضوعات و منافع شخصي شهروندان، در شكل‌گيري افكار عمومي نقش مهمي را ايفا مي‌كنند.

خاطرنشان مي‌شود امروز رسانه‌هاي همگاني امپرياليستي و استعماري، بين موضوعات و منافع شخصي شهروندان رابطه‌اي نادرست ايجاد مي‌كنند و اين باعث ايجاد افكار عمومي كاذب و نيز جبهه‌گيريهايي به نفع شبكه‌ها يا سياستمداران حاكم بر آن شبكه‌ها مي‌شود. نمونه بارز آن را مي‌توان در ايجاد دشمنان خيالي در عمليات رواني مشاهده كرد. در اينگونه مواقع هيچ‌گونه دشمني كه بتواند تهديدكننده باشد، وجود ندارد ولي سياستمداران و كارگزاران تبليغاتي براي دسترسي به مقاصد خود كه همانا دوركردن شهروندان از موضوعات مهم و اساسي است، دشمني ايجاد مي‌كنند.

با توجه به نظرياتي همچون كاشت، برجسته‌سازي، جوسازي، اعطاي اعتبار اجتماعي رسانه به موضوع، غلبه بر جهل متكثر،‌ رابطه بين موضوع و منافع شخصي شهروندان، مشاهده مي‌شود كه خيلي از سوژه‌هاي افكار عمومي، موضوعاتي رسانه‌اي و به تعبير ديگر انگاره‌اي‌اند به اين مفهوم كه اگر رسانه‌ها وجود نداشتند موضوعي كه امروز با عنوان افكار عمومي از آن ياد مي‌شود، وجود نداشت.

البته در خصوص افكار عمومي اين موضوع كلي است و اگر مراد از افكار عمومي صرفاً مسائل سياسي باشد، كمتر مشمول اين قانون مي‌شود. به عبارت ديگر چون در موضوعات سياسي هميشه دو طرف درگير وجود دارد، لذا طرف رقيب براي بسيج افكار عمومي از تمامي شيوه‌ها، تمهيدات و ترفندها استفاده مي‌كند و اين كمرنگ شدن نقش انحصاري رسانه‌ها را در پي دارد.

گفتار سوم، هدايت و كنترل افكار عمومي

بعضي مواقع شكل‌گيري افكار عمومي مطلوب به نظر نمي‌رسد. اين امر دو علت دارد. اول اينكه افكار عمومي مورد نظر با منافع سازمان مغاير است و ديگر اينكه افكار عمومي شكل گرفته در اثر انتشار اطلاعات غلط يا كليشه‌اي شكل گرفته و پيامدهاي آن جز ضرر و زيان، چيزي به همراه نخواهد داشت.

در توضيح مورد اول يعني منطبق نبودن منافع با افكار عمومي، مي‌توان گفت كه در بعضي زمانها افكار عمومي خواسته‌هايي دارد كه از توان و عهده مسئولان يا سازمانهاي مرتبط خارج است و اگر افكار عمومي نيز به حال خود رها شود، احتمالاً باعث تشويش و تشنج در جامعه مي‌شود. براي نمونه اگر افكار عمومي بر اين عقيده باشد كه تمامي قوانين و شرايط پذيرش در سازمان تجارت جهاني بايد به يكباره پذيرفته شود، در صورت تحقق آن، شوك عظيمي به كشور وارد خواهد شد و جامعه به سوي بحران پيش خواهد رفت.

افكار عمومي ناصواب افكاري‌اند كه در اثر اطلاعات غلط به وجود مي‌آيند. اين اطلاعات غلط ممكن است توسط رقبا در اختيار شهروندان قرار گرفته باشد و يا دشمنان در خارج از كشور آن را طراحي و القا كرده باشند كه ‌بايد با تنوير افكار عمومي و يا تمهيدات ديگر با اين نوع افكار به چالش پرداخت.

1ـ هدايت افكار عمومي

الف‌ـ ارائه اطلاعات گزينش شده: افكار عمومي بايد براي تصميم‌گيري اطلاعات در اختيار داشته باشد (تصميم عبارت است از رسيدن از قضاياي معلوم به قضيه مجهول). حال اگر اين اطلاعات از سخني مشخص باشد، افكار عمومي نيز به نتايج مورد نظر مي‌رسد (نظريه كاشت). به عبارت ديگر رسانه‌ها با دادن اطلاعات طبقه‌بندي شده و خاص به مخاطبان باعث مي‌شوند افكار عمومي نتايج مورد نظر را از اطلاعات به دست آورد، هر چند كه رسانه‌ها نيز نتيجه‌گيري نكرده باشند (ترفند راديوهاي بيگانه). در اين مواقع است كه افكار عمومي، عمل خود را نتيجه تصميم‌گيري خود مي‌داند و چون همگان عقل خود را برتر مي‌دانند، لذا بر افكار و ايده‌هاي خود تأكيد زيادي دارند.

البته در مواقعي كه شهروندان سواد و معلومات كمتري دارند و يا ذاتاً با ايده مورد نظر موافق‌اند، نتيجه‌گيريها بايد مستقيماً به آنها عرضه شود و از نتيجه‌گيري توسط مخاطب خودداري شود.

ب‌ـ انگاره‌سازي در جهت دلخواه: كارل هوسمن مي‌گويد: رسانه‌ها، فضايي ساختگي ارائه مي‌دهند، برداشتي ذهني از جهان كه ضرورتاً با جهان واقعي منطبق نيست. در رسانه‌ها، خبر، ضرورتاً همان چيزي نيست كه اتفاق مي‌افتد بلكه چيزي است كه منبع خبري آن را ارائه مي‌دهد (هوسمن 1376 ص241). رضوي‌زاده مي‌گويد: در انگاره‌سازي خبري، كارگزاران خبري، آگاهانه و با برنامه‌ريزي به تصويرسازي خبري يا انگاره‌سازي خبري دست مي‌زنند، در انگاره‌سازي آنچه مهم نيست انعكاس واقعيت و رويداد است. در اينجا هدف و ماهيت كار، استفاده از دستمايه واقعيت رويدادي براي ارائه تفسيري پنهان در لفاف است (رضوي‌زاده 1377 ص 912).

براي هدايت افكار عمومي از واقعيات انگاره‌هايي خلق مي‌شود كه تنها در راستاي اهداف كارگزاران ارتباطي خواهد بود مانند ايجاد انگاره‌اي از ايران در رسانه‌هاي امريكايي و غربي كه درصدداند ايران را كشوري خشونت‌طلب جلوه دهند. اين انگاره باعث مي‌شود كه در صورت تجاوز كشوري به ايران، افكار عمومي همسو با آن عمل كرده و به اعمال خلاف ديگران مشروعيت داده شود.

ج‌ـ تأكيد بر اصول و قوانين: اصولاً افكار عمومي از كاستيهاي قوانين و هنجارهاي موجود نشئت گرفته است و هدف اين است كه يا قوانين جديد تصويب و يا قوانين گذشته اصلاح شود. مي‌توان با دو نوع تأكيد بر قوانين نسبت به هدايت افكار عمومي اقدام كرد. اول اعمالي كه خارج از قوانين انجام مي‌شود، خود نوعي جرم است و اگر در جامعه قوانين مورد احترام قرار نگيرند، آرامش و امنيت از جامعه دور خواهد شد و هرج و مرج جايگزين مي‌شود.

دومين ترفند كه مخصوصاً در افكار عمومي سياسي مي‌توان از آن استفاده كرد، ملزم ساختن رقيب به رعايت اصول و قوانين وضع شده خود گروهها است. به اين معنا كه هر گروه يا حزبي براي خود قوانيني تدوين و تصويب مي‌كنند و يا خود را به اصولي پايبند مي‌دانند، در اينگونه مواقع احتمال خارج شدن از قوانين و اصول نيز خيلي زياد مي‌شود و اين فرصت خوبي است كه از رقيب خواست تا به تعهدات خود عمل كند، در چارچوب قرار گرفتن، در بيشتر مواقع باعث كندي يا اخلال در فرآيند شكل‌گيري افكار عمومي مي‌شود، البته اگر گروه مربوط، به تذكرات وقعي ننهد، آنگاه با اتهام بي‌تعهدي نسبت به گفتارها و اصول خود مواجه مي‌شود.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

2ـ بازداري افكار عمومي

الف‌ـ القاي دروغين رسيدن به هدف: يكي از خصايص افكار عمومي كه از ديرباز مورد مطالعه قرار گرفته، ناپايداري آن است. از آنجايي كه افكار عمومي به گرايشها و منشهايي دلالت دارد كه بر محور موضوعي خاص به وجود آمده‌اند، روشن است كه به محض از بين رفتن آن موضوع، موضع‌گيريها و واكنشهايي هم كه به افكار عمومي شكل بخشيده‌اند، نيز از بين مي‌رود. فيليپس ديويس در همين رابطه مي‌گويد: افكار عمومي زماني كه به هدف خود نايل شود و موضوعي كه سبب‌ساز تشكيل و تكوين آن بوده است، در قالب نظام قانوني و قوانين رسمي تحقق پذيرد، موجوديت خود را از دست مي‌دهد (ديويس 1365 ص 68). حال اگر اينگونه القا شود كه افكار عمومي به هدف خود رسيده است افكار عمومي نيز خود به خود منحل و محو مي‌شود.

براي القاي اين موضوع،‌ مي‌توان به دو نحو عمل كرد. 1. هدف را به قدري كوچك كرد كه بتوان براي آن مقصودي هر چند نامرتبط با افكار عمومي در نظر گرفت، مانند تزريق يارانه به جامعه و ادعاي خوب شدن وضعيت اقتصادي. 2. ايجاد اهداف جديد و ارضاي آنها است به اين مفهوم كه به جاي رسيدن به هدف، هدف را تغيير داد و به اهداف ديگري به غير از هدف اول دست يافت.

ب‌ـ ايجاد هراس اخلاقي: نظريه هراس اخلاقي( ) بر اين است كه رسانه‌هاي همگاني براي انحراف افكار عمومي از موضوعات مغاير منافعشان، موضوعات جديدي خلق مي‌كنند كه اهميت موضوع قبلي را ندارد ولي به علت نوع انعكاس آن، موضوع قبلي فراموش مي‌شود و همه نگاهها به موضوع جديد معطوف مي‌شود. براي مثال اگر افكار عمومي به مشكلات اقتصادي جامعه معطوف است با طرح مشكلات امنيت شخصي، افكار عمومي منحرف مي‌شود.

در هراس اخلاقي عموماً رسانه‌ها سوژه‌هاي جديد را به وجود مي‌آورند. اگر رسانه‌ها وجود نداشتند حوادث نيز هيچگاه مطرح نمي‌شدند. از خصوصيات اينگونه حوادث، پوشش وسيع خبري آنها است كه هميشگي و به شكلهاي گوناگون (اما جاذب و نافذ) ارائه مي‌شوند. اين اعمال باعث ناديده گرفته شدن حادثه پيشين و توجه به حادثه جديد مي‌شود.

ج‌ـ بزرگ جلوه‌دادن پيامدهاي سؤ: اين اصل بر پايه هزينه و فايده بنا نهاده شده است، اينگونه كه شهروندان براي فوايد كوچك و ناچيز هزينه كلاني نمي‌پردازند، لذا زماني كه شما هزينه يك عمل را بيش از آنچه كه وجود دارد نشان دهيد، طبعاً تعادلي بين هزينه و فايده وجود نخواهد داشت و همچنين افكار عمومي رسيدن به مقصود مورد نظر را به صرفه ندانسته، و از آن منصرف خواهد شد.

تأكيد بيش از حد بر پيامدهاي سوء، منفي، ناخواسته، غيرمستقيم و بلندمدت رفتارها و تصميمات در افكار عمومي، رويكرد ديگري براي توجيه اين اصل است، اين بزرگ‌نمايي آثار سوء، باعث غيراخلاقي و غيرمنطقي جلوه كردن اعمال و رفتار مي‌شود و به دنبال آن شهروندان را دچار ترديد مي‌كند. براي مثال آزادي جنسي را پيامد آزادي سياسي اجتماعي نشان دادن، باعث ايجاد تزلزل در افكار عمومي خواهد شد.

دـ نسبت دادن منافع افكار عمومي به اشخاص و گروههاي حقيقي: يكي ديگر از ترفندهايي كه مي‌تواند باعث از بين رفتن افكار عمومي شود، نسبت دادن منافع جريان افكار عمومي به اشخاص حقيقي است به تعبير ديگر همه بايد از منافع افكار عمومي بهره‌مند شوند ولي اگر در اين بين، منافع افكار عمومي فقط به عده‌اي معدود برسد، ديگر انگيزه‌اي براي مشاركت همگان باقي نخواهد ماند و اين زوال افكار عمومي در آن حوزه خاص را، به همراه خواهد داشت.

هـ‌- تزريق اطلاعات و نظرات نادرست و تكذيب آن: شيوه تزريق اطلاعات و نظرات نادرست و تكذيب آن هر چند شيوه‌اي غيراخلاقي است ولي به وفور از آن استفاده مي‌شود. در اين شيوه اطلاعات غلط و نادرست كه مطلوب مردم و جريان افكار عمومي است به آنان تزريق مي‌شود و چون اين اطلاعات غلط مورد علاقه جريان افكار عمومي است، كسي در صحت و سقم آن شك نمي‌كند و زماني كه رهبران افكار عمومي، از آن اطلاعات به صورت رسمي بهره گرفتند، با تكذيب صاحب خبر و يا حتي رسوايي مواجه مي‌شوند، كه اين امر باعث بي‌اعتباري رهبران فكري جماعت مورد نظر مي‌شود. البته در بعضي مواقع روند تكذيب، شامل اطلاعات موثق نيز مي‌شود كه در اين صورت بدبيني عموم جامعه نسبت به اطلاعات در آن مقطع زماني را در پي دارد.

ح‌ـ نسبت دادن عوامل نامرتبط: اين شيوه تبليغي نيز كاري غيراخلاقي است، زيرا مبلغان چيزي را نسبت مي‌دهند كه هيچگونه رابطه‌اي با موضوع ندارد. ولي همين عامل بدبيني شهروندان و مردم نسبت به جريان را در پي دارد در اين خصوص مي‌توان به انگ زدن و وابسته دانستن اشخاص و رهبران جريان افكار عمومي اشاره كرد كه باعث بدبيني شهروندان نسبت به آن شخص و كل جريان مي‌شود. اين مسئله ترديد و بلاتكليفي و به تبع آن قدرت تصميم‌گيري نداشتن شهروندان يا علاقه‌مندان و در نهايت كندي و ايستايي افكار عمومي را به همراه خواهد داشت.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

نتيجه‌گيري

دو رويكرد نسبت به افكار عمومي وجود دارد. 1ـ تنوير افكار عمومي 2ـ هدايت و مهندسي افكار عمومي. در رويكرد اول اعتقاد بر اين است كه شهروندان در حوزه خصوصي در مورد مسائل و موضوعات به نتيجه شخصي مي‌رسند و سپس اين يافته‌ها را براي تحقق به عرصه عمومي مي‌آورند و در قالب سخنراني، مقاله و ... به جامعه عرضه مي‌كنند و پس از چالشهاي لازم اگر مورد اجماع قرار گرفت تبديل به افكار عمومي، هنجار و يا پيش‌زمينه‌اي براي تبديل به قانون توسط حاكميت مي‌شود. در اين رويكرد رسانه‌ها دو نقش دارند 1. نقش واسطه كه به عنوان سيستم عصبي جامعه، پيوند بين اعضا و گروههاي جامعه را بي هيچگونه ايفاي نقش در محتوا عمل مي‌كنند. 2. تنوير افكار عمومي است و آن به معناي تهيه اطلاعات لازم و قابل فهم براي تمامي شهروندان است تا آنها نيز بر اساس اين اطلاعات عيني، به تصميم‌گيري حول موضوعات خاص اقدام كنند.

رويكرد دوم مهندسي و هدايت افكار عمومي است. در اين رويكرد حاكمان و كارگزاران رسانه‌اي با توجه به قدرت رسانه‌ها و فنون ارتباطي ـ تبليغي كه قدرت دستكاري اذهان شهروندان را دارند، در ايجاد افكار عمومي در راستاي منافع خود و نه منافع شهروندان تلاش مي‌كنند، كه يورگن هابرماس به اين عمل، باز فئوداليته شدن جامعه نام مي‌نهد و آن را امري مذموم و نادرست مي‌پندارد.

اما با توجه به اينكه امروز از رويكرد دوم به وفور استفاده مي‌شود و به خصوص در عمليات رواني فراملي به افراط از آن بهره‌گيري مي‌شود،‌ در مقاله حاضر فنون و نظريات 1ـ شكل‌گيري 2ـ هدايت 3ـ بازداري افكار عمومي براي تحليل اين پديده آورده شده است تا بتوان به مقابله با فعاليتهاي مذموم ديگران اعم از داخلي و خارجي پرداخت كه هيچ توجيهي براي استفاده مستقيم در مهندسي افكار عمومي ندارد.

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...