Mohammad-Ali 9729 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۸ سلام در این قسمت " لطفا یک دقیقه تفکر " می خواهیم به بیان مطالبی کوتاه ولی تاثیرگذار بپردازیم 2 لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۸ اگر می خواهید فرمانروا باشید، سعی کنید همیشه کشور را در رعب و وحشت نگه دارید. همیشه کشور را در این هراس نگه دارید که همسایه ، قصد حمله دارد و دولت هایی ، در پی فراهم سازی مقدمات جنگ هستند و آماده ی هجوم می شوند. همیشه شایعه سازی کنید. هرگز مردم را در راحتی و آرامش، رها نکنید،چون اگر مردم در راحتی و رفاه باشند ، توجهی به خواسته های سیاستمداران نمی کنند. نبرد من آدولف هیتلر 2 لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۸ مردم ایسلند سالی 40 کتاب میخوانند و بعد از فنلاند با خواندن 47 کتاب در سال بیشترین مردم کتابخوان جهان را دارند. هر 10 شهروند ایسلندی در طول زندگی اش یک کتاب تالیف میکند. 2 لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۸ هر کس باید روی پای خودش بایستد و فقط به خاطر خودش زندگی کند. هرکس به کس دیگر، هر که می خواهد باشد تکیه کند، آخر زمین خواهد خورد ... آشفته حالان بیداربخت غلامحسین ساعدی 2 لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۸ حالت ایدهآل این است که نفوذناپذیرتر باشیم. اگر مورد بیاعتنایی و بیتوجهی و تمسخر قرار گرفتیم یا تحسین شدیم، قرص و محکم بمانیم. اگر کسی تعریف فریبندهای از ما کرد، بیجهت اغفال نشویم و اگر خودمان تحسین منصفانهای از خودمان کردیم و به ارزشمان پی بردیم، اشارۀ یک نفر دیگر به بیاهمیت بودن ما آسیبی به ما وارد نکند. ارزش خودمان را بدانیم. اضطراب منزلت آلن دوباتن 2 لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۸ واعظی منبری رفت و سخنرانی جالبی ارائه داد. کدخدا که خیلی لذت برده بود به واعظ گفت: روزی که می خواهی از این روستا بروی بیا سه کیسه برنج از من بگیر! واعظ شادمان شد و تشکر کرد. روز آخر در خانه ی کدخدا رفت و از کیسه های برنج سراغ گرفت. کدخدا گفت: راستش برنجی در کار نیست. آن روز منبر جالبی رفتی من خیلی خوشم آمد و گفتم من هم یک چیزی بگویم که تو خوشت بیاید. امثال و حکم علی_اکبر دهخدا 2 لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۸ زمانی که دانشجوی سال دوم دانشگاه بودم، یک روز سر جلسه امتحان وقتی چشمم به سوال آخرافتاد خنده ام گرفت! فکر کردم استاد حتما قصد شوخی کردن داشته است، چون سوال این بود: نام زنی که محوطه دانشکده را نظافت می کند چیست؟ من آن زن نظافت چی را بارها دیده بودم. زنی قدبلند، با موهای جوگندمی و حدودا شصت ساله، اما نام او را از کجا باید می دانستم؟! من برگه امتحانی خودم را تحویل دادم و سوال آخر را بی جواب گذاشتم. درست قبل از آن که از کلاس خارج شوم، دانشجویی از استاد سوال کرد: آیا سوال آخر هم در بارم بندی نمرات، محسوب می شود؟ استاد گفت: حتما... و ادامه داد: شما در حرفه خود با آدم های بسیاری ملاقات خواهید کرد و همه آنها مهم هستند و شایسته توجه و ملاحظه شما می باشند، حتی اگر تنها کاری که می کنید لبخند زدن و سلام کردن به آن ها باشد ... 2 لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۸ من که نابینا هستم، شما بینایان را پند میدهم: از چشمان خود آنچنان بهره بگیرید که گويى فردا بهیکباره کور خواهید شد. موسیقی نهفته در صداها، نغمهی پرندگان و آهنگ نوازندگان را آنگونه گوش دهید، گویی فردا بهیکباره کر خواهید شد. آنچه را میخواهید، چنان لمس کنید، گویی فردا بهیکباره لامسهی خود را از دست خواهید داد. رایحهی گلها را ببوئید و هر لقمه را چنان مزه مزه کنید، گویی فردا بهیکباره شامه و ذائقهی خود را از کف میدهید ... هلن کلر 1 لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۸ تنها راه زندگی همین است. کوچ کردن از یک جا به جای دیگر. مدت درازی در یک جا نماندن. شما چرا چنین کاری نکنید؟ ببینید چگونه همیشه روز و شب دنبال یکدیگر دور زمین میگردند؟ شما هم اگر عشق به زندگی را از دست ندادهاید، باید اندیشههایتان دنبال هم تغییر کند. تنها کسی که زیاد دربارهٔ زندگی به فکر فرومیرود بیگمان عشق به آن را از دست میدهد. ماکسیم گورکی 1 لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۸ روستایی بود دور افتاده که مردم ساده دل و بی سوادی در آن سکونت داشتند. مردی شیاد از ساده لوحی آنان استفاده کرده و بر آنان به نوعی حکومت می کرد. بر حسب اتفاق گذر یک معلم به آن روستا افتاد و متوجه دغل کاری های شیاد شد و او را نصیحت کرد که از اغفال مردم دست بردارد و گرنه او را رسوا می کند. اما مرد شیاد نپذیرفت. بعد از اتمام حجت٬ معلم با مردم روستا از فریبکاری های شیاد سخن گفت و نسبت به حقه های او هشدار داد. بعد از کلی مشاجره بین معلم و شیاد قرار بر این شد که فردا در میدان روستا معلم و مرد شیاد مسابقه بدهند تا معلوم شود کدامیک باسواد و کدامیک بی سواد هستند. در روز موعود همه مردم روستا در میدان ده گرد آمده بودند تا ببینند آخر کار ، چه می شود. شیاد به معلم گفت: بنویس «مار» معلم نوشت: مار نوبت شیاد که رسید شکل مار را روی خاک کشید. و به مردم گفت: شما خود قضاوت کنید کدامیک از اینها مار است؟ مردم که سواد نداشتند متوجه نوشته مار نشدند اما همه شکل مار را شناختند و به جان معلم افتادند تا می توانستند او را کتک زدند و از روستا بیرون راندند. لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۸ خیلی مهم است که درس های زندگی را سریع یاد بگیریم؛ چون در غیر این صورت محکومیم به تکرار کردن شان. در واقع هر چقدر که ضربه وارد شده سنگین تر باشد، باید هزینه ی بیشتری هم برای رفع و رجوع کردن اش بدهید. پس بهتر است هر درس زندگی را همان بار اول یاد بگیرید. روند "برنامه ریزی، انجام، بازبینی و ارتقا" کمک تان خواهد کرد درس های زندگی را هرچه سریع تر یاد بگیرید و پیشرفت های لازم را بدون اتلاف وقت به دست آورید و از این موضوع مطمئن شوید. این روند خیلی ساده است. در قدم اول باید نقشه ها و اهدافتان را برنامه ریزی کنید. بعد شروع کنید به انجام اش و قدم بعدی را رو به جلو بدارید. در قدم سوم عملکردتان را بازبینی کنید.در این بخش باید مقدار دستاوردهای تان را اندازه گیری کنید و پیروزی و شکست های تان را بشمارید. در قدم آخر هم باید اصلاحات لازم را اعمال کنید تا ارتقا یابید. بهترین سال زندگی تو دارن هاردی 1 لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۸ رئیسعلی دلواری، رهبر آزادیخواه مردم بوشهر: در مقابل ظلم سکوت کردید، آنوقت به عزای حسین نشستهاید؟! 1 لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۸ مردم ترجیح میدهند دروغی را بپذیرند که باورهای قبلی آنها را تایید میکند تا واقعیتی که امنیت ذهنی را از آنها بگیرد. 1 لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۸ در دنیای امروز سه نوع آدم وجود دارد: مسمومکنندهها یعنی کسانی که دلسردتان میکنند و خلاقیتتان را زیر پا میگذارند و میگویند که نمیتوانید کاری بکنید ... سربهراهها یعنی کسانی که خوشقلبند اما سرشان به کار خودشان است. آنها به فکر نیازهای خودشان هستند. کار خودشان را میکنند و هرگز برای کمک به دیگران پا پیش نمیگذارند ... الهامبخشها یعنی کسانی که پیشقدم میشوند تا زندگی دیگران را غنی کنند، روحیه آنها را بالا ببرند و به آنها الهام ببخشند. ما باید الهامبخش باشیم و خودمان را با افراد الهامبخش احاطه کنیم و با آنها معاشرت بیشتری داشته باشیم ... والت دیزنی لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۸ ساعت دروغ میگوید زمان دور یک دایره نمیچرخد! زمان بر روی خطی مستقیم میدود و هیچگاه، هیچگاه، هیچگاه باز نمیگردد. ایده ساختن ساعت به شکل دایره، ایده جادوگری فریبکار بوده است! ساعت خوب، ساعت شنی است! هر لحظه به تو نشان میدهد که دانهای که افتاد دیگر باز نمیگردد. و به یادمان میآورد که زمان «خط» است نه «دایره» و زمان رفته دیگر باز نمیگردد. نه افسوس، نه اصرار، بر اين خط بیانتها تاثيری ندارد... تفسيرش بماند برای اهلش... همين! فریبی که ما را خرسند میکند بیش از صد حقیقت برای ما ارزش دارد... تمشک تیغدار آنتوان چخوف لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۸ آسیابانی پیر در دهی دور افتاده زندگی می کرد . هرکسی گندمی را نزد او برای آردکردن می برد، علاوه بر دستمزد، پیمانه ای از آن را برای خود برمی داشت ، مردم ده بااینکه دزدی آشکار وی را می دیدند ، چون در آن حوالی آسیاب دیگری نبود چاره ای نداشتند وفقط نفرینش می کردند. پس از چندسال آسیابان پیر مُرد و آسیاب به پسرانش رسید.شبی پیرمرد به خواب پسران آمد و گفت: چاره ای بیاندیشید که به سبب دزدی گندم های مردم از نفرین آنها در عذابم... پسران هریک راه کار ارائه نمود. پسرکوچکتر پیشنهاد داد زین پس با مردم منصفانه رفتار کرده وتنها دستمزد می گیریم ؛ پسر بزرگتر گفت : اگر ما چنین کنیم ، مردم چون انصاف مارا ببینند پدر را بیشتر لعن کنند که او بی انصاف بود. " بهتر است هرکسی گندم برای آسیاب آورد دو پیمانه از او برداریم. با اینکار مردم به پدر درود می فرستند و می گویند، خدا آسیابان پیر را بیامرزد او با انصاف تر از پسرانش بود." چنین کردند و همان شد که پسر بزرگتر گفته بود. مردم پدر ایشان را دعا کرده و پدر از عذاب نجات یافت و این وصیت گهر بار نسل به نسل میان نوادگان آسیابان منتقل شد و به نسل مسئولین ما رسید! لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۸ مردم جوری وانمود می کنند و حرف می زنند که انگار همه چیز را می دانند،اگر جرأت كنى و سؤالی بپرسی متوجه مى شوى كه آن ها هیــچ چیز نمی دانند ! 1 لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۸ موقع خسته شدن به دو چیز فکر کن:آنهایی که منتظر شکست تو هستند، تا به تو بخندند.آنهایی که منتظر پیروزی تو هستند، تا با تو بخندند. لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۸ ما در جامعهای برونگرا زندگی میکنیم که به تنهایی و سکوت ارزش زیادی نمیدهد. ما دائما در حال پر کردن درون خود با مکالمات فیلمها و برنامههای رادیویی و تلویزیونی هستیم. ما در حالی که تشنگی فرهنگی و سیاسی داریم و دائما در حال جذب اطلاعات و به دنبال تفریح هستیم، همواره نگرانیم چیزی مهم را از دست بدهیم. ما خود را با آنچه در دسترسمان است خفه میکنیم تا مبادا با خودمان تنها باشیم....! پدران غایب گای کارنو لینک به دیدگاه
Mohammad-Ali 9729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۹۸ حتی اگر دشمنی نداری وانمود كن كه كشور در خطر است ، زيرا وقتى مردم بترسند ، براى برده شدن آماده میشوند مردم که بترسند ، آمادهاند تا از سیاستمدارها پيروي كنند. آدولف هیتلر لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده