ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۸۹ زندگی ما مثل سفر با قطاره سوار میشیم سفر میکنیم پیاده میشیم دوباره سوار میشیم و به سفر ادامه میدیم در این سفرها هم حادثه هستش هم تاخیر در ایستگاههایی هم غافلگیر میشیم بعضی از اونا میشه خاطره شادی بخش و بعضی اندوه حالا انشالله از خط خارج نمیشه وگرنه اشتباهی سوار شیم مهم نیست اما بعضی ها مثله فیلمهای المانی هستش اسیر می شند و اجباری سفر می کنن بعضی ها هم دینامیت می زارنو و بعله دیگه حالا شما مقصدتون از سوار شدن چیه یا اجباری سوار شدین؟ 5 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۸۹ من مقصدم امریکا بود اما طی یک عملیات ترو ریستی افتادم تو ایران(خنده) 3 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۸۹ من مقصدم امریکا بود اما طی یک عملیات ترو ریستی افتادم تو ایران(خنده).. . شوما احیانا با عبدالمالک ریگی نیستی؟؟؟؟؟؟:w127: 2 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۸۹ من مقصدم امریکا بود اما طی یک عملیات ترو ریستی افتادم تو ایران(خنده) به وحید خودم چه عجب از این طرفا؟ 2 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۸۹ این قطار می رود و می رود و کاش من هم فقط به میله های ایستگاه تکیه داده بودم و تنها نظاره اش می کردم. به زور سوارم کرده اند و با خود می برندم. کاش حداقل کمی بر می گشت. لختی می آسایید. کاش قطار زندگی هم دو سر بود و هر وقت می خواستم عقبگرد می کردم. اصلا کاش بر می گشتم و بخشی را میان بر می زدم. اصلا کاش بر می گشتم و بخشی را دوباره می رفتم و در همان ایستگاه ، که زندگی را هدیه گرفته بودم، پیاده می شدم. اصلا کاش …….. 4 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۸۹ به وحید خودم چه عجب از این طرفا؟.. . . چی میگید شوماااااااا؟؟؟ تا جایی که ما سراغ داریم ایشون مال شقی 21 !! 4 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۸۹ تمام راه می رقصد قطاری که مرا به تو می رساند روی ریل بند نمی شود احوال درختها را نمی پرسد ایستگاههارا دوست ندارد تا ترس نرسیدن را بریزد توی جان من و بعد توی آغوش تو ...... برمی گردم دل دل می کند دل نمی کندقطار از ایستگاه چشم های تو ایستگاه بدرقه دستهایت درها بسته می شود تو دست تکان می دهی ساعت ایستگاه دوباره حرکت می کند مثل ساعت انتظار من قطار می لرزد بغضش می آید تا کوپه اول دستم را می گذارم روی میله های لرزان پشت شیشه میله ها بوی دستهای تو را می گیرند و آوازهایم عطر لبهایت را قطار آرام می گیرد ما به ایستگاه آخر می رسیم ساعت دلتنگی کوک می شود و چشمهای قطار به پاهایم تا برگردم... 3 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۸۹ .. . . چی میگید شوماااااااا؟؟؟ تا جایی که ما سراغ داریم ایشون مال شقی 21 !! اون خواهرمه این داداشم بخیل 2 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۸۹ این قطار می رود و می رود و کاش من هم فقط به میله های ایستگاه تکیه داده بودم و تنها نظاره اش می کردم. به زور سوارم کرده اند و با خود می برندم. کاش حداقل کمی بر می گشت. لختی می آسایید. کاش قطار زندگی هم دو سر بود و هر وقت می خواستم عقبگرد می کردم. اصلا کاش بر می گشتم و بخشی را میان بر می زدم. اصلا کاش بر می گشتم و بخشی را دوباره می رفتم و در همان ایستگاه ، که زندگی را هدیه گرفته بودم، پیاده می شدم. اصلا کاش …….. .. . ادم یاد ترانه رضا صادقی میفته" وایسا دنیا من میخوام پیاده شم" .معلومه شومااااااااااااااااا هم دست به قلمتون خوبها !!! :wubpink: 2 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۸۹ اون خواهرمه این داداشم بخیل.. . . .نه بابا مگه خواهر داداش با هم ازدواج میکنند ...دیدی دستت رو شد !!!! 4 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۸۹ .. . . .نه بابا مگه خواهر داداش با هم ازدواج میکنند ...دیدی دستت رو شد !!!! اره خواهر و برادرییم ولی نهنه بابا جدا:gol cheshmak::gol cheshmak: 4 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۸۹ اره خواهر و برادرییم ولی نهنه بابا جدا:gol cheshmak::gol cheshmak:.. . .نه دیگه وحید خان رسما اعلام کنید اشتباه کردید دیگ بیشترهم قضیه رو کش ندید که درست بشو نیست:mrsbeasley: 2 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۸۹ .. . .نه دیگه وحید خان رسما اعلام کنید اشتباه کردید دیگ بیشترهم قضیه رو کش ندید که درست بشو نیست:mrsbeasley: هرچی بیاد زیر دست من درست بیرون میره خیالت راحت 3 لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۸۹ .. . . .نه بابا مگه خواهر داداش با هم ازدواج میکنند ...دیدی دستت رو شد !!!! ارش شيطوني نكن 3 لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۸۹ چه غريبانه گذشت گذر عمروزمان ....چه فريبانه گذشت ثانيه هاي الوان 2 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۸۹ اره خواهر و برادرییم ولی نهنه بابا جدا:gol cheshmak::gol cheshmak: همینو بگو ولش کن وحید لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۸۹ اونقدر بی راهه رفتیم قطار رفت جا موندیم برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 1 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۸۹ هرچی بیاد زیر دست من درست بیرون میره خیالت راحت منظور وحید؟:icon_pf (34)::zadan: لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۸۹ اونقدر بی راهه رفتیم قطار رفت جا موندیم برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برسر جوي نشين و گذر عمر ببين...كاين اشارات ز جهان گذرا مارابس 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده