Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۹۶ از ابتدای ورود برنامه ها (طرحها)ی جامع به داخل کشور ایران به عنوان و تحت پوشش پروژه های اصل چهار ترومن – کمک آمریکایی ها به کشورهای عقب مانده برای پیگیری اهداف خود و از جمله ممانعت از نفوذ کمونیست ها در این کشورها – انواع انحرافها در آن شکل گرفت. به طور مثال، به جای برنامه جامع (Master plan) را طرح جامع ترجمه نمودند که باعث شد مقدرات توسعه شهرها تبدیل به تنها یک موضوع و یک بُعد، آن هم مبحث کالبد و فیزیک شهر شود و آنرا هم به معماران سپردند؛ یعنی شهر تبدیل شد به یک ماکت بزرگ که تنها ساختنش از دست معماران بر میآمد. یعنی ما نیاز شدید به افتادن در مسیر گسترش و تعمیق تولید در همه بخشها، نیازهای واقعی و محلی مردم، مشکلات مهم و عاجل آنها، اقلیم، فرهنگهای بومی، ظرفیتها و سرمایه های آشکار و پنهان مناطق، توانها و خلاقیتهای بومی و محلی، نقش و میزان تاثیر منابع انسانی محلی در توسعه های محیط زیستی، جایگاه شهرسازی در فرآیند توسعه انسانی – فرهنگی و تمدن سازی، شرایط طبیعی و محیط زیست مناطق مختلف، هویت محلی و ملی، امکان تولید محلی رفاه و ثروت و ایجاد اشتغال بر اساس توانهای منطقه ای، توجه به امنیت و ایمنی محلی بر اساس شرایط بومی، زمینه چینی برای استفاده عقلانی و بهینه از انرژیها و منابع نایابی چون آب، نیاز مملکت به گسترش و تعمیق احساس تعلق به مکان و همبستگی ملی در عین احترام به تنوع فرهنگی در کشور به عنوان یک سرمایه، تعیین تکلیف مدیریت و مشارکت عمومی و ارتقاء مستمر روابط بین شهرنشینان و مدیریت فضای شهری، زمینهسازی برای یکپارچه سازی مدیریت شهری و انطباق مستمر آن با شرایط روز جامعه و جهان امروز، زمینهسازی برای تبدیل شهرنشین به شهروند، توجه به سلامت روانی و جسمی شهروندان، برقراری نظام رصد و پایش علمی و توجه کامل به بازخورد برنامه ها و طرحهای توسعه همه جانبه و فراگیر شهری و … را به کناری گذاشتیم و تمام دغدغه حرفه شهرسازی، استقرار کورکورانه و از راه دور سرانه ها و استانداردهای کاربریهای زمینهای شهری و محاسبه و برداشت وضع موجود کالبدی و تبدیل وضع موجود به وضع آرمانی کالبدی روی نقشه های ۱/۵۰۰۰ تا ۱/۲۵۰۰ شد. این در حالی است که در کشورهایی چون آمریکا و کشورهای اروپایی ابتدا تولید صنعتی و کشاورزی رشد کرد و سپس این روند به توسعه شهرها و ایجاد تراکم و معضلات محیطی و اجتماعی منجر شد و سپس برنامه ریزی شهری توسط اندیشمندان بومی و برای پاسخگویی به آن معضلات در کنار معماری ظهور کرد و بتدریج تبدیل به یک رشته مهم و کارساز شد. کشورهای غربی، بعد از اشباع بازارهای داخلی برای به دست آوردن منابع خام ارزان قیمت و نیز فروش تولیدات کشاورزی و صنعتی خود متوجه فضاهای خارج از مرزهای خود شدند. جنگهای استعماری و اعمال سیاستهای استعماری و سرکوب کشورهای ضعیف و دارای منابع و تقسیم جهان بین قدرتهای بزرگ بخشی از این سناریو است. ولی در کشورهایی مثل ایران، تنها توسعه شتابزده شهرها از نظر کالبدی و کشاندن سیل مهاجران روستایی و تخریب فرآیندهای توسعه صنعتی، اجتماعی، فرهنگی، در دستور کار قرار گرفت. در این باب، نامه سفیر انگلستان به وزارتخانه خودش و گزارش تلاش در جهت تعطیلی صنعت پارچه بافی در شهر یزد و وابسته کردن جامعه به واردات پارچه از انگلیس، در کتاب موانع رشد سرمایه داری در ایران، بسیار مشهور است که در ضمن خیانتهای قاجاریه در به انحراف کشیدن کشور از مسیر توسعه همه جانبه و واقعی را نشان میدهد. پس شهرهای ما در دوران معاصر از ابتدا در مسیر غلطی قرار گرفتند و به جای برنامه ریزی توسعه همه جانبه، به خصوص اقتصادی و اجتماعی، به سوی رشد تورمی کالبدی سوق داده شدند. متاسفانه اشتباه و انحراف تاریخی دیگر در این عرصه این بود که در دهه ۶۰ میلادی روش شهرسازی (طرح جامع – تفصیلی) را ناشیانه وحی منزل پنداشته و با دستپاچگی تهیه آنرا به قانون تبدیل کرده و شهرداریها را به طور قانونی ملزم به تهیه و اجرای آن نمودیم. آن هم در شرایطی که وزارت آبادانی و مسکن که بعدها دو بار اسم عوض کرد، طرحهای جامع را به طور متمرکز و بنا بر یک نسخه واحد، برای سراسر ایران تهیه و برای اجرا به شهرداریها ابلاغ می نمود. بدین ترتیب جلوی هر گونه تحول آتی و تجدید نظر در ساختار، روش و محتوای کلی و بومی سازی شهرسازی در ایران برای همیشه سد شد. جالب آن است که درست در زمانی که عده ای در ایران با ذوق زدگی مشغول نهادینه نمودن طرح جامع در کشور بودند (دهه ۶۰ میلادی)، در کشورهای آمریکایی و اروپایی کمیته های فنی تخصصی تشکیل شده بود برای تجدید نظر کلی در مورد بکارگیری این روش در آن کشورها. سالهاست همان کشورها، روشهای متعددی را در برنامه ریزی از مقیاس خرد تا کلان و در رویارویی با معضلات مختلف و در مقیاسهای گوناگون، کشف کرده و به اجرا گذاشته اند که تعداد آنها اینک از بیست روش کلی هم گذشته است، ولی ما همچنان از همان روش منسوخ طرح جامع کالبدی که در واقع نوعی ابتدایی از برنامه ریزی کاربری اراضی است، بهره میگیریم. در حالی که اینک ثابت شده است که این روش فقط بر اساس نقشی است که جهان سرمایه داری برای کشورهایی چون ایران که دارای مواد خام راهبردی گسترده و جمعیت زیاد هستند، در نظر گرفته است و آن نقش چیزی نیست جز خام فروشی گسترده و مصرف گرایی گزاف، افراطی، بی برنامه و مخرب. لذا شهرسازی و شهرنشینی ناشی از نفت و درآمدهای نفتی – و نه تولید واقعی انواع کالاها و خدمات قابل عرضه و فروش در بازار جهانی – برای ما تعریف و به جامعه ما تحمیل شده است و ما هم آنرا پذیرفته و مصراً به آن عمل می کنیم. چنانکه به واسطه وابستگی اقتصاد کشور و اقتصاد مناطق و شهرهای کشور، زمانی که قیمت نفت پایین می آید و یا نفت به فروش نمی رسد و در زمان تحریم انواع کالاهای وارداتی به کشور، مناطق و شهرهای ما به حالت فلج در می آیند و اداره شهرها بسیار مشکل می شود. زیرا تنها صنعت رو به رشد و وابسته به نفت در شهرها صنعت ساختمان است. حتی پولی هم که شهرداریها از راه صدور مجوز ساخت و ساز و تراکم فروشی اخذ می کنند، غیر مستقیم وابسته به درآمدهای نفتی است. بدین ترتیب، شهرهای ما که تا زمان قاجاریه از نظر تامین منابع مالی و مایحتاج تقریباً خودکفا بودند و علاوه بر آن، از طریق دادن باج و خراج و مالیات، بخش مهمی از هزینه های اداره مملکت را هم به دوش می گرفتند، بعد از کشف نفت و آغاز صنعت! خام فروشی به شدت وابسته به دولت و دلارهای نفتی شدند. در همین زمان حاضر هم نمی شود تصور کرد شهرها در کشورهایی مثل ژاپن، کره، ترکیه و آلمان از راه کمکهای مالی دولت مرکزی اداره شوند. این در حالی است که همه جهان میدانند ما توانها، ظرفیتها و سرمایه های کم نظیری، علاوه بر نفت و گاز، مثل منابع انسانی، کشوری وسیع با ظرفیتهای بسیار ارزشمند در داخل کشور داریم که از آنها بهره نمیبریم. شهرها در این میان نقش حیاتی دارند و باید داشته باشند. به این پدیده اصطلاحاً بیماری هلندی می گویند. در حالی که امروزه در برنامه ریزیها و طراحیهای شهری توجه زیادی به موضوع شکوفایی و بسیج تمام توانهای بالقوه شهرها برای به حداکثر رساندن نیروهای تولیدی آنها و تولید ثروت هر چه بیشترشان میشود، سعی می گردد که محیط زیست شهری هر روز بیشتر از روز قبل با نیازها و الزامات سلامت روانی و جسمانی شهروندان تولیدگر، خلاق و خستگی ناپذیر انطباق یابد. امروزه در کشورهای توسعه یافته در شرق و غرب عالم، عموم مردم، حتی معلولان و کودکان و سالمندان، مستقیماً در فرآیندهای برنامه ریزی، طراحی، اجرا و نظارت بر اداره و توسعه شهرها مشارکت داده میشوند – در یک مورد در ژاپن حتی از نابینایان محله برای ساماندهی محله و مراکز مربوط به خودشان کمک گرفته شده است – و در حالی که مثلاً در برنامه ریزی مدیریت شهری در ورشو، شهرداری حتی موظف به نظارت مستمر بر روند پوسیدگی دندان کودکان در سن دبستان با کمک وزارت بهداشت شده است. طرحهای توسعه شهری در ایران فقط بر این پایه استوار شده اند که طول و عرض خیابانها را مشخص کنند، تراکم ساختمانی و سطح اشغال را تعیین نمایند. خط محدوده دور شهر را تثبیت کنند و محل پروژه های ساختمانی مهم و پولساز را در شهر تعیین نمایند و از این قبیل. جالب این است که طبق مطالعات متعدد همین پیشنهادات نیز اغلب درست اجرا نمی شوند یا به طور سلیقه ای تغییر میکنند! از همه بدتر اینکه شهرداری و شورای شهر که باید مدافع منافع جمعی در مقابل منافع فردی و گروهی باشند، به واسطه نقش و اختیارات ضعیف شان و اینکه برای بقا باید از هر راهی کسب درآمد کنند (از جمله فروش تراکم، اخذ جریمه تخلفات عمدی و گسترده و امثالهم) خود تبدیل به یک بنگاه اقتصادی و در واقع خود عضوی از بخش خصوصی شده اند! امروز و در آغاز سال جدید، قرار داشتن در آستانه انتخابات شوراهای شهر و روستا و انتخاب ریاست جمهوری و نیز بررسی برنامه ششم توسعه اقتصادی و اجتماعی جمهوری اسلامی و طرح جدید مدیریت شهری در مجلس و نیز با توجه به مباحث بسیار مفیدی که در خصوص توسعه اقتصادی و اجتماعی مقاومتی پیش آمده، تجربیاتی که در چند ساله اخیر متاسفانه داشتیم و طی آن از جمله نشان داده شد که کل کشور و به خصوص شهرهای ما تا چه حد، حتی در حفظ شرایط خود ضعیف و بیمار و وابسته مستقیم به دلارهای نفتی هستند؛ و نیز نتایجی که تاکنون از طرحهای جامع و تفصیلی – با نگاه صرف کالبدی و هزینه زا بودن به جای درآمدزایی آنها – حاصل شده است و در نهایت با توجه به آنکه روش مدیریت شهری و شهرسازی فعلی در کشور، نه تنها جامعه شهرنشین ما را به سوی سعادت و کمال و مدنیت و تمدن نمی برد بلکه با ادامه آن هر روز معضل موجود گسترده تر و پیچیده تر و حل آن مشکل تر و پر هزینه تر خواهد گردید. بنا بر آنچه که عرض شد، که خود خلاصه کوچکی از این فرآیند غلط و مخرب است، اینجانب، با کسب اجازه از اساتید و پیشکسوتان رشته شهرسازی و بزرگان و پیشکسوتان رشته و حرفه؛ پایان دوره و مرگ اینگونه برنامه ریزی را در ایران به دلایل عمده فوق الذکر اعلام می نمایم و از عموم صاحبنظران و حرفه مندان و اساتید دلسوز و نیز وزرای گرانقدر ذی ربط، نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی و مدیران ارشد، کارگزاران و کارشناسان ارجمند و تیزبین و دوراندیش در این حوزه خواهشمندم با اقدامات موثر و سریع راه را برای اصلاح این شرایط نابهنجار باز نمایند. فرآیندهای توسعه شهری در ایران غلط، از کار افتاده و ناکارآمد هستند و نباید از مجموع این فرآیندهای غلط انتظار محصولی مطلوب، باکیفیت، کارآمد و به صلاح مملکت را توقع داشت. ما اینک در شرف عقب ماندن از رقبای سنتی و هم تراز خود در منطقه قرار گرفته ایم. فراموش نکنیم، به خصوص شهرها و از جمله مهمترین آنها تهران، ویترین و کارنامه نهایی مدیریت، فرهنگ و اقتدار ملی هستند. برای اصلاح فرآیندها، روشها، رویکردها و سیستم مدیریت شهرها در کشور فردا دیر است. پی نوشت تحریریه: این استاد صاحب نظر در حوزه شهر در صدد است تا با کمک برخی از دوستان بیانیه یا مانیفستی در این خصوص و مباحث ارائه شده تنظیم و پس از اخذ حداکثر امضای ممکن، آن را برای مراجع ذیربط، ذیصلاح و ذیمدخل ارسال نماید. ایشان در بیانیه خود، با حمایت دوستان و همکاران، این تقاضا را مطرح خواهد کرد که هر چه سریعتر به این وضع با ایجاد تغییرات لازم در قوانین، ساختارها و فرآیندها و … پایان داده شود. چرا که این شرایط بدون هیچ شکی، مخالف با مصالح ملی، مخالف سیاستهای کلان ملی و به ویژه سیاستهای اقتصاد مقاومتی و تنها به سود عدهای خاص است که البته فقط به منافع خود فکر میکنند و هیچگونه توجهی به منافع ملی ندارند. عضو هیئت علمی گروه شهرسازی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین اذعان داشت که ما در حال حاضر دارای شهرهایی بی کیفیت، بی هویت، پر از مساله، مصرف زده و مصرفگرا هستیم که بدون تزریق پول نفت اصلاً قادر به ادامه حیات نیستند. این وضعیت نه تنها پایدار نیست، بلکه همه ثروت ملی را در نهایت به جیب رقبا و دشمنان مملکت می ریزد. دکتر ناصر براتی به زودی نامه مذکور را برای کسب نظر دوستان ارائه خواهند داد. نویسنده: ناصر براتی منبع: معمار منظر 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده