*Polaris* 19606 ارسال شده در 11 آبان، 2010 وجدانهای خفته اشک های سرازیر دستهای ناتوان دلهای غمین هیچ کدام را دوست ندارم ولی با آنها زندگی می کنم چه بر سرمان می اید چه پیش می اید چی عوض می شود چی جابجا می شود نمی دانم! تنها چیزی را که می دانم زندگی است باید زندگی کرد،زندگی و باز همان حرفهای قشنگ ...... دلها را جمع کنید و سامان را بخرید با عشق با دوستی با صفا با صمیمیت ساز مهربانی را در کوچه ها بزنید نترسید نلرزید آه...... من کماکان در رویا ها غوطه ورم کاش ......... (علی اکبر ثابتیان) 1
ارسال های توصیه شده