دشتستان 68 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۸۹ دی میشدگفتم صنماعهدبه جای ار گفتاغلطی خواجه دراین عهدوفانیست! 4 لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 بهمن، ۱۳۸۹ تاشدم حلقه به گوش در میخانه عشق هر دم از نو غمی آید به مبارک بادم 3 لینک به دیدگاه
مرید 1252 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۸۹ من به سر منزل عنقا نه به خود بردم راه قطع این مر حله با مرغ سلیمان کردم 2 لینک به دیدگاه
مرید 1252 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۸۹ دی میشدگفتم صنماعهدبه جای ار گفتاغلطی خواجه دراین عهدوفانیست! ببخشید تو مصراع اول بین میشد و گفتم (واو )تایپ نشده ودر وزن شعر مشکل ایجاد میکند سپاسگذارم 1 لینک به دیدگاه
دشتستان 68 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 بهمن، ۱۳۸۹ توباخدای خوداندازکارودل خوش دار که رحم اگرنکندمدعی خدابکند 3 لینک به دیدگاه
surgun 729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 بهمن، ۱۳۸۹ دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد 3 لینک به دیدگاه
masoume 5751 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 بهمن، ۱۳۸۹ دل ربایی همه آن نیست که عاشق بکشند خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش 4 لینک به دیدگاه
رزا 21 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 بهمن، ۱۳۸۹ دل خسته ام از اينجا از آدماي دنيا همين امروز و فردا دل مي زنم به دريا ---------------------------------------------- در نگاهم خيره گرديدي تا بداني درد جانكاهم چشم خود بستم به آرامي تا نداني من چه مي خواهم دل تو را مي خواست اما آرزويش را نهان كردم سرفرازش با زبان كردم با غرور زنده ام گفتم:در جهان چيزي نميخواهم رفتي و با خويش مي گفتي:عاشق مغرور دل چه مي خواهد لب چه مي گويد 2 لینک به دیدگاه
surgun 729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۸۹ دل ربایی همه آن نیست که عاشق بکشند خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش شراب و عیش نهان چیست کار بی بنیاد زدیم بر صف رندان و هر چه بادا باد 2 لینک به دیدگاه
sanaz.goli 3471 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۸۹ دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد 1 لینک به دیدگاه
مرید 1252 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۸۹ در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست ورنه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع 5 لینک به دیدگاه
sanaz.goli 3471 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۸۹ عجب علمی است علم هستیه عشق که چرخ همتش هفت زین دارد 4 لینک به دیدگاه
مرید 1252 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 بهمن، ۱۳۸۹ دلا بسوز که سوز تو کارها بکند دعای نیمه شبی دفع صد بلا بکند 4 لینک به دیدگاه
masoume 5751 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 بهمن، ۱۳۸۹ درد عشق ار چه دل از خلق نهان میدارد حافظ این دیده گریان تو بی چیزی نیست 4 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 بهمن، ۱۳۸۹ تا کی غم دنیا و دنی ای دل دانا حیف است زخوبی که شود عاشق زشتی 2 لینک به دیدگاه
نیمه ماه 2908 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 بهمن، ۱۳۸۹ یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب کز هر زبان که میشنوم نامکرر است 2 لینک به دیدگاه
surgun 729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اسفند، ۱۳۸۹ تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم تبسمی کن و جان بین که چون همیسپرم 1 لینک به دیدگاه
نیمه ماه 2908 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۸۹ من همان روز ز فرهاد طمع ببریدم که عنان دل شیدا به لب شیرین داد 1 لینک به دیدگاه
surgun 729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 اسفند، ۱۳۸۹ دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند 1 لینک به دیدگاه
نیمه ماه 2908 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اسفند، ۱۳۸۹ دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده