رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

افسردگی چیست؟

 

افسردگی بیماری بسیار شایع عصر ماست. و در تمامی جهان روندی فزاینده دارد. این در حالی است كه حدود نیمی از مبتلایان به افسردگی یا از بیماری خود بی خبرند یا بیماری آنها چیزی دیگر تشخیص داده شده است.

افسردگی یك بیماری اختصاصی نیست بلكه در تماما سنین و همه نژادها، هم در زنان و هم در مردان ظاهر می شود. افسردگی بیماری ساده ای نیست بلكه انواع گوناگون دارد به طوری كه در بعضی افراد به صورت هایی ظاهر می شود كه ما عموماً آنها را افسردگی نمی شناسیم. افسردگی پس از آنكه درمان شد غالباً باز می گردد.

افسردگی مسائل گوناگونی به همراه دارد. غیراز مسائل پزشكی و اندوه كه بسیار شایع است، فرد مبتلا به افسردگی خود را در كارها مورد تبعیض و از نظر اجتماعی مطرود و حتی منفور خانواده خودش می بیند. گاهی انزوای همراه افسردگی، بیمارانی را كه وضعی درمان پذیر دارند به دوری از مردم یا به سوی مرگ سوق می دهد. درباره افسردگی خبرهای خوشی نیز وجود دارد:بیشتر انواع افسردگی قابل درمان اند.

 

Depression كه غالباً افسردگی بالینی، اختلالات خلق و خوی یا اختلالات عاطفی نامیده می شود، بیمار را دچار آشفتگی اندیشه، آشفتگی عاطفی، تغییر رفتار و بیماری های جسمانی می كند.

افسردگی بالینی، از دیدگاه عملكردهای اجتماعی بیش از دیگر بیماری های مزمن، بیمار را ناتوان می كند. افسردگی كبیر بیش از بیماری های مزمن ششی، التهاب مفصل و دیابت ، ناتوان كننده است. افسردگی یك نشانگان (Syndrom) یعنی مجموعه ای از علامات مرضی(Symptoms) مختلف است.

 

ملاك های تشخیص افسردگی عبارت اند از:

1- افسرده بودن خلق و خوی در بیشتر روزها، تقریباً هر روز.

2- كاهش آشكار علاقه یا میل به هر نوع فعالیت در زندگی.

3- كاهش یا افزایش قابل توجه وزن بر اثر كاهش یا افزایش اشتهای غذا خوردن.

4- بی خوابی یا پرخوابی در غالب شب ها.

5- افزایش یا كاهش اعمال روانی حركتی یا فعالیت های ذهنی.

6- خستگی یا كاهش انرژی.

7- احساس بی ارزشی یا گناهكار بودن.

8- كاهش توان اندیشیدن یا تمركز ذهن و تصمیم گیری.

9- اندیشیدن به مرگ ( نه ترسیدن از آن) و به خودكشی، بدون داشتن طرحی برای آن ، یا اقدام به خودكشی با طرحی از پیش ریخته.

داشتن حداقل پنج علامت یاد شده برای ابتلا به افسردگی كبیر كافی است. ولی علامات مرضی یك و دو باید جزء آن علامت باشند. افسردگی نمی تواند واكنش معمولی مرگ یك عزیز باشد. همه افراد مبتلا به افسردگی تمام علامات مرضی این بیماری را ندارند و شدت علامات مرضی در افراد مختلف متفاوت است.

 

 

 

15013574902260103646312517010712011225196.jpg

 

انواع افسردگی

افسردگی اقسام گوناگون دارد، شایع ترین آن افسردگی كبیر است كه فرد مبتلا به آن گاهی شاد و خوشدل و موقتاً فعال می شود. نوعی از افسردگی كبیر به افسردگی مالیخولیایی موسوم است كه بیمار هیچ گاه از چیزی دلخوش نمی شود در حدود 15 درصد مبتلایان به افسردگی كبیر دچار افسردگی اوهام اند كه معمولاً با خلق و خوی اندوهگین همراه است. مثلاً خود را گناهكار و غیر قابل بخشش تصور می كنند. در حدود 15 در صد مبتلایان به افسردگی كبیر نیز دچار روان پریشی می شوند.نوع دیگری از افسردگی وجود دارد به نام "افسردگی غیرمعمول" كه بر خلاف اسمش شایع است. علامات مرضی آن عكس علامات مرضی افسردگی معمولی است كه مبتلایان كم می خوابند و كم می خورند. مبتلایان به افسردگی غیر معمول زیاد می خوابند و زیاد می خورند و به سرعت اضافه وزن پیدا می كنند. به قول یكی از متخصصان برجسته بیماری افسردگی ( دونالد كلاین)، افسردگی غیر معمول، "مزمن" است نه" دوره ای" ؛ از بلوغ آغاز می شود و بیماران نسبت به همه امور كم توجه اند.

نوع دیگرافسردگی، روان رنجوری است كه عموماً حدود دو سال طول می كشد و علامات مرضی آن خفیف تر از افسردگی كبیر است ولی همواره احساس ناراحتی می كنند.

شیوع افسردگی در قرن بیستم به خصوص بعد از دو جنگ جهانی بیشتر شده است، علت آن را مصرف دارو و الكل، افزایش استرس و كاهش اشتغال گفته اند ؛ علت دیگر افزایش افسردگی تغییرات اساسی اجتماعی است. گروهی از روان شناسان بر این باورند كه جامعه كنونی، كانونی ناسالم در درون افراد به وجود آورده و آنها را بیش از اندازه به رضایت خاطر و شكست های شخصی وابسته كرده است.

آنچه گفته شد جنبه نظری دارد ولی بعضی از پژوهشگران درباره جنبه علمی علت ها اظهار نظر كرده اند. بر اساس پژوهش های آنها، تلویزیون " منشاء عمده افسردگی است"Paul Kottl روان پزشك مركز پزشكی پنسیلوانیا كشف كرده است كه " ارتباط تنگانگی بین دسترسی مداوم كودكان به تلویزیون و افسردگی كبیر در 24 سالگی وجود دارد."Kottl می نویسد:

" اثرات اجتماعی برنامه های چند ساعته تلویزیونی، باید از دلایل شروع زودرس افسردگی كبیر در نوجوانان به حساب آید، هزاران ساعت تماشای تلویزیون، كودكان ما را در معرض خشونت های ابلهانه مكرر قرار می دهد و آنها را هر چه بیشتر از تماس های اجتماعی با همسالان و خانواده دور می كند."

افسردگی كبیر بیشتر در دهه های سوم و چهارم زندگی ظاهر می گردد و در غالب افراد بین شش ماه تا یك سال، حتی بدون درمان رفع می شود ؛ ولی اگر درمان شود بعد از چند هفته از بین می رود. بازگشت افسردگی در بیش از نیمی از افراد ظرف دو سال بعد از رویداد نخستین رخ می دهد. خطر افسردگی با تعداد بازگشت ها افزایش می یابد. بدین معنی كه بعد از دو بازگشت، هفتاد در صد و بعد از سه بازگشت به نود درصد می رسد.

عوامل زیر خطر بازگشت افسردگی را افزایش می دهند:

اگر نخستین افسردگی پیش از بیست سالگی رخ داده باشد و سابقه خانوادگی موجود باشد؛اگرنخستین افسردگی شدید باشد و دیر به درمان اقدام شده باشد؛

اگر بیماری روانی دیگری نیز وجود داشته باشد؛

اگر فرد نسبت به استرس ها یا دیگر عوامل اجتماعی آسیب پذیرتر باشد.

اگر فرد از افسردگی قبلی كاملاً بهبود نیافته باشد؛

اگر افسردگی در اواخر عمر رخ داده باشد.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

علل افسردگی

مكانیسم های دقیق ابتلا به افسردگی هنوز كشف نشده اند. با وجود این چند عامل زیست شیمیایی و روانی اجتماعی شناخته شده اند كه باعث افسردگی می شوند. ساختار زیست شیمیایی و ژنتیكی بعضی از مردان و زنان چنان است كه در محیط های دارای عوامل محیطی و اجتماعی یكسان ، آسیب پذیری بیشتر نسبت به افسردگی نشان می دهند.علت های روان شناختی افسردگی گوناگون اند. استرس آغازگر افسردگی است. استرس های موجد افسردگی، رویدادهای بزرگ ناخواسته زندگی اند؛ مثل مرگ یك عزیز، نه رویدادهای جزیی مثل ترافیك شلوغ سرشب در شهر كه همواره با آن روبرو هستیم.

استرس های زندگی را بر اساس شدت تاثیر درجه بندی كرده اند. مقیاس 37 درجه ایHolmes , Rahe مرگ همسر را 100، طلاق را 75 ، بیماری شخصی را 53 ، ازدواج را 50 ، آبستنی را 39 ، تغییر مسئولیت كار را 29 ، موفقیت چشمگیر را 28 ، تغییر اوضاع زندگی را 25 ، مشكل داشتن با كارفرما را 23 ، تغییر فعالیت اجتماعی را 18 ارزیابی كرده است.

چنان كه در این مقیاس دیده می شود استرس های خوشایند هم می توانند از عوامل افسردگی باشند. ازدواج و آشتی بعد از جدایی، تنها عوامل استرس زا نیستند بلكه كسب موفقیت چشمگیر، با آن كه بسیار خوشایند است، استرس زا است.

روان شناسان بر این باورند كه در نبود حمایت اجتماعی یا دوستان، گرایش به افسردگی تشدید می شود؛ به سخن دیگر وجود دوستان متعدد ، فرد را از ابتلای به افسردگی حفظ می كند.

بعضی از پژوهشگران بر این باورند كه نشانگاهی به نام " اختلال افسرده ساز شخصیت" وجود دارد كه افراد مبتلا به آن همواره نسبت به خود و دیگران بدبین اند؛ جهان به نظر آنها بی رحم و بی پشتیبان است و خود بی ارزش اند و آینده نومید كننده است. به خاطر داشتن این دید منفی به زندگی، مستعد ابتلای به افسردگی اند.

علت های افسردگی سالخوردگان بسیارند. تعدادی از بیماری های وابسته به سالخوردگی و دارو و درمان آنها، مثل داروهای ضد فشار خون یا تسكین درد مفاصل، آغازگر افسردگی اند یا باعث تغییرخلق و خوی می شوند.

بسیاری از استرس های بزرگ كه به افسردگی می انجامند غالباً در سالخوردگی رخ می دهند: مانند بیماری های مزمن و ناتوانی های جسمی، گرفتاری های مالی، تغییر شیوه زندگی و بی هدفی در زندگی. گاهی مردانی كه در سراسر عمرخود فعالیت بسیار داشته اند در نتیجه ی ناتوانی در تطبیق خود با زندگی بازنشستگی دچار افسردگی می شوند. نكته جالب درباره افسردگی این است كه دختران به دلایل بسیار كه با مقام زنان و وضع اجتماعی آنها در جامعه ما ارتباط دارد، نسبت به افسردگی آسیب پذیرترند. بعضی از بررسی ها نشان داده اند ، در حالی كه پسران از تغییر اوضاع بدنی خود در سن بلوغ خرسند می شوند، دختران غالباً از تغییرات جدیدی كه در بدن آنها رخ می دهد دچار ناآرامی می گردند. بر سر این كه دختران كمرو و خجالتی مستعد ابتلای به افسردگی اند، اختلاف نظر وجود دارد. ولی اگر والدین آنها از نظر بالینی افسرده باشند، اگر به عواطف آنها توجهی نشود و اگر به درستی تربیت نشوند، احتمال ابتلای آنها به افسردگی زیاد می شود.

 

درمان افسردگی

براساس گزارش " انجمن روان پزشكان آمریكا" 85 در صد مبتلایان به افسردگی كبیر تا حد زیادی درمان می شوند. از این گذشته تشخیص به موقع بیماری سبب كاهش ، مدت و شدت بیماری می شود و با درمان مناسب می توان از بازگشت بیماری پیشگیری كرد یا از شدت آن كاست.دو نوع درمان متداول برای افسردگی وجود دارد: روان درمانی و دارو درمانی، یعنی استفاده از داروهای ضد افسردگی. مسئله این است كه غالباً افسردگی، غلط تشخیص داده می شود و بیماران عموماً به چهار تا پنج پزشك یا روان پزشك مراجعه می كنند تا یكی از آنها به درستی بیماری را تشخیص دهد و درمان كند. در بعضی موارد تشخیص درست داده می شود ولی داروهای آرامبخش و خواب آور دو برابر میزان نیاز و یا كمتر از مقدار مناسب تجویز می گردد. از این گذشته بسیاری از بیماران گمان می كنند دچار ضعف شده اند و به پزشك مراجعه نمی كنند. در حالات شدید فاقد انرژی و امید به آینده اند.

طول درمان به نوع آن و شدت افسردگی وابسته است. در آزمایش های بالینی 50 تا 60 درصد بیماران ظرف چهار تا شش هفته و گاهی دو تا چهار هفته به درمان پاسخ می دهند، درمان كامل بین چهار تا شش ماه انجام می گیرد.

روان درمانی به عكس دارو درمانی ظرف شش تا هشت هفته بهبود نشان می دهد. ولی برای بهبود كامل تا دوازده هفته طول می كشد. اگر روان درمانی در این مدت سود بخش نبود، دارو درمانی باید آغاز گردد.

 

متخصصان، بستری كردن بیماران را در چهار حالت زیر توصیه می كنند:

1- وقتی بیمار قصد خودكشی دارد؛2- وقتی بیمار چنان دلمرده است كه نمی تواند غذا بخورد؛

3- وقتی بیمار نشانه هایی از روان پریشی دارد؛

4- وقتی كه بیمار به بیماری خطرناك دیگری مثل دیابت مبتلا باشد.

دارو درمانی افسردگی :

داروهای ضد افسردگی موادی هستند كه از افسردگی جلوگیری می كنند یا آن را تسكین می دهند. این داروها مغز افراد افسردهرا به تولید" مواد شیمیایی عصبی" كه فاقد است ، وادار می سازد.وقتی كسی احساس می كند كه افسردگی پایان پذیرفته نباید مصرف دارو را قطع كند ، بلكه باید با نظارت پزشك تدریجاً به این كار اقدام نماید. از آنجا كه سالخوردگان عموماً داروهای بیماری های دیگر را مصرف می كنند ، پزشك و بیمار باید در مورد ناسازگاری داروها با هم هوشیار باشند.

روان درمانی افسردگی:

روان درمانی افسردگی انواع گوناگون دارد ( متجاوز از 200 نوع ) كه اساس همه آنها " گفت و گو با بیمار" است.روش های روان درمانی در دو گروه جای می گیرند:

1) جهت دهنده به بینش بیمار درباره ی ریشه های بیماری یا افزایش آگاهی او از انگیزش ناخودآگاه خود؛

2) "رفتار درمانی شناختی" كه عمدتاً در تغییر رفتار بیمار و فرآیندهای اندیشه او متمركز است؛ حال آنكه رفتار درمانی تلاش می كند راه های تغییر رفتار را به بیمار بیاموزد تا بر افسردگی غلبه كند.

تلاش روان درمانی، رفع تعارض های روانی بیماران و اصلاح رفتارهای نادرست و شیوه های تفكری است كه به افسردگی انجامیده است. درمان جهت دهنده بینش بیمار به او امكان می دهد بفهمد كه چرا افسرده شده است. حال آنكه رفتار درمانی تلاش می كند راه های تغییر رفتار را به بیمار بیاموزد تا بر افسردگی غلبه كند.

دیگر انواع درمان افسردگی:

چند نوع درمان دیگر غیر از دارو درمانی و روان درمانی افسردگی وجود دارند: درمان با ایجاد تشنج به وسیله الكتریسیته، نور درمانی و درمان های جانشین، درمان با ایجاد تشنج به وسیله الكتریسیته برای بیمارانی تجویز می شود كه به اختلالات شدید خلق و خوی مبتلا هستند.نور درمانی ، به وسیله نور فلوئورسان با شدت 1000 واحد ( لوكس ) انجام می گردد. درمان های جانشین مثل ورزش منظم، در بیمار اعتماد به نفس ایجاد می كند. از این گذشته سبب افزایش تراز اندورفین در بدن می شود.

اندورفین به بخش هایی از مغز اثر می كند كه دست اندركار ادراك درد و هیجان اند. میزان این ماده در افراد افسرده كمتر از معمول است.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

علایم افسردگی

 

علایم افسردگى همیشه غمگینى و گریه كردن نیست بلكه بسیار متنوع است. بسیارى از افراد مبتلا به افسردگى دچار تغییرات روحى و روانى مى شوند كه بر تفكر، خواب و یا میزان انرژى آنها تأثیر مى گذارد. علاوه بر این، افسردگى هاى مختلف و متنوع علایم دیگرى را نیز به همراه دارند.

 

علایم افسردگى عبارت اند از:

1 - روحیه افسرده

2- احساس مداوم ناامیدى، بى ارزشى و احساس گناه

3- خستگى یا كمبود انرژى

4- رفتار بسیار كند و آهسته (گویى فرد خود را كشان كشان حركت مى دهد)

5- عدم رضایت یا كاهش رضایت از زندگى

6- كاهش انگیزه

7- تفكر منفى یا بدبینانه

8- عدم احساس علاقه نسبت به دوستان، فعالیت، سرگرمى یا كار

9- تغییر در عادات غذاخوردن كه به صورت پرخورى یا كم اشتهایى بروز مى كند

10- مشكلات خواب، از جمله زود برخاستن

11- گریه هاى مداوم

12- مشكل در تمركز، یادآورى یا تصمیم گیرى

13- اوقات تلخى

14- اضطراب و نگرانى بسیار زیاد

15- فكر كردن به مرگ یا خودكشى

16- اقدام به خودكشى .

متخصصان معتقدند كه اگر فردى همه این علایم یا بعضى از آنها را حداقل طى دو هفته هر روز داشته باشد آن فرد مبتلا به افسردگى بالینى است.

افسردگى مى تواند بر تمام زندگى فرد (و خانواده و دوستان نزدیك او نیز) تأثیر بگذارد. زیرا افسردگى روى توانایى شخص سایه می اندازد و باعث یأس و دلسردى او مى شود. فرد افسرده اغلب از هیچ چیزى لذت نمى برد حتى از چیزهایى كه روزى از آنها لذت مى بُرد.

- در طول دوره افسردگى بعضى از افراد عملاً از انجام هرگونه كارى عاجز و ناتوان هستند.

- بعضى از افراد افسرده مى توانند به كار كردن ادامه دهند اما این افراد فقط در شغل خود دوام مى آورند تا به تعهدات خود عمل كنند. اما این كار بسیار سختى براى آنها است.

فرد مبتلا به افسردگى اصلى علاوه بر داشتن علایم عمومى افسردگى، ممكن است علایم زیر را نیز از خود بروز بدهد:

1 - سردردهاى مداوم

2- درد و رنج هاى دیگر، حتى بدون آنكه علت ظاهرى داشته باشند

3- مشكلات سوء هاضمه

4- عملكرد ضعیف جنسى.

 

ممكن است در كودكان و نوجوانان علایم افسردگى واضح تر باشد. این علایم عبارت اند از:

1- افت نمرات 2- اوقات تلخى 3- مشكلات اخلاقى 4- انزوا و گوشه گیرى 5- شكایت كردن از مشكلات جسمانى مانند سردرد و دل درد 6- كاهش انرژى 7- عدم تمركز 8- تغییر در الگوهاى خواب یا غذاخوردن

 

لازم است بدانید:

متخصصان تخمین مى زنند كه 20 درصد از كودكان و چهار تا هشت درصد از نوجوانان مبتلا به افسردگى هستند. بالاترین مورد افسردگى در دختران پس از سن بلوغ رخ مى دهد.

 

بهتر است بدانید كه:

افراد بالاى 65 سال، چهار برابر گروه هاى سنى دیگر مبتلا به افسردگى هستند. در افراد مسن، افسردگى با علایم دیگرى همراه است؛ علایمى مانند گیجى، فراموشى، عدم توجه به بهداشت شخصى و ظاهر. علاوه بر این، بیمارى ها نیز مى توانند باعث افسردگى شوند مانند بیمارى تیروئید، بیمارى هاى سیستم عصبى و برخى سرطان ها.

 

اختلال دوقطبى

در افراد مبتلا به افسردگى اختلال دوقطبى یا افسردگى شیدایى، نوسانات روحیه اى زیادى مشاهده مى شود. به طورى كه فرد در اوج شیدایى یا شادى غیرمعمول قرار می گیرد و سپس وارد مرحله افسردگى مى شود. در طول مرحله افسردگى، فرد همان علایم افسردگى بالینى (عمومى) را از خود نشان مى دهد اما در این افسردگى خطر خودكشى بالاتر است.

 

افسردگى خفیف

افسردگى خفیف یا افسردگى مزمن اغلب از دوران كودكى یا نوجوانى آغاز مى شود و در صورت عدم درمان ممكن است چندین سال تداوم یابد.

 

افراد مبتلا به افسردگى:

1- هیچگونه احساس عاطفى ندارند و از نظر عاطفى كاملاً بى حس هستند، آنها به طور مداوم در حالت افسردگى سطح پایین به سر مى برند و با علاقه و اشتیاق كمى به زندگى روزمره ادامه مى دهند.

0- دوست دارند افكار منفى داشته باشند؛ معمولاً نیمه خالى لیوان را مى بینند.

1- 3- از چیزى لذت نمى برند حتى از چیزهایى كه زمانى از آنها لذت مى بردند.

 

اختلال فصلى

این افسردگى شكلى از افسردگى است كه تصور مى شود با قرار گرفتن در معرض نور خورشید به میزان زیاد، به وجود مى آید. علاوه بر روحیه افسرده و علایم عمومى افسردگى،

 

علایم دیگر این افسردگى عبارت اند از:

1 - تمایل به خوردن غذاهاى شیرین و نشاسته دار

2- افزایش وزن

3- خواب زیاد.

این حالت عموماً در فصل بهار از بین مى رود.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

آنچه باعث افسردگی می شود

 

علت دقیق افسردگى كاملاً شناخته شده نیست اما براساس شواهد به دست آمده مى توان چندین عامل را برشمرد:

1- وراثت 2- ساختار بیوشیمیایى بدن 3- ساختار روان شناختى 4- حوادث زندگى پر استرس 5- نوسان میزان هورمون ها ?- عوامل دیگر مانند بیمارى ها و درمان هاى خاص.

 

 

وراثت

افرادى كه یكى از بستگان نزدیك آنها مبتلا به افسردگى اصلى یا اختلال خلقى دوگانه (دوقطبى) باشند دو برابر دیگران در معرض ابتلا به افسردگى قرار دارند.

 

 

ساختار بیوشیمیایى

هر انسانى ساختار شیمیایى منحصر به فرد دارد. ابتلا یا عدم ابتلا به افسردگى، به میزان مواد شیمیایى مغز او و این كه این مواد شیمیایى چگونه با سیستم عصب مركزى در تعامل است، بستگى دارد. ساختار بیوشیمیایى هر فرد یك عمل تعادل ساز پیچیده است. اگر یكى از مواد شیمیایى به درستى كار نكند كل تعادل و توازن به هم خواهد خورد.

مغز فرمانده بدن است. همانطور كه پیام هاى صادره از مغز (به شكل جریان الكتریكى) حركات ما را كنترل مى كند پیام هاى دیگر عواطف و احساسات ما را كنترل مى كنند. سلول هاى عصبى اصلى ترین واحد هاى مغز هستند. این سلول هاى عصبى به وسیله فواصلى كه سیناپس نامیده مى شوند از هم جدا مى گردند. مواد شیمیایى موسوم به ناقلان عصبى (neuro transmitter) پیام ها یا علایم صادره از مغز را از بین این سیناپس ها عبور داده به سلول هاى عصبى مختلف مى رساند.

اگر در یك ناقل عصبى نقص یا عدم توازن و تعادل وجود داشته باشد اختلالات گوناگون ممكن است رخ دهد.

ناقل هاى عصبى سروتونین، دوپامین و نورپین فراین پیام رسان هاى شیمیایى هستند كه گفته مى شود، مسئول كنترل عواطف و روحیه هستند. مخصوصاً سروتونین كه در افسردگى نقش دارد. اعتقاد بر این است كه وجود هرگونه نقصى در سروتونین یا اختلال در شیوه عمل آن اثرات منفى عمیقى در روحیه و عواطف شخص بر جاى مى گذارد.

 

 

ساختار روان شناختى

گفته مى شود كه ویژگى هاى اصلى شخصیت یك فرد اغلب در سال هاى اولیه كودكى وى مشخص مى شود. یكى از این عوامل مشخص كننده محیط زندگى فرد است. هر آنچه كه در دوران كودكى در زندگى ما رخ مى دهد به هنگام بزرگسالى اثرات ریشه اى و عمیقى در نگرش و رفتار ما دارد مثلاً مورد بى مهرى و عدم توجه قرار گرفتن، منع شدن از چیزى، یا مورد سوء استفاده جنسى قرار گرفتن در دوران كودكى مى تواند بعدها در نوع نگرش فرد به جهان تأثیر بگذارد.

محرومیت اجتماعى مانند زندگى در خانه هاى پرجمعیت، و كمبود روابط گرم با شخص قابل اعتماد مى تواند در طول زندگى بر روابط فرد با دیگران تأثیر بگذارد.

 

 

حوادث زندگى پراسترس

واكنش فرد نسبت به عوامل خارجى نیز مى تواند بر میزان مواد شیمیایى مغز و كیفیت عمل آنها تأثیر گذاشته و نهایتاً بر روحیه و عواطف شخص تأثیر بگذارد. یك حادثه مى تواند فرد را مبتلا به افسردگى سازد. (به ویژه آن كه فردى قبلاً در اثر عوامل دیگر در خطر افسردگى بوده باشد) این حوادث عبارت اند از 1- بیمارى طولانى مدت 2- بیمارى یا مرگ فرد مورد علاقه 3- طلاق 4- پایان دادن به یك رابطه نزدیك و صمیمى 5- رفتن به یك خانه جدید 6- مشكلات مالى یا ادارى.

 

 

نوسان میزان هورمون ها

در زنان نوسان میزان هورمون ها مى تواند باعث افسردگى شود. این حالات عبارت اند از سندرم پیش از قاعدگى- تقریباً 3 تا 8 درصد زنان یك هفته یا چند روز قبل از قاعدگى تحت تأثیر این سندرم قرار مى گیرند. از نشانه هاى این حالت روحیه افسرده، نوسان روحى، اوقات تلخى، تشویش و اضطراب است.

 

 

افسردگى پس از باردارى (زایمان)

این نوع افسردگى با نوسان هورمون ها پس از حاملگى ارتباط مستقیم دارد، اما عوامل اجتماعى نیز ممكن است در آن نقش داشته باشد. مثلاً یك زن شاغل كه مجبور است به طور ناگهانی به دور از محل كار خود در منزل بماند و روز را به تنهایى و با كودك خود سپرى كند ممكن است احساس افسردگى و انزوا به وى دست بدهد.

 

 

افسردگى در دوران یائسگى

ممكن است زنان در این دوران به علت آنكه قدرت تولید مثل خود را دست داده اند دچار اندوه شوند و از طرف دیگر ممكن است رفتن فرزندان بزرگسال از خانه، مادر را دچار افسردگى كند.

 

 

عوامل دیگر

عوامل دیگرى كه ممكن است منجر به افسردگى شوند عبارت اند از:1- مصرف مواد مخدر و الكل 2- استفاده از برخى داروها مانند استروئید یا داروهاى مربوط به فشارخون 3- بیمارى هاى خاص مانند پركارى غده تیروئید یا مشكلات عروقى 4- تحلیل انرژى، از دست دادن انرژى ذهنى و جسمى كه معمولاً ناشى از كار طولانى مدت و یا تعهداتى است كه فرد بر روى دوش خود احساس مى كند.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

غمگینی ها و افسردگی و شیوه های مواجهه با آن

چگونه می توانید بر افسردگی غلبه کنید؟

تفریباً همه افراد در طول زندگی خود چنین احساساتی را تجربه می کنند ؛ اگر شما هم اکنون در چنین شرایطی هستید راهکارهای زیر به شما کمک می کند تا بر این احساسات غلبه کنید.

از رختخواب خارج شوید

یکی از کارهای مهمی که می توانید انجام دهید صبح بیدار شدن در موعد مشخص است (حتی در تعطیلات پایان هفته). ترجیحاً ساعت 7 صبح یا زودتر پیشنهاد می شود. داشتنِ «نظم» به کارکرد طبیعی بدن شما کمک می کند و در نتیجه احساس های بهنجاری خواهید داشت.

نور

نور به بهتر شدن کارکرد بدن کمک می کند. بنابراین به محض بیدار شدن خود را در معرض نور قرار دهید. پرده ها را به کناری بزنید تا نور بیشتری به درون خانه بتابد. از آن بهتر هر چه سریعتر از منزل خارج شوید و در معرض تابش نور خورشید قرار گیرید.

حرکت

فعال باشید، اکسیژن جذب کنید! به این معنی که برخیزید و به مدت 5 الی 10 دقیقه در اتاق راه بروید و در صورت امکان دوچرخه سواری کنید. ورزش ملایم به جریان خون کمک می کند ، اکسیژن بیشتری را به بدنتان (به ویژه مغز) می رساند و هشیاری و سرزندگی را در شما بهتر می کند.

صبحانه

صبحانه خود را با پروتئین ( تخم مرغ ، کره ، بادام زمینی ، آجیل ، پنیر) شروع کنید. هنگامی که بیدار می شوید اندام های بدن شما جهت تأمین نیروی لازم آماده جذب غذا و به ویژه پروتئین هاست. برای متعادل کردن وعده های غذایی اصلی تان یک عدد پرتقال یا سایر میوه های تازه و نیز حبوبات یا نان گندم را نیز به رژیم غذایی تان اضافه کنید.

 

با کسی صحبت کنید

یکی از سریع ترین راه ها برای مبارزه با افسردگی ایجاد ارتباط با دیگران است. نباید فکر کنید که به هنگام افسردگی باید از دیگران دوری کرد. بنابراین مسئله را برای خود آسان بگیرید. با کسی که دوستش دارید در مورد موضوعی لذت بخش صحبت کنید. وقتی با کسی صمیمی می شوید هرگز بر پایه فرضیه های پیش ساخته خود نتیجه گیری نکنید. شما احساسات و افکار طرف مقابل را به خوبی نمی شناسید. یک رابطه سالم همه جوانب را می سنجد. اگر احساس کردید به کمک فرد دیگری احتیاج دارید از وی کمک بگیرید.

در صورتی که نتوانستید مسائل خود را با طرف مقابل به شیوه ای صحیح حل کنید حتماً از فردی مثل مشاور ، والدین، افراد با تجربه دیگر و افراد قابل اعتماد کمک بخواهید. یک رابطه سالم از تقاضای کمک نمی هراسد.

به خاطر بسپارید همیشه پایان گفتگوها حل کامل مسئله نیست. خود را برای پایان ناموافق و یا بینابین آماده کنید. یک رابطه سالم ، پیروی کورکورانه و یا توافق کامل را طلب نمی کند.

از دیگران خرده نگیرید. البته شما نمی توانید هر چیز و هر کس را بپذیرید ولی در عین حال خرده گیر هم نباشید. این کار از انرژی های شما می کاهد. مطالعات نشان می دهد هر چه بیشتر خوبی های دیگران را ببینید و کشف کنید، روابط بهتری برقرار خواهید نمود. رابطه سالم با سوء تفاهم و زخم های گذشته ارتباطی ندارد.

به خاطر بسپارید هدف از گفتگو، پیروز شدن هر دو نفر است. ارتباط سالم بر مبنای برنده و بازنده استوار نیست. یک رابطه سالم دارای دو برنده است که هر یک با کمک دیگری به دنبال پاسخ مسئله می گردد.

شما قادرید ارتباط خود را قطع کنید ، می توانید خود را از یک رابطه بیرون بکشید و به ارتباط خود پایان دهید. مطالعات نشان می دهد اگرچه در یک ارتباط مؤثر «وفاداری» اصل مهمی است اما یک ارتباط سالم به اکنون می اندیشد نه امیدواری نسبت به یک ایده آل احتمالی در آینده.

محبت و صمیمیت خود را نشان دهید

صمیمیت نقش بسیار مهمی در ارتباطات بین فردی دارد. یک رابطه سالم ، احساسات صمیمانه و دوستانه را می طلبد.

تعادل زندگی خود را حفظ کنید

در همه امور تعادل خود را حفظ کنید و به هر یک از افراد و مسائل زندگی خود سهم مناسبی را اختصاص دهید. یک رابطه سالم وابستگی های شدید و عادت گونه را نمی پذیرد.

به خود فرصت دهید

 

دوست شدن و ایجاد یک رابطه سالم ، یکباره اتفاق نمی افتد. به خصوص وقتی در محیطی جدید مثل دانشگاه و خوابگاه قرار می گیرید، نزدیک شدن به افراد جدید کمی دشوار به نظر می رسد. ولی به خاطر بسپارید آشنا شدن با افراد کمی طول می کشد ایجاد یک رابطه سالم نیاز به زمان دارد.

خودتان باشید

اگر بتوانید در برخوردهایتان خودتان باشید و نقش بازی نکنید بسیار دلچسب تر و مقبول تر خواهید بود. چنانچه خود را زیر نقاب پنهان کنید بالاخره دیر یا زود خود واقعی تان آشکار خواهد شد و به روابط شما لطمه خواهد زد. یک رابطه سالم با انسان های واقعی ساخته می شود نه با تصورات.

  • Like 4
لینک به دیدگاه

افسردگی مشکلی در بین جوانان

 

اغلب افراد جامعه جوانان را انسان هایی مضطرب و نگران تصورمیكنند؛‌یعنی افرادی با نوسانات عاطفی و هیجانات شدید و ناگهانی. جوانان با بسیاری از برخوردهای جدید و فشارهای روانی خصوصاً در اوج دوران بلوغ روبه رو هستند و به این دلیل بعضی از آنان دچار مشكلات زیادی می گردند .

بیشتر مردم بنا به برداشت های شخصی،نوسانات عاطفی جوانان را جزئی ازتغییرات عادی و بخشی از دوره بلوغ می دانند .

با وجوداینمشخص گردیده كه تمامی این نوسانات عاطفی نمی تواند ناشی از رشد و پیشرفت در دوره بلوغ و نوجوانی باشد . در حقیقت برای بسیاری از جوانان نشانه هایی مانند ناخوشایند بودن زندگی ، نارضایتی ، سردرگمی ، تنهایی و انزوا ، احساس بی ارزش بودن و رفتارهای ضد اجتماعی و ... ممكن است و یا می تواند نشانه هایی از افسردگی باشد .

سال ها تصور می شد كه كودكان و نوجوانان به افسردگی مبتلا نمی شوند . اما در حال حاضر مشخص و تأكید شده است كه جوانان هم مانند دیگر افراد ممكن است به بیماری افسردگی مبتلا گردند .

افسردگی حالتی است كه به طور آشكار و مشخص با عواملی مانند : نوع زندگی روزانه ، انواع مشاغل اجتماعی ، عادی بودن زندگی روزمره و خوش و بشاش بودن بستگی دارد . متأسفانه در سی سال گذشته سرعت خودكشی در جوانان سه برابر شده است . از سویی دیگر می توان چنین برداشت نمود كه افسردگی جوانان به درمان و برنامه های درمانی به شكل رضایت بخش جواب میدهد . به همین دلیل و برای آگاهی از انجام كمك های ضروری باید پدرها و مادرها،آموزگاران وافراد جامعه را به شناختن بیماری افسردگی در مراحل مختلف زندگی تشویق نمود .

اگر شما نوجوانی را می شناسید و حدس می زنید كه از افسردگی رنج می برد، در بهترین موقعیت كمك كردن به او قرار دارید ،‌اما متأسفانه و در بیشتر مواقع تشخیص این كه نوجوانی افسرده است یا خیر مشكل است .

گاهی نوجوانان و جوانان نسبت به روابط خود با دیگران بی احساسهستند و چهره ای غمگین دارند ویااز دیگران مأیوسندو خود را بی یاور می بینند.این را بدانیم كه در این حالت ، در ابتدا این گونه جوانان نیاز به فردی دارند كه به سخنان آنان گوش دهد نه این كه به نصیحت بپردازد. اینیكنوع مهارت است كه باید مورد توجه فرد كمك كننده قرار گیرد . در همین راستا باید جوان افسرده را به زندگی كردن تشویق و امیدوار نمود ،‌ زیرا بلافاصله بعد از شروع برنامه های درمانی امكان دارد كه جوان افسرده زندگی روشن و امیدوار كننده ای را در پیش روی خود داشته باشد .

تعریف افسردگی :

تقریباً هر فرد و در هر سن و سال ( جوان یا سالمند ) احتمال دارد كه به طور موقت احساسیأس و ناامیدی كند.این احساس جزیی از روند زندگی است كه ممكن است در برخی از موارد و بدون درمان،برطرف شده و یا بهبود یابد . از سویی دیگر فردی كه از بیماری افسردگی رنج می برد نباید انتظار بهبودی خود به خود داشته باشد .بیماری افسردگی می تواند قدرت عمل فرد را به گونه ای مختل سازد كه از زندگی كردن بیزار شود و در شدیدترین و بدترین موارد ،‌ افسردگی می تواند منجر به خودكشی گردد . این نكته بسیار مهمی است كه به افراد افسرده این اطمینان داده شود كه آنها دیوانه نیستند وهیچ گاه نباید از این كه افسرده شده اند احساس شرمندگی نمایند. چرا كه افسردگی یك بیماری معمولی است و گرفتاری های درمانی ناشی از آن بیشتر از درمان سرماخوردگینیست .

 

افسردگی در سنین بین 13 تا 19 سالگی

افسردگی می تواند همه افراد را در هر سن و سال و در هر كشور و در هر مرحله از زندگی مبتلا نماید . آن دسته از افرادی كه در دوره نوجوانی و جوانی و یا در دوره ای از زندگی شان به بیماری افسردگی مبتلا شده اند آمادگی بیشتری برای افسرده شدن دارند. گرچه در دوره بلوغ و نوجوانی به افسردگی آنان توجه كمتری شده است. بر طبق پژوهش های انجام شده معمولاً افسردگی در سنین بین 15 تا 19 سالگی برای اولین بار تظاهر می نماید . مشخص شده است كه در اواخر قرن اخیر افسردگی به طور چشمگیری در جوانان رو به افزایش بوده است . برخی بررسی ها نشان داده است كهبیست درصد دانش آموزان به طور عمیق دچار غم زدگی یا دچار بعضی از انواع دشواری های روانی و یااختلالات روانی می باشند .

دنیایی كه ما در آن به سر می بریم و زندگی می كنیم،میزان كشمكش هایش افزایش یافته و بسیاری از جوانان آمادگی برخورد و سازش با اینفشارهای روانی ندارند .

به هر حال در پاسخ به این پرسش كه چرا بعضی از نوجوانان و جوانان دچار افسردگی می گردند جواب های ساده ای وجود ندارد . زیرا بروز افسردگی تقریباً و همیشه در رابطه با علل وعوامل متعددی شروع می گردد .

 

علائم افسردگی در جوانان چیست؟

تشخیص بسیاری از علائم و نشانه های افسردگی در جوانان خصوصاً آنهایی كه ممكن است افسردگی پنهان و در نتیجه علائم پنهان داشته باشند كار دشواری است . با وجوداینمی توان نشانه های افسردگی جوانان را مشابه نشانه های افسردگی در دیگر افراد دانست .

به طور عادی افسردگی در جوانان بر روی عواطف ، افكار ، ‌رفتار و رابطه با دیگران تأثیر می گذارد . جوان افسرده و غمگین به نظر می رسد . اغلب قیافه ای درهم و درفكر فرو رفته دارد . از زندگی لذت نمی بردو انگیزه فعالیت در انجامدادنكارهایش را ندارد؛ از اجتماع و رابطه گروهی و خانوادگی دوری می كند؛ در افكارش تغییراتی به وجود می آید كه نمی داند درست است یا خیر ، ‌به دلیل افكار واندیشه های منفی كه دارد نمی تواند خودش را به درستی بشناسد و در نتیجه آینده خود را مبهم و سردرگم احساس می كند و در مدرسه معمولاً نتایج تحصیلی خوبی ندارد .

اضطراب كه اغلب ناشی از احساس خطری نادانسته و ناشناخته است معمولاً در نوجوانان و جوانان همراه افسردگی و به طور یكسان آشكار می گردد . همچنین ممكن است نوعی ترس مبهم ( ترس مرضی ) بروز نماید كه در وضعیت های خاصی به سراغ فرد می آید ، مانند ترس از رفتن به مدرسه و ...

هنگامی كه افسردگی شدت بیشتری می یابد ، ‌احساس بی ارزش بودن ،‌ ناامیدی ، شك و بدبینی ( به این گونه كه مورد اذیت و آزار دیگران قرار گرفته است ) به سراغ افراد افسرده می آید . آن گونه كه دیده شده است. در بعضی مواقع افسردگی با حالات بی قراری،بیش از حد فعال شدن و رفتارهای ضد اجتماعی خودنمایی می كند و در نوجوانان موجب اختلالات یادگیری ‌،پرخاشگری و بعضی از رفتارهای مخاطره آمیز میشود.

در بعضی از تحقیقات چنین حدس زده شده كه بیست در صد افسردگی در جوانان به شكل حالات افسردگی و سرخوشی تظاهر می نماید كه این شكل عواطف ،حالات پراكنده ای دارند . یك روز افسرده ، غمگین ، گیج و مبهوت و یك روز هیجان زده و حتی سرزنده و شاد به نظرمیرسند . همچنین در افسردگی پنهان با شكایت های جسمی-معمولاً شكایت های جسمی با بیماری جسمی كه فرد ذكر می كند نمی تواند ارتباط منطقی داشته باشد– از جمله : تغییرات اشتها، پرخوری عصبی و بی اشتهایی عصبی كه بیشتر جنبه روانی دارندروبرو هستیم.‌ بی اشتهایی عصبی گاهی به حدی است كه فرد هیچ میلی به غذا خوردن ندارد. در بعضی مواقع احساس خستگی به حدی است كه مدت ها می خوابد و باز هم كمبود خواب می نماید و معلوم نیست به چه میزان به خواب احتیاج دارد . برعكس بعضی از آنان دچار كم خوابی می شوند و از سردردهای مزمنو دردهای دستگاه گوارش ( معده و روده ) شكایت دارند .

 

خطر خودكشی

خودكشی در حال حاضر دومین علت مرگ در سنین بین پانزده تابیست سالگی، بعد ازحوادث رانندگیاست . خودكشی در افراد جوان درسی سال اخیر در مرحله سوم قرار گرفته است . بررسی هایی كه در مورد خودكشی انجام گرفته نشان داده است كه درچهلدرصد دانش آموزان مدارس ،‌ فكر به خودكشی ،‌ به مراتب بیشتر از سایر افراد اجتماع است .

اگر جوانی را می شناسید كهاز خودكشی حرف می زند بهترین كار این است كه از او به شدت مراقبت نمایید .

آیا فردی را می شناسید كه چنین نشانه هایی را دارد :

· انرژی و تحرك لازم را برای زندگی كردن از دست داده است . · از كار كناره گیری كرده است .

· غمگین و ناامید است .

· در گفت گوهایش یك نوع سردرگمی احساس میشود .

· از گرفتاری های زندگی شكایت دارد .

· در تحصیل شكست خورده است .

· دچار دشواری های خواب و خوراك است .

· احساس بی ارزشی دارد .

· زندگی كردن برایش اهمیت ندارد .

· احساس گناه می كند.

· به الكل و دارو و ... اعتیاد دارد .

· با بزرگ ترها ، ‌دبیران و ... مشكل ارتباطی دارد .

· دچار اضطراب وترس است.

· یك نوع كمال گرایی در وی دیده می شود.

· به خودكشی فكر می كند.

توجه داشته باشید این فرد دچار افسردگی است واگر فردی در مورد خودكشی صحبت می كند به احتمال قوی ممكن است به خودكشی دست بزند .

علاوه بر این كه به شما توصیه می شود مراقب وی باشید، هر چه سریع تر وی را به یك متخصص یا پزشك یا مشاور معرفی نمایید . این افراد می توانند به وی كمك زیادی نموده و حتی وی را از اقدام به خودكشی منصرف نمایند .

دقت نمایید كه آرامش و برخورد ملایم توأم با اعتماد به نفس شما،به فرد كمك زیادی می تواند بكند. كارشناسان به این نتیجه رسیده اند كه جوانان بیشتر در معرض خطر قرار دارند . بسیاری از جوانان در یك زمان كوتاه بعد از یأس و ناامیدی ، قطع رابطه با دیگران و شكست در درس و تحصیل و اجتماع و درگیری با پدر و مادر و بزرگترها ممكن است دست به خودكشی بزنند و اكثر جوانانی كه دست به خودكشی می زنند از الكل نیز استفاده می كنند . خوشبختانه از زمانی كهعلائم افسردگی مشخص گردیده و احتمال انجام خودكشی می رود(و در حال حاضر در بسیاری از مدارس و دبیرستان ها با شناختی كه پیدا شده است و با انجام بعضی روش ها و حتی در اجتماعاتی كه برگزار می گردد) به افرادی كه در معرض خطر قراردارند كمك های لازم داده می شود .

  • Like 2
لینک به دیدگاه

عوامل موثر در بروز افسردگی

 

چه جوانانی بیشتر در معرض بیماری افسردگی و خطر خودكشی قرار دارند؟

پاسخ به این سؤال چندان ساده نیست . ولی نسبت دخترانی كه دست به خودكشی می زنند بیشتر از پسران است. چرا كه افسردگی در دختران نسبت بالاتری دارد و بیشتر آنها در كشتن خودشان موفق می گردند .برخی از پژوهشگران چنین عقیده دارند كه سه گروه از نوجوانان در معرض خطر خودكشی قراردارند.

گروه اول : نوجوانانی هستند كه نشانه هایی از افسردگی مانند : غم ، اندوه و ناامیدی دارندو اغلبنیز درگیر این حالت خودهستند .

گروه دوم : نوجوانانی هستند كه احساس می كنند خصوصیات ممتاز و برتری نسبت به دیگران دارند و به همین دلیل فكر می كنند كه در مقایسه با دیگران در درجات بالاتری قرار دارند و در نتیجهیچنین فكری،قوانین و مقررات خاص رفتاری و فكری را عمل می نمایند. بیشتر اینها دچار اضطراب بوده و به دلیل گوشه گیری از اجتماعات دوری می كنند.

گروه سوم : نوجوانانی هستند كه حالت افسردگی خودشان را با رفتارهای تهاجمی مانند: به سوی خطر رفتن ، مصرف بعضی از داروها و درگیری با بزرگترها نشان می دهند و حالت خود را طبیعی دانسته و منكر افسردگی خودهستند . این گروه در معرض خطر خودكشی بیشتری قرار دارند و اگر اقدام به خودكشی نمایند ،‌ دوست دارند كه در انجام آن موفق گردند .

 

علائم آگاه دهنده خودكشی

· راجع به مرگ صحبت كردن و رفتارهای توأم با خود آزاری .

· اضطراب و ترس های مرضی مزمن.

· بی خوابی متناوب.

· ظاهر سازی در حفظ شخصیت طبیعی و خوب.

· تغییرات در خواب و خوراك.

· رسیدن به مراحل پوچی و بی هدفی.

· احساس ازدست دادن .

چه نوجوانی افسرده می شود؟

در این رابطه باز هم پاسخ واضح و روشنی وجود ندارد.شاید بهترین پاسخ به این پرسش این باشد:به همان دلیلی كه فردی دچار سرماخوردگی می شود و دیگری نمی شود.با وجود این به همین سادگی هم نیست.بروز یك بیماری عوامل و علت های فراوانی می تواند داشته باشد كه بعضی از این عوامل تاكنون مشخص شده و در مورد بعضی از عوامل دیگر احتمال داده می شود و پژوهشگران در مورد روشن شدن عوامل دیگر در حال تحقیق می باشند .

 

مهمترین علت ها وعوامل مؤثر در بروز بیماری افسردگی یا افسردگی در نوجوانان عبارت اند از :

فشارهای روانی گوناگون ، شكست های پی در پی،هر نوع اعتیاد ،رفتار پدر ومادر در برخورد با فرزندان ، برخی از بیماری های جسمی ، اختلافات و مشكلات خانوادگی ، از دست دادن عزیزان ، عامل ارث ، اختلال در كاركرد مواد شیمیایی بین سلولی مغز، استفاده از بعضی داروها بدون تجویز و یا نظر پزشك ، مشروبات الكلی و ...

 

چگونگی شروع یك برنامه ی درمانی :

بسیاری از نوجوانان و جوانان می توانند از یك برنامه ریزی درمانی صحیح و درست استفاده ببرند :-مراجعه به پزشك متخصص ( روان پزشك ) برای تشخیص و تعیین روش درمانی و انجام دقیق توصیه های دارویی و ...

-كمك گرفتن از پزشك خانوادگی نوجوان ، زیرا پزشكی كه از دوران كودكی با نوجوان و خانواده وی آشنا می باشد ، بهترین فردی است كه می تواند در دادن اطلاعات و كمك كردن به انجام برنامه های درمانی بسیار مفید باشد.-انجام جلسات مشاوره و روان درمانی برای نوجوان افسرده.

-جلسات مشاوره و یا روان درمانی با تمام افراد خانواده.

مشاوره یا روان درمانی :

مشاوره یا روان درمانی به عنوان صحبت درمانی یا گفتار درمانی نیز شناخته شده است . به طور تخصصی"گفتار درمانی" در مورد كودكانی به كار برده می شود كه دچار مشكلات گفتاری مانند لكنت زبان می باشند . صحبت درمانی به معنایارائهراهنمایی های لازمواستفاده از بعضی تلقینات مفید مانند حفظ آرامش و داشتن استقامت در برخورد با دشواری های زندگی در مورد نوجوانان و جوانان مؤثر خواهد بود.گروه درمانی نیز به دلیل این كه نوجوان و یا جوان در یك گروه ِ درمانیاز نزدیك شاهد شنیدن مشكلات نوجوانان و جوانان دیگر است متوجه می گردد كه افراد دیگر نیز دچار مشكلات هستند و این به نوبه خود می تواند موجب التیام دردهای او گردد . علاوه بر این گروه درمانی فرصتی مناسب برای بیان بسیاری از احساسات ، خواسته ها ، نیازها ، دشواری های زندگی و ... می باشد.

 

دارو درمانی :

دارو درمانی در بیماری افسردگی جایگاه خاص و مهمی دارد .البتهاین تشخیص روان پزشك است كه كدام داروی انتخابی می تواند برای بیمار افسرده مؤثر باشد . در اینجا اشاره به دو نكته ضروری است؛اول این كه هیچ كدام از داروهای ضد افسردگی اعتیاد آور نیستند . دوم این كه خود درمانی و یا استفاده از داروی دیگران برای درمان افسردگی خود بدون مشورت با پزشك،مشكلات فراوانی در پی خواهد داشت .

 

شوك درمانی:

استفاده از این نوع درمان بر عهده پزشك معالج است كه در افسردگی های نسبتاً شدید و یا شدید مورد استفاده قرار می گیرد وهیچ خطری در پی نخواهد داشتو موجب می گردد كه بهبودی،سریع تر حاصل گردد.احساس بهتر

پس از شروع برنامه های درمانی كه شرح داده شد شاهد این حالت خواهیم بود كه به تدریج در نوجوان و یا جوان افسرده،احساسی بهتر و یا احساسی خوب نسبت به شناخت از خود،زندگی،نزدیكان و .. به وجود آمده است. این برنامه های درمانی به آن میزانبایدادامه یابد تا متوجه گردیم كه افسردگی به طور چشمگیری بهبود یافته است . لازم به ذكر است كه این بهبودی پایان افسردگی و یا پایان دادن به برنامه های درمانی نیست،بلكه ضروری است بنا به نظریه و صلاحدید پزشك معالج،درمان های ضروری ادامه یابد. به این امید كه با رفع عوامل بیماری زا و با كمك خانواده ها و مسئولان كشوری در بهبود شرایط اجتماعی و رفع هرگونه فشارهای اجتماعی ، اقتصادی و ...،نوجوانان و جوانان افسرده كمتری در كشور عزیزمان داشته باشیم .

  • Like 1
لینک به دیدگاه

چگونه می توان به شخص افسرده کمک کرد؟

 

متاسفانه یکی از واقعیتهای اجتماعی ما این است که اغلب افرادی که از ناراحتیهای روانی رنج می برند، با آنکه می توانند به راحتی درمان شوند، مراجعه به روان پزشک را نقطه ضعف تلقی می کنند . بسیاری از آنها اختلال روانی را مایه شرم و ننگ می دانند این اشخاص به اعضای خانواده یا دوستانی که بتوانند آنها را به حرکت در جهت درست تشویق کنند احتیاج دارند .

از آنجایی که افسردگی و مانیا اغلب با نشانه های تردید یا قضاوت ضعیف همراه است کار برنامه ریزی، دشوار می شود. در این شرایط یکی از دوستان یا اعضای خانواده ممکن است بتواند در این رهگذر بسیار موثر واقع شود. حصول اطمینان از اینکه بیمار داروهای تجویز شده را مصرف می کند یا طبق قرار قبلی به پزشک یا درمانگر رجوع می نماید می تواند به سرعت بهبودی کمک نماید. اما اگر این راهنمایی به گونه ای باشد که بیمار احساس کند به خواسته ها و ارزشهای ا و بهای لازم داده نمی شود، مشکلاتی به وجود می آید. در صورت امکان می توان با یکی از افراد خانواده یا یکی از نزدیکان بیمار در این زمینه مشورت نمود.

دوستان و نزدیکان بیمار باید معیاری برای سالم بودن بیمار معالجه شده داشته باشند، یکی از راههای مهم برای رسیدن به این موضوع ، سوال از بیمار و شنیدن نظر اوست . اما اشکال این طرز برخورد این است که بیمار بهبود یافته از اینکه می بیند رفتارش مورد قبول دیگران قرارنگرفته ، ناراحت می شود.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

درمان افسردگی با داروهای گیاهی

 

مشکلات و مسائل دنیای ماشینی باعث شده که روز به روز افسردگی در میان افراد بیش تر شود . متاسفانه این پدیده به صورت خفیف ، متوسط و یا شدید نه تنها در افراد مسن و میان سال بلکه در بسیاری از جوانان نیز دیده می شود .

افسردگی می تواند بسیاری از عوامل زندگی از جمله فعالیت های روزانه ،خوراک ، لذت های زندگی ، تفکرات خوب ، تحرک ، سلامت جسم و روان ، تحصیلات و ... را تحت تاثیر قرار داده که در نتیجه فرد افسرده نمی تواند به خوبی از زندگی خود بهره مند شود .

به طور کلی افسردگی و مشکلات روحی - روانی می تواند از طریق اختلالات هورمونی باعث یائسگی زودرس ، مشکلات قاعدگی ، چاقی ، لاغری ، مشکلات پوست ، ریزش مو و .... شود. بیشتر این افراد ، انزوا طلبی ، افکار نادرست ، خستگی و بی حالی ، ترس و دلهره ، نا امیدی در زندگی و ... را در خود احساس می کنند . خوشبختانه افسردگی قابل درمان بوده و شخص می تواند با درمان های دارویی و غیر دارویی درمان شده و به صورت فردی طبیعی ، فعال و خوش بخت درآید .

برای درمان انواع افسردگی ، سالیان درازی است که از انواع داروهای ضد افسردگی شیمیایی استفاده می شود ولی چون درمان افسردگی گاهی چندین ماه و یا چندین سال طول می کشد ، بنابراین مصرف کنندگان این داروها همیشه از عوارض جانبی آن ناراضی و نگران هستند ، به همین دلیل در دو سه دهه گذشته تحقیقات وسیعی بر روی گیاهان دارویی ضد افسردگی ، آرام بخش و ضد درد صورت گرفته و تعدادی داروی گیاهی موثر و دارای حداقل اثرات جانبی به بازارهای جهانی عرضه شده است که می تواند دربسیاری از موارد ، جایگزین داروهای شیمیایی ضد افسردگی شود .

در حال حاضر یکی از بهترین داروهای گیاهی ضد افسردگی که دارای خاصیت دارویی و خواص ارزنده دیگری نیز می باشد ، دارویی است که از عصاره گیاهی با نام علمیHYPERiCUM PERFURMATUM ، که در جهان با نام علمی St.JOH NS WORT مشهور است ، تهیه می شود . این گیاه در ایران با نام های علف چای ، گل راعی ، علف هزارچشم و هوفاریقون شناخته می شود .

 

قدمت مصرف این گیاه ، بیش از دو هزار سال است و نزد بیشتر اقوام و ملل جهان به عنوان بهترین داروی بیماری های عصبی مورد استفاده بوده تا اینکه در حدود یک قرن پیش ، برای اولین بار در آلمان از آن فراورده صنعتی تهیه شده و سپس در حدود سه دهه قبل در بیشتر کشورهای اروپایی و آمریکا محصولات زیادی از آن به بازار آمد . در حال حاضر بیش از 50 کارخانه داروسازی جهان از گیاه علف چای ، داروهای مختلف ضد افسردگی تهیه می کنند ؛ در ایران نیز برای اولین بار در سال 1378 از عصاره این گیاه دارویی به شکل قطره و با نام «هایپیران »HYPIRAN، منطبق با استاندارد جهانی و با کیفیتی برابر با انواع خارجی تهیه و به عنوان داروی رسمی ایران شناخته شد. با توجه به اینکه به طور اساسی و به علت شرایط آب وهوایی ، گیاهان دارویی ایران دارای مرغوبیت خاصی می باشند ، لذا علف چای ایران دارای بهترین کیفیت بوده و داروی ساخته شده از آن ( هایپیران ) نیزاز کیفیت و استاندارد بالایی برخوردار است . این دارو در افسردگی ، انواع مشکلات عصبی ، میگرن ، پر خوابی ، مشکلات و دردهای دوران قاعدگی ، ترس و دلهره ، افسردگی دوران کهولت ، شب ادراری کودکان و وزوز گوش استفاده می شود . هایپیران دارای عوارض جانبی نبوده و فقط در موارد محدودی که ممکن است تداخلاتی با داروهای دیگر ایجاد کند در راهنمای دارو ذکر شده است . این دارو قابل مصرف درسنین مختلف می باشد ( از کودکان ، جهت شب ادراری تا افسردگی سنین کهولت )

نکاتی که در مورد اثرات ایده آل این دارو و اکثر داروهای گیاهی باید در نظر داشت این است که حداقل 2 تا 3 هفته پس از مصرف نباید انتظار اثر داشت چون داروهای گیاهی دیر اثر بوده و اثر آنها به طور اصولی پس از یک ماه ظاهر می شود و به تدریج به حداکثر می رسد ، به علاوه مقادیر مصرف نوشته شده در راهنمای داروی گیاهی ، باید به دقت رعایت شود و همچنین داروهای گیاهی را باید به طور منظم و مرتب مصرف کرد، چرا که مسئله مقدار ، مدت مصرف و نظم در مصرف دارو شرط اصلی اثر بخشی داروهای گیاهی است . در حقیقت افرادی که دارای حوصله ، نظم و دقت باشند به طور اصولی از داروهای گیاهی نتایج بهتری کسب می کنند .

آمارهای تحقیقات کلنیکی نشان داده که رعایت مصرف صحیح هایپیران ، بیش از 90درصد اثرات ایده آل و مثبت را بر جای گذاشته است با توجه به بی ضرری هایپیران و داروهای مشابه آن در جهان ، این دارو در لیست داروهایOTC ( بدون احتیاج به نسخه ) قرار گرفته و در همه جای دنیا می توان آن را از داروخانه ها خریداری کرد .همچنین مصرف طولانی هایپیران بدون مشکل بوده و در صورت احتیاج می توان ماه ها و حتی سال ها از آن استفاده نمود .

نکته بسیار با اهمیتی که افراد دارای افسردگی باید بدانند این است که درمان افسردگی احتیاج به زمان داشته و باید امیدوار باشند که در صورت درمان صحیح ، افسردگی آنها برطرف شده و می توانند زندگی شاد و خوبی را دنبال کنند .

  • Like 1
لینک به دیدگاه

زنان و افسردگی

 

زندگی پر از فراز و نشیب های روحی است و زمانی كه چرخ زندگی در سرازیریبیفتد ، نشیب های روحی تداوم یافته ، عملكرد طبیعی فرد مختل میشود و امكان بروز یك بیماری جدی و رایج به نام"افسردگی" افزایش خواهد یافت . افسردگی، روح ، جسم ، ذهن و رفتار فرد را درگیر می كند. امکان بروز این بیماری هم درزنان وهم در مردانوجود دارد، اما بنا به دلایلی زنان دو برابر مردان به این بیماریمبتلامی شوند.

در کشور آمریكا در حدود 19 میلیون نفر ( 10/1 بزرگسالان ) مبتلا به افسردگی هستند . پژوهشگران نشان داده اند كه شرایط بیولوژیكیو شیوهیزندگی، از عوامل روانی – اجتماعی علت ابتلای بیشتر زنان به این بیماریست . از این رو اشاره به دو نكته حائز اهمیت است:

1-هر فردی به دلیل خاص خود ، ‌به این بیماری مبتلا می شود و حتی دو نفر از مبتلایان به دلایل مشابه ، دچار افسردگی نشده اند .

2ـ علائم افسردگی در بیشتر مواقع بروز می كند ، ولی زمانی كه شخص،عزیزی را از دست می دهد، ‌احساس اندوه، ناامیدی و كاهش توانایی های روزمره،علائمی عادی به نظر می رسند.

همانطور كه ذكر شد ، زندگی مملو از فشارهای روانی ، كار زیادوخسته كننده ، بیكاری دراز مدت ، در گیری ها و مشكلات خانوادگی و مالی ، تحریك پذیری فرد را افزایش خواهد داد . از آنجا كه میزان تحمل فرد محدود است ، تا نقطه ای خاص می تواند تحریك شده و تجربه های مطلوب را پشت سر بگذارد. اما زمانی كه تحریك احساسات ادامه پیدا كند ،‌ممكن است فرد نتواند مانند روزها یا ماه های قبل زندگی كند و به كار و فعالیتادامه دهد ؛ لذا حالتی گذرا پدید خواهد آمد كه گاه به یك بیماری جدید تبدیل خواهد شد .

 

انواع افسردگی و علائم آن

افسردگی دو نوع است ،‌ یك قطبی و دو قطبی . در نوع دوم ( دو قطبی ) علاوه بر احساسغم واندوه ، با علائمی چون پرحرفی ، فعالیت زیاد و تحریك پذیری نیز رو به رو خواهیم بود . زنان كمتر از مردان به نوع دوم ( دو قطبی) افسردگی مبتلا می شوند . علائم افسردگی عبارتند از:

1 -اندوه ، اضطراب ، احساس پوچی و بی ارزشی.

2 -كاهش سطح هیجانات.

3 -تحریك پذیری ، گریهیزیاد ، بی قراری.

4 -احساس گناه ، ناامیدی ، ‌منفی گرایی.

5 -پُرخوابی ، كم خوابی و بیدار شدن زود هنگام.

6 - اشتهای زیاد ،‌ كاهش وزن ، پُرخوری ، كاهش اشتها.

7 - کاهشتوان و انرژی فرد ، كم شدن احساسات.

8 - تفکردر باره ی مرگ و حتی خودكشی.

9 - دشواری در به یاد آوردن ، تمركز پیدا كردن و تصمیم گرفتن.

10 -علائم فیزیكی ماندگار كه به درمان پاسخ نمی دهند ،‌مانند سردرد ، دردهای مزمن و اختلالات گوارشی.

 

بررسی علت های افسردگی

عوامل متعددی چون ارث ، محیط ، شخصیت فرد و اجتماع در بروز افسردگی دخالت دارند .

الف )ارث

امكان بروز افسردگی در فردی كه سابقه‌ ابتلایبه اینبیماری را در خانواده خود داشته ، زیاد است ( به ویژه نوع دو قطبی )با توجه به اینکه افرادی كه سابقه ژنتیكی ندارند نیز ممكن است به این بیماری دچار شوند .

ب )محیط

عوامل ایجاد كننده ی فشار روانی در زندگی همه یما وجود دارد كه از جمله ی آنهامی توان بهاز دست دادن عضوی از خانواده و دارایی ، اشكال در برقرار كردن ارتباطبا اطرافیان ، مشكلات مالی و تغییر چشمگیر در شیوه و سبك زندگیاشاره کرد که این هااز جمله عوامل مهم تلقی می شوند. به علاوه ، اعتیاد در3/1 مواردمنجر بهبیماری افسردگی خواهد شد .

ج )عامل های روانی – اجتماعی

یك انسان منفی باف ، از اعتماد به نفس پائینی برخوردار است و نمی تواند وقایع زندگی خود را در دست بگیرد . دیدگاه و نگرش منفی سبب می شود كه اثر عوامل استرس زا بیشتر شده و تندرستی فرد به خطر بیفتد . پژوهشگران معتقدند كه منفی بافی در كودكی شكل گرفتهو پرورش دختران به شیوه های سنتی سبب بروز این گونه تفكر و دیدگاه خواهد شد .

 

آنچه زنان درباره افسردگی باید بدانند:

تنوع عوامل موجود در زندگی یك زن نفش مهمی در بروز افسردگی ایفا می كند . عوامل خاصی مانند تولید مثل ،‌ هورمون های ژنتیک و شخصیت ، عوامل بیولوژیکی و رنج هایی كه زنان در زندگی خود متحمل می شوند قابل توجه اند . البته زنان بسیاری هستند كه با این عوامل روبه رو شده اما هیچکدام از عوامل بیماری افسردگیدر آنها مشاهده نمی شود.

 

بلوغ و افسردگی

پیش از بلوغ ، دختران و پسرانکمتر دچار افسردگی می شوندواین نسبتدر سنین 11 تا 13 سالگی تغییر می كند . در سن 15 سالگی دختران دو برابر پسران به این بیماری مبتلا می شوند؛ البته در دوره‌ بلوغ، نقش ها و انتظارهای فرد به طور چشمگیریتغییر پیدا می کند و فشار روانی ناشی از بلوغ ، شكل گیری هویت فرد ، تشكیل اندام های جنسی ، جدا شدن از خانواده واستقلال در تصمیم گیری ،پسران و دختران را درگیر می سازد . تغییرات هورمونی ، ذهنی و جسمی نیز فشار روانی خاص خود را ایجاد خواهد كردو به علت ظرافت های خاص دختران بیش از پسران علائم افسردگی ، اضطراب و اختلال های گوارشی را نشان می دهند .

 

دوره میانسالی و نقش روابط اجتماعی و محیط های شغلی

پژوهشگران معتقدند كه علت بروز افسردگی در زنان ، آسیب پذیرتر بودن آنان نیست بلكه بیشتربستگی به فشاری دارد كه با آن روبه رو می شوند . مسئولیت بیش از حد در محیط كار یا در منزل ، جدا شدن از همسر و به تنهایی مسئولیت پرورش فرزند یا فرزندان را به عهده گرفتن ،‌ مراقبت از والدین یا فرزندان از جمله فشارهایی هستند كه زنان را متأثر می سازد . كیفیت زندگی مشترك نیز تأثیر قابل توجهی بر ابتلا بهاینبیماری دارد . اگر زن وشوهر روابط دوستانه ، محكم و همراه با اعتماد دو جانبه نداشته باشند ، از زندگی مشترك خود احساس رضایت نمی كنند و در نتیجه میزان خطر ابتلا به افسردگی افزایش خواهد یافت.

 

دوره های تولید مثل

دوره های تولید مثل زنان مانند تخمك گذاری ، ‌دوره قاعد گی ، دوره بعد از وضع حمل ، یائسگی و حتی عقیم شدن ، نوسان هایی را در روحیه و خُلق زنان ایجاد می كند و ممكن است در دوره های كوتاه مدت به بروز افسردگی منجر شود . بنا به نظر محققین ، هورمون ها بر مغز اثر گذاشته ، روحیه و احساسات فرد را تغییـر می دهد و رابط های شیمیایی مغز تحت تأثیر هورمون ها قرار می گیرند . بیشتر زنان در دوره قاعد گی با تغییرهای جسمی و رفتاری زیادی مواجه می شوند كه گاه به صورت احساس افسردگی و تحریك پذیری بروز می كنند . این تغییرها پس از تخمك گذاری ایجاد شده و تا زمان شروع قاعد گی شدیدتر می شوند . تغییر روحیه ، پس از وضع حمل نیز به صورت گذرا بروز می كند . علاوه بر این ،‌ دوره نگهداری از فرزند به دلیل دشواری ها و استرس های خاص خود می تواند خطر ابتلا به بیماری راافزایش دهد ، به ویژه در افرادی كه سابقه ابتلا به دوره های كوتاه مدت افسردگی را ذكر می كنند .

 

نقش عوامل نژادی ، اجتماعی و فرهنگی

نژادهای مختلف از نظر ابتلا به افسردگی متفاوت اند . از نظر اجتماعی و فرهنگی ، زنانی كه در دوره ی‌كودكی مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند ، بیش از سایرین به افسردگیمبتلا می شوند چنانچه این آزارها باعث تخریب اعتماد به نفس شدهو احساس پوچی در فرد ایجاد می كند . به علاوه احساس گناه ، ‌سرزنش خویشتن و انزوای اجتماعی را نیز به دنبال دارد . پرورش یافتن در یك خانواده بی كفایت نیز از جمله عوامل مهم ابتلا به افسردگی در سالهای بعدی عمر به حساب می آید .

فقر و پائین بودن سطح زندگی نیز دستاوردهایی جز فشارهای روانی ، انزواطلبی ، عدم دستیابی به منابع جدید را به همراه نخواهد داشت . در بین افراد كم درآمد ناامیدی ، ناراحتی و نارضایتیبه ویژه كسانی كه مورد حمایت اجتماعی قرار نگرفته اند ، رواج دارد .

 

سالخوردگی و افسردگی

در دوره ی‌سالخوردگی ، زمانی كه فرزندان یكی پس از دیگری خانه و خانواده را ترك می كنند، زن با یك خانه ی تهی مواجه خواهد شد . برخی از زنان كه مستعد ابتلا بهبیماریافسردگی هستند، با از دست دادن هویت و هدف زندگی روبه رو می شوند . البته بسیاری از سالمندان از زندگی خود رضایت دارند و آنچه اهمیت دارد این است كه نباید افسردگی را با واكنش های طبیعی ناشی از مشكلات اقتصادی ، جسمی و اجتماعی اشتباه كرد .

 

علائم افسردگی

1- شكایات مختلف جسمی و دردهای پراكنده

2- احساس خستگی دائم

3- سوء هاضمه و یبوست

4- اختلالات قاعدگی و جنسی

5-عدم احساس شادی و نشاط

6- لذت نبردن از زندگی

7- زودرنجی

8-از دست دادن توانایی انجام کارهای روزمره

9- كم خوابی و كم اشتهایی و گاهی برعكس

10-از دست دادن قدرت تصمیم گیری

11- احساس بی ارزشی و بی كفایتی

12- اشتغالات ذهنی دائمی درباره مرگ

13- اقدام به خودكشی

 

علل پیدایش افسردگی

1- عوامل زیستی

2- روانی اجتماعی

3- زمینه ژنتیكی

4- از دست دادن افراد مهم زندگی در دوران کودکی

5-كم كاریغدهتیروئید

6- طلاق

7- مرگ همسر ، فرزندان یا نزدیكان

 

درمان افسردگی

با وجود همه دانستنی ها درباره افسردگی ، باید دانست كه این بیماری قابل درمان است و حتی شدیدترین نوع آن نیز به درمان پاسخ خواهد داد . در واقع ، بخشی از ناامیدی ناشی ازافسردگی سبب می شود كه فرد درمان پذیر بودن بیماری را باور نكند . لازم است كه اطلاعات كافی درباره تأثیر مثبت راه های درمانی جدید در اختیار مبتلایان گذاشته شود تا درمان را زودتر شروع كنند .

اگر چه راه های درمانی متعدد هرگز نمی توانند در حد قابل توجهی ، توان فرد را برای مقابله با دشواری ها و دست و پنجه نرم كردن با مشكلات و ناملایمات افزایش دهند و به او كمك كنند كه از زندگی خود لذت ببرند .

نخستینگام،‌آزمایش های تشخیصی وگام بعدی ارزیابی روانشناسی است . درمان دارویی رایج ترین شیوه درمانی است . درمان گیاهی ، روان درمانی نیز از جمله راه های درمانی هستند .

 

روشهای درمانی

درمان های رایج در افسردگی به دو گروه عمده تقسیم می شوند:

1-درمان های غیر داروییمانند: روان درمانی و رفتار درمانی

2-درمان های داروئی و جسمی از قبیل داروهای ضد افسردگی و الكتروشوك كه بیمار در شرایط حاد ، باید حتماً در بیمارستان بستری شود .

در موارد خفیف یا واكنشی ، نیازی به تجویز دارو نیست و روان درمانی ، افزایش ارتباطات اجتماعی و حمایت اجتماعی كافی است . بیمار افسرده را باید تشویق كرد تا در زندگی نقطه امید و اتكا پیدا كند . مانند: اعتقادات مذهبی ، تشكیل خانواده و غیره؛ خانواده نیز باید از زدن برچسب تنبلی و سركشی به بیمار جداً خودداری كنند .

خوشبختانه امروزه درمانهای داروئی بسیار مؤثر و كم عارضه ای برای درمان افسردگی وجود دارد ، البته تشخیص بیماری ، ‌انتخاب نوع دارو و مدت درمان بر عهده پزشك معالج می باشد .

در طول مدت درمان ، بیمار و خانواده او باید همكاری كامل در مصرف دارو داشته و از قطع زود هنگام دارو خودداری نمایند .

باید دانست كه داروهای ضد افسردگی ،‌ اعتیادآور نیستند و عوارض چندانی نیز ندارند . مصرف به موقع دارو به مقدار لازم و مدت كافی ، می تواند بسیاری از بیماران را نجات دهد .

لازم به یادآوری است كه داروهای ضد افسردگی باید به مدت طولانی ( چند ماهه ) و تحت نظر پزشك مصرف شوند تا اثرات مطلوب خود را نشان دهد .

  • Like 2
لینک به دیدگاه

راه حل ساده برای پیشگیری از افسردگی در زنان خانه دار

 

افسردگی نوعی حالت روحی است كه گاه در نتیجه نداشتن شغلی درخور توجه ، در انسان به وجود می آید . هیچ انسانی از افسردگی و اضطراب مصون نیست. هر فردی در طول عمر خود بالاخره طعم ناگوار محرومیت ، یأس ، سرخوردگی و ماتم را می چشد ، ولی این حالت هیچوقت نمی تواند یك بیماری تلقی شود؛ بلكه در واقع یك نوع واكنش در برابر حوادث ناگوار زندگی است . احساس بیهودگی و ملالت تدریجی نیز از عوامل تشدید كننده این حالت محسوب می شود به طوری كه نوعی كسالت مزمن را به وجود می آورد كه با شدت خود ادامه زندگی را برای شخص غیرممكن می سازد و در بعضی موارد حتی منجر به خودكشی می شود. در این صورت نمی توان افسردگی را یك حالت دانست بلكه یك نوع بیماری روانی است كه درمان قطعی نیز ندارد و تنها درمان آن به دست خود شخص بیمار است .

زنان خانه دار به دلیل آنكه بیشتر اوقات زندگی خود را در خانه به سر می برند و با انجام كارهای تكراری و روزمره به نوعی خستگی روحی می رسند ، در زمره این افراد قرار می گیرند. این قیبل زنان همواره از دردهای جسمانی می نالند. در حالی كه غالب خستگی های روزمره آنها ناشی از حالات فكری نظیر عصبانیت – ملالت – قدرناشناسی افراد و بیهودگی نسبت به زندگی است و در حقیقت خستگی كه صرفاً جنبه جسمانی داشته باشد وجود ندارد. بیشتر حالات فوق را در زنانی می توان مشاهده كرد كه به تازگی زندگی مشترك خود را شروع كرده اند و دارای فرزند نیستند و در واقع انتظارات بیشتری را نسبت به زنان دیگر از همسران جوان خود دارند. درحالی كه در جامعه امروز ایران ، مردان به دلیل وضعیت ناهنجار اقتصادی ، اوقات بیشتری را در خارج از خانه صرف می كنند و برای دستیابی به یك زندگی ایده آل مجبورند كه در روز دو یا سه شیفت كاری داشته باشند و این عدم حضور طولانی آنها در خانه بیشترین صدمه را متوجه همسران و در بعضی موارد متوجه فرزندان آنها می كند و همین احساس كه توجهی نسبت به آنها نمی شود كم كم در آنها حالات روحی افسردگی ایجاد می كند.

 

 

 

 

اما می توان با این حالت مبارزه كرد. درمان افسردگی تنها در طی زمان و با تحمل صبر و بردباری میسر خواهد بود و تنها به دست خود شخص صورت می گیرد. در واقع شخص باید از درون با خود بجنگد و زمان فراغت خود را با مسائل دیگری همچون هنرهای دستی و مطالعه كتب راهنما كه نقش ارزنده ای دارند، سرگرم كند. به راحتی می توان با یك برنامه ریزی دقیق و منظم مسیر زندگی را از حالت ركود و یكنواختی نجات داد. به عنوان مثال می توانید برای مقابله با ایجاد احساس كم توجهی و قدر ناشناسی همسر خود ، محسنات او را در نظر داشته و یا حتی بر روی كاغذی یادداشت و در جایی از خانه نصب كنید و به مرور آن بپردازید. از طرف دیگر می توانید هر روز با خود صحبت كنید و افكاری چون خوشی ، نیرومندی و آرامش را به مغز خود راه داده و اجازه ندهید یكنواختی و كسالت ، غبار غم را بر زندگی شما بیفشاند.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

نسل جوان در تیررس افسردگی

 

تحقیقات نشان می دهد كه از هر ده نفر تقریباً یك نفر از افسردگی رنج می برد و زنان دو برابر مردان به این بیماری مبتلا می شوند

 

بحث افسردگی با توجه به شرایط خاص جامعه ما ظرفیت این را دارد كه از قالب بحث در مورد یك بیماری روانی در حیطه پزشكی ، به جامعه شناسی پزشكی و یك بحث اجتماعی وارد شود..شرایط خاص جامعه ما به عنوان یك كشور جهان سومی و در حال گذار همراه با گذراندن پروسه اجتماعی و سیاسی انقلاب و جنگ و تحولات متأثر از ارتباط با جهان خارج ، به حتم تأثیرات خاصی در جامعه پدید می آورد كه حجم بالای جمعیت جوان كشور ما به شكل بارزی در معرض آن قرار می گیرد.

این مطلب می كوشد تا به زوایای مختلف افسردگی در افراد جامعه بپردازد.

افسردگی، خانواده، جامعه

 

فرد افسرده با تجربه ذهنی ناراحتی شدید، فقدان احساس كنترل بر خلق و عواطف و تغییر در سطح فعالیت ، عدم علاقه و احساس گناه، افت در عملكرد شغلی و روابط اجتماعی را تجربه می كند. تحقیقات دال بر این امرند كه از هر ده نفر تقریباً یك نفر از افسردگی رنج می برد و زنان دو برابر مردان به این بیماری مبتلا می شوند.شیوع افسردگی در زنان جوان بیشتر است و با افزایش سن كاهش می یابد، در حالی كه شیوع آن در مردان جوان كمتر است و افزایش آن با سن نسبت مستقیم دارد.گرچه ابعاد مضر بیماری افسردگی، اكثراً متوجه زندگی قربانی و خانواده اوست لذا با توجه به پیامدهای سوء طلاق، خودكشی، الكیسم، اعتیاد به مواد مخدر، بیكاری و ...، اقتضا می كند كه این معضل را در زمینه مشكلات اجتماعی به شمار آورده و برای كاهش میزان آن كوشیده و برای رفع آن برنامه ای عاقلانه بیندیشیم.

به اعتقاد اكثر روان شناسان و جامعه شناسان ریشه اصلی افسردگی به خانواده برمی گردد. چرا كه خانواده به عنوان نهادی كه زمینه و بستر آموزش و رشد روانی – اجتماعی فرزندان را فراهم می سازد، نقش به سزایی در وضعیت روانی فرزندان دارد. خانواده به عنوان مجموعه ای كه قوانین و رسوم عملكردی خود را دارد ، از اعضایی تشكیل شده كه به گونه ای پویا با یكدیگر مرتبط اند و به همین دلیل نیز رفتارشان به صورت كاملاً مجزا از كل سیستم خانواده قابل بررسی نیست. خود این سیستم نیز به نوبه خود با نیروها و مجموعه های گسترده اجتماع مرتبط است و ارتباط متقابل دارد.

نگرش و عقاید والدین در جریان اجتماعی شدن و رشد شخصیت كودك سهم به سزایی دارد. این نگرش ها گاه زیان آور و آسیب رسان است و می تواند در ناسازگاری های بعدی در زندگی تأثیر گذار باشد.

چنان كه آلفرد آدلر در این باره می گوید:

" افسردگی از احساسات تحقیرآمیز كه در دوران كودكی به واسطه حمایت شدید یا طرد شكل می گیرد، ناشی می شود" كارن هورنای نیز می گوید:

" اختلال در روابط والدین- فرزند باعث افسردگی و ناراحتی طولانی مدت در زندگی حال و آینده او می شود."

كیفیت تعامل والدین و كودك از مهمترین عواملی است كه می تواند به شخصیت و روند رشد فرزندان تعالی ببخشد و به استقلال دوران بلوغ و رشد، احساس مسئولیت، اعتماد به نفس، سازگاری و انطباق فرزندان منجر شود. به طوری كه آنان با دیدی مثبت به خویش بنگرند تعاملات مطلوبی با اطرافیان داشته باشند. این افراد قادرند با استرس و بحران بهتر تطبیق یابند و در دوران بلوغ و بزرگسالی كمتر دچار اشتباه و انحراف و افسردگی شوند.

به طور معمول دعواهای خانوادگی و تنش ها، قواعد انطباقی شدید، بدخلقی و بكن و نكن ها موجبات احساس ناامنی در فرزندان می شود. این وضعیت مخاطرات روانی اعضای خانواده بالاخص فرزندان را فراهم می سازد. به همین دلیل اعضا برای دستیابی مجدد به تعامل حیاتی می توانند به انواع رفتارهای نامطلوب روانی- اجتماعی متوسل شوند و یا سوق یابند.

 

 

 

 

همچنین تحقیقات نشان می دهد طلاق و جدایی والدین، بیماری های بلندمدت، غیبت و عدم حضور در خانه، مشكلات مالی، بیكاری و نیز انحرافاتی مانند اعتیاد، انحرافات جنسی ، و دزدی از عواملی خاص دیگری است كه در ایجاد مشكل افسردگی فرزندان در محیط خانواده مؤثر است.

از سویی، همانطور كه می دانیم خانواده به عنوان نهادی اجتماعی در خلاء واقع نشده و با سایر نهادها و بخش های جامعه در ارتباط است و متأثر از تأثیرات آنهاست. بنابراین در هر بخشی از اجتماع و نهادهای آن، تصمیمات و تعاریف صورت گرفته در آن خواه ناخواه خانواده را متأثر می نماید و باعث می شود كه به محیط خانواده كشیده شود و در صورت منفی بودن، جو و محیط خانواده را به تشنج بكشاند و به مخاطرات و تنش های روانی اعضای آن منتهی شود.

بی عدالتی های اقتصادی و اجتماعی، تجمل دوستی و پول پرستی، تضاد ارزش های خانواده با جامعه، بیكاری، مفاسد اجتماعی، معضلات اشتغال و تنش های شغلی، تضادها و بحران های فرهنگی، كمبود امكانات مسكن و درآمد پایین ، نقش تعیین كننده های در وضعیت اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی خانواده و نهایتاً اعضای خانواده و وضعیت روحی – روانی آنها ایفا می كند.

تحقیقات به وضوح نشانگر این مطلبند كه در اغلب جوامع، زمانی كه فشار و نابهنجاری های اجتماعی از قبیل وضع نابسامان اقتصادی، بیكاری، تورم، جنگ و حوادث سخت طبیعی و اجتماعی بیشتر می شود طلاق و نابسامانی های خانوادگی افزایش می یابد و بالطبع افسردگی و ناامیدی در میان اعضای خانواده – و در نتیجه اعضای جامعه - افزایش می یابد.

رهیافت كاركرد گرایی بیان می دارد:

 

بیماری روانی از جمله افسردگی مربوط به نابسامانی های سیستم های اجتماعی است تا این كه مربوط به یك مورد بیماری زا در فرد باشد. تحقیقی كه در این زمینه صورت پذیرفته ، نشانگر این امر است كه اعضای خانواده های در معرض مشكلات اقتصادی، تنش های فرهنگی و معضلات اجتماعی، بیشتر مستعد بیماری افسردگی و تبعات ناشی از آن هستند.به همین دلیل درصد بالای افسردگی در هر جامعه ای منعكس كننده مسائل و مشكلات اجتماعی است. بنابراین نگرش به بیماری افسردگی به عنوان یك موضوع اجتماعی روشنگراین موارد است:

1- فرد در اجتماع واقع شده و متأثر از نیروهای اجتماعی، نهادها و سازمان های واقع در آن است.

2- افسردگی در صورتی كه مزمن شود ممكن است فرد را از كار انداخته و معلول سازد كه نتیجه این مسئله به جامعه بر می گردد.

3- افسردگی نه تنها از نقطه نظر گسستگی های خانوادگی و یا رنجی كه در اثر آن افراد متحمل می شوند بلكه از نظر اقتصادی و اجتماعی نیز بسیار گران و سنگین تمام می شود و هزینه زیادی را بر جامعه تحمیل می كند.

4- علامت شناسی در روان پزشكی به وسیله عوامل اجتماعی مانند رشد جمعیت، صنعت، فقر و تبعیض، بی عدالتی، بحران های اجتماعی و فرهنگی، كشمكش های نژادی و روابط بین انسانی تحت تأثیر قرار می گیرد.

باید توجه داشت كه تك تك اعضای جامعه برای ادامه زندگی به مأمن خانوادگی كه آسایش و آرامش روحی – روانی آنان تأمین شود نیاز دارند. از سوی دیگر، نهاد خانواده به بستر مناسب اجتماعی نیازمند است كه بتواند در این بستر به گونه ای پویا و مرتبط روابط خانوادگی را تداوم ببخشد. بنابراین مهمترین اقدام ، از میان برداشتن عوامل استرس زای غیر ضروری در خانواده است كه این امر به نوبه خود مستلزم اقداماتی در سطح كل جامعه است كه توجه دست اندركاران و برنامه ریزان مملكتی را به طور همه جانبه می طلبد.

لینک به دیدگاه

علائم فیزیکی افسردگی

 

همه ی ما مطالب زیادی در مورد افسردگی و اثرات مخرب آن در زندگی فردی و اجتماعی خوانده و شنیده ‌ایم. بهتر است بدانیم این مشکل روحی، تاثیراتی هم بر جسم ما می ‌گذارد. بیشتر ما کم یا زیاد در مورد علائم و تاثیرات روحی افسردگی چیزهایی شنیده‌ ایم؛ اما شاید در مورد نشانه‌ های آن در بدن و جسم کمتر بدانیم.

در حقیقت افرادی که دچار افسردگی هستند اغلب از دردهای مزمن یا سایر نشانه ‌های جسمی نیز رنج می ‌برند.

از جمله این مشکلات می‌ توانیم به موارد زیر اشاره کنیم:

 

سر درد:

این مورد به نسبت سایر مشکلات در میان افراد مبتلا به افسردگی شایع ‌تر است. اگر کسی دچار سردردهای میگرنی بوده باشد این حالت ممکن است با افسردگی تشدید شود.

 

کمر درد:

کمردرد هم مانند سردرد است یعنی اگر از قبل کمر درد داشته باشیم، زمانی که افسرده هستیم این درد وخیم ‌تر خواهد شد.

به عبارت بهتر، افسردگی هر نوع درد مزمنی نظیر دردهای عضلانی و درد مفاصل را بدتر و شدیدتر خواهد کرد.

 

درد قفسه سینه:

بسیار مهم است که پس از احساس درد در قفسه سینه بلافاصله به متخصص مراجعه کنیم تا این مورد بررسی شود؛ زیرا این درد ممکن است نشان دهنده ی مشکلات جدی قلبی باشد؛ اما گاهی افسردگی نیز می ‌تواند عامل درد ناحیه ی قفسه سینه و ناراحتی‌ های مربوط به آن باشد.

 

مشکلات گوارشی:

با بروز افسردگی به ویژه وقتی شدید باشد ممکن است احساس تهوع داشته باشید. دچار اسهال شوید یا یبوست مزمن پیدا کنید؛ بله نشانه‌ هایی تا این حد متضاد.

 

‌‌خستگی:

مهم نیست که چه قدر می‌ خوابید یا استراحت می ‌کنید. ممکن است پس از خواب باز هم احساس خستگی و فرسودگی داشته باشید.

حتی گاهی بیدار شدن از خواب هنگام صبح، کاری دشوار و غیر ممکن به نظر می ‌رسد. این هم از دیگر نشانه‌ های افسردگی است.

 

مشکلات خواب:

بسیاری از افرادی که دچار افسردگی هستند نمی ‌توانند به راحتی بخوابند. آن ها ممکن است صبح خیلی زود بیدار شوند یا شب هنگامی که به رختخواب می ‌روند برای به خواب رفتن دچار مشکل باشند. برخی نیز بسیار بیش از مقدار عادی و معمولی می ‌خوابند.

 

تغییر اشتها و وزن:

بعضی از افراد به دلیل افسردگی، اشتهای خود را از دست داده و در نتیجه با کاهش وزن نیز رو به ‌رو می‌ شوند.

گروهی دیگر ممکن است به غذاهای خاصی مانند کربوهیدرات ‌ها تمایل پیدا کنند و در نتیجه دچار اضافه وزن شوند.

 

سرگیجه و سبکی سر:

از دیگر مشکلات جسمی ناشی از افسردگی می ‌توان به داشتن سرگیجه با احساس سبکی سر نیز اشاره کرد. این علائم ممکن است همراه با مشکلات دیگری نیز رخ دهند. از این رو بسیاری از افرادی که با افسردگی رو به‌ رو هستند هیچ وقت به فکر این که این مشکلات ناشی از حالت روحی خاص ‌شان است، نمی ‌افتند؛ زیرا آن ها احتمال آن را هم نمی‌ دهند که این علائم ممکن است از افسردگی ناشی شده باشد.

برخی محققان معتقدند افسردگی با عدم تعادل مواد شیمیایی خاصی در مغز مربوط است.

 

درمان علائم جسمی

در برخی موارد، آغاز درمان افسردگی(البته با توجه به روحیات و حالات بیمار) می ‌تواند این علائم جسمی را نیز کم‌ رنگ ‌تر کند؛ اما حتما دقت داشته باشید که در مورد این نشانه‌ ها با پزشک خود صحبت کنید و با این فکر که آن ها به زودی برطرف می ‌شوند، ناگفته رهای شان نکنید.

 

مترجم: نیلوفر اسعدی ‌بیگی

جام جم

لینک به دیدگاه

آیا همسرتان افسرده است؟

 

گاهی در زندگی مشترک اتفاقاتی رخ می ‌دهد که به آسانی قابل حل نیست و گه گاه به جدایی همسران منجر می ‌شود. یکی از اتفاقات ناخوشایند این چنینی، ابتلای یکی از زوجین به بیماری افسردگی است که تنها با همکاری بیمار برای درمان و همچنین درک طرف مقابل، قابل کنترل و درمان است. در این باره سلامت با دکتر محمد مجد، روان پزشک و عضو هیات علمی‌ دانشگاه علوم پزشکی ایران گفتگویی انجام داده‌ است که خلاصه‌ای از آن را می ‌خوانید.

 

آقای دکتر! افسردگی بیشتر سراغ خانم‌ ها می‌ آید یا آقایان؟

تحقیقات نشان می ‌دهد که آمار زنان مبتلا به افسردگی دو برابر مردان است و حتی خانم‌ ها بیشتر به فکر درمان بیماری خود هستند و به روا‌ن‌ پزشک مراجعه می ‌کنند اما درجات بالایی از افسردگی نیز با آقایان مرتبط است و جالب است بدانید که افراد متأهل بیشتر از مجردها افسرده می ‌شوند.

 

افسردگی هر یک از زوجین چه تاثیری بر زندگی مشترک ‌شان دارد؟

متاسفانه زمانی که یکی از زوج ‌ها در زندگی مشترک دچار افسردگی می ‌شود، این بیماری روی همه جنبه‌ های زندگی مشترک تأثیر می ‌گذارد، به طوری که گاهی رابطه آن ها به حدی آسیب می ‌بیند که ادامه زندگی ناممکن است اما از طرفی یک رابطه خوب می ‌تواند روند درمان را کوتاه ‌تر کند.

در عین حال، اغلب افرادی که افسرده هستند، به مرور زمان تمایل خود را به رابطه زناشویی از دست می‌ دهند اما همه این مشکلات با بهبود بیماری افسردگی به مرور زمان و به کمک مشاور، حل خواهد شد. حتی می‌ توان گفت که ایجاد علاقه مجدد به برقراری رابطه زناشویی یکی از علایم اولیه بهبود بیماری است.

 

این بیماری با چه علایمی ‌بروز می‌ کند؟

بر خلاف باور عموم، افسردگی تنها گریه کردن نیست بلکه کاهش یافتن احساسات است. بنابراین اگر همسر شما از افسردگی رنج می ‌برد، لزوما او را در حالت گریه کردن مشاهده نخواهید کرد بلکه علایم خستگی مفرط، بی‌ حوصلگی، منزوی بودن یا احساس درهم شکستن را در او خواهید دید. حتی تغییر رفتاری بدون علت، کناره‌ گیری از برقراری ارتباط، فکرهای بی اساس یا هراس که به طور روزافزون آشکار است و یا عدم رسیدگی به وضعیت ظاهری و بهداشت فردی از دیگر نشانه‌ های ابتلا به افسردگی در یکی از زوجین است.

 

در این بین همسر فرد افسرده باید چگونه رفتار کند؟

برای قدم اول، اگر همسر یک فرد افسرده هستید نباید طوری وانمود کنید که شرایط همسر بیمارتان را کاملا درک می‌ کنید و باید واقع ‌گرایانه رفتار کنید تا فرد بیمار مطمئن شود تمام تلاش تان را برای درک شرایط وی خواهید کرد. البته بسیاری از مواقع احساس می ‌کنید که تلاش ‌تان به هیچ جایی نمی ‌رسد اما مطمئن باشید که اظهار محبت دایمی‌ بالاخره تأثیر خود را می ‌گذارد و می ‌توانید به همسرتان ثابت کنید که برای درمان‌ اش حاضر به انجام هر کاری هستید. مثلا می ‌توانید با استفاده از کلمات محبت ‌آمیز مانند عزیزم قبل از شروع جملات و یا با هدیه خریدن به همسرتان نشان دهید که بیماری اش ذره‌ ای از احساس شما را نسبت به او کم نکرده است. در این شرایط فرد بیمار سعی می ‌کند به درمان خود کمک کند اما نباید انتظار داشته باشید که به سرعت تلاش‌ های ‌تان نتیجه بدهد. از طرفی، گاهی آقایان از افسردگی همسرشان خسته و کلافه می ‌شوند و از الفاظی همچون روانی، افسرده و ... برای توهین به طرف مقابل استفاده می‌ کنند و همین موضوع موجب می ‌شود که فرد افسرده از درمان اجتناب کند زیرا اگر برای درمان به روان ‌پزشک مراجعه کند به این معنا است که بیماری خود را پذیرفته و توهین ‌ها را قبول کرده است و به دلیل لجبازی با خود و حتی همسر خود ابتلا به افسردگی را انکار می ‌کند. گاهی نیز دیده می‌ شود که فرد افسرده به تنهایی و بدون اطلاع همسرش به روان‌ پزشک مراجعه می ‌کند و به دلیل ترس از سرزنش‌ های همسر و اطرافیان به تنهایی روند درمان را طی می‌ کند اما در این بین موثرترین روش درمانی، زوج درمانی است که کمک زیادی به بهبود سریع فرد می ‌کند.

 

بیشتر در این خصوص توضیح می ‌دهید؟

بله؛ یکی از موثرترین روش ‌ها برای درمان افسردگی زوجین، شرکت در جلسات درمانی مشترک است. به این معنا که زن و شوهر با هم در جلسات درمانی شرکت کنند و راهکارهای پزشک معالج را به کار ببرند. به این روش زوج درمانی گفته می ‌شود.

 

مُسری نیست؟ منظورم این است که آیا ممکن است بر اثر زندگی با یک فرد افسرده، دچار افسردگی شویم؟

البته زندگی با یک فرد افسرده خسته‌ کننده است و به همین دلیل همیشه توصیه می ‌شود که به فکر خودتان هم باشید. مثلا می ‌توانید با دوستان ‌تان قرارهای دسته‌ جمعی بگذارید و برای مدتی دور از هیاهوی بیماری همسرتان باشید تا از رسیدگی به وضعیت او ناامید نشوید زیرا بیماران مبتلا به افسردگی ترجیح می ‌دهند که در خانه بمانند و هیچ کاری انجام ندهند و اگر شما هم بخواهید این کار را انجام دهید ممکن است خودتان نیز دچار مشکل شوید.

 

تحقیقات اخیر نشان می ‌دهد که افسردگی در زنان می ‌تواند حاصل زندگی با شوهران پرخاشگر باشد. همین طور است؟

کاملا درست است. بر اساس تحقیقات انجام شده زنان بیشتر از مردان دچار افسردگی می ‌شوند و این افسردگی می‌ تواند حاصل زندگی با شوهران عصبانی، پرخاشگر و تندخو باشد و حتی خشونت شوهران به میزان قابل توجهی، علایم افسردگی را در همسران آن ها افزایش می ‌دهد اما عکس این موضوع صدق نمی ‌کند.

 

چگونه می ‌توان به همسر افسرده کمک کرد تا مراحل درمانی را پشت سر بگذارد؟

این به شدت بیماری و میزان پذیرش بیمار بستگی دارد؛ چرا که به علت انگ زدن اجتماع و افراد، انکار بیماری توسط بیمار، امری عادی است. ابتدا باید اطلاعاتی درباره این بیماری به دست بیاورید و بگذارید همسرتان بفهمد که متوجه مشکل او شده اید و هرگز با گفتن "افسرده نباش" او را خوار نکنید؛ بلکه برای حریم او احترام قایل شوید. از طرفی فرد افسرده شباهت زیادی به یک فرد معتاد دارد، یعنی قبل از این که بخواهید کمک ‌اش کنید، او باید این کمک را قبول کند و هرگز نباید با او مانند یک کودک بیمار رفتار کنید و تمام مسئولیت ‌ها را به عهده بگیرید یا وضعیتی ایجاد کنید که او همچنان افسرده بماند، بلکه باید تعادلی بین حفظ حریم او و تشویق او به درمان بیماری ایجاد کنید.

فقط باید فرد افسرده را متقاعد کنید که نزد یک پزشک برود. در واقع، تنها پزشک می ‌تواند ماهیت بیماری را تشخیص داده و درمان را آغاز کند اما توصیه می‌ کنم که هرگز بدون موافقت ‌اش از دکتر وقت نگیرید و فقط به او یادآوری کنید که رنج‌ کشیدن هیچ فایده ‌ای ندارد و مطمئنا برای ناراحتی و بیماری‌ اش چاره و علاجی وجود دارد و متخصصانی هستند که می ‌توانند به او کمک کنند. در عین حال، حتما به او پیشنهاد دهید که او را همراهی خواهید کرد زیرا از این طریق ثابت می ‌کنید که به او توجه دارید.

 

مصاحبه کننده: سامان گلناری

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

افسردگی زمستانی

 

دور و بر ما آدم هاى متفاوتى دیده مى شوند. برخى چنان حساسند كه حتى با كوچك ترین مسئله جزیى كه شاید براى دیگران جالب و شادى آور باشد، دچار افسردگى مى شوند، همان موریانه اى كه هر لحظه امكان دارد آدم را تا ته بجود.

آمدن زمستان یكى از همین مسائل پیش پاافتاده ایست كه مى تواند به بروز واقعه اى بس ناگوار منجر شود. با آمدن فصل زمستان و كوتاه شدن طول روز، بسیارى افراد به افسردگى مبتلا مى شوند. این نوع افسردگى كه «افسردگى فصلى» نامیده مى شود اغلب در پاییز و زمستان اتفاق مى افتد و بیش از همه جوانان و زنان را گرفتار مى كند. افسردگى فصلى تحت تأثیر ملاتونین بروز مى كند.ملاتونین هورمونى است كه توسط غده پینه آل در مغز ساخته و ترشح مى شود و نقش مهمى در تنظیم ساعت بیولوژیك بدن ایفا مى كند.

ساعت بیولوژیك بدن انجام فعالیت هایى نظیر تولید پروتئین، رشد مو، میزان اشتها، تنظیم درجه حرارت بدن، و خواب و بیدارى را بر عهده دارد كه همه تحت تأثیر هورمون ملاتونین دچار تغییرات مى شوند. ملاتونین در فصل سرما و به دلیل تاریكى زیاد، بیش از فصول دیگر سال ترشح مى شود و از آنجا كه هرچه ترشح ملاتونین بیشتر باشد بروز اختلالات خلق و خو نیز بیشتر است، افراد زیادى در زمستان دچار افسردگى مى شوند. جوان هایى كه ناخودآگاه به افسردگى مبتلا مى شوند، ابتدا آن را مشكلى جدى تلقى نمى كنند در حالى كه این بیمارى اگر به طور صحیح درمان نشود، عوارض شدیدترى را به همراه مى آورد. احساس پوچى، یأس و ناامیدى، اضطراب ، تباهى، نفرت، اختلال در خواب، از دست دادن اشتها، عدم تمایل به انجام كارهاى روزانه و از دست دادن احساس شادمانى و نشاط، علائمى است كه فرد مبتلا را درگیر مى سازد. گرچه این حالت ها به دلیل تغییرات بیولوژیك بدن طبیعى است ولى اگر روز به روز شدیدتر شود و فرد به تنهایى و انزوا كشیده شود، باید هرچه سریع تر دست به كار شد و فرد را از بحران موجود نجات داد. در صورتى كه علائم ظاهرى این افسردگى در شما دیده مى شود، تلاش كنید تا دیر نشده و به ماه هاى آخر زمستان نرسیده ایم افسردگى را از خود دور كنید.دارو درمانى و روان درمانى دو راه متفاوت براى رفع افسردگى به شمار مى روند. اولى چندان توصیه نمى شود زیرا مصرف بیش از حد داروهاى ضدافسردگى علاوه بر این كه سیكل معكوس ایجاد مى كند باعث بروز عوارض جانبى بسیارى خواهد شد. روان درمانى بیش از دیگر راه ها مورد توجه متخصصان علوم روان پزشكى است.

 

توصیه هایی براى جلوگیرى از پیشرفت افسردگى فصلى در روزهاى اولیه زمستان

1- صبح ها زودتر از خواب بلند شوید و به پیاده روى بروید. انجام فعالیت هاى ورزشى به ویژه پیاده روى در هواى آزاد و روشنایى روز سهم بسزایى در كاهش افسردگى دارد.

2- خود را در اتاق تاریك و بسته حبس نكنید. هرچه بیشتر در معرض تابش نور خورشید قرار بگیرید، زودتر از علائم افسردگى فصلى خلاص مى شوید.

3- از گرفتن رژیم هاى كاهش وزن كه بدون قواعد علمى است خوددارى كنید. براى رهایى از اختلالات خلق و خوى تا مى توانید از سبزى و میوه استفاده كنید و به میزان ویتامین گروه B كه در گوشت قرمز، جگر، تخم مرغ ، غلات ، دانه هاى خوراكى و ماهى یافت مى شود، در رژیم غذایى تان بیفزایید.

4- مصرف قهوه و شكر را در روز كاهش دهید. شكر از تأثیر ویتامین گروه B در بدن مى كاهد و علائم افسردگى را شدت مى بخشد.

5- كمبود آهن، امگا ? ، و اسیدفولیك نیز تأثیر مستقیمى با بروز علائم افسردگى دارد، پس هر چه بیشتر از گذشته به رژیم غذایى تان اهمیت دهید.

6- از پیله تنهایى كه در درون تان كشیده اید، خارج شوید و با دوستان خود صحبت كنید. براى تغییر حالت عمومى تان، بیشتر از روزهاى گذشته در اجتماع بچرخید و با دوستان و همفكران خود تبادل نظر كنید.اگر هم با تمام توصیه هاى فوق تغییرى در درون تان مشاهده نشد تا دیرتر شده به روان پزشك مراجعه كنید.

 

 

بهاره مهرنژاد

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

افسردگی زمستانی چیست؟

 

افسردگي زمستاني، عارضه‌ اي خلقي است که در طول دوره‌اي از سال که روزها کوتاه مي‌شود، به خصوص در کشورهاي واقع در عرض‌‌هاي جغرافيايي بلندتر برخي افراد را مبتلا مي‌کند.

انجمن روانپزشکي آمريکا در اواخر دهه 1990 افسردگي زمستاني را با عنوان "اختلال خلقي فصلي" (SAD) شناسايي کرد، و اکنون بيشتر اين عارضه با نام مخفف يعني SAD مورد اشاره قرار مي گيرد.

افرادي که دچار افسردگي هستند، معمولا خلق اندوهگين‌شان را در دوره‌هاي متناوب تجربه مي‌کنند. از اين لحاظ مبتلايان به افسردگي زمستاني تنها اين تفاوت را با مبتلايان به افسردگي معمولي دارند، که نوسان‌ خلق‌شان بر اساس فصل‌هاست و معمولا افسردگي‌شان در پاييز شروع مي‌شود و تا بهار ادامه پيدا مي‌‌کند. البته گونه‌اي از افسردگي تابستاني هم وجود دارد، که تعداد کمتري را مبتلا مي‌کند.

مبتلايان به SAD در زمان‌هاي ديگر سال هم افسرده مي‌شوند، اما تعريف انجمن روانپزشکي آمريکا ايجاب مي‌کند که دوره‌هاي افسردگي فصلي در افرادي که اين تشخيص در آنها داده مي‌شود، "به طور قابل‌ توجهي بيشتر" از دوره‌هاي افسردگي غيرفصلي باشد.

اگر دقيق‌تر سخن بگوييم، تشخيص SAD نياز به آن دارد که دو سال متوالي افسردگي غيرفصلي نداشته باشيد.

نوردرماني، که شامل نشستن در جلوي نور مصنوعي درخشان براي نيم‌ساعت يا بيشتر در هر روز، خلق و خوي برخي از افراد مبتلا به اين عارضه را بهبود مي‌بخشد. اما داروهاي ضدافسردگي هم ممکن است همين اثر را داشته باشند.

همچنين شواهدي وجود دارد که افراد مبتلا به SAD اگر مدت بيشتري را در بيرون از خانه باشند، پرده‌هاي جلوي پنجره‌ها را کنار بکشند، فضاي درون خانه را روشن تر کنند و يا به طور خلاصه اقداماتي انجام دهند که بيشتر در مقابل نور خورشيد و روشنايي باشند، احساس بهتري پيدا مي‌کنند.

علائم اختلال خلقي فصلي

شکل زمستاني SAD را معمولا با خواب زمستاني مقايسه مي‌کنند. افراد فاقد انرژي کافي براي انجام کارها مي‌شوند، احساس خستگي مي کنند، بيشتر از حد معمول مي‌خوابند، به دنبال مصرف مواد غذايي شيرين و نشاسته‌اي هستند و چاق مي شوند. ممکن است از اجتماع دوري کنند و در تمرکز حواس دچار مشکل شوند. برخي از اين افرد در دست‌ها و پاهايشان، احساس سنگيني مي‌کنند.

احساس تحريک‌پذيري، اضطراب، عدم علاقه به چيزهايي که زماني مايه لذت فرد بودند و افزايش نگراني در مورد طرد شدن بوسيله ديگران از ديگر علائم اين اختلال است.

يک عارضه رواني ديگر به نام افسردگي غيرمعمول(atypical depression)، که به فصل‌هاي سال ارتباطي ندارد، همين علائم را دارد.

کارشناسان در اين مورد که آيا افسردگي زمستاني رابطه‌اي با تغيير فصل دارد،‌ اختلاف نظر دارند، اما يقينا شواهد غيرمستقيمي وجود دارد که کاهش نور آفتاب در زمستان باعث بروز SAD مي شود. اين حقيقت که نوردرماني افسردگي زمستاني را درمان مي‌کند، تنها يک شاهد بر اين ارتباط است.

بررسي ها نشان مي‌دهد که SAD در ميان افرادي که در عرض‌هاي جغرافيايي بالا (مناطق شمالي‌تر) زندگي مي‌کنند، شايع‌تر است و مدت زمان بيشتري به طول مي‌انجامد.

کارشناسان معتقدند که علت ريشه‌اي اين اختلال، عدم حساسيت به نور است(يعني نسبت به ديگران به نور بيشتري نياز دارند).

اغلب ما نسبتا بدون احساس عدم تعادل، زمستان را سپري مي کنيم، زيرا نور‌هاي مصنوعي درون خانه به ما کمک مي‌کنند که با کاهش يا فقدان نور طبيعي آفتاب سازگار شويم. اما نور درون خانه ممکن است براي مبتلايان به SAD بيش از حد ضعيف باشد.

اينکه دقيقا کمبود نور چگونه بر خلق و خوي اين افراد اثر مي‌گذارد، هنوز معلوم نيست.

درمان اختلال خلقي فصلي

شواهد علمي فعلي حاکي از آن است که نوردرماني دست کم براي برخي از مبتلايان به SAD مفيد است. همچنين شواهد فعلي نشان مي‌دهد که قرار گرفتن در معرض نور در اول صبح بيشتر از اواخر روز موثر است.

چراغ‌هايي که براي نوردرماني براي SAD به کار مي‌روند، ممکن است به صورت جعبه‌هايي مانند تجهيزات پزشکي باشند، يا شکلي مانند چراغ‌هاي روميزي عادي داشته باشند.

ممکن است اين کار را به طور تدريجي آغاز کنيد، اما اغلب بررسي‌ها حاکي از آن است که مبتلايان به SAD نياز دارند که حدود 30 تا 45 دقيقه در معرض منبع نور با درخشندگي 10000لاکس (lux) قرار گيرند. لاکس واحد اندازه‌گيري شدت نور است؛ 10000لاکس حدود شدت نور خورشيد در سپيده‌دم است. در اغلب خانه‌ها در عصر‌ها شدت نور 300 تا 500 لاکس است.

نوردرماني زمان مي برد و مشکلاتي هم دارد، فرد بايد مدت زيادي را در مقابل آن منبع نور بگذراند. کاربرد داروهاي ضدافسردگي آسان‌تر است.

در حال حاضر سازمان غذا و داروي آمريکا استفاده از داروي بوپروپيون با نام تجاري Wellbutrin براي مبتلايان به SAD تاييد کرده است. اين تاييد بر مبناي چندين بررسي بوده‌ که نشان داده‌اند مصرف اين دارو در صورتي که پيش از بروز علائم در پاييز شروع شود، مي‌تواند از علائم SAD پيشگيري کند.

همچنين بررسي‌هاي ديگر نشان‌ داده‌اند که داروهاي فلوکستين (Prozac)، سرترالين(Zoloft) و ساير داروهاي ضدافسردگي گروه "مهارکننده‌هاي انتخابي بازجذب سروتونين(SSRIs) ممکن است به اين بيماران کمک کنند.

در حال حاضر افراد براي برطرف شدن علائم جت‌زدگي (به هم ريختن چرخه ي خواب و بيداري در سفرهاي هوايي طولاني) از قرص‌‌هاي ملاتونين استفاده مي‌کنند، اما اين قرص‌ها ممکن است براي SAD هم مفيد باشند. يک بررسي نشان داده است که مصرف قرص‌هاي ملاتونين در بعدازظهرها به برخي از مبتلايان به SAD کمک مي‌کند تا ساعت‌هاي زيستي‌شان تنظيم شود.

 

 

همشهري

لینک به دیدگاه

به چه کسی می گویند افسرده؟

 

خوشبختانه میزان شناخت مردم جامعه از بیماری های روانپزشکی در مقایسه با سال های قبل بسیار بهبود یافته است و این طرز تفکر که بیمار روانی معادل مثلاً دیوانگی فرض می شد، تغییر کرده است.

امروزه مردم دریافته اند که اضطراب یا افسردگی بیماری است که به صورت شایع گریبان گیر خود یا اطرافیان آنها می باشد.

دکتر محمد مهدی قاسمی، متخصص اعصاب و روان که از همکاران موسسه تبیان هستند، در سلسله مقالات مختلف در خصوص انواع شایع این بیماری های روانی توضیح خواهند داد.

افسردگی

در درجه اول بین افسردگی و احساس غمگینی موقت باید تفاوت قائل شد.

اصولاً در علم روانپزشکی زمانی به یک احساس، بیماری اطلاق می شود که یکی از علائم مهم زیر را به وجود آورد:

1-افت عملکرد شخص ( افت کاری یا تحصیلی)

2-اختلال در روابط بین فردی یا روابط اجتماعی شخص

به زبان ساده می توان گفت در حالت های زیر فرد دچار افسردگی شده است:

- فردی که تا کنون سیر منطقی و طبیعی در پیشرفت زندگی و کارهای خود داشته و به راحتی کارهای روزمره خود را انجام می داده است، ولی حالا دیگر دل به کار نمی دهد و تا مجبور نباشد عملی را شروع نمی کند و برای او عموماً شروع یک کار بر خلاف گذشته، یک اقدام طاقت فرسا محسوب می شود.

- یا اینکه فردی قبلاً در روابط با دیگران دارای شوق و علاقه بوده است و حتی زبان زد و نقل هر مجلس محسوب می شده، ولی حالا نسبت به دیگران سرد و بی تفاوت شده است و کناره گیری می کند.

- یا کسی که قبلا در برابر خیلی از کارها صبوری به خرج می داده و واکنش های او در برابر اتفاقات یک روند معمولی و متعادل بوده، ولی حالا حساس شده و به سرعت واکنش های تند و پرخاشگرانه از خود نشان می دهد و بلافاصله از این رفتار خود پشیمان می شود.

البته ذکر این مطلب هم مهم است که علائم افسردگی باید حداقل بیش از چند هفته طول بکشد و با مشاهده ی این علائم به مدت یکی دو روز نمی توان گفت فرد دچار افسردگی شده است.

لذا اگر فردی مثلاً بر اثر یک اتفاق، یکی دو روز احساس غمگینی کند و یا در ایامی خاص، احساس دل گرفتگی داشته باشد و بعد خوب شود، افسردگی محسوب نمی گردد.

آنچه مهم است، استمرار این احساس در طی چند هفته، همراه با یکی از حالت هایی است که در بالا ذکر شد.

علائم افسردگی

علائم افسردگی در دو بخش فردی و اجتماعی قابل بررسی است.

در بخش علائم فردی افسردگی، در دو قسمت روانی و جسمی، شاهد تغییراتی خواهیم بود.

علائم روانی افسردگی:

یک احساس مستمر و قابل درک از غمگینی وجود فرد را فرا می گیرد، به خصوص در تنهایی و هنگامی که فرد از شرایط کاری زیاد یا از جمع همکاران و دوستان فارغ می شود، این احساس غمگینی نمود بیشتری پیدا می کند.

بسته به میزان شدت افسردگی، کم کم علائم مشغله های فکری شروع می شود و دائم افکار گذشته، به خصوص افکار منفی و یا نگرانی نسبت به آینده ذهن فرد را درگیر می کند. گاهی فرد متوجه می شود که دقایق زیادی طی شده است و او همچنان با یک اتفاق گذشته ی خود درگیری ذهنی دارد. این افکار به خصوص هنگام خوابیدن بیشتر به ذهن فرد هجوم می آورد و همین مسئله باعث می شود که احساسات فرد تحریک شود و گریه یا بغض نیز با آن همراه شود (اصطلاحاً اشکشان دم مشکشان است).

چنین فردی، بسیار حساس و زود رنج می گردد و با کوچک ترین مسئله ای تحریک شده و واکنش تند یا حتی پرخاشگرانه از خود بروز می دهد.

این بیماری در خانم ها نسبت به آقایان شایع تر است.

 

این گونه افراد ابراز می دارند دست و دلشان به کار نمی رود و صبح که از خواب بلند می شوند، انگار روز از نو روزی از نو، یعنی یک احساس یکنواختی در زندگی به آنها دست می دهد. کاری که قبلاً به آن علاقه داشته اند، دیگر خوشحالشان نمی کند و بعضی از آنها، دیگر از هیچ چیز لذت نمی برند. در انجام کارها زود خسته می شوند و احساس خستگی و ضعف ممکن است با آنها همراه باشد .

خودخوری و غصه خوردن، بی میلی در مسائل زناشویی، احساس بی ارزشی ، افکار مرگ و یا داشتن آرزوی مرگ، حساسیت به سر و صدا و نیاز به تنهایی، بی قراری و کلافگی و ... از دیگر علائم این بیماری روانی است.

 

علائم جسمی افسردگی:

علائم جسمی نیز معمولاً با افسردگی همراه هستند . این گونه افراد معمولاً کم اشتها می شوند و یا بعضی نیز پُر اشتها . مشکلات خوابیدن از قبیل دیر به خواب رفتن و یا داشتن خواب سبک، و یا دیدن خواب های پریشان و کابوس، و زود از خواب بیدار شدن به صورت متنوع دیده می شوند و صبح ها افراد احساس کسالت و کوفتگی دارند.

دردهای مختلف بدنی مثل سردردهای مکرر و یا عود سردردهای میگرنی، احساس درد یا طپش قلب، احساس لرزش درونی یا لرزش اندام ها و یا تشدید علائم بیماری هایی مانند دیابت، فشار خون بالا ، آسم و مشکلات گوارشی مانند زخم معده نیز دیده می شود.

 

علائم اجتماعی افسردگی:

در درازمدت، افسردگی خلاقیت ذهنی را از فرد می گیرد و سیر پیشرفت او را در زندگی کند می کند.

فردی که به راحتی موانع مختلف کاری و تحصیلی را طی می کرد، هم اکنون در برابر هر مانعی مستأصل می شود. آدم خوش رو به آدم خنثی یا بد اخلاق تبدیل می شود.

افسردگی باعث تنش در زندگی می شود، احساس بدبینی نسبت به اطرافیان و همکاران را تشدید می کند و سوء ظن ها را افزایش می دهد.

بخشی از طلاق ها مربوط به این بیماری است.

در فرد مبتلا به افسردگی، سرعت واکنش ها کند می شود و میزان حوادث فرد (حتی در رانندگی) افزایش می یابد، پرخاشگری و احتمال سوء مصرف مواد مخدر نیز بیشتر می شود.

مردد بودن در تصمیم گیری و کاهش اعتماد به نفس و نیز خودکشی، ارتباط تنگاتنگی با این بیماری دارد و حتی در افق دورتر، اعتقادات و رفتارهای مذهبی و دینی یک فرد ممکن است تحت تأثیر این بیماری دچار افت آشکاری گردد.

لینک به دیدگاه

رابطه افسردگی و میل جنسی

 

بیماری افسردگی یکی از مشکلات مربوط به خلق و خوی است که دو مشخصه ی اصلی دارد:

 

یکی کاهش علاقه و لذت بردن از شرایط و موقعیت‌‌های مختلف زندگی، و دوم احساس غمگینی مفرط که معمولا علامت‌های همراه نیز دارد و حداقل دو هفته طول می‌کشد.

 

در این مواقع، بهتر است بیماران هر چه سریع‌تر برای رفع علامت‌های آن، تحت درمان قرار بگیرند.

ماهیت خود بیماری افسردگی سبب کاهش میل جنسی در افراد می‌شود، بنابراین تجویز و مصرف مرتب داروهای ضدافسردگی می‌تواند با بهبود روان و کنترل بیماری، شرایط فرد را بهبود بخشد.

 

نکته‌ای که اغلب بیماران در مورد آن دچار تردید هستند، تاثیر داروهای ضدافسردگی در قدرت و فعالیت جنسی آنهاست که باید بگویم فقط در برخی مواقع ممکن است عوارض جانبی داروهای ضدافسردگی، اختلال در عملکرد جنسی باشد و این حالت بیشتر در هنگام مصرف دارویی از خانواده داروهای مهارکننده سروتونین دیده می‌شود.

 

در کشور ما با توجه به فرهنگ غالب مردم و عدم اظهار مشکلات جنسی به دلیل حجب و حیا، بهتر است درمانگران، تمام بیمارانی را که به علت افسردگی یا سایر اختلالات روان‌پزشکی تحت درمان هستند، شخصا بررسی کنند و پرسش‌هایی در این زمینه داشته باشند تا در صورت لزوم، برای رفع مشکل جنسی اقدام شود.

 

در اکثر مواقع اساس درمان، اطمینان دادن به بیمار از این بابت است که مشکل ایجاد شده برگشت‌پذیر خواهد بود و نباید تصور کند، فعالیت جنسی‌اش برای همیشه دچار اختلال شده است.

دکتر غلامحسین قائدی - روان‌پزشک

عضو هیات علمی دانشگاه شاهد

لینک به دیدگاه

افسردگی هم، زنانه و مردانه دارد

 

افسردگي را به خاطر شيوع زيادش گاهي سرماخوردگي روان ناميده ‌اند، اما افسردگي دست ‌کم از دو جنبه ي مهم با سرماخوردگي متفاوت است. افسردگي بدون درمان پس از يک هفته برطرف نمي ‌شود و همچنين مردان و زنان را به يک ميزان و به يک شيوه مبتلا نمي ‌کند. گر چه معمولا توجه‌ ها به علل و عواقب ميزان بالاتر افسردگي در زنان معطوف بوده است، اين عارضه مشکلات خاصي را هم براي مردان ايجاد مي‌ کند.

بررسي دو قلو ها و کودکان به فرزندي پذيرفته‌ شده نشان مي‌ دهد که افسردگي به طور يکسان در هر دو جنس به ارث مي ‌رسد. يک مرد افسرده و يک زن افسرده به ميزان يکسان احتمال دارد که پدر يا مادري افسرده داشته باشند.

اما بررسي ‌هاي اخير بيانگر چند تفاوت ميان زنان و مردان از لحاظ عوامل خطرساز براي افسردگي است. در مردان و نه در زنان، خطر ژنتيکي ابتلا به افسردگي با خطر ژنتيکي ابتلا به اضطراب و اختلالات کرداري همراهي دارد. اعتماد به نفس پايين و از دست دادن پدر يا مادر در دوران کودکي نيز با افسردگي مردان بيشتر مرتبط است تا افسردگي زنان.

 

افسردگي‌، تقصير هورمون‌ ها است؟

مهم ‌ترين شاهد در مورد علت تفاوت شيوع افسردگي در مردان و زنان اين است که زنان تنها در سال‌ هاي باروري ‌شان، يعني از دوران بلوغ تا يائسگي نسبت به مردان بيشتر مستعد ابتلا به افسردگي هستند.

سوال اين است که اين شاهد را چگونه تفسير کنيم؟ مظنون آشکار، هورمون ‌هاي جنسي زنانه است.

يک نظريه اين است که زنان به اين خاطر بيشتر در معرض افسردگي هستند که در بدن آن ها ميان هورمون‌ هاي استرس و هورمون ‌هاي جنسي تداخل‌ هايي مشکل آفرين ايجاد مي‌ شود. در شخصي که تحت استرس است، استروژن باعث ايجاد افسردگي و اضطراب مي‌ شود و تستوسترون عمل عکس را انجام مي ‌دهد. شايد به همين علت باشد که مردان ظاهرا از لحاظ جسمي نسبت به زنان کمتر دستخوش عواطف مي ‌شوند. برخي از پژوهش‌ ها نشان داده ‌‌اند در صورتي که تنها علايمي مانند غمگيني، نوميدي و احساس گناه به حساب آيد، ميزان افسردگي در ميان زنان و مردان مشابه مي ‌شود. اين تفاوت ناشي از زيادي علايم جسمي افسردگي مانند خستگي، تشويش، بي ‌خوابي يا پُرخوابي و بي ‌‌اشتهايي يا پُرخوري در زنان است.

به غير از عوامل هورموني، تاثيرات فرهنگي و تقاضاهاي اجتماعي هم در اين تفاوت شيوع افسردگي بين زن و مرد نقش دارند. وظيفه مراقبت از فرزندان و خطرات عاطفي مربوط به آن عمدتا به دوش زنان مي‌ افتد. در نوجواني، دختران شروع به نشان دادن اعتماد به نفس کمتر و احساس گناه بيشتر نسبت به پسران مي ‌کنند. برخي از دانشمندان اعتقاد دارند که ميزان افسردگي در زنان با تغيير مقام اجتماعي آن ها تغيير مي ‌کند. بررسي در برخي از گروه ‌هاي اجتماعي که برابري زن و مرد در آن ها ايجاد شده است، مثلا دانشجوبان کالج از طبقه اجتماعي مشابه که در خوابگاهي مشابهي زندگي مي ‌کردند، تفاوتي را در ميزان افسردگي زنان و مردان نشان نداد.

 

پيامدهاي افسردگي در مردان

ميزان نسبي پايين ‌تر افسردگي مردان ممکن است يک خطاي تشخيصي باشد. اغلب گفته مي‌ شود که مردان دوست ندارند حتي نزد خودشان قبول کنند که افسرده هستند. آن ها ممکن است احساس کنند که نشان دادن احساس نوميدي يا ترديد نسبت به خود، نشان ضعف است يا با مردانگي آن ها تناقض دارد. آن ها ممکن است بترسند در صورتي که کارفرما يا همکاران ‌شان اين موضوع را بفهمند، چه اتفاقي ممکن است رخ دهد. بنابراين آن ها سکوتي غمگينانه را انتخاب مي‌ کنند يا به " نشانگان افسردگي مردانه " مبتلا مي ‌شوند که در آن افسردگي به شکل خشم، تحريک ‌پذيري يا سوء مصرف مواد مخدر تظاهر مي ‌کند.

از آن جايي که اين مردان به دنبال درمان نمي‌ روند، افسردگي آن ها هرگز تشخيص داده و ثبت نمي‌ شود.

البته اکراه مردان از پذيرفتن احساسات ‌شان ممکن است تمام تفاوت ميان مردان و زنان از لحاظ شيوع افسردگي را توجيه نکند زيرا بررسي‌ ها نشان مي‌ دهند که حتي در ميان افرادي که به دنبال درمان پزشکي افسردگي ‌شان نمي ‌روند، شيوع افسردگي در زنان بيش از مردان است. افسردگي در مردان از دو جنبه که هر دوي آن ها با ميزان بالاتر مرگ و مير در مردان ارتباط دارند، ممکن است نسبت به افسردگي در زنان بيماري وخيم ‌تري باشد.

افسردگي عامل خطرساز اصلي براي خودکشي است و مردان چهار بار بيشتر نسبت به زنان ممکن است به علت افسردگي دست به خودکشي بزنند و در سنين بالاتر ميزان خودکشي در مردان 10 برابر زنان مي‌ شود.

يک دليل اين ميزان بالاتر خودکشي، ممکن است اکراه مردان نسبت به بيان احساسات ‌شان و درخواست نکردن کمک هنگام نااميدي باشد.

يک مشکل مرگبار ديگر در مردان مبتلا به افسردگي بيماري قلبي ‌عروقي است. افسردگي بر فشار خون، لخته ‌شدن خون و دستگاه ايمني اثر مي ‌گذارد. افسردگي يک عامل خطرساز شناخته‌ شده براي بيماري عروق کرونري قلب، حمله قلبي و سکته مغزي است. مردان به خصوص مستعد اين بيماري ‌ها هستند زيرا حتي در شرايط عادي هم به ميزان بالاتر و در سنين پايين ‌تر نسبت به زنان به اين بيماري ‌ها مبتلا مي ‌شوند.

 

تستوسترون و افسردگي

افسردگي به خودي خود اثرات مخربي بر کارکرد جنسي به جاي مي‌ گذارد. حدود 40 درصد مردان در سنين 40 تا 60 سال ممکن است درجاتي از اختلال نعوظ را تجربه کنند و افسردگي يک علت شايع اين مشکل است. يک علت شايع ديگر ميزان پايين تستوسترون، هورمون جنسي مردانه است که در 25 تا 55 درصد مردان بالاي 50 سال و 75 درصد مردان بالاي 70 سال رخ مي ‌دهد.

کمبود تستوسترون ممکن است به علايم خفيف تا متوسط افسردگي بينجامد و بنابراين ممکن است يک چرخه علت و معلولي پيچيده ميان افسردگي، ميزان پايين تستوسترون و اختلال نعوظ وجود داشته باشد که گاهي بيماري‌ هاي جسمي فرد و داروهايي که براي آن ها مصرف مي ‌کند نيز آن را پيچيده ‌‌تر مي‌ کند. براي مثال داروهاي ديابت و فشار خون بالا عوارض جانبي جنسي دارند.

در برخي از مردان، درمان با تستوسترون ممکن است هم به درمان افسردگي و هم کارکرد جنسي آن ها کمک کند. البته مصرف درازمدت تستوسترون هم با عوارض خاص خود همراه است.

 

سه تفاوت افسردگي‌ هاي مذکر و مؤنث

1- افسردگي مردان اغلب تشخيص‌ داده نشده باقي مي ‌ماند؛ مثلا به اين دلايل: اکراه از بحث کردن در مورد علايم افسردگي، بيماري رواني را به عنوان تهديدي براي مردانگي به حساب آوردن، مقاومت در برابر درمان‌ هاي افسردگي.

 

2- مردان و زنان ممکن است علايم افسردگي متفاوتي را تجربه کنند. علايم افسردگي در مردان ممکن است با احتمال بيشتري به اين اشکال بروز کند:

رفتار خشونت‌ آميز، خشمگين ‌شدن نامتناسب، رفتارهاي گريز مانند مشغول کردن بيش از حد خود در کار يا ورزش، دست زدن به رفتارهاي پُرخطر مانند رانندگي بي ‌احتياط، بي بند و باري جنسي و افکار خودکشي.

 

3- مردان افسرده با احتمال بيشتري نسبت به زنان افسرده خودکشي مي‌ کنند. گر چه زنان بيش از مردان اقدام به خودکشي مي‌ کنند، اما مردان با احتمال بيشتري در خودکشي موفق مي ‌شوند که اين سه علت در آن دخيل هستند:

مردان از روش‌ هايي استفاده مي‌ کنند که مرگبارتر است؛ سريع ‌تر به افکار خودکشي ‌شان عمل مي‌ کنند و همچنين نشانه‌ هاي هشداردهنده کمتري به اطرافيان بروز مي ‌دهند.

 

منبع: Harvard Men,s Health Watch

 

ترجمه: بهار خراساني

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...