Doctor_Shovan مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مهر، ۱۳۸۹ كاندینسكی در سال 1866 در مسكو به دنیا آمد. در سال 1871 به مدرسه رفت و همزمان آموزش نقاشی و طراحی دید. وی از همان ابتدا در زمینههای هنری استعداد و قریحه داشت و در آثار هنری كه بعدها خلق كرد، این استعداد نمود یافت. بعد از دیپلم در مسكو شروع به تحصیل در رشتهی حقوق، اقتصاد ملی و نژادشناسی كرد و در كنار تحصیلاتاش به نقاشی نیز مشغول بود. بعد از تحصیلاتاش در 1892 بهعنوان استادیار دانشكدهی حقوق دانشگاه مسكو مشغول به كار شد و در همین دوران بود كه با دخترعمویش آنا چیمیاكین (Anna Tschimyakin) ازدواج كرد. در سال 1896 بعد از اینكه از پذیرش كرسی استادی دانشگاه دوپات امتناع كرد، با همسرش راهی مونیخ شد تا به آرزویش در اهدا كردن نیرومندترین و مؤثرترین نوع هنر به بشریت جامهی عمل بپوشاند. در آن زمان مونیخ یك مركز هنری در قلب اروپا بود. از 1897 تا 1899 به مدرسهی نقاشی خصوصی «آنتون ازبه» (Anton Azbe) رفت و مشغول یادگیری نقاشی از روی مدل و تحصیل آناتومی (كالبدشناسی) شد. در سال 1901، بعد از اتمام تحصیلات هنریاش، با گروه هنرمندان «Phalanx» آشنا شد و به اتفاق آنها نقاشیهای امپرسیونیسم و سبك جدید را به معرض نمایش گذاشت. گذشته از این فعالیتها یك مدرسهی خصوصی هنر وجود داشت كه كاندینسكی در آنجا به تدریس مشغول بود. از سال 1903 شروع به سفرهای متعددش به اروپا، مسكو و افریقای شمالی كرد. در 1909 در مونیخ «اتحادیهی هنرمندان جدید مونیخ» را پایهگذاری كرد كه مهمترین اعضای این اتحادیه عبارت بودند از: مارینانه فن ورف كین (Mariane ron werefkin)، آگوست مكه (August Mecke)، فرانتس مارك (Franz Marc) و الكسی فن پاولنسكی (Alexey von Jawlensky)، در آن سالها منزلاش در مونیخ به پاتوق هنرمندان تبدیل شده بود. مناظر دلپذیر بایرن و رنگهای طبیعی زیبا، الهامبخش وی در خلق آثاری فوقالعاده و استثنایی مانند «كلیسا در مورناو» شد. میتوان گفت كه هنر قومی ـ منطقهای و همچنین نقاشی پشت شیشه (ویترا) نیز در آثار وی تأثیرگذار بودند. او و همكاراناش در «اتحادیهی هنرمندان» رفته رفته شروع كردند به دوری كردن از جنبههای عینی در نقاشی و تلاش میكردند كه روزبهروز نقاشیهایشان ذهنیتر و دورتر از شكل واقعی شود. در این نقاشیها مركز ثقل و گرانیگاه تصویر همواره بیشتر و بیشتر بر رنگ و فرم قرار میگرفت. بالاخره در سال 1910 در میان نقاشیهای متعدد كاندینسكی، یك نقاشی آبرنگ بهعنوان اولین اثر هنری وی در زمینهی هنر آبستره شناخته شد. هنگامیكه در نمایشگاهی كه در سال 1911 دایر شده بود، اثر وی برای شركت در نمایشگاه پذیرفته نشد، كاندینسكی به همراه گابریله مونتر، فرانتس مارك و الفرد كوبین از اتحادیهی هنرمندان جدا شدند. با آغاز جنگ جهانی اول كاندینسكی به همراه گابریل مونتر به سوئیس رفت و در 1916 مدتی را در استكهلم گذراند. بعدها گابریله بسیاری از آثار هنری كاندینسكی را كه در دوران اقامتاش در مونیخ خلق كرده بود، از دست حزب آلمان نازی كه هنر او را یك هنر فاسد و منحط میشمردند، پنهان كرد و به این ترتیب توانست این آثار را از نابودی حتمی حفظ كند. فعالیتهای بعدی كاندینسكی به اختصار به شرح زیر است: در 1918، یعنی درست یك سال بعد از انقلاب اكتبر روسیه، مدتی در كلانتری در بخش هنری مربوط به چهرهنگاری مشغول فعالیت بود. در 1920 كرسی استادی علوم هنری دانشگاه مسكو را به دست آورد و انستیتوی فرهنگ و هنر را پایه گذارد، همچنین تعداد زیادی موزه در مسكو تأسیس و آنها را تجهیز كرد. اجرای نقاشیهای پشت شیشه (ویترا) با موضوعات مذهبی و آبرنگ و سیاهقلم با فرمهای هندسی آبتسره در 1923 برگزاری اولین نمایشگاه انفرادی. در 1926 انتشار متن معروفاش در مورد تئوری هنر به نام «Punk Und Linieyn Flache» در سال 1944 آخرین نمایشگاهاش را در گالری پاریس برگزار كرد و مدتی بعد در 13 دسامبر همان سال (1944) در سن 78 سالگی درگذشت. در سال 1915 یك هنرمند روسی دیگر به نام كازیمیر مالوویچ (1935ـ1878) نمایشگاهی از نقاشیهای آبتسره كه اكثراً فرم هندسی داشتند، دایر كرد. هنگامیكه كاندینسكی در آلمان كار میكرد، فعالیتهای هنری مالوویچ در سطح وسیعی در مسكو متمركز شده بود. كتاب مالوویچ تحت عنوان «دنیای غیرواضح» در سال 1927 منتشر شد. روش هنری مالوویچ، یعنی كاستن از شكل هندسی طرح، بعدها «سوپرماتیسم» نامیده شد. وی با مكتب رئالیسم روسیه وارد كشمكش و نزاع شده و به این ترتیب در سال 1935 در فراموشی و گمنامی درگذشت. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده