*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۸۹ وقتی راه رفتن آموختی، دویدن بیاموز و دویدن که آموختی ، پرواز را. راه رفتن بیاموز، زیرا راه هایی که می روی جزیی از تو می شود و سرزمین هایی که می پیمایی بر مساحت تو اضافه می کند. دویدن بیاموز ، چون هر چیز را که بخواهی دور است و هر قدر که زودباشی، دیر. و پرواز را یاد بگیر نه برای اینکه از زمین جدا باشی، برای آن که به اندازه فاصله زمین تا آسمان گسترده شوی. من راه رفتن را از یک سنگ آموختم ، دویدن را از یک کرم خاکی و پرواز را از یک درخت. بادها از رفتن به من چیزی نگفتند، زیرا آنقدر در حرکت بودند که رفتن را نمی شناختند! پلنگان، دویدن را یادم ندادند زیرا آنقدر دویده بودند که دویدن را از یاد برده بودند. پرندگان نیز پرواز را به من نیاموختند، زیرا چنان در پرواز خود غرق بودند که آن را به فراموشی سپرده بودند! اما سنگی که درد سکون را کشیده بود، رفتن را می شناخت و کرمی که در اشتیاق دویدن سوخته بود، دویدن را می فهمید و درختی که پاهایش در گل بود، از پرواز بسیار می دانست! آنها از حسرت به درد رسیده بودند و از درد به اشتیاق و از اشتیاق به معرفت. وقتی رفتن آموختی ، دویدن بیاموز. ودویدن که آموختی ، پرواز را.. راه رفتن بیاموز زیرا هر روز باید از خودت تا خدا گام برداری. دویدن بیاموز زیرا چه بهتر که از خودت تا خدا بدوی. و پرواز را یادبگیر زیرا باید روزی از خودت تا خدا پر بزنی. 5 لینک به دیدگاه
غایب 4790 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۸۹ وقتی راه رفتن آموختی، دویدن بیاموز و دویدن که آموختی ، پرواز را.راه رفتن بیاموز، زیرا راه هایی که می روی جزیی از تو می شود و سرزمین هایی که می پیمایی بر مساحت تو اضافه می کند. دویدن بیاموز ، چون هر چیز را که بخواهی دور است و هر قدر که زودباشی، دیر. و پرواز را یاد بگیر نه برای اینکه از زمین جدا باشی، برای آن که به اندازه فاصله زمین تا آسمان گسترده شوی. . همه این روش ها را که شما میگویی من انجام دادم. اما حالا میدانم که کارم درست نبوده. من اون جمله های شما را برای خودم به این شکل اصلاح میکنم. وقتی میخواهی راه بروی اول جاده اش را بساز . وقتی میخواهی بدوی اول برای دویدن یک پیست احداث کن. اگر هم خواستی پرواز کنی اول برای خودت بالهای محکم پرواز بساز بعد به فکر پرواز باش. قبل از پرواز هم مسیر و مقصدت را درست بشناس و تعیین کن. برای ماندن در نقطه مقصد هم باید اذوقه و آب و ساعت هم داشته باشی. پس آنها را هم تهیه کن. قبل از همه این کار ها فکر کن ببین اگر همانجا که هستی بمانی باید چگونه باشی تا راحت زندگی کنی و احتیاجی به اینهمه ساز و کار نداشته باشی که عمرت را تلف کنی و اینهمه تجهیزات بسازی و پس از رسیدن به مقصد تازه متوجه بشوی که خودت را هم آورده ای و با خودت باید بجنگی و به توافق برسی. خوب این توافق را همانجا بهش میرسیدی اینهمه زخر هم نمیکشیدی. اینها نتیجه اون پرواز من بود که ایکاش نمیپریدم و خودم را همانجا پیدا میکردم. هر چند اینجا بسیار خوشبخت هستم . لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده