Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 بهمن، ۱۳۹۶ از توالتهای جمعی تا محفظههای انفرادی: نگاهی به تاریخ توالتهای عمومی تحول توالتهای عمومی از آبریزگاه[۱] تا سانیست[۲]، از توالتهای جمعی تا محفظههای انفرادی و روند تجهیز توالتهای مردانه و بعد زنانه، سیری پرافتوخیز در تاریخ دارد. در توالتهای پتیکوت لین[۳] کاشف دنیایی بودم که تنها بر سر زبان این و آن از آن میشنیدم. سال اولی بود که به لندن آمده بودم و شب به حال مستی به سوی خانه قدم میزدم که پایین یکی از آن سکوهای بتنی چند مرد نیمهعریان گردم حلقه زدند و تجاوز کرده و رهایم کردند. این ماجرا از سر گذشته و رفته اما با رخ دادن چنین ماجراهایی فرصت قضای حاجت مردمان نیز از دستشان رفته است: به طور کل فرصتِ با خیال راحت بهره بردن از فضایی عمومی. دیگر این قلمرو شاشنشان را با حصارهای پرکار آهنی و درهای تا ابد بسته و پلههایی که به شبه مقصورههایی مهر و موم شده سرازیر میشوند نشان میکنند. این فضاها به یادمانهایی برای جماعتگاههای متروک بدل شدهاند. توالتهای مردانهی زیبا در هال که متاسفانه اکنون تعطیلاند. با سیفونهای شیشهای البته این خدمات شهری رایحهای دلانگیز نمیپراکنند و نیز گردهمآییِ مردبارهگان در چنین فضای پستی ، تصورات همجنسگراهراسانه را دربارهی این فضاها تحریک میکند. ولی علاوه بر اینکه مستراح از گذشته ضرورتاً مکانی بوده است برای ملاقات پسرانی که به سبب سن اندکشان به نوشگاههای نربازی راه نمییابند و نیز اینکه ملاقاتهای تصادفی در این محل هیجانانگیزند، پایِ واکنشی عیاشانه نیز علیه این طرد شدن از سوی جامعه در میان میآید؛ انگار که مطرودان بگویند «برید به درک! من تو گه غلت میزنم و حالشو میبرم». نظیر چنین واکنشی را میتوان در خاطرات شهوانی جو اورتون[۴] یا ویدئوی ترانهی جورج مایکل به نام Outside یافت. هوندرتواسر بیست و پنج سال پایانی زندگیاش را در کاواکاوای نیوزلند سپری کرد و تنها بنایی که ساخت همین توالت عمومی بود. این فعل و انفعالات در کنار تنشهای نژادی، طبقاتی و جنسیتی، از دلایلی است که دستشوییهای عمومی همیشه چنین موشکافانه مراقبت و اخیراْ چنین مشتاقانه تعطیل شدهاند. اینجا باید اضافه کنم که به قول پژوهشگر آفریقایی-آمریکایی علوم قضایی تانیا لاول بنکس[۵] «شاید تنها کسانی که به حکم قانون از دسترسی به توالتها منع شدهاند عمیقاْ تاثیر این ممانعت را بر بدن وعزت نفسشان در مواجهه با این شکل تبعیض درک کنند». درواقع یکی از اولین کسانی که در درگیریهای بر سر این نسخ از حقوق شهروندی کشته شد ساموئل یونگ جونیور[۶] بود که وقتی میخواست از یک سرویس پلمپ شده در آلاباما استفاده کند، یک نظافتچی مستراح به او تیراندازی کرد. توالت عمومی جایی جنجالبرانگیز است. چرا که مکانی است که در آن بدنها را بی هیچ حجابی عریان میکنند و احتیاطهای معمول جامعه در محافظت از حریم خصوصی به شکل خطرناکی متزلزل میشوند. یک شاهد برای جنجالبرانگیز بودن توالتهای عمومی، همین مناقشهی امروز بر سر راه دادنِ تراجنسیتیها به آن در ایالات مختلف است. یک نقاشی بر دیوار توالتی در پومپهای که یک دوستدار نظافت را در محاصرهی مارها نشان میدهد و فورچونا، الههی محافظ استفادهکنندگان از این توالت، بالای سرشان مراقب اوضاع است. تعطیلی این توالتها به مذاق سیاستهای انقباضی دولت نئولیبرال خوش میآید چرا که به این ترتیب بودجهی مراقبت و تعمیر این توالتها در ردیف بودجهی شهرداری در شرایط ریاضت اقتصادی حذف خواهد شد. (غمانگیز است که روزگار ساب راجرز[۷]، نویسندهی اثر بهیادماندنی «چهار هکتار و یک خر: خاطرات یک نظافتچی مستراح- ۱۹۷۹[۸]»، خیلی وقت است که سپری شده و خردهفرهنگی نیز تماماْ با آن از میان رفته است. شخصیت این اثر مردی پنجاه ساله به نام دیزی بود که هر روز در توالتش یک بطری شامپاین میخورد). و به تبع این سیاستها سالمندان، والدین خردسالان، معلولان و بیماران رنجی ناگزیر را تحمل میکنند تا کمی بیشتر پول به جیب ثروتمندان برود. در ضمن اینکه توالتهای سابق حالا به نوشگاه، رستوران و در یک مورد خاص در لندن به آپارتمان تبدیل شدهاند. این مورد اخیر گویی بیشتر یادآور سردرگمی عاجزانهی ما در بحران خودانگیختهی مسکنمان است. یک توالت باستانی رومی در تیمقاد، الجزایر روزگار اوج مستراحها (این نام یکی از چندین حسنتعبیر مضحک جایگزین است)، دورهی ویکتوریایی بود که مرضهای برخاسته از انبوهههای متعفن بسیار داشت. اما نمیتوان این دوره را دورهی آغازین دانست. به روزگار بینالنهرین باستان، ردیفی از هفت سوراخ کشف شده است که نشانگر مکانی برای قضای حاجت جمعی است. رومیها نیز چنین فضایی داشتند: نیمکتهایی طویل که مردان در حال قضای حاجت رویش گپ میزدند و لیفهای اسفنجیشان را در جویی که روی زمین جاری بود خیس میکردند. آنان از قرار معلوم از خطراتی که در کمین است آگاه بودند و تصویری از فورچونا[۹]، الههی نیک روزی را مکرراً بر دیوار نصب می کردند تا حافظ کاربران توالت باشد. در نقش یافتشده در پومپهای فورچونا میگوید: این آبریزگاه از شیطان بر حذر باد![۱۰] جورج جنینگز پیشتاز تولید انبوه توالتهای عمومی بود و از سرِ پنهان کردن نمود بیرونی سازهها آنان را زیرزمینی طراحی میکرد در چین نیز که روزگاری «توالتهای خوکی» مدفوع انسانی را به آغلهای پایین میفرستاد تا حیوانات اهلی از آن تغذیه کنند، باز هم چیدمانهای فضای جمعی در توالتها شکل گرفتهاند، البته در حد و حدودی کمتر. شاید و تنها شاید [تکامل] چنین چیدمانهایی نشانهای از رشدیافتگی جامعهای باشد که در تاریخ در حرکت است. وسوسهانگیز است که شخصیت یک ملت را از توالتهایش خوانش کنیم، اما چنین شعبدهای در مستراح، خطرِ در گهِ تعصب فرو رفتن را در پی دارد. تعصبی که از نظرگاهش سایر مردمان از غربیانی که توالتهایشان پیشرفتهتر است، بدویتر و کثیفتراند. در واقع باربارا پنر[۱۱] در کتاب درخشانش دربارهی توالتها توضیح داده که امپراتوری مستراحهای ما دنیا را آلود، چرا که ممکن بود پیش از آنکه ما به اصرار مدفوعات را به دریا سرازیر کنیم، در اقصای دنیا ایدهای بهتر داشته باشند. در توالتهای خود ملل غربی نیز تنوع عظیم و نیز اشمئزاز زیادی از توالتهای دیگر ملل وجود دارد: توالتهای (حالا بگوییم فقید) بریتانیایی، توالتهای کوچک زیرزمینی، توالتهای خوشنشین فرانسوی که سخاوتمندانه تجهیز شدهاند اما اغلب کفِ شستوشو ندارند، همانها که اغلب در کنارهی دیوارهای کلیساهای روستایی جا گرفتهاند و بعضاْ به شکل ظرفهای ادرار بدون محفظهاند. در فضای باز ادرار کردن چندان در عادات انگلیسیها نیست (غیر از وقتی که مست هستیم یا تنگمان گرفته است). و آمریکاییهایی که، به عنوان ملتی که فردباوری اصلِ رایج آنان است، به شکل ناخوشایندی نسبت به پنجرههای بزرگ روی درهای هر کابین بیتفاوتاند؛ یا شاید [این بیتفاوتی] از آنجاست که طبع فردباوریشان ایدئولوژیک است و تنها در مرفهان آن را میتوان یافت و در سایرین نقابی برای ذائقهی مبصرپرورشان است؟ احتمالاْ دوباره محتویات شناور در کاسهی دستشویی را زیاده تاویل کردم، این زیادهروی «آلمانها و توالت فرنگیهایشان» را به یادم میآورد. اما شاید بهتر است لب دوخته از آن بگذریم، چرا که با همین منطق میشود کممایه گذاشتن بریتانیاییها در تجهیز توالتّهاشان را به حساب رغبتی ملیتی و همگانی به محافظهکاری گذاشت. در انگلیس همیشه چنین نبوده است. روزگاری توالتهای ما شاهانه بود، در واقع توفیقات محلی مبارزانی همچون جامعهی هنرها ثمره داد. آنان از حاکمیت تجهیز فراترِ توالتهای عمومی را مطالبه کردند و آن دم که با اکراه آنان مواجه شدند، نمایشگاههای بزرگشان را وقف تبلیغات گسترده حول محور توالتها کردند. طراحی جورج جنینگز[۱۲] برای توالتهای کریستال پالاس توفیقی بزرگ حاصل کرد و ۸۲۷۸۲۰ بار بعد از نمایشگاه هم استفاده شد. سایر تولیدکنندگان، مثل والتر مکفرلین[۱۳] که کارخانهی گلاسکواش یکی از فعالترین منابع تولید سرویسهای بهداشتی در زمانهی خودش در دنیا بود، بلافاصله خطوط تولیدشان را راهاندازی کردند. توالت عمومی در مرزی اشتراکی و ظریف میان خصوصیترین اعمال و فضای عمومی ایستاده است و عموماْ اگرچه حتی سر سوزنی، سودای حفظ عفت کاربرش را دارد. مثل همین توالت وسپازیانی که چارلز مارویل تصویر کرده است. گرچه تولید انبوه بریتانیایی با منابع و سرمایهی به یغما آوردهای که در دست داشت پیشرو این امر بود، اما فرانسویها در حیطهی «ذهنیت مدنی داشتن» از ما سبقت گرفتند. آبریزگاههای پاریسی که برای بار اول در سال ۱۸۳۰ رونمایی شدند، صفحهای فلزی داشتند که قابی برای نصب تبلیغات بود. جایی که کثافت باشد چرخش سود و سرمایه هم هست، ولی بعدتر در همان سال این قابها کنده و برای سنگربندی استفاده شدند. کلاود فیلیپ بارتولت، کنت رمبوتو[۱۴]، در سال ۱۸۴۱ مدلی جدید را امتحان کرد (این سازههای استوانهای به ستونهای رمبوتویی شهره بودند) و دوباره در سال ۱۸۷۷ در دورهی حکمرانی هوسمان، از سازههای چند اتاقکیِ پرکارتری رونمایی شد. سطح این توالتها را مثل قبل تبلیغات پوشانده بود و به توالتهای وسپازیانی شهره بودند. به یاد امپراتور وسپازیان که احتمالاْ اولین توالت عمومی را ساخته بود و مالیاتی نیز برایش تعیین کرده بود. این محصولات به زیبایی در عکسهای چارلز مارویل[۱۵] مستندنگاری شدهاند: از ۱۲۳۰ آبریزگاهی که در پاریس در دوران وفور آبریزگاهها (۱۹۳۰) وجود داشت امروز فقط یکی باقی مانده است. همهی این نمونهها ایراد مشترکی داشتند و آن غیر قابل استفاده بودنشان برای زنان بود که تصورشان در حال ادرار کردن آنقدر مستهجن بود که نشود فکرش را هم کرد؛ یا شاید به این سبب بود که اگر زنان نتوانند از چیزی که ندای طبیعت برایشان مقدر کرده پا فراتر بگذارند، سادهتر در قلمرو خانگی محصور میشوند. زنان از ابتدا به این نابرابری معترض بودهاند: در دههی ۱۸۹۰، ائتلاف انجمنهای آزادیخواه و رادیکال زنان در شهرستانها[۱۶] برای تجهیز توالتهای عمومی رایگان جهت استفادهی زنان کارگر در لندن تجمع ترتیب دادند. از نکات اعتراض آنان این بود که حتی در جایی که این تسهیلات موجود است زنان بابتش پول میدهند و مردان نمیدهند و این مسئله به شدت فقیران را از این خدمات محروم کرده است. نتیجهی چنین تلاشهایی حذف آبریزگاهها بود که با «سانیست»های مناسب برای هر دو جنس جایگزین شد. توالتهای پیشساختهای که سیستم تمیز کردن خودکار دارند و اولین بار در سال ۱۹۸۲ در بوبورگ رونمایی شدند. این دستگاههای جسیم که آنها را شرکت تبلیغاتی JCDecaux تولید کرده است و مثل گذشته روی سطح آن تبلیغات نصب میکند، امروز در همهی دنیا وجود دارند و با نام عامِ Automated Public Conveniences (APCs) شناخته میشوند. باربارا پنر میگوید این سازهها که بعضاْ در بریتانیا به آن ابرتوالت میگویند نشانگر اوج آرزوهای مدرنیسم هستند. رویایی که اول بار باکمینیستر فولر در دستشویی دیماکسیون دیده بود. رویای تولید انبوه سرویسهای شستوشو به هیئت محفظههای انفرادی. دور از انتظار نیست که نیکلاس گریمشاو که حرفهاش را با طراحی برج سرویسهای بهداشتی برقی آغاز کرده بود، هم و غم اخیرش ساخت APCهای نیویورک است. به هر صورت این سازهها نیز باید طراحی شوند: در حقیقت در بریتانیا توگویی از تکرار مدلهای تاریخیمآبانه با دیتیلهای باسمهای بنایی ناگزیریم. چیزی که فراتر از تقلید قیافهی چادرهای سرخپوستی در اسباب خالهبازی کودکان نیست. در زمانه ای که برخی از کشورها به فناوری توالتهای روباتی اقبال کردهاند، در سال ۲۰۱۵، دو میلیارد و سیصد میلیون نفر به توالت دسترسی ندارند و یک سوم از این جمعیت در هند هستند. این امر یکی از دلایل عمدهی نابرابری بهداشتی و خطرات جسمانیِ در کمین زنان است که باید در فضای آزاد به خاطر نبودن توالت عریان شوند. دولتها و انجیاوها زمانهای دراز است که بر سر این مشکل مناقشه دارند؛ بهخصوص در نواحی روستایی و زاغهای که فاقد کانالهای فاضلاباند. شاید آنان در تاریکی دستوپا زدهاند: چه بسیار سرمایه و زمان که به سبب تناسب نداشتن توالتهای غربی با بعضی از کانتکستها هدر رفته است. بیل گیتس رقابتی برای طرح توالتی برای آینده ترتیب داده است و به نظر میرسد این توالت آینده هرشکلی هم که باشد، از گذشتهای سر بر میآورد که مدفوعات دفع نمیشدند و بازیافت میشدند. خوکهای جهان، متحد شوید! پینوشت [۱] Pissoir [۲] Sanisette [۳] Petticoat Lane [۴] Joe Orton’s salacious diaries [۵] Taunya Lovell Banks [۶] Samuel Younge Jr [۷] SAB Rogers [۸] Four Acres and a Donkey: The Memoirs of a Lavatory Attendant [۹] Fortuna [۱۰] Cacator cave Malum! [۱۱] Barbara Penner [۱۲] George Jennings [۱۳] Walter McFarlane [۱۴] Claude-Philibert Barthelot, Comte de Rambuteau [۱۵] Charles Marville [۱۶] Union of Women’s Liberal and Radical Associations of the Metropolitan Counties نویسنده: تام ویلکینسون مترجم: فراز طهماسبی منبع: رویدادهای معماری لینک به دیدگاه
wheeler 8640 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اسفند، ۱۳۹۶ :ws28: اینم تاریخچه داره ؟:ws28: تاریخچه و حوادث مربوط به قطعی آب در این مکانها هم بذار 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده