رفتن به مطلب

بزرگ شدن اجباری یک دختر!


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

وقتی سه چهار سالم بود / بابام بیست و پنج شیش سالش بود / بعد چند هفته در میان من و می برد خوابگاه ِ دانشگاه شون بعد اونجا پر بود از پسرهای هم سن بابام که من عاشق همشون بودم که همیشه به من می گفتن ت کوچولو که واسم عروسک رنگی می خریدن که می نشستن جلوی من آهنگ فرهاد و گوگوش و مایکل جکسون گوش می دادن و مثلا واسه دختر خاله یا عشقشون تو یه شهر دیگه گریه می کردن / بعد فکر می کردن من نمی فهمم اما من می فهمیدم بعد سعی می کردم نازشون کنم که گریه نکن !

بعد همون سه چهار سالگی مامانمم من و یه هفته در میان می برد دانشگاه ش / بعد اونجا هم پر بود از دخترهای همسن مامانم / همه بیست و چند ساله / بعد من همیشه عاشق موهای بلند هم اتاقی هاش و دخترای اونجا بودم / عاشق ِ رژاشون / بعد یه روزایی یواشکی امتحان هم می کردم وسائل شونو / یه موقع هایی هم باهاشونم می رفتم بیرون !

بعد یکی از دوستای بابام با یکی از دوستای مامانم دوست بودن / بعد اون موقع ها چون گشت بود و گیر می دادن ، این دو تا من با خودشون می بردن بیرون / بعد من از همون بچگی روابط عاشقانه رو دیدم / بوسیدن شو و دیدم / بعد باعث شد ذهنم از سه سالگی باز باشه رو این مسائل !

بعد همه ی اینا شد که من روزی که رفتم مدرسه / هم کلاسی های ِ شیش هفت ساله ی مدرسه به نظرم یه مشت بچه ی بی مزه می اومدن که عاشق هیچ کدومشون نبودم !

بعد شاید همین هم شد که الان که بیست و سه سالمه حس می کنم از سه سالگیمم تنهاترم !

  • Like 10
ارسال شده در
:ws52::ws52:
ارسال شده در

این قدر مبهمه یعنی جریان؟

ارسال شده در
笽笾筀筿筻答筚

筙笮笗笻箓筙笱笞笜笙箙箓؟؟؟؟؟؟؟؟:ws52:

 

اهان ازاون لحاظ میفرمایید

خیلی ممنون:icon_gol:

  • Like 1
ارسال شده در
فرهاد = گوگوش = مایکل جکسون

:ws52::ws52:

ادمین بازیکن خارجی از گینه بیساااااو اورده :ws28:

 

فکر کنم هاست رو از اونجا خریده :ws28:

  • Like 1
ارسال شده در
:ws52::ws52::banel_smiley_4:

 

 

خوب چیه راس میگم دیگه :ws44:

 

الان کل انجمن این شایعه شده..................... :ws3::ws3:

  • Like 1
ارسال شده در

باید زودتر سرور رو عوض می کردین بالاخره بعد از مدت ها من تونستم از خوابگاه وصل شم

×
×
  • اضافه کردن...