رفتن به مطلب

احزاب سياسي-جناح-اصولگرا-اصلاح طلب


ارسال های توصیه شده

سلام ..شاید خیلی ها مثل من اهل سیاست نیستند ولی دوست دارند اطلاعاتی داشته باشند ..نزدیک انتخابات هستش و همه حرف از جناح , اصولگرا ، اصلاح طلب، حزب و... میزنند.....این تاپیک دقیقا مربوط به این موضوع هست .... از نت سرچ کردم با ذکر منبع سایت

اگه کسی به بیان خیلی ساده تر میتونه همه این مباحث را توضیح بده خوشحال میشیم از اطلاعاتش استفاده کنیم:a030:

*************************************************************************************************

 

جریان شناسی سیاسی

 

[h=1]احزاب سياسي-تعريف حزب-جناح چپ-جناح راست-جناح‏هاي چپ و راست-جناح‏هاي سياسي-حزب و جناح-عملكرد جناح‏ها-فعاليت‏هاي جناحي-فعاليت‏هاي سياسي احزاب[/h] 1. تفاوت حزب و جناح و جبهه هاي سياسي چيست؟ 2. در ايران چند حزب و جناح سياسي و با چه عناويني وجود دارد؟ 3. فعالان اين احزاب چه كساني هستند و اهداف و شعارهايشان چيست؟ البته منظورم احزاب

 

 

 

پاسخ اين سؤال را به اختصار در مطالب ذيل پي مي گيريم:

 

الف - حزب Party

در لغت به معناي فشردن و سخت شدن،گروه، دسته و طايفه آمده است.

در سياست گروه يا دسته يا فرقهاي را گويند كه در امور اجتماعي نظرهاي مخصوص يك جمعيت يا يك طبقه را تعقيب نمايد. طبيعتاً جمعيتي با مشخصات فوق از حالت بيهويتي خارج شده به مرحلة داشتن هويت و شخصيت حقوقي پاي مينهد. زيرا در حزب اعضاء يا اجزاء تبديل به كلي مي شوند با اهدافي واحد و شكل گرفته از تشكلشان.

به بيان ديگر حزب ارگاني است اجتماعي – سياسي يا مردمي كه داوطلبانه براي دستيابي به اهداف برخاسته از ايدئولوژي مشتركشان گرد هم آمده باشند. بنابراين چنين جمعيتي به مقتضاي طبيعت سياسيِ هر گونه تشكلي الزاماً بايد داراي سه ركن اساسي مرامنامه، اساسنامه و نظامنامه باشند.

مرامنامه از دو بخش تشكيل ميشود:

 

نخستين خاستگاه ايدئولوژيكي جمعيت را بيان ميكند؛ و بخش دومِ مرامنامه، كه ميتواند ضمني هم باشد، روشنگر و توضيح دهندة اهداف حزب خواهد بود.

ركن دوم هر حزبي اساسنامه است كه در واقع ميتوان بدان شبه قانون اساسي حزبي نيز گفت. اساسنامه شامل نكات اساسي مورد قبول حزب در رابطه با اجتماعي كه در آن شكل گرفته و براي رسيدن به اهداف حزب مراعات ميگردد، بود.

ركن سوم نظامنامة حزبي است كه اين ركن هم به مانند ركن اول به دو بخش، نظامنامة داخلي يا درون گروهي و نظامنامة خارجي يا برون گروهي تقسيم ميشود. قسمت اول ناظر بر اجراي مقررات و قواعد و اصولي است كه بايد از طرف اعضاء رعايت گردد. بخش دوم مربوط به قواعد و مقررات در چهارچوب ارتباطات حزب با جامعهاي است كه در آن به وجود آمده مانند ارتباط با دولت و ساير احزاب و احتمالاً ايجاد رابطه با احزاب بيگانه در راستاي نظرات سياسي و ايدئولوژيكي جمعيتي كه شكل گرفته است. مانند احزاب كمونيست اروپا، و يا همچنين ارتباط جمعيت آنارشيستهاي قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم كه از كشورهاي مختلف بدليل ارتباط تنگاتنگي كه به لحاظ ارتباطات اجتماعي با يكديگر داشتند در سطح اروپا و آمريكا اعمال نظرهاي اجتماعي – سياسي مي كردند. (به نقل از سايت شبكه خبر دانشجوُSNN)

ب - تفاوت حزب با جناح جمعيت، تشکل:

جناح Faction مجموع گروه يا گروه هايي که با اهداف و ديدگاه هاي مشترک در کوتاه مدت و يا بلند مدت به منظور رقابت و کسب قدرت سياسي، در داخل يک حکومت يا حزب گرد هم مي آيند، بدون اين که داراي ماهيت رسمي و شخصيت حقوقي باشند. جناح را بخشي از يک واحد يا جريان سياسي دانسته اند، لذا براي نمونه به جناح حکومت، جناح حزب، جناح راست و چپ تعبير مي شود.

جناح تشکلي است که لزوما مداومت ندارد و بنا بر ضرورت و به مناسبت هايي (انتخابات مجلس يا رياست جمهوري و....) تشکيل مي شود. بر اين اساس جناح برخلاف حزب:

 

1. داراي شعب مختلف در سراسر کشور نيست.

2. داراي شخصيت حقوقي نيستند.

3. از نظر قانوني در جايي ثبت نشده اند و عموما نمي خواهند رسميت حقوقي و قانوني پيدا کنند.

4. به سرعت يا به تدريج مي توانند به مرور زمان، مواضع خود را تغيير دهند و شناسايي خود را دچار مشکل کنند (اصطلاحات سياسي، ناصر جمال زاده، انتشارات پارسايان، 1382، ص 38).

5. عدم نهادينگي.

اما واژه هايي مانند جمعيت و تشکل و... نيز داراي ويژگي هايي نظير جناح بوده و بر اين اساس با حزب متفاوت مي باشند.

 

در علوم سياسي برخي از اصطلاحات و مفاهيم سياسي وجود دارند كه متعلق به فعاليت هاي سياسي-احزاب و گروه هاي و جريان هاي سياسي در عرصه رقابت داخلي براي بدست گرفتن قدرت، حاكميت و حكومت است.

برخي از اين اصطلاحات عبارتند از چپ، محافظه كار، راديكال و ... . گفته مي شود اصطلاحات سياسي براي احزاب و گروهايي سياسي براي اولين بار پس از انقلاب فرانسه 1789 در ادبيات سياسي رايج و به ساير كشورها ونظام هاي سياسي رواج يافت.

پس از انقلاب فرانسه و تشكيل مجمع ملي فرانسه، براي فهم انديشه هاي دو جريان رقيب و تقسيم بندي آنها و تشخيص تمايزات فكري آنها، نمايندگان تندرو و راديكال كه خواهان تغيير وضع موجود بودند در سمت چپ مجلس قرار گرفتند و به آنها جريان چپ، چپي ها و يا سوسيال دموكرات اطلاق شده و نمايندگان محافظه كار كه خواهان حفظ وضع موجود بودند در سمت راست مجلس قرار گرفتند و به آنها جريان راست يا راستي ها يا ليبرال دموكرات ها(حفظ انقلاب فرانسه) اطلاق شد. اين تقسيم بندي دو گانه معمولا به جناح حاكم و جناح رقيب اطلاق مي شود.

گر چه در علوم سياسي توافق دقيقي درباره جناح ها و جناح بندي ها وجود ندارد اما در ادبيات سياسي مشخصاتي را براي دو جريان چپ و راست بيان مي كنند كه تقريبا در اكثر كشورها با ميزان شدت و ضعف اين جناح ها و تقسيم بندي وجود دارد.

 

ويژگي هاي راست: مخالفت با تغيير، مخالفت با نوگرايي، اصرار بر محافظه كاري، پذيرش اقتصاد سرمايه داري، بي تفاوتي به اختلاف طبقاتي،‌ تأكيد بر نهادهاي سنتي قدرت، تأكيد بر ناسيوناليسم، تأكيد بر دموكراسي و قانون گذاري، اعتقاد به كاپيتاليسم و ليبراليسم، مخالفت با سوسياليسم(ماركسيسم و كمونيسم) و ... .

 

ويژگي هاي چپ: خواهان تغيير و تحول و نوگرايي، مخالف وضع موجود، گروه هاي انقلابي و راديكال، برابري خواهي، دفاع از تغييرات اجتماعي، مخالفت با تفاوت طبقاتي، تأكيد بر نفي نهادهاي سنتي قدرت، تأكيد بر انترناليسم، مخالفت با محافظه كاري، مخالفت با كاپيتاليسم و ليبراليسم و امپرياليسم، گرايش به سوسياليسم(ماركسيسم و كمونيسم و ... .)(ر.ك: جريان شناسي فرهنگي پس از انقلاب، ص625 و نيز اطلاعاتي درباره احزاب و جناح هاي سياسي، ص20-18)

- جناح بندي و جناح ها و گروهاي سياسي در ايران اسلامي

 

چنانچه گفته شد در علوم سياسي توافقي درباره جناح بندي ها در ميان احزاب و گروه ههاي سياسي وجود ندارد و اين احزاب و گروه ها و جناح بندي هم خود به اين تقسيم بندي ها پايدار نيستند و به تناسب فرهنگ ها و نظام هاي سياسي متفاوت هستند. گرچه اين تقسيم بندي ها در تمام كشورها وجود دارد، در جامعه ايراني نيز كما بيش اين تقسيم بندي وجود داشت اما پس از پيروزي انقلاب اسلامي و تحولات سياسي در آن به خصوص تحولات سياسي پس از جنگ اين تقسيم بندي ها و جناح بندي ها رايج تر شد.

 

درباره وضعيت جناح بندي در جامعه ايراني به چند نكته اشاره مي كنيم:

 

1. اصولا جناح بندي ها و تقسيم بندي هاي موجودي در جامعه ايراني در عرصه ادبيات سياسي، تقسيم بندي صوري، غير واقعي، مقطعي و فصلي است!

2. اوج اين ادبيات به دهه هفتاد(80-70) به خصوص قبل و بعد از تحولات دوم خرداد اولين بار برخي از مطبوعات(مشخصا دو هفته نامه عصر ما در شماره هاي 13-6) و برخي از جريان هاي سياسي(به خصوص سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي) در سالهاي 76-75-74 اين ادبيات را رايج ساختند.

3. تقسيم بندي و جناح بندي در ادبيات سياسي جامعه ايراني با آنچه در ادبيات سياسي جهان وجود دارد سازگاري ندارد! چه بسيار چپ هايي كه شعار و رفتار راست مي دهند و چه بسيار راست هايي كه شعار و عملكرد چپ سر مي دهند! راست هاي راديكال و انقلابي و چپ هاي محافظه كار! راست چپ نما و چپ راست نما! وجود چنين واقعياتي بر تحليل جناح بندي جامعه ايراني ابهام و پيچيدگي ايجاد كرده است.

شايد پيچيدگي فضاي سياسي جامعه ايراني(هم در قبل و هم پس از انقلاب اسلامي) حاكميت فضاي عاطفي و احساسي، ديني، ملي، انقلابي، مردمي و ... سبب بهم ريختن تقسيم بندي مرسوم سياسي شده است.

6. امروز ديگر در عرصه تحولات و ادبيات سياسي چنين اصطلاحاتي چندان متداول نيست.

 

با اين مقدمه به توضيح اصطلاحات زير مي پردازيم:

 

الف. رسالتي

اين جريان منسوب به روزنامه رسالت است. پيدايش اين جريان از سال 1364 آغاز و با تأسيس بنياد و روزنامه رسالت در سال 1366 رسميت يافت. مخالفت با دولت ميرحسين موسوي(نخست وزير 1368-1360)، اعتقاد به بخش خصوصي و بازار مهمترين ويژگي بارز اين جريان در آن سال ها محسوب مي شد. اين جريان در دولت، مجلس و ساير مراكز سياسي حضور حداقلي داشته و به عنوان جريان مخالف دولت(جريان موسوم به چپ يا خط امام حاكم در دولت ميرحسين موسوي) مطرح بود.

مرحوم آذري قمي، دكتر احمد توكلي، مهندس سيدمرتضي نبوي(مدير مسئول كنوني روزنامه رسالت)، دكتر محمد جواد لاريجاني و ديگران از چهره هاي معروف اين جريان بودند. اين جريان از سازمان دهندگان و فعالان جريان موسوم به محافظه كاران سنتي(راست سنتي) مشهور و آقايان مرحوم آذري قمي و بعدها مهدوي كني و ناطق نوري از رهبران و پدران معنوي اين جريان محسوب مي شدند و روزنامه رسالت سخنگو شاخه مطبوعاتي اين جريان را به عهده داشت.

 

ب. خط امامي

 

اين جريان منسوب به خط امام و جريان دولت ميرحسين موسوي و جريان حاكم در دولت در سال هاي 68-1360 است كه مجلس سوم را در اختيار داشت. اين جريان منسوب به جريان چپ(چپ سنتي) در ادبيات سياسي شناخته مي شود. محوريت مجمع روحانيون مبارز(1367)، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي(1370)، انجمن هاي اسلامي دانشجويان، معلمان، مدرسين، پزشكان، مهندسان، فرهنگيان و ... در اين جريان قرار مي گيرند.

دفتر تحكيم وحدت(در دوره هاي 1367-1360) معروف ترين جريان خط امام در ادبيات سياسي شناخته مي شود. جريان اشغال سفارتخانه آمريكا(لانه جاسوسي) جريان دانشجويان پيرو خط امام و ... از ديگر ويژگي هاي اين جريان محسوب مي شود.

جريان خط امامي يا چپ سنتي(ارزشي) در دهه 60 در حاكميت و حكومت حضور داشت اما در دهه 70(76-68) كم كم در حاشيه قدرت قرار گرفت.

موسوي خوييني ها،‌ مهدي كروبي، محمد خاتمي، محتشمي، بهزاد نبوي و ... معروف ترين چهره هاي اين جريان بوده و مهدي كروبي،‌ موسوي خوئيني ها، محتشي و ... به عنوان رهبران و پدران معنوي اين جريان شناخته مي شدند.

روزنامه هاي سلام(1369)، بيان(1369)، هفته نامه عصر ما و ... به عنوان شاخه مطبوعاتي و سخنگويي اين جريان را به عهده داشت.

 

د. راست مدرن

 

راست مدرن انشعاب از دل راست سنتي ارزشي محسوب مي شود. در ادبيات سياسي دولت آقاي هاشمي رفسنجاني و همكاران ايشان به راست مدرن شناخته مي شوند. اوج راست مدرن را بايد در پيدايش حزب كارگزاران سازندگي(1374) دانست. راست مدرن(اصلاح طلب) مجموعه ايي از جريان روشنفكري، كارگزاران اقتصادي، صنعتي و اجرايي كشور اطلاق شد كه گرايش به تكنوكرات ها يا فن سالاران دارند و به عمل گرايان و مصلحت انديشان مشهور شدند.

جريان راست مدرن با گرايش به سازندگي و توسعه اقتصادي به عنوان جريان معتدل چپ سنتي و راست سنتي، خود را مطرح ساخت. اين جريان ميانه با چرخش به چپ يا راست تغيير جهت مي دهد. و با جريان هاي راست يا چپ ائتلاف مي نمايد.

اين جريان اداره دولت سازندگي و دولت پس از جنگ را بر عهده داشت. افرادي همانند هاشمي رفنسجاني، حسن روحاني،‌ عبدالله نوري، كرباسچي، مهاجراني، محمدعلي نجفي، مرحوم نوربخش و ... از چهره هاي معروف و آقاي هاشمي رفنسجاني به عنوان پدر معنوي اين جريان محسوب مي شود.

روزنامه همشهري و ايران( در دوره هاي 77-1370)، روزنامه اطلاعات(80-70)، روزنامه زن(فائزه هاشمي)، هم ميهن(دوره قديم)، كرباسچي و ... وظيفه سخنگويي و شاخه مطبوعاتي اين جريان محسوب مي شدند.

 

ه. چپ مدرن

 

اصطلاح چپ مدرن تعريف مشخصي ندارد و در جامعه ايراني به گروه هاي مختلف و حتي متعارضي اطلاق مي شود. اين جريان در مقابل چپ سنتي(ارزشي) قرار دارد و با ويژگي هاي ذيل شناخته مي شود:

جريان چپ مدرن، بازآفرين انديشه چپ راديكالي و اصلاح ، تغيير، تحول و استحاله چپ قديم يا سنتي محسوب مي شود، چپ مدرن يا جديد به جريان هاي تحت عنوان حزب الله اطلاق مي شده است. انجمن هاي اسلامي دانشجويي،‌ عدالت خواه و مستقل و انشعابي هاي از دفتر تحكيم وحدت از سال هاي 75-65، و برخي جريان هاي ديگر.(ر.ك: جناح بندي سياسي در ايران، سعيد برزين ص58-55-95 و نيز جناح هاي سياسي در ايران امروز ص39-23)

اين جريان هيچ گاه در قدرت و حاكميت(دولت، مجلس، قوه قضائيه) حضور نداشت و معمولا به عنوان جريان انتقادي شناخته مي شده است. اين جريان رهبر يا رهبران يا پدر معنوي ندارد. مهمترين ويژگي چپ مدرن تأكيد بر عدالت و انتقاد از دولت ها معروف است.(برخي پيدايش جريان دوم خرداد و حزب مشاركت را چپ نو يا مدرن مي نامند! ر.ك: ص135. اطلاعاتي درباره احزاب و جناح هاي سياسي ...).

 

و. چپ سنتي در اين زمينه به خط امامي مراجعه شود.

 

جمع بندي و نكته پاياني

 

اين تقسيم بندي ها(صحيح يا غلط) متعلق به سال هاي 76-1370 است. بعد از تحولات دوم خرداد اين اصطلاحات از ادبيات سياسي حذف و تقسيم بندي دو گانه اي بنام دوم خرداد و مخالفان آن و بعدها به اصلاح طلبان و مخالفان اصلاحات(محافظه كاران) تغيير يافت.

بعد از تحولات سوم تير(1384) تقسيم بندي جديدي به نام اصول گرايان(مثلا محافظه كاران) و اصلاح طلبان(مخالفان دولت) در ادبيات سياسي رايج شده است. و ديگر از اصطلاحات چپ و راست و قديم و جديد، سنتي و مدرن و ميان و ... خبري نيست. باز هم تأكيد كنيم هيچ يك از اصطلاحات رايج در ادبيات سياسي جهان پيرامون احزاب، گروه ها و جريان هاي سياسي در جامعه ما صادق نيست چون حتي خود احزاب و گروه ها تمايلي به مطرح شدن به نام هاي چپ يا راست يا راديكال و محافظه كار و ... را ندارند.

 

منابع و مآخذ

- جناح هاي سياسي در ايران امروز، حجت مرتجي(صادق زيبا كلام)، ناشر، نقش نگار، 1377، تهران

- جناح بندي سياسي در ايران از دهه 60 دوم خرداد 76، سعيد برزين، نشر مركز، 1377، تهران

- اطلاعاتي درباره احزاب و گروه ها و جناح هاي سياسي در ايران امروز، عباس شادلو، نشر گستره، 1379، تهران

- جريان شناسي فرهنگي بعد از انقلاب اسلامي ايران(1380-1357) زير نظر سيد مصطفي ميرسليم، مركز بازشناسي اسلام و ايران، ناشر: انتشارات باز، 1384، تهران

- آرشيو مطبوعات، روزنامه ها و هفته نامه هاي، سلام، بيان، كيهان، صبح، شلمچه، عصر ما و ... در سال هاي 75-74.

 

 

 

بررسي تاريخ و روند شکل گيري احزاب در جهان و ايران به دليل گستردگي بسيار زياد اين احزاب از نظر تنوع در اصول، اهداف، خط و مشي ها و عملکردها و... به هيچ وجه در يک نامه و امثال آن امکان پذير نمي باشد از اين رو به اختصار به بررسي دو جريان عمده در جهان و ايران مي پردازيم:

اصطلاح «چپ و راست» (Left and Right) از مفاهيم مبهم، لغزنده و پرفراز و نشيب در تاريخ و ادبيات سياسى است. خاستگاه اين دو اصطلاح (و همچنين اصطلاح‏هاى هم‏رديف آن مانند چپ‏روى و راست‏روى، جناح چپ و جناح راست و يا دست راستى و دست چپى و ميانه) انقلاب فرانسه است كه در مجلس ملى فرانسه نمايندگان محافظه‏كار طرفدار پادشاهى در سمت راست رئيس مى‏نشستند و نمايندگان جمهورى‏خواه و انقلابى در دست چپ و نمايندگان ميانه رو در وسط كه خود بازتابى از محافظه‏گرايى(Conservatism)، ليبراليسم و راديكاليسم (نظريه‏هاى تندرو) موجود بود. در آن روزگار اين دو اصطلاح معناى روشن و جدا از هم داشت، يعنى چپ به معناى انقلابى بودن و هواداران از دگرگونى و دگرگونى بيشتر بود وراست به معناى مخالفت با هرگونه دگرگونى يا حدودى از بازگشت به گذشته يا بازگشت كلى بود و راست براى كسانى به كار مى‏رفت كه در برابر تاخت و تاز انقلاب فرانسه به نهادهاى پادشاهى از آن نهادها دفاع مى‏كردند.

 

اين اصطلاح به تدريج از بعد از انقلاب فرانسه در ادبيات سياسى غرب رايج شد، به نحوى كه به مرور يكى از محورهاى اساسى در تقسيم‏بندى افراد، جناح‏هاى سياسى و رژيم‏ها به شمار رفته است. در رهگذر بيش از دو قرن كاربرد، هر يك از اين دو اصطلاح معانى متفاوتى به خود گرفتند و چنان فراز و نشيبى از نظر معنايى، پا به پاى پيدايش گرايش‏هاى تازه و گوناگون سياسى و درهم آميختگى گرايش‏ها از دو سو يافته است كه تعيين مرز روشن ميان آن دو ناممكن است زيرا هر يك از اين دو اصطلاح، در معناى وسيع خود چنان گرايش‏ها و گروه‏هاى مختلف و ناهمسازى را در برمى‏گيرند كه جز معنايى بسيار كلى و مبهم از آنها برنمى‏آيد و در مواردى به سختىمى‏توان از تمايز دقيق چپ و راست سخن گفت.

نمود كامل راست‏گرايى را در محافظه‏گرايى و ليبراليسم مى‏توان ديد. همچنين فاشيست‏ها نيز با وجود تفاوت در اصول، از جهت وعديده‏اى جزء راستى‏هاى افراطى محسوب مى‏شوند.

 

نمونه گروه‏هاى چپ نيز سوسياليست‏ها و راديكاليست‏ها هستند. كمونيست‏ها و آنارشيست‏ها نيز كه بر برابرى مطلق تأكيد مى‏كنند جزو چپى‏هاى تندرو به حساب مى‏آيند.

 

T{اصول كلى چپ و راست:}T على‏رغم اختلافها و دگرگونى‏هاى معنايى در اين دو واژه، به طور كلى عقايد اكثر گروه‏هاى چپ را ظاهرا مى‏توان اين‏گونه برشمرد:

 

1- ميل به تغيير شتابان در وضع وجود از لحاظ سياسى، اقتصادى و اجتماعى در جهت ايجاد برابرى و از ميان برداشتن فاصله‏هاى طبقاتى با دخالت هر چه بيشتر دولت در امور اقتصادى و اجتماعى.

 

2- گرايش به ايمان گيتيانه (دنيوى) - ايمان به پيشرفت كمابيش بيكران تاريخ و علم و بشريت - در برابر ايمان دينى و آن جهانى به روى آوردن به عقل و استدلال و داشتن باورهاى فلسفى غيردينى يا ضد دينى.

 

3- گرايش به انترناسيوناليسم در برابر ميهن‏پرستى و ناسيوناليسم.

 

4- تساوى حقوق زن و مرد، اعتقاد به حقوق اقليت‏هاى نژادى و زبانى، طرفدارى از توده‏هاى محروم و كارگران.

 

5- ردّ احترام به سنت (Tradition) و نفى حجيت سنت و دين در برابر عقل و اعتقاد به عقل و عقل‏گرايى (راسيوناليسم).

 

در مقابل «اكثر تفكرات موسوم به راست؛

 

1- مخالف تغييرند و معتقدند كه وضع موجود را تا حد ممكن بايد حفظ كرد و تغييرات انقلابى را بر هم زننده بنياد جامعه مى‏دانند.

به نظر آنها تغييرات ضرورى و اجتناب‏ناپذير بايد در حداقل ممكن و به نحوى بسيار آرام و تدريجى انجام شود.

 

2- اين مشرب بر خلاف چپ‏ها، اغلب نه هوادار دينند و نه لوزما دشمنى خاص با آن دارند و سنت‏ها را به عنوان ميراث عقل جمعى جامعه محترم مى‏شمارند؛ و با حفظ نهادهاى سنتى چون خانواده و كليسا مخالفتى ندارند.

 

3- نابرابرى اجتماعى را امرى طبيعى و لازمه رشد اجتماعى و حذف آن را ناممكن مى‏دانند.

 

4- عقايد ملى‏گرايانه و ميهن‏پرستى در ميان گرايش‏هاى راست شيوع بيشترى دارد. البته نكته قابل توجه اين كه بنا به زمان‏ها و مكان‏هاى مختلف ميزان انتساب هر يك از اصول و انديشه‏هاى ياد شده به چپ و راست تفاوت مى‏كند. براى مثال در بلوك شرق، چپ به كسى اطلاق مى‏شود كه وفادار به انديشه‏هاى ماركسى باشد و يا طبقه سرمايه‏دارى مخالفت كنند.

براي آگاهي بيشتر ر.ک: جامعه شناسي سياسي، حسين بشيريه، نشر ني.

 

اما در ايران:

 

مضافا بر لغزندگى مفهومى اين دو اصطلاح، كاربرد آن براى بيان مرزبنديهاى سياسى ايران نيز ناروشن و نارسا به نظر مى‏رسد. اما با اين وجود و با مسامحه در كاربرد آن، از زمان مشروطه مى‏توان رد پاى ايدئولوژيها و جناح‏هاى چپ و راست را جستجو كرد.

پس از انقلاب اين اصطلاح به تدريج در ادبيّات سياسى ايران رايج شد.

بعد از عزل بنى صدر نيروهاى انقلاب دچار اختلافات داخلى شدند. اين اختلاف به طور مشخص در سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى و حزب جمهورى اسلامى تجلّى كرد و نهايتا به انحلال هر دو تشكّل انجاميد. از آن زمان گرايش‏ها و جناحهاى مخالف با يكديگر، به چپ و راست تقسيم شدند، و اين اصطلاح به تدريج محور تقسيم‏بندى‏هاى سياسى قرار گرفت.

در دوره نخست‏وزيرى مهندس موسوى نيروهاى موسوم به چپ اكثريّت يافتند. اين گروه كه بعدا به چپ سنّتى موسوم شدند، انقلابى، تندرو و راديكال، ضدّ آمريكا و اسرائيل، اصول‏گرا، طرفدار ولايت مطلقه‏ى فقيه، و خواهان اقتصاد بسته و دولتى بودند. در مجلس سوم اكثريّت با اين جناح بود. عمده‏ترين گروههاى طرفدار اين جناح را مجمع روحانيون مبارز، اعضاى سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى، و دفتر تحيكم وحدت تشكيل مى‏دادند.

در مقابل اين جناح، طيفى از نيروهاى سياسى، به راست موسوم شدند. اين گروه ابتدا در حوزه‏ى اقتصاد و سپس در ساير حوزه‏ها با جناح چپ اختلاف پيدا كردند. طيف راست مخالف دخالت گسترده‏ى دولت در اقتصاد بود؛ و در همين زمينه‏ها با دولت مهندس موسوى اختلاف داشت. اين گروه در مجلس چهارم و پنجم اكثريّت را به دست گرفتند. عمده‏ترين گروههايى كه آنها را به نحوى جزو يا جانبدار راست به حساب مى‏آورند عبارتند از:

جامعه روحانيّت مبارز، جامعه‏ى مدرّسين حوزه‏ى علميه‏ى قم، تشكّلهاى اسلامى همسو (يعنى مجموعه‏اى از گروههاى راست، كه مهمترين آنها را جمعيت مؤتلفه و جامعه‏ى اسلامى مهندسان تشكيل مى‏دهد). به طور كلّى اين گروه بر ولايت مطلقه‏ى فقيه، حفظ فرهنگ سنّتى، مديريّت دينى، اقتصاد آزاد و بازار تأكيد دارند.

 

در دوره‏ى رياست جمهورى آقاى هاشمى رفسنجانى دو اصطلاح «چپ مدرن» و «راست مدرن» مطرح شد. چپ مدرن جريانى است كه به هر دليل، به بازنگرى در انديشه‏ها و نظرات خود پرداختند. محصول اين تأمّل، چرخش در بعضى از مواضع راديكال، و اصلاح و تعديل بخشى از شعارها و آرمانهاى اين جناح بود. فضاى باز سياسى و فرهنگى، توسعه‏ى اقتصادى، تنش‏زدايى در سياست خارجى، تسامح و تساهل در عرصه‏ى فرهنگ و سياست جزو شعارهاى چپ مدرن است. اين گروه طرفدار آزادى بيان و گسترش

آزادى‏هاى سياسى محسوب مى‏شوند.

 

در مقابل، در جناح راست نيز تغييراتى پديد آمد؛ و يكى از نتايج آن منشعب شدن جريانى بود كه گاه با عنوان راست مدرن و گاه با نام تكنوكرات‏ها (فن سالاران) و يا مصلحت‏گرايان مطرح مى‏شوند. اين جريان متشكّل از افراد ميانه رو جناحهاى چپ و راست بود؛ كه ديدگاه‏هاى مشتركى با چپ مدرن داشتند؛ و در مجموع معتقد به اصلاحات سياسى، و بخصوص اصلاحات اقتصادى، توسعه‏ى فرهنگى، خصوصى سازى، و مديريّت علمى و كارشناس سالارى‏اند. تعبير تكنوكرات نيز به همين مناسبت است كه اين گروه، مانند تكنوكرات‏ها در كشورهاى غربى بر افتادن امور به دست فن‏شناسان و گسترش علم و پژوهش تأكيد دارند. عمده‏ترين تشكّل اين گروه، كارگزاران سازندگى است كه در مجلس پنجم نقش عمده‏اى ايفا كرد. اين گروه يا گروههاى چپ مدرن در انتخابات رياست جمهورى سال 76 همگرا شدند. اين ائتلاف كه از عمده‏ترين شعارهاى آنها اصلاحات سياسى بود، موقعيت چشمگيرى نيز در انتخابات به دست آورد. امروزه در چپ مدرن نيز بروز و تمايز گرايشهاى تندرو و ميانه رو كاملاً مشهود است.

 

به طور كلى جناح‏بنديهاى سياسى در ايران مرزهاى مشخصى ندارد. گروههاى موسوم به چپ و راست هيچ كدام راهبردها و ديدگاه‏هاى خود را از پيش و به طور شفّاف و تفصيلى در حوزه‏هاى سياسى، اقتصادى و فرهنگى ارائه نكرده‏اند. همچنين ضعف نهادهاى مدنى و احزاب سياسى در هر دو جناح به دليل فقدان سابقه‏ى تشكّلهاى سياسى رسمى و سازمان يافته در ايران مشهود است. تشكّل‏ها غالبا با توجه به زمان خاص ايجاد مى‏گردند؛ و مواضع نيز بر حسب موقعيّت و بسته به فضا و شرايط مستحدث تغيير

مى‏كند. لذا اغلب مى‏توان ترديد و تردّد و نوسان گروهها و افراد سياسى را بين چپ و راست كاملاً مشاهده كرد. از آن جا كه بسيارى از انديشه‏ها و مواضعِ گروهها به طور موقّت و انفعالى طرح ريزى مى‏شوند نمى‏توان به تداوم مواضع سياسى اطمينان داشت. به طور كلّى گذشته از آن چه گفته شد به نظر مى‏رسد اصطلاح چپ و راست همان گونه كه اشاره كرديم براى بيان تفاوتها و سلايق سياسى در ايران مبهم و نارساست، و در صورت كاربرد بايد به تفاوت عميق انديشه‏ها و جناح‏بنديهاى سياسى ميان ايران و غرب توجّه داشت. ابهام و نارسايى اين دو اصطلاح تا حدّى است كه افراطى‏ترين گروه چپ‏رو در ايران را به لحاظ بعضى از اصول فكرى مى‏توان حتّى مشابه با محاظفه‏كاران و راست‏گراهاى غربى دانست. همچنين است در مورد راست‏گرايان. لذا در كاربرد اين اصطلاحات بايد به شرايط سياسى و اجتماعى ايران توجه داشت (ر.ک: فرهنگ واژه ها، عبدالرسول بيات).

اما برخي جناح ها وجود دارند که جناح ميانه معروفند؛ عليرغم ابهامى كه در اين قسمت وجود دارد به صورت مختصر مى‏توان گفت كه در حدود سال 1363 به علت اختلاف نظرهايى كه بين نيروهاى انقلابى در قبال مسائل اقتصادى و بين‏المللى به وجود آمد، جناحى به نام جناح مصلحت‏انديش، يا ملي‏گرا «پراگماتيست» يا ميانه معروف شد. اين جناح در آن دوره با برخى سياست‏هاى راديكال در سطح بين‏الملل مخالفت مى‏كرد و آن را مغاير مصلحت استراتژى جنگ عليه عراق مى‏دانست در اواسط دهه هفتاد جمعيت «كارگزاران سازندگى» مشخص‏ترين گروه انجام يافته جناح ميانه شناخته مى‏شوند. نشريات همشهرى و ايران ارگان‏هاىغيررسمى اين جناح بودند.

 

نكته ديگر اين كه هر چند به برخى از عملكردهاى ليبرالها در مسائل گوناگون اطلاق ميانه‏روى مى‏شود ولى از نظر لغوى چنين معنايى را براى ليبراليسم نيافتيم و اگر منظور شما از اين سؤال بررسى نسبت ميان جناح ليبرال و جناح ميانه در ايران است، با توضيحى كه در مورد جناح ميانه داديم و توضيحاتى كه درباره جناح ليبرال در ايران در پى مى‏آيد به انفكاك و جدايى اين دو پى مى‏بريم.

توضيح آن كه؛ سرآمد جناح ليبرال در ايران، نهضت آزادى مى‏باشد كه براى آشنايى با وضعيت آن، مرورى بر چگونگى پيدايش، اهداف، عملكرد و مواضع آن در برابر انقلاب و اصول و آرمان‏هاى اسلامى و انقلابى لازم است. چنين تحقيقى طبيعتا در اين مختصر نمى‏گنجد، ليكن به اختصار و فشرده، نكاتى را به آگاهى مى‏رساند.

 

1- اين تشكيلات اساسا بر پايه انديشه‏هاى دكتر مصدق و با كسب نظر از وى ريخته شده است. مهندس بازرگان در اين‏باره مى‏گويد: «تشكيلات و پايه‏هاى اصلى نهضت را با كسب نظر از آقاى دكتر مصدق ريخته‏اند...»، (مجله روشنفكر، 25 خرداد سال 40).

در مرامنامه نهضت آمده است: «ما مسلمان، ايرانى، تابع قانون اساسى [زمان شاه] و مصدقى هستيم»، (خط سازش 1/252) بازرگان.

 

2- گرايش دينى و اسلامى در نهضت نقش درجه دوم و ابزارى دارند و مليت گرايى بر آن تقدم و پيشى دارد. بازرگان يكى از تفاوت‏هاى حساس و ظريف بين نهضت آزادى و نيروهاى انقلابى را اين مى‏دانست كه امام و انقلابيون خواستار اسلام و خدمت به دين بودند ولى نهضت آزادى ايران‏گرا بود. گروه اول از امكانات و ابزارهاى موجود در ايران جهت اعتلاى دين استفاده مى‏كردند و گروه دوم دين را وسيله خدمت به ايران و اهداف اساسى خود قرار مى‏دادند.

براى آگاهى بيشتر ر.ك: اطلاعيه نهضت آزادى 27 خرداد 1360 و نيز: خط سازش، ج 1، ص 288.

 

3- نهضت آزادى داراى شيوه‏اى سازشكارانه بوده و هرگز موافق با مبارزه انقلابى و سرنگونى رژيم طاغوت نبوده، بلكه معتقد بود شاه بايد سلطنت كند نه حكومت و هم‏اكنون هم بزرگترين منادى سازش با آمريكا مى‏باشد.

 

4- نهضت آزادى به تدريج در طول حيات خود از روحانيت فاصله گرفت و نه تنها در مسايل سياسى و اجتماعى، بلكه اساسا در دين‏شناسى و تفسير قرآن و فهم دين روى‏كردى گسسته از عالمان و دين‏شناسان برگزيده و به جاى مطالعه در دين از طريق متدلوژى خاص خود به تأويل و تفسير قرآن از طريق تأويل و متدلوژى علوم تجربى و تفسير به رأى پرداخت و بدينوسيله نوعى انديشه التقاطى در دين را رواج داد كه اولين ثمره آن پيدايش سازمان مجاهدين خلق و گرايش آنان به سوى نديشه‏هاى ماركسيستى است. البته در عين حال اين نهضت با روحانيونى مانند مرحوم شريعتمدارى رابطه خود را مستحكم ساخته و او را به عنوان مرجع معرفى مى‏كردند، ولى هرگز حضرت امام را به عنوان مرجع دينى معرفى نكردند.

 

5- در جريان اشغال لانه جاسوسى آمريكا كه در واكنش به توطئه‏هاى آمريكا در براندازى نظام صورت گرفت و پس از افشاى اسناد ارتباط برخى از رهبران نهضت آزادى با آمريكا، مانند بازرگان، يزدى، ميناچى، امير انتظام، سنجابى، نزيه، مقدم مراغه‏اى و قطب‏زاده، نهضت آزادى دانشجويان پيرو خط امام را پيرو خط شيطان خواند، (اسناد نهضت آزادى، ج 11، ص 207).

 

6- در جريان جنگ تحميلى بر عليه انقلاب، نهضت آزادى به جاى پيوستن به صفوف جنگ و مبارزه و يا تشويق مجاهدان جان بر كف، برعكس با دشمنان همسويى نموده و حضرت امام را جنگ طلب معرفى مى‏كردند.

گذشته از اختلافهاى فكرى، عقيدتى و نحوه برداشت از اسلام بين رهبران نهضت آزادى با امام (ره) و نيروهاى انقلاب؛ اختلافهاى سياسى در نحوه اداره حكومت، قضاياى انقلاب و حوادث سياسى پس از انقلاب سبب گرديد كه هر روز جدايى و اختلاف بين امام(ره) و نيروهاى انقلاب با نهضت آزادى و رهبران آن در قالب دولت موقت بيشتر شود.

 

در اين جا به برخى از اين اختلافها اشاره مى‏نماييم:

 

1ـ عدم توجه بازرگان به فرمان نخست وزيرى حضرت امام(ره) مبنى بر استفاده از تمام نيروها و پرهيز از انتخاب اعضاى كابينه از يك گرايش سياسى و گروهى خاص؛ اين اقدام سبب گرديد كه نيروهاى حزب الله، به مخالفت با بازرگان برخاسته و عمل او را غير قابل تحمل قلمداد نمايند.

 

2ـ امام (ره) نوع حكومت را جمهورى اسلامى مطرح نمودند؛ اما بازرگان و نهضتى‏ها بر حكومت جمهورى دموكراتيك تاكيد داشتند. پس از تصويب جمهورى اسلامى،در 12 فروردين 1358 توسط مردم و بعدها تصريح قانون اساسى، بر كلمه جمهورى اسلامى و تاييد مردم؛ نهضتى‏ها حتى تا زمان حال نيز، در فراق حكومت دموكراتيك (جمهورى دموكراتيك) سوگوار هستند و اين اختلافِ برداشت بازرگان و نهضتى‏ها در مقابل امام (ره) و انقلابيون درباره جمهورى اسلامى، شكافى عميق براى آغاز اختلافها محسوب مى‏شد.

 

3ـ مخالفت بازرگان و نهضتى‏ها با مجلس خبرگان و تأكيد و ارائه طرح تشكيل مجلس مؤسسان به جاى آن؛ اين طرح با مخالفت صريح امام، به شكست انجاميد.

 

4ـ مخالفت با اصل ولايت و حاكميت فقيه و فقه در جمهورى اسلامى ايران.

 

5 ـ مخالفت با برخى از اصول حقوقى و جزايى اسلام، مانند اصل قصاص و يا حدود و... به دليل مغايرت با حقوق بشر و سازمان‏هاى جزايى بين‏المللى!

 

6ـ مخالفت با شعار صدور انقلاب.

 

7ـ مخالفت با حمايت از نهضت‏هاى آزادى‏بخش.

 

8 ـ مخالفت با چگونگى برخورد با ضد انقلاب و نيز مخالفت با اعدام سران رژيم گذشته.

 

9ـ مخالفت بر سر چگونگى ارتباط و برخورد با آمريكا و نيز مخالفت با اشغال لانه جاسوسى آمريكا كه در نهايت، سبب استعفاى بازرگان و انحلال دولت موقت گرديد.

 

10ـ اختلاف بر سر تفسير سياست نه شرقى و نه غربى امام(ره)؛ ( بازرگان از اين سياست امام، برداشت موازنه منفى دكتر مصدق را داشت).

 

11ـ مخالفت رهبران نهضت آزادى و دولت موقت با سپاه پاسداران، كميته‏ها و نهادهاى انقلابى.

 

12ـ ملاقات وزير امور خارجه دولت موقت ـ دكتر ابراهيم يزدى ـ با برژيسنكى، مشاور امنيت ملى كارتر، رئيس جمهور وقت آمريكا، سبب گرديد كه نيروهاى انقلابى به مخالفت صريح با اين جريان برخيزند؛ چرا كه اين ملاقات‏ها سبب خرد شدن چهره ضد استكبارى جمهورى اسلامى مى‏گرديد.

 

13ـ شركت برخى از نهضتى‏ها، مانند قطب زاده، امير انتظام و ديگران در كودتاى طبس و نوژه.

 

با توجه به وجود چنين اختلافهايى بين امام، نيروهاى انقلابى و حزب الله با رهبران نهضت آزادى، دولت موقت، ملى گرايان و ليبرال‏ها؛ موفقيت و پيروزى با امام(ره) و نيروهاى انقلابى بود، و پس از طى يك بحران، نهضت آزادى، بازرگان و ياران و هواداران او به صورت رسمى از صحنه حكومت ،قدرت و سياست بركنار شدند.

 

اما اين پايان كار نهضت آزادى نبود؛ زيرا پس از قضاياى دولت موقت و بركنارى جناح ميانه‏روى ليبرال از صحنه سياسى كشور و حاكميت رسمى حزب الله بر كشور از سال 1360، نهضت آزادى رفته رفته از انقلاب، امام و نيروهاى انقلاب دور گشته و تبديل به يك نيروى اپوزيسيون شد و به نوعى در وحدت تاكتيكى و عملى به نيروهاى ضد انقلاب و منافقين نزديك شد و اين نزديكى تا آن جا ادامه يافت كه اعلاميه‏ها و سخنرانى‏هاى رهبران نهضت در روزنامه‏ها، مجلات و راديو و تلويزيونِ ضد انقلاب عراق و آمريكا پخش مى‏گرديد. گرچه نهضت آزادى با ديگر نيروهاى ضد انقلاب، اعم از چپ و راست، داراى اختلاف فكرى و بينشى بود، اما داشتن هدف مشترك، يعنى مقابله و مخالفت با انقلاب و رهبران آن و به خصوص روحانيت، همه نيروهاى اپوزيسيون را در عمل، به مواضع واحد و مشترك رسانيد. بنابر اين، در اين مواضع مشترك، نهضت آزادى، در كنار منافقين، ملى گرايان، سلطنت‏طلب‏ها، توده‏اى‏ها و ديگر

چپى‏ها قرار گرفت. البته بايد انصاف داد كه اگر نهضت آزادى در مقابله با رژيم گذشته به مبارزه مسلحانه اعتقادى نداشت، در مقابله باجمهورى اسلامى نيز بر عقيده خود ثابت قدم مانده و به روش مبارزه مسلحانه مجهز نشد و تنها به مبارزه سياسى بر ضد جمهورى اسلامى پرداخت.

 

برخى از ويژگى‏هاى فكرى نهضت آزادى عبارت است از:

 

1ـ شيفته و مجذوب فرهنگ و تمدن مغرب زمين.

2ـ گرايش و تمايل به ارتباط با آمريكا و غرب.

3ـ اعتقاد به اصالت فرد و آزادى‏هاى فردى.

4ـ علم گرايى و تأكيد بر علوم تجربى و حسى و بى اعتنايى به علوم عقلى و فلسفى.

5 ـ تفسير علمى، تجربى و حسى از قرآن، روايات و متون دينى و تأكيد بر روش تجربى در فهم متون دينى.

6ـ اعتقاد به دين و مذهب، به عنوان امرى فردى، جزيى و تجربى.

7ـ اعتقاد به جدايى دين از سياست (به خصوص پس از حوادث سال‏هاى بعد از انقلاب)

8 ـ نفى حكومت دينى و نظام ولايت فقيه.

9ـ پيروى از انديشه‏هاى دكتر مصدق در عرصه سياست و حكومت.

10ـ پيروى از انديشه تسامح و تساهل در تمام ابعاد و اعتقاد به مدارا و مديريت علمى در مقابل مديريت فقهى.

11ـ ملى گرايى و ناسيوناليسم افراطى و اعتقاد به مليت و ايران، در مقابل اسلام و به عبارت ديگر تقدم ايران بر اسلام.

12ـ اعتقاد به دموكراسى و آزادى به شيوه غربى.

 

 

در پايان لازم به ذكر است كه حضرت امام(ره) طى نامه‏اى به وزير كشور وقت (آقاى محتشمى) نوشتند:

بسم الله الرحمن الرحيم

جناب حجت الاسلام آقاى محتشمى، وزير محترم كشور، ايده الله تعالى

در موضوع نهضت به اصطلاح آزادى، مسايل فراوانى است كه بررسى آن محتاج به وقت زياد است. آن چه بايد اجمالاً گفت، آن است كه پرونده اين نهضت و همين طور عملكرد آن در دولت موقت اول انقلاب، شهادت مى‏دهد كه نهضت به اصطلاح آزادى، طرفدار جدى وابستگى كشور ايران به آمريكا است و در اين باره از هيچ كوششى فروگذار نكرده است و حمل به صحت اگر داشته باشد آن است كه شايد آمريكاى جهان خوار را ـ كه هر چه بدبختى ملت مظلوم ايران و ساير ملت‏هاى تحت سلطه او دارند از ستم كارى اوست ـ بهتر از شوروى ملحد مى‏دانند و اين از اشتباهات آن‏ها است.

در هر صورت به حسب اين پرونده‏هاى قطور و نيز ملاقات‏هاى مكرر اعضاى نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمريكا و به حسب آن چه من مشاهده كردم از انحرافات آن‏ها كه اگر خداى متعالى عنايت نفرموده بود و مدتى در حكومت موقت باقى مانده بودند، ملت‏هاى مظلوم، به ويژه ملت عزيز ما، اكنون در زير چنگال امريكا و مستشاران او دست و پا مى‏زدند و اسلام عزيز چنان سيلى از اين ستمكاران مى‏خورد كه قرن‏ها سر بلند نمى‏كرد و به حسب امور بسيار ديگر، نهضت به اصطلاح آزادى، صلاحيت براى هيچ امرى از امور دولتى يا قانون گذارى يا قضايى را ندارند و ضرر آن‏ها به اعتبار آن كه متظاهر به اسلام هستند و با اين حربه جوانان عزيز ما را منحرف خواهند كرد و نيز با دخالت بى مورد در تفسير قرآن كريم و احاديث شريفه و تأويل‏هاى جاهلانه، موجب فساد عظيم ممكن است شوند، از ضرر گروهك‏هاى ديگر حتى منافقين ـ اين فرزندان عزيز مهندس بازرگان ـ بيشتر و بالاتر است.

نهضت آزادى و افراد آن، از اسلام اطلاعى ندارند و با فقه اسلامى آشنا نيستند، از اين جهت، گفتارها و نوشتارهاى آن‏ها كه منتشر كرده‏اند مستلزم آن است كه دستورات حضرت مولى الموالى، اميرالمؤمنين، را در نصب ولات و اجراى تعزيرات حكومتى كه گاهى بر خلاف احكام اوليه و ثانويه اسلام است، برخلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را ـ نعوذ بالله ـ تخطئه، بلكه مرتد بدانند و يا آن كه همه اين امور را از وحى الهى بدانند كه آن هم بر خلاف ضرورت اسلام است. نتيجه آن كه نهضت به اصطلاح آزادى و افراد آن چون موجب گمراهى بسيارى از كسانى كه بى اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند مى‏گردند، بايد با آن‏ها برخورد قاطعانه شود و نبايد رسميت داشته باشند.

والسلام على من اتبع الهدى.

توفيق جناب عالى را از خداوند تعالى خواستارم

روح الله الموسوى الخمينى

جهت آگاهى بيشتر ر.ك:

1- اشاراتى درباره ليبراليسم در ايران، شهريار زرشناس، انتشارات كيهان، چاپ اول 1378

2- جريان‏ها و جنبش‏هاى مذهبى سياسى ايران، سال‏هاى 1320 - 1357، رسول جعفريان، نشر پژوهشگاه فرهنگى و انديشه اسلامى، چاپ دوم، 1381 (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبري، كد: 1/100102540)

 

 

Tags:

  • برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

دو جريان اصلي كشور يعني اصولگرا و اصلاح طلب هر كدام چه نوع طرز تفكر و اعتقادي دارند؟

 

 

شكل گيرى گروههاى اصولگرا و اصلاح طلب وصف بندى اين دو جبهه به طور منسجم به قبل انتخابات نهمين دوره رياست جمهورى باز مى گردد هر چند پيش از آن هم بحث اصلاح طلبى و اصولگرايى مطرح بوده است اما شكل گيرى منسجم اين گروهها و ائتلاف گروههاى همسو در اين عناوين و صف بندى اين دو تفكر و جريان به انتخابات نهمين دوره رياست جمهورى بر مى گردد . در جريان انتخابات نهمين دوره رياست جمهورى عملا گروههاى سياسى و جريانات سياسى به سمت ائتلاف در سايه دو جبهه اصولگراو اصلاح طلب پيش رفتند ، جبهه اصولگراشامل جامعه روحانيت مبارز ، جبهه پيروان خط امام و رهبرى و آبادگران و گروههاى همسو با آن و جبهه اصلاح طلبان شامل جامعه روحانيون مبارز ، جبهه مشاركت و گروههاى موسوم به جبهه دوم خرداد و تشكل هاى همسو مى باشد البته پس از انتخابات رياست جمهورى و در آستانه انتخابات دوره هشتم مجلس شوراى اسلامى گروههاى در اين ميان تحت عنوان اصولگرايان اصلاح طلب و اصولگرايان تحول خواه شكل گرفتند . ولى رقابت اصلى به همان دو جريان اصلى باز مى گردد .

 

« مهم ترين مبانى فكرى گروههاى اصولگرا »

 

مهم ترين ديدگاههاى جبهه اصولگرا عبارتند از : توجه ويژه به ارزشها و اصول اسلامى و انقلابى و محور قرار دادن آن در تصميم گيرى ها ، عدالت محورى و رفع محروميت ها وتبعيض ها و توزيع عادلانه منابع كشور و پايه ريزى اقتصاد عدالت محور ، خدمتگزارى بى منت و مهر ورزى و در عرصه سياست خارجى محور قرار دادن اصول و ارزشهاى انقلاب ، تامين منافع ملى و كوتاه نيامدن در برابر زيادى خواهى هاى قدرتهاى بزرگ .

مقام معظم رهبرى ضمن تبيين ملاك اصولگرايى فرمودند : « هر كس و هر جريانى كه به مبانى انقلاب علاقه مند و پايبند و هر نامى كه داشته باشد جزو اصولگرايان است » ( بيانات مقام معظم رهبرى در جمع مسئولان و كارگزاران نظام , 85 / 3 / 29 ) . ايشان مهم ترين شاخصه هاى اصول گرايى را در اين موارد بيان فرمودند : 1 - شاخصه اول ، عدالت خواهى و عدالت گسترى كه به زبان ، ساده است ، اما در عمل ، كار بسيار دشوارى است و مقدمات بسيارى لازم دارد .

 

2 - شاخصه دوم ، فساد ستيزى است . سلامت اعتقادى و اخلاقى مسئولان كشور به خصوص مسئولان عالى رتبه ، در سطح دولت و معاونين و از اين قبيل ، بسيار مهم است و شاخصه ديگرى است كه از لحاظ اعتقادى و اخلاقى ، اشخاص سالمى باشند .

 

3 - از ديگر شاخصه هاى مهم اصول گرايى ، اعتزاز به اسلام است . ما بايد به اسلام ، اعتزاز داشته باشيم . آن چه را كه اسلام به ما آموخته ، اگر ما درست ياد گرفته باشيم و دچار كج فكرى ، انحراف و غلط فهمى نشده باشيم ، چيزى است كه بايد به آن افتخار كنيم . 4

 

4 - ساده زيستى و مردم گرايى ، شاخصه ديگرى است كه بايد به آن توجه شود

.

5 - يكى ديگر از اين شاخصه ها ، تواضع و نغلتيدن در گرداب غرور است كه لازمه اصول گرايى به شمار مى رود

.

6 - از ديگر شاخصه ها مى توان به اجتناب از اسراف و ريخت و پاش اشاره كرد .

 

7 - خردگرايى و تدبير و حكمت در تصميم گيرى و عمل ، از شاخصه هاى مهم و مورد احتياج است .

 

8 - مسئوليت پذيرى و پاسخ گويى ، نيز از ديگر شاخصه هاست . يعنى پذيرش مسئوليت كارهايى كه بر عهده گرفته ايم . بايد احساس مسئوليت كرد .

 

9 - اهتمام به علم و پيشرفت علمى است . علم كه وسيله رشد ملى ، بشرى ، انسانى و اوج گرفتن در محيط عام بشريت است جزو چيزهاى لازم است و بايد به آن اهتمام شود .

 

10 - يكى ديگر از شاخصه هاى اصول گرايى كه جزو پايه هاى اصول گرايى به شمار مى رود ، سعه صدر و تحمل مخالف است .

 

11 - اجتناب از هواهاى نفس چه هواى نفس شخصى و چه هواى نفس گروهى .

 

12 - شايسته سالارى ،

 

13 - نظارت بر عملكرد زير مجموعه

 

14 - تلاش بى وقفه براى اين خدمات

 

15 - قانون گرايى

 

16 - شجاعت و قاطعيت در بيان و اعمال آن چه حق است ، نيز از ديگر شاخصه هاى اصول گرايى به شمار مى رود . ( بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار با اعضاى هيئت دولت ، / 6 / 6 85 )

 

« مهمترين مبانى فكرى گروههاى اصلاحات »

 

مهمترين ديدگاهها و مبانى فكرى گروههاى اصلاحات را مى توان در اين موارد برشمرد محور قرار دادن اصلاح و تحول ، قانون گرايى ، شايسته سالارى ، افزايش تطبيق پذيرى نظام يا خواست ها و اهداف و . . .

مقام معظم رهبرى با توجه به ضرورت اصلاح در جامعه به منظور برطرف نمودن مفاسد در ابعاد مختلف ، به منظور منحرف نشدن اين جريان ، شاخصه هاى اصلاحات حقيقى و انقلابى را برشمرده و تفاوت هاى آن را با اصلاحات غير حقيقى و به تعبير ايشان اصلاحات آمريكايى را تبيين نمودند كه به برخى از مهم ترين شاخصه ها و الزامات اصلاحات حقيقى از ديدگاه ايشان اشاره مى كنيم

 

1 - ارزش محورى و رعايت ارزشها و اصول اسلام و انقلاب آ اگر كسانى بيايند با عدم اعتقاد به اساس ارزشها ، دم از تحول بزنند ، معلوم است كه تحول مورد نظر آنها ، يعنى تحول نظام اسلامى به نظام غير اسلامى ، تحول مورد نظر آنها يعنى حذف نام اسلام ، حذف حقيقت اسلام . . . اين همان اصلاحات آمريكايى است . » ( چشمه هميشه جارى ، دفتر سياسى سازمان عقيدتى سياسى ناجا ، بيانات مقام معظم رهبرى ، 79 / 2 / 23 ، ص 23 )

 

2 - تعريف دقيق اصلاحات « اصلاحات بايد تعريف بشود بايد تعريف مشخصى از اصلاحات به وجود بيايد تا ترسيم آن چهره و وضعيتى كه ما در نهايت جاده اصلاحات مى خواهيم به آن برسيم ، براى همه آسان بشود . » ( روزنامه كيهان ، 79 / 1 / 29 )

 

3 - سامان مندى اصلاحات « اصلاحات بايد از يك مركز مقتدر و خويشتندار هدايت بشود تا دچار بى رويگى نشود . . . بايد مركزى هوشيار ، مقتدر و خويشتندار وجود داشته باشد كه نگذارد به آن حركتى كه مى خواهد انجام بگيرد ، شتاب بيش از حد مفيد داده بشود . كار با ميزان و به طور صحيح انجام بگيرد . » ( منشور اصلاحات ، رهنمودهاى رهبر معظم انقلاب اسلامى در جمع كارگزاران نظام 79 / 4 / 19 ، سازمان تبليغات اسلامى ، 1379 ، ص 57 - 58 ) 4 - قانونمندى « ساختار قانون اساسى بايستى به طور كامل در اصلاحات حفظ بشود . » ( چشمه هميشه جارى ، پيشين ، ص 14 )

 

5 - جامعيت « اصلاحات بايد در همه مناطق مربوط به زندگى جامعه صورت بگيرد » ( چشمه هميشه جارى ، پيشين ، ص 42 )

 

6 - تحمل و پرهيز از خشونت « البته اختلاف به وجود مى آيد اما اين اختلاف مهم نيست . ممكن است آن كسانى كه به ارزشها بيشتر توجه دارند ، به آن كسانى كه به تحول بيشتر توجه دارند ، بتازند كه شما به ارزشها بى اعتنايى و بى احترامى مى كنيد . يا كسانى كه به تحول اهميت بيشترى مى دهند به كسانى كه به تحول كمتر توجه مى كنند ، بگويند شما به پيشرفت و ترقى و به جلو رفتن اعتنايى نداريد . . . بايد همديگر را تحمل و قبول كنند . . . دعوا نبايد باشد » ( چشمه هميشه جارى ، پيشين ، ص 41 )

 

متاسفانه جريان اصلاحات اين رهنمودها را راهنماى خويش نساخته و به دليل نفوذ انديشه هاى مخالف با مبانى اسلام و انقلاب و روشنفكران غرب زده و حاكميت روحيه تسامح و تساهل و شتاب زدگى به بيراهه رفته و دچار انحراف گرديد و به جاى همت گماردن به اصلاح مفاسد واقعى كشور و نيازهاى حقيقى مردم ، فرصت ها صرف جناح بازيهاى سياسى و طرح مطالب نا همخوان با ارزشها گرديد و نتوانست توفيقى در اين راه بدست آورد .

البته مقام معظم رهبرى اين صف بندى اصلاح طلب و اصولگرا را قبول نداشته و در اين باره فرمودند :

« بنده دعواى اصلاح طلب و اصولگرا را هم قبول ندارم من اين تقسيم بندى را غلط مى دانم نقطه مقابل اصولگرا ، اصلاح طلب نيست ، نقطه مقابل اصلاح طلب ، اصولگرا نيست نقطه مقابل اصولگرا آدم بى اصول و لاابالى است آدمى كه به هيچ اصلى معتقد نيست آدم هرهرى مذهب است . . . نقطه مقابل اصلاح طلبى افساد است بنده معتقد به اصولگراى اصلاح طلبم اصول متين و متقنى كه از مبانى معرفتى اسلام برخاسته با اصلاح روش ها به صورت روز به روز و نو به نو . . . » ( بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار با اساتيد و دانشجويان دانشگاههاى استان كرمان 84 / 2 / 19 ) براى آگاهى بيشتر به منابع زير مراجعه شود كتاب جريان شناسى در ايران , على دارابى , تهران : پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى , 1388 - فصلنامه كتاب نقد ، سال 4 ، شماره 16 ، اصلاحات - منشور دولت اسلامى ، باز خوانى مواضع و انتظارات مقام معظم رهبرى از قوه مجريه در 16 سال گذشته ، دفتر جريان شناسى تاريخ معاصر ، قم : هماى غدير ، . 1384

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

: 1- اصلاح طلب و اصول گرا يعني چه؟( چه تفكراتي دارند) 2- احزاب زير مجموعه اينها كدام احزاب هستند، لطفا سوالات را كامل پاسخ دهيد.

 

بررسى زمينه ها و اهداف مطرح شدن اصلاحات در جامعه:

 

اصل موضوع اصلاح و اصلاح طلبى از آموزه هاى دينى و اسلامى محسوب مى شود و از ديدگاه منابع اسلامى در ذات دين قرار دارد و از اركان هويت دينى است. انقلاب اسلامى ايران هم كه الهام گرفته از آموزه هاى دينى مى باشد در ذات و جوهر خويش به اصلاح امر مى كند. و اين امر پيوسته توسط برخى از مسؤولين نظام، از جمله متأسفانه رهبرى مورد تأكيد و توجه بوده است. در واقع اين يك امر طبيعى است كه هر سيستمى براى حفظ بقاى خود و ادامه كاركردها و رسيدن به اهداف موردنظر، نياز به نوعى باز توليد در عناصر معيوب و كاركردهاى ناقص خود دارد. در غير اين صورت عناصر و كاركردهاى معيوب به تمام سيستم سرايت كرده و كل نظام را مختل مى نمايد. انقلاب اسلامى ايران كه به عنوان اصلاح گسترده و فراگير در كاركردها و در ساختار سياسى نظام قبل به رهبرى حضرت امام(ره) روى داد يك پديده دفعى نيست، بلكه يك امر تدريجى مى باشد، يك مرحله انقلاب كه تغيير نظام و ساختار سياسى رژيم قبل بود، دفعى بود و تمام شد اما تغيير و اصلاح در كاركردها امرى تدريجى و در بستر زمان بايد روى دهد و تحقق كامل انقلاب به آن است كه بخش هاى تحول نيافته، اصلاح و كاستى ها برطرف گردند، در انتخابات هفتم رياست جمهورى، آقاى خاتمى شعارهايى از قبيل تحقق جامعه مدنى، كثرت گرايى، آزادى بيان، قانون گرايى و حقوق شهروندى را مطرح كردند و اين در حالى بود كه مفهوم اصلاحات در ادبيات سياسى كشور چندان تداول نداشت. از همان روز اول، مطبوعات خارج از كشور (غربى و شرقى) اصطلاح رفورميسم را به اين حركت مى دادند و آقاى خاتمى را به عنوان يك رفورميست مورد خطاب قرار مى دادند دو سال طول مى كشيد كه اصطلاح رفورم وارد ادبيات روزنامه اى كشور شد و قرائت هاى مختلفى از آن صورت گرفت كه دو پايگاه را مى توان تعريف كرد:

 

پايگاه اول: مبتنى بر سكولار كردن حكومت است. اين قرائت كه متعلق به يك اقليت خاص و جمعى از روشنفكران كشور كه در رقابت هاى سياسى ميدان دار مفهوم دادن به اين كلمه ها شوند. اصلاحات براى اينان پروسه اى است كه بايد از حكومت اسلام زدايى كرد و براى اصلاحات مفاهيم جديدى مانند كثرت گرايى در قرائت هاى دينى را مطرح مى كنند. پايگاه دوّم، مبتنى بر كارآمدتر كردن حكومت مى باشد كه ريشه اش استقبال گسترده مردم از آقاى خاتمى بود كه مردم دو نكته مهم را در انتخابات بيان كردند يكى تولاّى مردم به نظام بود كه در انتخابات اركان آن شركت كردند و دوم، تقاضاى مقدارى تحوّل بود مى خواستند نظامشان كارآمدتر شود مقام معظم رهبرى اهداف اصلى اصلاحات را متوجه رفع سه معضل بزرگ فقر، فساد، و تبعيض و بى عدالتى مى دانند و با ذكرعينى مجموعه اى گسترده از نابسامانى هاى اجتماعى، اقتصادى و اصلاحات را ناظر بر حل اين معضلات به شمار مى آورند. (ر.ك: به «پرچمداران اصلاحات» كيهان ش 16859 ص 2) از نظر رياست محترم جمهورى، اصلاح گرى بايد بر پايه هاى ديندارى، معنويت و تقويت نظارت مردم

استوار بوده و اصلاح واقعى بايد در مبنا و چارچوب بزرگترين دستاورد انقلاب يعنى قانون اساسى باشد (ر. ك: اطلاعات، 6/2/1379 شماره 21893) مقام معظم رهبرى بر تفكيك ميان دو الگوى متفاوت از اصلاح طلبى تأكيد دارند «اصلاحات يا اصلاحات انقلابى و اسلامى و ايمانى است كه همه مسؤولان كشور، مردم مؤمن و صاحب نظران با اين اصلاحات موافقند و يا اصلاحات آمريكايى است كه همه مسؤولان كشور، مردم مؤمن و همه آحاد هوشيار ملّت با آن مخالفند»، (رهنمودهاى مقام معظم رهبرى در جمع كارگزاران نظام، 19/4/79). دشمنان انقلاب اسلامى به خصوص آمريكا با تجربه مثبتى كه از انجام اصلاحات آمريكائى توسط گورباچف در شوروى سابق كه منجر به فروپاشى آن شد، داشتند تلاش نمودند تا با تمسك به تبليغات گسترده و استفاده از عناصر داخل خود و مطبوعات وابسته چنين القاء كنند كه اين نظام احتياج به اصلاحات دارد و با سوء استفاده از اين شعار تمامى اركان نظام ج. ا.ا. از قانون اساسى گرفته تا ساير نهادهاى انقلابى را مورد هجوم خود قرار داده و انجام اصلاحات در ايران را به معناى تكيه بر جمهوريت نظام و كنار گذاشتن اسلاميت نظام ترويج نمودند و با استفاده از فضاى باز بوجود آمده از دوم خرداد، استراتژى استحاله تدريجى نظام را از طريق انجام مكانيزم اصلاحات و در نتيجه تغيير در ساختار نظام را دنبال كردند ولى اين نقشه شوم با تيزبينى دقيق مقام معظم رهبرى افشا شد. ايشان در سخنانى كه در 19 تير ماه 1379 در جمع كارگزاران نظام ايراد نمودند بر اين نكته تأكيد فرمودند كه «ما مخالف اصلاحات نيستيم بلكه اصلاحات لازم و مطابق نياز كشور و منطبق بر روح انقلاب و اسلام مى باشد... اگر اصلاح به صورت نو به نو انجام نگيرد نظام فاسد خواهد شد و به بيراهه خواهد رفت اصل اصلاحات يك كار لازم است وبايد انجام بگيرد وقتى اصلاحات انجام نشود برخى از نتايجى كه ما امروز با آنها دست بگريبانيم پيش مى آيد، توزيع ثروت ناعادلانه مى شود، نوكيسه گان بى رحم بر نظام اقتصادى جامعه مسلط مى شوند فقر گسترش پيدا مى كند زندگى سخت مى شود و مغزها فرار مى كنند...». هدف اصلى مقام معظم رهبرى افشاى دست هاى پنهان و آشكارى بود كه در مرحله مشابه سازى اوضاع ايران با شوروى سابق براساس طرح آمريكا و دقيقاً با انگيزه فروپاشى نظام جمهورى اسلامى وارد عمل شده اند.

عقايد وديدگاهها :

 

اين جريان كه توسط روشنفكران و تحصيل كردگان تحت تأثير فرهنگ غربي تعقيب مي شود، معتقد به ضرورت مدرنيزاسيون در ايران يا ساير كشورهاي اسلامي مي باشد. و از سوي ديگر به تعارض بافت مذهبي _ سنتي جامعه ايران و ديگر جوامع اسلامي با مقتضيات مدرنيته آگاهند. اين گروه به جاي توليد علم بومي با استفاده از تجربه هاي خوب و بد جهان غرب خواستار اصلاح يا رفورميسم مذهبي و به عبارت ديگر ارائه قرائني از دين كه سازگار با مباني مدرنيته باشد به عنوان پيش بنياد تجدد در ايران مي باشند.

 

نكته مهم قابل توجه اين جاست كه تجدد ديني و رفورميسم مذهبي كه توسط اين طبقه ترويج مي گردد، بر خلاف رفورميسم اروپا، هرگز خواسته بومي يا مطالبه خود جوش مردم نبود. مردم اروپا در نهضت رفورميسم ابتداء در پي حذف سلطه استبدادي كليسا آمرزش نامه فروشي و عقل ناپذيري برخي آموزه هاي كليسا بودند ليكن اين سير به حذف دين از صحنه اجتماع و سكولاريزاسيون جامعه انجاميد. ولي مسلمانان ايران، برخلاف مسيحيان اروپايي به متوليان دين خود، خصوصا به خاطر ويژگي هاي علمي و شخصيتي مربوط به دنيا گريزشان و تفاوت هاي اساسي بين نهاد روحانيت و ديگر نهادهاي ديني اسلام با كليسا و همچنين ويژگي هاي آييني مربوط به عقل پذيري آموزه هاي اسلامي، و انعطاف پذيري آنها در پروسه اجتهاد _كه موجب انطباق احكام ديني در برابر مقتضيات زمان و مكان مي شود_ اعتماد كامل دارند. همچنين كتاب آسماني پيراسته از تحريف و شواهد تاريخي اين خوش بيني و اعتماد را تثبيت مي نمايد. از اين رو نهضت هاي تارخي و اصيل مسلمانان ايراني هرگز به عنصري از عناصر و داعيه هاي روشنفكران تجددگرا، آميخته نشده است.

 

عمده ترين ويژگي هاي رفورميسم غربگرايانه را در امور زير مي توان يافت:

1. شخصي سازي دين

2. گرايش به پلوراليسم ديني و نفي برتري اسلام بر ديگر اديان

3. سكولاريزاسيون و جداسازي دين از جامعه و سياست

4. تثبيت قرائت پذيري دين

5. نفي مرجعيت ديني عالمان و متخصصان دين شناس

6. شناورسازي معارف ديني و نسبي انگاري آن و ... . روشنفكران تجددگرا بر اصلاح دين به معناي «عصري شدن معرفت ديني» و يا «التقاط تجدد با اسلام» به عنوان ضرورت وارداتي و پيش قراول مدرنيته بر آن پاي مي فشردند. ليكن آنان از يك سو ناگزير از پذيرش جايگاه تعيين كننده و نقش مؤثر دين در جهت يابي سلوك اجتماعي جامعه دين مدار و دين باور ايران هستند و از سوي ديگر فرايندهاي اصلاحي آنان به دليل تعارض ماهوي مباني ديني با مباني مدرنيته آنان را گرفتار پارادوكسي حل نشدني كرده است. اين تعارض دو جانبه سبب مي شود كه اين افراد براي نيل به تجدد و به منظور بهره گيري از زبان دين و نقش مؤثر آن در سلوك مردم، خواستار تغيير و رفورم دين در جهت هماهنگي با مقتضيات مدرنيته شوند. جهت آگاهي بيشتر نگا: فرهنگ واژه ها، عبدالرسول بيات، قم، نشر مؤسسه انديشه و فرهنگ ديني، 1381.

 

جريان شناسي :

 

جبهه دوم خرداد، روند شكل گيري وافول آن با تاكيد بر نقش احزاب

 

 

مهمترين نتيجه در تحولات سياسي دوران توسعه اقتصادي كشور و شرايط پس از جنگ تجزيه گروه سياسي اكثريت (حزب حاكم ) جامعه روحانيت مبارز و تشكل هاي همسو بود كه ابتدا مجمع روحانيون و سپس كارگزاران سازندگي از آن جدا شده و پس از اتحاد با يكديگر از ائتلاف با ديگر گروههاي همسو با جناح چپ و حتي گروههاي خارج از حاكميت وارد ائتلاف گرديده كه به حذف جناح اكثريت از عرصه سياسي در دو گام رياست جمهوري و مجلس ششم انجاميد. اگرچه گروههاي پيروز (18 گروه ) در نخستين اقدامهاي خود جبهه اي تحت عنوان دوم خرداد ايجاد نمودند اما از آنجا كه طيف هاي شركت كننده در اين ائتلاف هر يك با مقاصد خاصي وارد شده و تنها وجه اشتراك آن ها حذف جناح مقابل بود لذا پس از دستيابي به هدف مشكلاتشان آغاز شد كه در نتيجه آن جبهه دوم خرداد را به حداقل سه گروه تقسيم كرد:

 

 

1ـ گروههاي خارج از حاكميت كه با استشمام بوهاي خوش دندان هاي طمع خويش را براي تغيير نظام تيز كرده بودند. اين گروه بسرعت اميدهاي خود را بر باد رفته يافت و جهت چاره جويي اقدام به برگزاري جلساتي تحت عنوان «براندازي سياسي » نظام كرد.

 

2ـ گروهي عمل گرايان كه صرفاً جهت سهيم شدن در قدرت عليرغم پرداخت هزينه فراوان ، از آن جا كه هدف آن ها براي ساير گروههاي موتلف نيز مشخص شده بود راهي جز ترك اجباري صحنه را نداشت از همين رو نخستين گروهي كه مورد بي مهري تازه به قدرت رسيده ها واقع گرديد حزب كارگزاران سازندگي بود.

 

3ـ گروهي كه اهدافي متفاوت از قواعد بازي سياسي در چارچوب نظام را دنبال مي كرد و با نيم نگاهي به بيرون پروژه فتح سنگر به سنگر را تا رسيدن به تمامي مراكز قدرت دنبال مي نمود اين گروه كه به افراطيون دوم خرداد موسوم شدند پس از ناكاميهاي پي در پي در جهت دستيابي به مقاصد خويش ، سخن از تغيير قانون اساسي رانده و به شكستن خطوط قرمز نظام پرداختند. افراط گري اين طيف در تقابل با ارزشهاي اسلامي ، سكولاريزه كردن جامعه و ايجاد رابطه با آمريكا بسرعت با عدم اقبال عمومي مواجه گرديد و سبب شد تا ساير گروههاي همسو با آن ها نيز مطرود مردم قرار گيرند.

 

4ـ گروه سوم شامل طيف سنتي جبهه دوم خرداد مي گرديد كه عليرغم تمايل به اعاده حيثيت چپ عملاً كاري از پيش نبرد و بخشي از توان خود را مصروف جلوگيري از مشي افراطيون ساخت . بروز اختلافات اساسي ميان سه طيف هر يك از گروههاي دوم خردادي حتي مجمع را دچار اختلافات دروني كرد.

 

جبهه دوم خرداد

 

جريانات سياسي پس از دوم خرداد 76 آرايش جديدي بخود گرفتند. در يك طرف گروههاي حامي دولت با شعار اصلاحات تحت عنوان «جبهه دوم خرداد» در مقابل همه گروههاي مخالف كه اينك «جناح منتقد دولت » ناميده مي شوند گردهم آمدند. جبهه دوم خرداد شامل هيجده گروه سياسي بود كه عبارتند از:

 

حزب مشاركت ايران اسلامي ، حزب هم بستگي ايران اسلامي ، مجمع روحانيون مبارز تهران ، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران ، حزب كارگزاران سازندگي ايران ، دفتر تحكيم وحدت ، انجمن اسلامي معلمان ، خانه كارگر، مجمع نيروهاي خط امام ، جمعيت زنان جمهوري اسلامي ايران ، مجمع اسلامي بانوان ، انجمن اسلامي جامعه پزشكي ايران ، حزب اسلامي كار، مجمع نمايندگان ادوار مختلف مجلس شوراي اسلامي ، مجمع نيروهاي خط امام .

 

افراطيون سياسي كه عمدتاً شامل نيروهاي با سابقه سازمان مجاهدين انقلاب و جوانترهايي مي شد كه با گرايشات چپ روانه در «حلقه كيان » تحت نظريه هاي فلسفي سروش قرار گرفته و خط اجتماعي خود را وامدار چهره هايي نظير حسين بشيريه و جلايي پور و علوي تبار بودند. راهكارهاي سياسي اين حلقه را چهره هاي ملي ـ مذهبي و سران نهضت آزادي ارائه مي كردند، بدون هيچ مشكلي طيف عمل گرا و گروههاي تازه به دوران رسيده اي مثل هم بستگي و چكاد را پشت سر گذاشته و عمده ترين مانع خود را در گروه سنتي دوم خرداد كه هم رئيس جمهور و هم رئيس مجلس متعلق به آن گروه بود، مي ديد و البته تلاش آن ها براي عبور از اين گروه نيز تا روزهاي آخر حضور در قدرت بي نتيجه ماند.

اما برنامه هاي افراطيون براي تكميل پروژه تماميت خواهي به گونه اي طراحي شده بود كه برخي از آن ها حتي مورد پذيرش ساير گروههاي دوم خرداد نيز قرار نمي گرفت .

 

سه اقدام آن ها براي مقاصد تعريف شده عبارت بودند:

 

1ـ پروژه قتل هاي زنجيره اي جهت سيطره بر ديده بان نظام (وزارت اطلاعات )

2ـ پروژه كوي دانشگاه جهت همسو سازي قوه قضائيه و نيروي انتظامي

3ـ پروژه ترور سعيد حجاريان به منظور كور كردن چشمان تيزبين نظام در سپاه و بسيج

 

صرف نظر از ميزان موفقيت افراطيون در رسيدن به مقاصد خود، بخش اصلي پروژه فتح سنگر به سنگر در انتخابات مجلس ششم به بار نشست كه سعيد حجاريان در خصوص آن گفت : «ما از اول بايد به سراغ مجلس مي رفتيم چرا كه قوه مجريه مسئول نان و آب مردم است اما اين مقننه است كه ضمن قانونگذاري بر مجريه نيز كنترل دارد»

با اين ديدگاه بود كه لوايح جور واجور نمايندگان يكي پس از ديگري به تصويب مجلس مي رسيد و از سوي شوراي نگهبان با اشكالات قانون اساسي يا شارع مقدس مواجه مي شد در اين مرحله راه حلي كه به ذهن تئوريسين هاي افراطيون رسيد بحث انسداد سياسي ، عدم گنجايش قانون اساسي بود. از همين رو طرح تغيير قانون اساسي و در واقع براندازي سياسي نظام در دستور كار گروههاي خارج از حاكميت بود مورد توجه افراطيون قرار گرفت .

اين در حالي بود كه گروههاي مذكور مغرور از پيروزي هاي پي در پي در انتخابات مجلس ششم و شوراهاي اسلامي ، بدون توجه به مطالبات مردم و وعده هايي كه به مردم داده بودند همه نزاعها و مباحث خود را معطوف به سطح نخبگان و احزاب سياسي كرده بودند و تلاش مي كردند تا با طرح «عبور از خاتمي » از طيف سنتي دوم خرداد عبور كنند كه با فرا رسيدن هشتمين دور انتخابات رياست جمهوري تلاش براي حذف خاتمي از رياست جمهوري و كروبي از رياست مجلس ناكام ماند.

برگزاري جلسات داخلي و خارجي از كميته هاي xتا كنفرانس برلين و اقداماتي نظير نظرسازي ها و فروش اطلاعات به بيگانگان ، افراط ورزي در مطبوعات و رو در رويي با ارزشهاي ديني و بومي و كشيده شدن دامنه اختلافات جناحي به شوراي شهر و... نهايتاً افكار عمومي را نسبت به ماهيت واقعي مدعيان اصلاح طلبي مطلع ساخت .

 

افول دوم خرداد

 

نخستين علائم واكنش منفي مردم به روند فوق در دور دوم انتخابات شوراي اسلامي در اسفند ماه 81 زنگ خطر را براي افراطيون به صدا درآورد. زنگي كه مرگ سياسي مشي ساختارشكنان را در اسفند ماه سال 82 در جريان انتخابات مجلس هفتم خبر مي داد. در انتخابات نهمين دور رياست جمهوري جبهه دوم خرداد دچار چنان تشتتي گرديده است كه نه تنها وفاقي ميان گروههاي 18 گانه مشاهده نشد بلكه هر يك از گروههاي آن به چند شاخه گرايش پيدا كرده و راهي جداگانه در پيش گرفته اند.

 

جبهه دوم خرداد پس از ناتواني در دستيابي به كانديدايي كه بتواند پوششي بر اختلافات موجود نهاده و اجماع حداقلي را بر اين جبهه حاكم سازد تلاشهايي را تحت عنوان شوراي هماهنگي جبهه دوم خرداد آغاز كرد كه پس از برگزاري چندين جلسه به اين جمع بندي دست يافت كه حتي نام دوم خرداد نيز بدليل كارنامه بسيار درخشان ، موجب عدم مقبوليت آن مي گردد و از همين رو نام خود را به «جبهه اصلاحات » تغيير داد و اين در حالي بود كه اوضاع نابسامان و متفرق دروني آن به حدي وخيم گرديده بود كه تغيير و تعويض نام هيچ مشكلي از آن را مرتفع نمي ساخت . يك نگاه به وضعيت اين جبهه نشان مي دهد:

 

1ـ يك بخشي از طيف افراطي مثل شاخه دانشجويي دوم خرداد با نااميدي تمام راهبرد «تحريم » را پيش گرفته و حتي حضور پاي صندوق رأي را در راستاي اميدوارسازي توده ها و به اصطلاح تعويق دمكراتيزاسيون را به همراه دارد.

 

2ـ در بخش ديگر افراطيون (حزب مشاركت و سازمان مجاهدين ) لايه هايي وجود دارند كه راهبرد «تحريم » را با تحميل هزينه آن با نظام قبول دارند لذا بدنبال افرادي هستند كه نتوانند از سوي شوراي نگهبان مورد تاييد قرار گيرند و در آن صورت بهانه لازم براي تحريم ايجاد مي گردد. در اين شرايط رويكرد جديدي در برخورد با نظام آغاز مي گردد

 

3ـ در لايه هاي بعدي اين طيف افراطي عده اي معتقدند در صورت توان تخريب چهره هاي مورد نظر در جناح مقابل مي توان اميدي به كشاندن انتخابات به دور دوم داشت كه لازمه آن انگشت گذاشتن روي فردي است كه حداقل اجماع دوم خرداديها را با خود داشته باشد.

 

4ـ در لايه هاي بعدي ديدگاهي به دنبال افرادي خارج از مجموعه دوم خرداد هستند كه بتوانند حداقل شرايط مساعد براي فعاليت را تامين كنند. چهره هائيكه در درجه نخست بتوانند مانع از پيروزي طيف مقابل در انتخابات گردد.

 

5ـ خارج از مجموعه افراطيون گروههاي ميانه روتري مثل هم بستگي و مردم سالاري كه بشدت از احساس «برادر بزرگي » احزاب افراطي ناخرسند هستند ترجيح مي دهند از كانديداي مجمع روحانيون يا كانديداي اختصاصي خود حمايت كنند.

 

6ـ مجمع روحانيون مبارز نيز كه مانند ساير گروههاي مذكور داراي لايه هاي دروني گرديده است عدم همراهي با افراطيون در دستور كار اكثريت قرار گرفته و بدنبال كانديداي اختصاصي خود هستند. البته ايجاد شرايطي كه افراطيون بتوانند با كمك همفكران خود در درون مجمع كانديداي مجمع را مجبور به انصراف نمايند دور از ذهن نيست .

 

7ـ در اين ميان گروه كارگزاران و ساير گروههاي عمل گرايي كه پس از دوم خرداد دچار آسيب جدي تري شدند به قصد انتقام جويي و اعاده حيثيت خويش بيشترين تلاش خود را معطوف به بهره گيري از وزنه هاي سنگين نمود بدان اميد كه كانديداي آن ها مورد اقبال بخش سنتي و معتدل دوم خرداد و حتي گروهي از اصولگرايان واقع گردد.

 

جمعبندي:

 

اگر چه تعداد گروه هاي دوم خردادي صرف نظر اپوزيسيون سياسي داخل و خارج از كشور به 18 گروه مي رسيد اما تنها وجه مشترك غالب آنها همانا رقيب مشترك بود كه براي حذف آن از صحنه سياسي كشور متحد شده بودند و با شكست كانديداي جناح راست در دوم خرداد اين هدف مشترك از ميان رفت لذا از فرداي پيروزي دوم خرداد اختلافات درون گروهي آنها هويدا گرديد و حداقل آنها را به سه طيف عمده تقسيم كرد.

 

1- افراطيون سياسي شامل سازمان مجاهدين و حزب مشاركت كه برنامه ريزي وارد صحنه شده بودند و اهداف خاصي را دنبال مي كردند.

 

2- طيف سنتي دوم خرداد شامل مجمع روحانيون و گروه هاي اقماري آن .

 

3- طيف ميانه شامل حزب همبستگي ، حزب اسلامي كار و خانه كارگر كه به اميد هايي وارد اين جبهه شده بودند اما پس از مدت كوتاهي متوجه انحصارطلبي چپ گرايان گرديدند و به سرعت دچار انشعاب شدند.

 

4- عمل گرايان يا فرصت طلبان كه با مقاصد خاصي وارد دوم خرداد شده بودند اما هر چه بيشتر كشتند كمتر درو كردند.

 

اگر چه رئيس جمهور منتخب دوم خردادي و رئيس مجلس ششم متعلق به مجمع روحانيون مبارز كه طيف سنتي دوم خرداد محسوب مي شدند ، بودند و قاعدتا بايد ميدان دار اصلي اين جبهه هم به حساب مي آمدند اما افراطيون به ويژه پس از تشكيل حزب مشاركت با حضور افراد صاحب منصب مشابه كارگزاران در دولت هاشمي يكه تاز عرصه سياسي كشور گرديده و برنامه و اهداف خاص خود را دنبال نمودند و دقيقا همانگونه كه كارگزاران با افراطي گري نتوانست اهداف جناح خود را دنبال كند مشاركتي ها نيز بيش از آنكه خط و مشي سياسي خود را از جناح چپ مذهبي بگيرند اهداف و مقاصد اپوزيسيون و مخالفان نظام و حتي آمريكا و غرب را پيگيري مي كردند از همين جاميتوان گفت هم كارگزاران سازندگي و هم سازمان مجاهدين و حزب مشاركت به هر ميزان كه از منويات رهبر معظم انقلاب فاصله گرفتند خواسته هاي جريان ليبراليسم را دنبال كردند و به انزواي جريان مذهبي كمك كردند با اين تفاوت كه در زمان دولت هاشمي مجلس چهارم و پنجم در مقابل تندروي كارگزاران ايستادگي مي كرد و ترمز دستي آنها را همواره مي كشيد اما در دوم خرداد به ويژه پس از مجلس ششم با اكثريت دوم خرداديها اين عمل به شكل بسيار كمرنگي صورت مي گرفت. اگر چه نمي توان نقش آقاي كروبي و خاتمي را در مهار افراطيون را ناديده انگاشت اما در هر صورت در اين دوره هشت ساله عمده اتفاقات و برنامه هاي دوم خرداد از سوي طيف افراطي ان طراحي گرديد كه بخشي از آن عملي گرديد و بخش ديگر و مهم آن همچنان بر روي كاغذ ماند.

 

نقش افراطيون در فرايند تعامل و تقابل جريانات سياسي

 

برنامه هاي افراطيون دوم خرداد به طور كلي به دو مرحله قابل تقسيم مي باشد .

 

مرحله اول، دوره پس از پيروزي در انتخابات دوم خرداد 76 تا انتخابات دور دوم رياست جمهوري خاتمي كه با راهبرد هاي فتح سنگر به سنگر ، فشار از پايين چانه زني از بالا ، آرامش فعال و ... گسترش قدرت و به انحصار كشيدن همه اركان نظام دنبال مي گرديد. لذا تسلط بر وزارت اطلاعات در طرح قتل هاي زنجيره اي ، تغيير رئيس قوه قضائيه و كاهش قدرت نيروي انتظامي در پروژه كوي دانشگاه و جلوگيري از فعاليت هاي بسيج و سپاه در طرح ترور سعيد حجاريان به مرحله اجرا درآمد.

اين روند با پيروزي دوم خرداديها در انتخابات دور اول شوراهاي اسلامي شهر و روستا شدت گرفت و با كسب اكثريت كرسي هاي مجلس ششم به اوج خود نزديك شد و احساس پيروزي كامل افراطيون را مغرور ساخت . چنانچه سعيد حجاريان به عنوان تئوريسين فتح سنگر به سنگر پس از انتخابات مجلس ششم گفت: ما از اول بايد به دنبال مجلس مي بوديم چرا كه قوه مجريه مسئول نان و آب مردم است اما مجلس اختيارات قانون گزاري ، نظارت ، بودجه و ... را دارد.

با همين تصور ، افراطيون طرح هاي مورد علاقه خود را يكي پس از ديگري به صحن علني مجلس آوردند و به تصويب رساندند اما براي اجرايي ساختن آن نياز به تاييد شوراي نگهبان داشتند. جايي كه مصوبات مجلس را به دليل مغايرت با شرع قانون اساسي به مجلس عودت مي داد. تلاش ها براي فشار به شوراي نگهبان آغاز گرديد و حتي برا ي تغيير حقوق دانان شورا كه بايد راي مجلس را با خود داشتند اقداماتي را صورت دادند و نهايتا موفق به تغيير يكي از اعضا هم گرديدند اما اين تلاش ها ناكام ماند و فكر اساسي تر ، تلاش براي ورود به مجلس خبرگان رهبري بود كه مجددا نياز به تاييد صلاحيت علمي و سياسي شوراي نگهبان داشت .

از همين موضوع «انسداد سياسي » به تدريج مطرح گرديد و برنامه هاي افراطيون تغيير كرد اما آنها مي دانستند كه براي اجراي اهداف خود من جمله تغيير قانون اساسي بايد از خاتمي عبور كنند. عبور از خاتمي در دور دوم رياست جمهوري وي به دليل فقدان جايگزين وي در ميان اصلاح طلبان ناكام ماند و

 

برنامه هايي مرحله دوم آنها با وجود خاتمي آغاز گرديد كه برخي از آنها عبارتند از :

 

طرح حاكميت دوگانه

 

ريشه اين بحث در دال كشور به زماني باز مي گردد كه عباس عبدي در سال 77 در نشريه راه نو يادداشتي با عنوان «قدرت دوگانه» نوشت: «دوگانگي قدرت مي تواند به طور طبيعي از عوامل بي ثباتي باشد و بسيار احتمال دارد يك بخش از قدرت عليه بخش هاي ديگر اقدام خارج از قواعد پذيرفته شده انجام دهد وي در سال 80 گفت: «اگر چه آن بخش از دولت كه راي مردم را در پشت سر خود دارد و به وسيله انتخابات به قدرت رسيده است مي تواند رل خود را دنبال كند اما بخش انتصابي قدرت سياسي حكومت همچنان از گردن نهادن به راي مردم سر باز مي زند.» وي در يك ميزگرد مطبوعاتي در سال 17/2/80 تاكيد كرد: «مسئله ما ، ادعاي افراد نيست هر كس مي آيد با موضع خود را در مورد حكومت انتصابي و انتخابي مشخص كند اول بگويد طرفدار چه حكومتي است بعد به ميدان بيايد.» و بالاخره تصريح كرد «دعواي امروز ما دعواي بين حكومت انتصابي و انتخابي است» 26/10/80خبرگزاري . پس از عبدي ، حجاريان به تئوري پردازي در اين خصوص پرداخت و پيش بيني كرد در صورتي كه حاكميت همزمان نهاد هاي سنتي و دمكراتيك با تقسيم كارنباشد پايدار نمي ماند و به كودتا يا انقلاب به حاكميت يگانه تبديل مي شود.( ماهنامه انقلاب بهمن 80 ص14) هاشم آغاجري در يك گام جلوتر گفت حاكميت دوگانه چه كاركردي و چه غير كاركردي در ايران جواب نمي دهد و سرانجامش چيزي جز حاكميت يگانه استبدادي نيست.(روزنامه بنيان 16/12/80)

 

 

طرح خروج از حاكميت

 

اين طرح پس از رد لوايح دوقلو و ردصلاحيت كانديداي مجلس هفتم در دستور كار حب مشاركت قرار گرفت بناي اين استراتژي چنانچه عباس عبدي مي گويد بر اين اصل استوار بود كه : «مشروعيت نظام اسلامي ناشي از حضور اصلاح طلبان است و با خروج آنان از حاكميت ، مشروعيت نظام از ميان رفته و نظام عملا دچار فروپاشي دروني مي شود.»

 

پايه هاي ديگر اين طرح بنا به گفته عبدي در سال (29/2/80) اين بود كه اگر بر مسير اصلاحات سنگ اندازي شود جنبش اصلاحات راهي جز كنارگيري و عمل به صورت يك اپوزيسيون ندارد . وي همان موقع گفته بود كه ما اين تهديد را اجرا مي كنيم و در مقام يك تئوري پرداز به نمايندگان مجلس ششم گفته بود كه اگر نتوانند به راه خود ادامه دهند فراكسيون مشاركت به طور دسته جمعي استعفاء دهند. در جاي ديگري گفته بود وقتي هيچ اميدي به اصلاح امور نباشد بهترين راهش اين است كه دوم خردادي ها همه بيرون بيايند. مزروعي هم كه مشاور اقتصادي خاتمي بود در سال (29/4/81) گفته بود كه اگر اصلاحات از درون حكومت جواب ندهد از حكومت بيرون مي آئيم.

 

در سال 82 فشاربه روي دولت در واكنش به رد لوايح دوگانه بيشتر شد و راديو آمريكا صراحنا گفت:« آقاي خاتمي در واكنش به رد لوايح دو گانه دولت بايد استعفا دهد اكنون براي اصلاح طلبان راهي جز رفراندوم و خروج از حاكميت باقي نمانده است. »

 

براي شروع و وا نمودن كردن جديت رسولي مهر پرور نماينده در گز پروژه استعفاء را كليد زد كه با بي اعتنا ئي مواجه شد و با وساطت رئيس مجلس دوباره باز گشت و بعد در گفتگو با باشگاه خبرنگاران جوان گفت : اين كه دولت در مورد اين لوايح خود را كنار بكشد و فقط نمايندگان اقدام كنند كار پسنديده اي نمي تواند باشد چرا كه استعفاي چند نماينده هيچ مشكلي را حل نمي كند و شرط آن اين است كه دولت و. مجلس با هم به نفع مردم كنار بكشد . » ( مردم سالاري 30 /2/84 ) ابطحي نيز در پاسخ به احتمال استعفاي 50 نماينده مجلس گفت : خروج از حاكميت حق مسلم اصلاح طلبان است ( سياست روز 20 / 2 /82 ) محسن مير دامادي رئيس كميسيون امنيت مل پس از رد ارجاع لوايح به مجمع تشخيص گفت : اگر بتوانيم لوايح را به رفراندوم بگذاريم راه حل مطلوب و قانوني است اما اگر مقابل رفراندوم هم مقاومت شود راهكار بعدي استعفا است اما ما بايد يك انتخابات آزاد بيانگر مجلس منتخب مردم باشيم . .... مطيع شدن مجلس و نداشتن قدرت اعتراض به ايجاد ديكتاتوري منجر خواهد شد . (سيم صبا 30 / 2/ 82 ) شكوري داد هم در اين زمان ادعا كرد : « بخشي از مردم سر خورد ه و ادامه روند را نا اميد كننده مي دانند مي گويند از مجلس بيرون بيائيد تا تكليف ما با حاكميت روشن شود . »

 

مشكل اساسي اين طيف عدم همراهي همه گروه هاي دوم خرداد بود و ه يكديگر اعتماد نداشتند لذا شكوري را د مي گويد : اگر نمايندگان به اين نتيجه برسند كه نمي توانند به حداقل مطالبات مردم پاسخ دهند ماند نشان در مجلس معنا نخواهد داشت . » ( 24/2/82 مردم سالاري )

رضا يوسفيان هم ضمن تقاضا از خاتمي براي همراهي با استعفا تاكيد كرد : نمايندگان مجلس بايد به سرعت به سمت رفراندوم حركت كنند اگر جلوشان گرفته شد نمايندگان واقعي اصلاح طلب به طور دسته جمعي استعفاء خواهند داد ( توسعه 22/2/82 ) .

در اين ميان موسوي تبريزي با صدور حكم شرعي اظهار نظر كرد : وقتي گروهي مثل اصلاح طلبان در جايي موثر نباشند ادامه كارشان بيهوده باشد ماند نشان خلاف شرع است . رفراندوم ( اين طرح در سه مقطع زماني مطرح شد . )

 

1 – در مقطع انتخاباتي دور دوم هاي خاتمي در اواخر سال 80 بود كه دبير كل مشاركت ، محمد رضا خاتمي بحث رفراندوم را مطرح كرد و گفت براي رد يك تفكر يا سياست و يا تاييد آن مي توان رفراندوم كرد .

 

2 – در انتخابات ميان دوره اي مجلس ششم ( استان گلستان ) كه كانديداي آنها از سوي شوراي نگهبان رد شد مشاركت اعلام كرد به دليل نظارت استصوابي دست به رفراندوم خواهد زد .

محمد رضا خاتمي در اين ارتباط گفت : ما حاضريم رفراندوم كنيم كه آيا مجلس ششم بماند يا برود ... ما حاضريم رفراندوم كنيم كه رئيس جمهور بماند يا برود رئيس قوه قضائيه بماند يا برود اعضاي شوراي نگهبان بمانند يا بروند ، مجلس بماند يا برود اگر شما حاضريد به نتايج آن تن بدهيد ما هم حاضريم ... عليرغم اين تهديدات عليه شوراي نگهبان يك نماينده هم نتوانست از استان گلستان به مجلس برود .

 

3- در زمان تصويب لوايح دوگانه ( تابستان سال 81 ) در جلسه مركزي حزب مشاركت اصول شش گانه اي تصويب شد كه در نيمه دوم سال اجرا شود . اين اصول عبارت بودند از :

 

1- با آغاز سال تحصيلي دفتر تحكيم خواستار برگزاري رفراندوم جهت تغيير قانون اساسي در سطح دانشگاهها و جامعه گردد .

2- كليه نمايندگان حزب مشاركت و دوم خرداد خواهان افزايش اختيارات رئيس جمهور و كاهش اختيارات رهبري شوند .

3- حذف نظارت استصوابي جز لاينفك فعاليت ها و اظهارات دوم خردادي ها قرار گيرد .

 

4 – در صورت مخالفت شوراي نگهبان و مجمع تشخيص با حذف نظارت استصوابي كه در لايحه رئيس جمهور آمده تعدادي از نمايندگان از سمت خود استعفاء دهند .

 

5 – با استعفاي نمايندگان مجلس هيات رئيسه مجلس ضمن انحلال مجلس خواستار انتخابات زود رس شود .

 

6 – براي فرار از پاسخگويي در قبال آراء مردم طرح جنجال بر انگيز فرو پاشي اجتماعي در دستور كار مشاركتي قرار گيرد .

در اين هنگام و به همين مناسبت محمد رضا خاتمي اعلام كرد اگر شوراي نگهبان لوايح دو گانه را رد كند مجمع تشخيص هم آنها را رد خواهد كرد لذا اگر قرار تصويب شود شوراي نگهبان بايد تصويب كند اما اگر شورا ي نگهبان رد كرد رفراندوم را پيشنهاد مي كنيم . ( روزنامه ايران 9/8/81 )

البته قبلا هم گفته بود كه در صورت رد لوايح دوگانه از سوي شوراي نگهبان نيازي نيست مردم به خيابانها بريزند رفراندوم برگزار مي كنيم . ( روزنامه توسعه 14 / 7/81)

 

امه شيرزاد هم گفت : اگر شوراي نگهبان به ميان يكي دو سال اخير بخواهد با اين قوانين برخورد كند در اين صورت ما وارد مبارزه جدي خواهيم شد . بحث رفراندوم ، خروج از حاكميت ، افشا گري گسترده سياسي قانوني از جمله بر خورد ها ي سياسي ما در راه مبارزه با شورا ي نگهبان خواهد بود . » محمد رضا خاتمي در مصاحبه با راي العام كويت گفت : در صورت رد لوايح پيشنهادي رئيس جمهور و مجلس ، اصلاح طلبان اقدام به برگزاري رفراندوم خواهند كرد اگر در نهايت همه راهها بسته بود از حاكميت خارج خواهند شد .

 

محسن ميردامادي - يدالله اسلامي - احمد قابل ، غلامحسين تكفلي نماينده مردم مشهد ، مجيد فراهاني از شاخه جوانان مشاركت حقيقت جو، نعيمي پور، جعفر كامپوزيا نماينده مردم زاهدان ، علي صالحي آبادي، مصطفي تاج زاده كساني بودند كه خواستار رفراندوم گرديدند و هر كدام به نوعي آنرا قانوني و طبيعي مي دانستند البته برخي مي گفتند همين لوايح را به همه پرسي بگذاريم و برخي ديگر مثل تاج زاده مي گويد : « نظارت استصوابي، حق تذكر رئيس جمهور و اخطار قانوني اساسي به هر يك از قوا، مصونيت نمايندگان، حدود اختيارات شوراي نگهبان ، نحوه تشكيل هيات منصفه مطبوعات، قانون اداره صدا و سيما و جرم سياسي مواردي هستند كه مي توان به همه پرسي گذاشت . »

 

تضعيف جايگاه ولايت فقيه ؛ هدف غايي

 

از سال پيش اين هدف در ميان لايحه هايي از گروه هاي سياسي روشنفكران مشهود بود اما جوانترها چه در چپ و چه در راست مشخص بود و هر چه به جلوتر مي رويم نمودهاي بيشتري از آن آشكار مي گردد كه اين همان رويارويي وستيزه جريان ليبراليسم و كمونيسم با جريان مذهبي است كه يكبار به سراغ خود عقايد مي رود گاهي به جنگ مبلغان دين مي شتابد چون دين آن هم نوع سياسي آ ن دشمن اصلي ليبراليسم و فلسفه سياسي غرب است . عناد مشاركتي ها و افراطيون با ولايت فقيه در چند مقطع و به چند صورت نمود يافت :

1 – در مجالس خصوصي و سياسي متعلق به طيف هاي خودشان

2– در لابلاي نوشته هاي مطبوعاتي

3 – در كلاسهاي درس و كتب منتشره

4 – در كنگره هاي حزبي و بيانيه هاي سياسي

5 – در نامه نگاري ها و اظهار نظرهاي سياسي علمي

 

و آنچه مسلم است عدم اعتقاد و با ور آنها به چيزي به معناي ولايت فقيه ، ولايت و يادهي چنانچه در اساسنامه حزب مشاركت هم بسيار كمرنگ به اين بحث پرداخته شده و وقتي ا ز دبير كل حزب علت آن سوال مي شود مي گويد : « اين بحث ولايت فقه بخش هاي تئوري و نظري دارد كه مورد اختلاف علماء مي باشد و ما تفتيش عقايد را جايز نمي دانيم» همچنين در كنگره پنجم حزب مشاركت (مهر82 )

 

محمد رضا خاتمي اعلام مي دارد در تفسير دمكراتيك از قانون اساسي ما معتقديم مي توان اختيارات هيچ كسي از اركان از جمله رهبري را فراتر از آنچه در قانون آمده تصور كرد و بر اساس اين تلقي مردم سالارانه آنچه در قانون اساسي مشخص شد. سقف اختيارات است نه كف آن و مي افزايد : اگر روزي مردم حتي اسلام و حكومت ديني را نخواستند چگونه از ولي فقيه عادل و حافظ اسلام بايد اطاعت كنند از نظر ما و طبق فرموده امام اگر روزي به اين وضع رسيديم اصولا حكومت بر چنين مردمي توسط يك فقيه دبيركل معتقد است : در قاموس سياسي ديكتاتوري يعني اينكه فردي بر خلا ف نظر اكثريت مردم عمل كند و در واقع الان اين اتفاق افتاده است .

 

نامه نگاري هتاكانه

 

در ادامه اين روند نامه نگاري گستاخانه و سر گشاده در دستور كار قرار مي گيرد كه به گفته طراحان آن بايد رهبري آنقدر در تنگنا قرار گيرد كه حيات سياسي اين گروه ها را بپذيرد و به شرايط آنها تمكين كند . نخست نامه اي شديد اللحن آماده شد كه بيش از 50 نفر از نمايندگان آنرا امضا نكردند كه با مخالفت رئيس جمهور مواجه شد نامه دومي تنظيم شد و در اختيار واشنگتن پست قرار گرفت اما چون مساله دار بود سكوت كردند و پخش نشد تا نامه سوم با امضاي 127 نفر از نمايندگان صادر شد و با ديدگاهي انفعالي و زبونانه در مقابل بيگانگان و نگرشي غير واقع بينانه از شرايط كشور و اقتدار نظام اسلامي ، مقام معظم رهبري را به تسليم در مقابل زياده خواهي هاي آمريكا و ناديده گرفتن منافع و مصالح كشور و نوشيدن جام زهر فراخواندند .

 

انتشار نامه در سطح وسيع در بيرون مرز ها و استقبال بيگانگان و پيام آ ن به خارج از كشور سبب اختلاف شديد ميان گروه ها ي دوم خرداد گرديد و تعدادي از روزنامه ها و شخصيت هاي وابسته ، به آن واكنش منفي نشان دادند از جمله محتشمي پور در ضمن علني مجلس گفت : ملت ايران نبايد فريب نيت شوم اين افراد را بخورند . مجيد انصاري هم گفت : اين نمايندگان به اين سوال پاسخ دهند كه نامه آنها چرا قبل از آنكه به دست رهبر معظم انقلاب برسد سر از اينترنت و سايت هاي آمريكايي در آورد . پورنجاتي از امضا خود داري كرد و با بهزاد نبوي در گير شد و محمد رضايي اعلام كرد اگر نمايندگان مي دانستند نامه سر گشاده است و متن آن اصلاح نخواهد شد بسياري امضا نمي كردند .

 

تحصن و استعفا تا تعويق انتخابات

 

با رد صلاحيت اكثر اعضاي مشاركت در مجلس هفتم در حاليكه آنها براي ادامه حضور در مجلس نيز تمايل چنداني نداشتند اما تلاش براي استفاده حداكثري از اقدام شوراي نگهبان جهت ايجاد جنجال در كشور در دستور كار قرار گرفت، تحصن 20 روزه نمايندگان در مجلس ، روزه سياسي ، استعفاي نمايندگان يكي پس از ديگري و اعلام استعفاي استانداران و فرمانداران و بخشداران سراسر كشور از جمله اين اقدامات بود. هنگاميكه استعفاي نمايندگان تاثيري نداشت به ترتيب چند تن از نمايندگان من جمله بهزاد نبوي به عنوان نايب رئيس اول مجلس استعفانامه خود را در مجلس قرائت كردند. اما اين حركت با كمترين واكنش اجتماعي روبرو شد لذا استعفاي دسته جمعي دولت و استانداران آغاز گرديد با اعلام استعفاي استانداران ، آقاي خاتمي اعلام كرد اگر قرار شد برويم همه با هم مي رويم وي پس از بازگشت از سفر سوئيس در پاسخ به استعفاي معاونان وزراتخانه ها گفت تا من در تهران بودم خبري نبود شايعه ها كم رنگ شد و نهايتا وي اعلام كرد هر ادامه خدمت به جمهوري اسلامي و ملت شريف را وظيفه خود مي دانيم.

پس از اين ، اقدام ديگر مشاركتي ها تلاش براي تاخير زمان انتخابات توسط دولت بود و به وزارت كشور جهت اعلام عدم آمادگي به دلايل امنيتي وارد مي شد اما مواضع قاطعانه مقام معظم رهبري مبني بر عدم پذيرش يك روز تاخير انتخابات و طرح «شانه خالي كردن از مسئوليت به شكل استعفا يا به هر شكل ديگر خلاف قانون و طرح شرعي است.» توطئه فوق نيز خنثي گرديد و انتخابات در راس اول اسفند 82 موعد مقرر برگزار شد.

 

جمعبندي:

 

با شكست اصلاح طلبان در انتخابات مجلس هفتم ضربه سنگيني به اين جبهه وارد آمد .اگر چه افراطيون سعي داشتند اين شكست خود را به بهانه رد صلاحيت شوراي نگهبان توجيه كنند اما عدم اقبال عمومي به آنها در جريان انتخابات دور دوم شوراها كه تحت نظارت مجلس ششم صورت گرفته بود ، اين بهانه راحتي ترد خود آنها كمرنگ ساخته بود.

كسب اكثريت كرسي هاي مجلس هفتم توسط نيروهاي اصولگرا چنان جبهه ليبراليسم را به تلاطم انداخت كه رئيس جمهور آمريكا در اولين نطق خود پس از انتخابات مايوسانه گفت: «دوباره بايد از صفر شروع كنيم.»

 

با اين وجود تلاش افراطيون براي رقابت در نهمين دور انتخابات رياست جمهوري آغاز گرديد اما اين در حالي بود كه آنها هيچ اميدي به موفقيت نداشتند و تنها هدفشان تحريم انتخابات با هزينه نظام بود. لذا دكتر معين از سوي افراطيون نامزد گرديد تا با رد صلاحيت وي توسط شوراي نگهبان بهانه لازم براي تحريم و ترك محترمانه صحنه انتخابات فراهم آيد كه با هوشياري مقام معظم رهبري صلاحيت معين تاييد شد و ضمن جلوگيري از تشنجات داخلي ، افراطيون با كسب 4 ميليون راي تودهني محكمي از مردم دريافت كردند

 

اصولگرايان و فرايند كسب قدرت و موانع پيش رو

 

دو جناح منتقد دولت از جامعه روحانيت ، جامعه مدرسين ، جمعيت موتلفه ، تا گروههاي جوانتري كه به راست مدرن يا مترقي موسوم شدند مانند جامعه اسلامي مهندسين تحولاتي رخ داد كه نخستين دستاورد آن تجديد نظر در بعضي از شيوه هاي گذشته بود. اين گروه به همراه تشكل هاي جديدتري نظير جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي و گروه آبادگران ضمن نقد خود، به نقاط ضعف طرف مقابل توجه كرده و نخستين بار توان خود را در انتخابات دور اول شوراهاي اسلامي كه بدليل اختلافات شديد ميان طيف هاي مختلف دوم خردادي دچار ضعف و سستي تا سر حد تعطيلي پيش رفته بود به معرض آزمون گذاشت و نتيجه خوبي گرفت ورود گروهي جديد با شعار خدمت رساني به مردم موجب اقبال عمومي بيشتر در جريان انتخابات مجلس هفتم گرديد كه با نتيجه بسيار شگفتي موفق گرديد اكثريت مطلق مجلس را از آن خود سازد.

اصولگرايان در گام سوم خود با عنايت به دغدغه معيشتي مردم ، گفتمان عدالت و خدمت را مورد توجه قرار داده و با حركتي حساب شده ، ضمن ايجاد رقابتي فشرده ميان نيروه هاي ارزشي توانستند آراء لازم براي صعود به سكوي نخست را كسب كنند.

اگر چه براساس آنچه در صحنه سياسي روي داد شوراي هماهنگي نيروه هاي خط امام و رهبري، براي انتخاب اصلح از ميان چهار كانديداي اصولگرا با مشكلاتي روبرو بود اما با طرح صالح مقبول دكتر علي لاريجاني را به عنوان كانديداي خود معرفي كرد كه مورد قبول همه اصولگراها واقع ننگرديد و دكتر ولايتي نيز انصراف داد طيف جوان تر اصولگرايان به توافق ميان كانديداها بر اساس نظر سنجيها تن داد كه به برتري قاليباف نسبت به توكلي و رضايي منجر گرايد و رقابت اصلي درون خانواده اصولگراها به قاليباف با پشتوانه حزبي جمعيت ايثار گران و احمدي نژاد با كمترين حمايت حزبي كشيده شد اما نفر دوم موفق گرديد به عنوان يكي از چهره هاي اصولگرا به دور دوم انتخابات راه يابد. دكتر محمود احمدي نژاد در ميان اوجي از ناباوري با هاشمي رفسنجاني در دوره دوم به رقابت پرداخت و با اختلافات چشمگيري از وي جلو افتاد و بدين ترتيب بر مسند رياست جمهوري ايران اسلامي نشست .

امروز پيروزي و تداوم حضور نيروهاي مذهبي در گروه خدمت رساني صادقانه به مردم ، سر افرازي ايران اسلامي و اجراي فرامين الهي است و البته اين مهم در سايه حفظ وحدت كلمه و اهتمام به كاستي ها جنبش نرم افزاري توليد علم است كه انتظار مي رود در سالي كه بنام پيامبر اعظم ( ص ) از سوي رهبر معظم به بركت آن رسول رحمت ، مردم مسلمان ايران را از بركات و رحمات الهي برخوردار ساخته و شيريني آرمان هاي بلند اسلام و انقلاب را همچون موفقيت جمهوري اسلامي در چرخه سوخت هسته اي همچنان در كام ملت نگاه دارند

.

(منبع : جريان شناسي سياسي،نويسنده حسين عبد اللهي فر ، پايگاه بصيرت )

 

جبهه متحد اصول گرايان از تيرماه سال جاري با تشكيل گروه 6+5 ، تلاش هاي خود را براي ايجاد ائتلاف حداكثري در بين اصول گرايان آغاز نمود تا جبهه متحد اصولگرايان با گفتمان واحد شكل گيرد و در انتخابات مجلس هشتم از ارائه ليست هاي متعدد كه منجر به خرد شدن آراء خواهد شد پيشگيري شود. شوراي مركزي جبهه متحد اصولگرايان شامل 11 نفر است كه (سيد شهاب الدين صدر) و( اسداله بادامچيان ) به نمايندگي از 14 تشكل و حزب، عضو (جبهه پيروان خط امام و رهبري)، (محمد صادق محصولي) و (حيدر مصلحي) نيز به نمايندگي از (رايحه خوش خدمت) كه به طرفداران دولت مشهور هستند در اين شورا حضور دارند و (حيدر فدائي) و (عليرضا زاكاني) نيز به نمايندگي (اصولگرايان تحول خواه) و (جمعيت ايثارگران) عضويت شوراي مركزي جبهه متحد اصولگرايان را بر عهده دارند. اين مجموعه داراي سه ضلع مي باشد كه عبارتند از: 1- رايحه خوش خدمت، 2- اصولگرايان تحول خواه، 3- جبهه پيروان خط امام و رهبري كه از هر ضلع، 2 نفر مشخص مي شوند و در نهايت 6 نفر كامل مي شود و 5 نفر نيز به عنوان اعضاي مرضي الطرفين مي باشند كه اين 5 نفر مسئوليت حكميت در زمان بروز اختلاف را دارند. از ديدگاه سيد شهاب الدين صدر، دبير اجرائي جبهه متحد اصولگرايان (6+5) ، علي رغم برخي از تبليغات، جبهه متحد اصولگرايان توانست روند موفقيت آميزي را طي كند و معتقداست تنها راه موفقيت اصولگرايان اين است كه وحدت و يكپارچگي خود را در كل كشور حفظ نمايد .

در رابطه با جريان هاي سياسي و آشنايي با احزاب و جناح هاي سياسي كشور مطالعه منابع و كتابهاي زير مفيد خواهد بود:

جريان شناسي سياسي/نويسنده حسين عبد اللهي فر ، پايگاه اينترنتي بصيرت.

جريان شناسي و غرب شناسي،مركز تحقيقات سپاه ، سايت طوبي

جمعيت مؤتلفه اسلامي، لطفعلي لطيفي پاكده، تحسين

جامعه شناسي سياسي- احزاب، سازمان مجاهدين، نوشته عبدالله شمسي، تحسين

شناسنامه احزاب سياسي ايران، محمدرضا ناظري، پارسايان

احزاب و سازمان هاي سياسي و عملكرد آنها در خراسان، حسين الهي، فردوسي مشهد

مباني تحزب در انديشه سياسي اسلام، سجادي، قم، بوستان كتاب

تاريخچه احزاب و حزب دموكرات ايران، صفر زماني، واژه آرا

شناسايي سازمان ها و تشكل هاي احزاب سياسي ايران، وزارت كشور

تحليلي بر جريان ها و جناح هاي سياسي در ايران معاصر، محمد رضا حسين زاده، نشر نيكتا

تشكل هاي سياسي در آينه مطبوعات، حسن وقوفي، زهد

چالش هاي توسعه سياسي، سيد عبدالعلي قوام، قومس

جناح ها و احزاب سياسي در ايران، حجتي

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...