رفتن به مطلب

مشاعره با اشعار حافظ


surgun

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

دوستان عیب من بیدل حیران مکنید

 

گوهری دارم و صاحب نظری می جویم

  • Like 4
ارسال شده در

منم که دیده به دیدار دوست کردم باز

چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز

  • Like 6
ارسال شده در

زاهدی با کوزه‌ای خالی ز دریا بازگشت

گفت خون عاشقان منزل به منزل ریخته ...

  • Like 4
ارسال شده در

همای اوج سعادت به دام ما افتاد

اگر تو را گذری بر مقام ما افتاد

  • Like 3
ارسال شده در

دهان تنگ شیرینت مگر مهر سلیمان است

 

که نقش خاتم لعلت جهان زیر نگین دارد

  • Like 2
  • 4 هفته بعد...
ارسال شده در

دلا ز نور هدایت گر آگهی یابی

چو شمع خنده زنان ترک سر توانی کرد

  • Like 3
ارسال شده در
دلا ز نور هدایت گر آگهی یابی

چو شمع خنده زنان ترک سر توانی کرد

 

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

و در آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

  • Like 3
ارسال شده در

دور است سر آب ازین بادیه هشدار

تا غول بیابان نفریبد به سرابت

  • Like 2
ارسال شده در

تو را که حسن خداداده هست و حجله بخت

چه حاجت است که مشاطه ات بیاراید؟

  • Like 2
ارسال شده در

دلربايي همه آن نيست كه عاشق بكشند

خواجه آن است كه باشد غم خدمتگارش :icon_gol:

  • Like 2
ارسال شده در

شهسوار من که مه آیینه دار روی اوست

تاج خورشید بلندش خاک نعل مرکبست

  • Like 1
ارسال شده در

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی

گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش...:icon_gol:

  • Like 1
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

شنیده ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت

فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت

  • Like 1
ارسال شده در

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود

وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

  • Like 1
ارسال شده در

در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود

کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد

 

آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر

کاین سابقه پیشین تا روز پسین باشد

  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت

عمری است که عمرم همه در کار دعا رفت

  • 3 هفته بعد...
ارسال شده در

تو آتش گشتي اي حافظ ولي با يار درنگرفت

ز بدعهدي گل گويي حكايت با صبا گفتيم

ارسال شده در

مشنو سخن خصم که بنشین و مرو

بشنو ز من این نکته که برخیز و بیا

ارسال شده در

الا يا ايّها الساقي ادر كاسا و ناولها

كه عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشكلها

ارسال شده در
الا يا ايّها الساقي ادر كاسا و ناولها

كه عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشكلها

 

این که می‌گویند آن خوشتر ز حسن

یار ما این دارد و آن نیز هم

 

یاد باد آن کو به قصد خون ما

عهد را بشکست و پیمان نیز هم

×
×
  • اضافه کردن...