Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۶ نشست علمی-تخصصی «نگاهی به زیست شبانه در شهر تهران» اوایل اسفندماه سال جاری به همت مرکز مطالعات و برنامهریزی شهرداری تهران و در دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد. در این نشست آقای دکتر ناصرفکوهی مردمشناس و استاد دانشگاه تهران از سخنرانان بودند که مطالب مهم و مفیدی را ارائه دادند. در ادامه متن سخنان ایشان را ملاحظه خواهید کرد: از سالهای بعد جنگ این موضوع مطرح شد که تهران بهعنوان یک شهر چندمیلیونی نمیتواند بخش بزرگی از ساعات خودش را تعطیل باشد. در دوران جنگ به دلایل امنیتی امکان چنین چیزی وجود نداشت؛ اما بعد جنگ با آرامش به وجود آمده و عادیسازی زندگی روزمره این موضوع مطرح شد که فعالیت در شب چگونه باید باشد. بعد از ۲۵ سال هنوز موضوع زندگی در شب بهصورت تابو باقیمانده است. ما هم مدام تلاش کردیم که تصویر جامعه را نسبت به زندگی در شب تغییر بدهیم. اینکه یک عدهای دورهم جمع بشوند فاجعهای اتفاق نخواهد افتاد. این پارانویای ترس از شب که میتواند ریشههای زیستی هم داشته باشد همچنان وجود دارد؛ اما واقعیت این است که شب و روز ازنظر امنیت یا سایر مسائل فرقی باهم ندارند و بسیاری از فعالیتهای نابهنجار در وسط روز هم میتواند اتفاق بیفتد. لزوماً سیستم تاریکی و روشنایی اخلاق را مشخص نمیکند. یکی از راههای مقابله با این پارانویا چه در مردم و چه در مسئولان همین بحثها و گفتگوها و همچنین اجرای طرحهای پایلوت است. ابتدا باید بفهمیم شهر شب چیست؟ اولازهمه باید بدانیم شهر شب یک مفهوم مدرن است. در شهر باستانی بهخصوص در جوامع روستایی مردم ریتم زندگیشان را با نور طبیعی تنظیم میکردند. وقتی ما هنوز حتی الآن در شهر مدرن نمیتوانیم به دلیل هزینهی بالا تمام شهر را کاملاً روشن کنیم مشخص است که در دوران قدیم عملاً امکان روشن کردن شهر در شب وجود نداشته است. به همین خاطر است که در همهی زبانها چیزی بهعنوان اسم شب وجود داشته است. چراکه عبور و مرور در شب در شهرها درواقع یک امر کنترلشده و خاص بوده است. کمکم با چرخشهای فنآورانه که امکان روشن کردن شهر در شب را به وجود آوردند امکان زندگی در شب بیشتر فراهم شد. دو نوع شهر شب وجود دارد. شهر شب درونی زندگی شبانه ایست که تکهتکه شده است؛ یعنی در داخل خانهها و فضاهای بستهی محدود مانند کافهها، نمایشگاهها و… میگذرد؛ اما شهر شب بیرونی شهری است که فعالیت در فضای بیرونی شهر و خیابان اتفاق میافتد. چنین شهر شبی خیلی متأخرتر است. چراکه چنین چیزی هرجایی امکان تحقق نداشته و حتی همین الآن هم امکان ندارد و هرچقدر شهر کوچکتر باشد امکان تحقق شهر شب بیرونی کمتر میشود. حتی در اروپای امروز و بهخصوص امریکا شهر شب بیرونی خیلی کم وجود دارد. بیشتر شهر شب درونی است؛ اما هرچه به سمت کلانشهرها میرویم شهر شب بیرونی را بیشتر میبینیم. ما تقریباً کلانشهری در جهان نمیبینیم که شهر شب نداشته باشد. یکی از تصورات غلطی که در مورد تهران وجود دارد این است که تهران شهر شب ندارد؛ اما این تصور غلط است. ما شهر شب در تهران داریم اما کنترلنشده است، وحشی است، به دلیل مشروعیت ندادن و مدیریت غیرمعقول آن کیفیت خوبی ندارد و حتی خطرناک است؛ اما اگر شهر شب آزاد و به رسمیت شناختهشده را جایگزین شهر شب ممنوعه کنیم میتوانیم امنیت و کیفیت را در شهر شب داشته باشیم. ما با طرد کردن و غیر مشروع دانستن شهر شب آن را به فضایی جرمزا تبدیل کردهایم. چون بههرحال ما نمیتوانیم اصل زندگی شبانه را تعطیل کنیم. نکته دیگر در شهر شب مسئله اقلیم است. اقلیمهای گرم و سرد از این نظر باهم متفاوتاند. در اقلیمهای سرد مانند کانادا، اسکاندیناوی، شمال آلمان بهخصوص در فصولی از سال شهر شب بسیار محدودی وجود دارد در مقایسه با ایتالیا و اسپانیا. در خود ایران هم با تمام وحشتی که از شهر شب وجود دارد در برخی نقاط شهر شب همیشه وجود داشته و نمیتوان جلواش را گرفت؛ مانند بندرعباس؛ اما وقتی در اقلیمهای دینامیکتری مثل تهران هستیم سیاستگذاری پیچیدهتر میشود چون ما هم شهر شب تابستان داریم و هم شهر شب زمستان. علاوه بر این، تنوع قومی و فرهنگی هم یک پارامتر تأثر گذار است. مثلاً شهر شب در جنوب کشور عمدتاً یک شهر شب مردان است اما در تهران یک شهر شب مختلط است. در اروپا هم این پارامترها مطرح است. شهر شب لاتین با شهر شب پروتستان متفاوت است. بارسلونا و رم لاتین هستند و گوتنبرگ و شمال اروپا پروتستان است. شهر شب لاتین تمایل به بیرون دارد اما شهر شب پروتستان میل به درون دارد. در شهر شب لاتین حتی شهر شب درونی هم میخواهد به بیرون گسترش یابد. مثلاً کافههای ایتالیا و اسپانیا بیشتر به سمت بیرون گشایش پیدا میکنند و مثلاً صندلیهایشان را در خیابان میچینند. مسئلهی بعدی به این برمیگردد که در کشور ما توسعهی گردشگری یک سیاست رسمی و تأکید شده است. توریست درواقع یک نوع «اقتصاد زمان» دارد و این به این معنی است که توریستی که مثلاً ۳ هزار کیلومتر سفر میکند و بهجای دیگر سفر میکند حتی ۱ ساعت از زمان سفرش برایش مهم است. هیچ آدم عاقلی هزاران کیلومتر سفر نمیکند که در مقصد فقط بخوابد؛ بنابراین توریست ترجیح میدهد بهجای اینکه شب را در هتل بخوابد (کاری که در خانهاش حتی با آسایش بیشتری میتوانست انجام دهد) به گردش شبانه بپردازد. نکتهی مهم دیگر به هویت برمیگردد. هویت شبانهی شهر یک بخش مهم از هویت شهر مدرن است؛ اما ما به این بخش از هویت آسیبزدهایم. محروم کردن یک شهر از زندگی شبانه، هویت آن را نصفه و نیمه میکند و به آن آسیب میزند. این تفکر که با تعطیل کردن از وقوع جرم یا زشتیها جلوگیری میشود بسیار سطحی است چراکه با تعطیل کردن فقط باعث میشویم بزهها را به مکانهایی بفرستیم که اتفاقاً نظارت اجتماعی بسیار کمتری دارند. درحالیکه یکی از زیباییهای شهر مدرن به هویت شبانهاش برمیگردد؛ اما ما وقتی به شب تهران فکر میکنیم به ناامنی، جرم، اتوبانهای ناامن و یا افراد تازه به دوران رسیدهای فکر میکنیم که برای نمایش اتومبیلهای گرانقیمتشان به خیابان میآیند. بااینکه سازمان زیباسازی شهرداری در حال نورپردازی شهر است اما معلوم نیست این نورپردازیها برای چه کسی صورت میگیرد؟ وقتی زندگی شبانه را تعطیل میکنید شما درواقع در حال اتلاف انرژی هستید. این کارها بیشتر تقلیدهای ظاهری از شهرهایی مثل رم است. نورپردازی شهر در شب و در مقابل به رسمیت نشناختن شهر شب کاملاً بیمعنی است. منبع: رویدادهای معماری لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده