Dreamy Girl 6672 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آبان، ۱۳۹۴ . بعد از آن اتفاق دیگر دل و دماغ ادامه دادن زندگی را ندارد و انگار از دنیا سیر شده است. بیشتر اوقات در خانه می نشیند و به قاب عکس 2 نفره شان خیره می شود. گاهی در خیالش صدای همسرش را می شنود که او را صدا می زند، سرش را به سمت صدا برمی گرداند؛ اما متوجه می شود خیالاتی شده و در خانه تنهاست. سال های سال زندگی مشترک مانند یک فیلم از جلو چشمانش می گذرد و حسرت آن روزها را می خورد که چرا بهتر از آن دوران استفاده نکرده است، چرا بیشتر قدر همسرش را ندانسته است و اصلا چرا او باید همسرش را از دست بدهد؟ تلفن های فرزندانش را جواب نمی دهد؛ البته فرزندانش هم آن قدر درگیر کارهای شخصی شان شده اند که کمتر فرصتی می یابند تا به او سر بزنند. از هر فرصتی استفاده می کند تا به قبر همسرش سر بزند و گریه کند و حسرت بخورد. این توصیفات بیانگر حالات بعضی سالمندان است که بعد از مرگ همسرشان زندگی برایشان رنگ غم، اندوه و تنهایی می گیرد. رضا آذریان، کارشناس ارشد روان شناسی در گفت و گویی با روزنامه خراسان، توصیه هایی به چنین سالمندان و فرزندان و اطرافیان شان دارد تا آن ها را راهنمایی کند چطور در این شرایط به زندگی معمولی برگردند. سالمندانی که بعد از فوت همسرشان دیگر انگیزه ای برای شادی ندارند و خودشان را در قفس تنهایی، زندانی کرده اند. مشکلات سالمندان پس از مرگ همسر را بدانید مرگ امری طبیعی است و جوان و پیر نمی شناسد، اما با افزایش سن چون اعضای بدن دچار افت در عملکرد می شوند و در پی آن با کاهش توان و قوه بدنی و بروز بیماری ها مواجه می شویم، احتمال مرگ هم بالا می رود. فرد سالمند باید مانند همه افراد دیگر در همه گروه های سنی برنامه های زندگی خود را به نحوی اجرا کند که انگار فردا در این دنیا نیست؛ اما در عین حال دست از تلاش، کوشش و امید به زندگی برندارد. این روندی طبیعی برای مقابله با مرگ است؛ اما موضوع پذیرفتن مرگ خود با موضوع کنار آمدن با مرگ همسر برای سالمندان، دو مقوله کاملا متفاوت است. مرگ همسر برای سالمند، استرس بسیار بالایی به دنبال دارد و این موضوع از نظر علمی به اثبات رسیده و طبیعی است که به دنبال این اتفاق فرد آسیب ببیند. افراد جوانی که همسرشان را از دست می دهند به هر حال استرس و تنهایی بعد از فوت همسر را با سرگرم کردن خود با کار یا دوستان و ورزش و ... جبران می کنند؛ اما فرد سالمند به دلیل ناتوانی های ناشی از کهولت سن، خیلی از امور را نمی تواند انجام دهد. ناتوانی های مرتبط با افزایش سن را بپذیرید بسیاری از سالمندان بعد از این که همسرشان فوت می کند خود را تنها و افسرده می یابند. با این حال و در چنین شرایطی راه حل هایی وجود دارد تا فرد سالمند با این استرس کنار بیاید و به زندگی خود بازگردد. البته این موضوع در درجه اول به خود سالمند و میزان استحکام شخصیت او بستگی دارد. سالمندی که ناتوانی های مرتبط با سن را پذیرفته و خود را با تغییر نقش وابسته به متغیر سن مطابقت داده است، شخصیت باثبات تری دارد و راحت تر با این گونه نبودن ها کنار می آید و مدارا می کند. او هم به طور طبیعی بعد از مرگ همسر، مانند دیگر سالمندان سوگوار و افسرده می شود؛ اما راحت تر دوره سوگواری را پشت سر می گذارد. افسردگی، شایع ترین آسیب این دوران است همه سالمندان نمی توانند نقش خود را با متغیر زمان تطابق دهند. بسیاری نمی توانند قبول کنند فرزندان شان دیگر ازدواج کرده اند و پدر و مادر هستند و هسته اصلی زندگی شان خانواده خودشان است. این گروه از سالمندان بعد از فوت همسر افسرده می شوند و این افسردگی باعث سوءتغذیه و کاهش توان بدن در مقابله با بیماری ها می شود؛ البته مسائل دیگری هم در افسردگی سالمند بعد از فوت همسر دخیل است؛ برای مثال مسائل اقتصادی. در کشور ما معمولا مردها نان آوران خانه محسوب می شوند و با فوت یک مرد، اگر زن حمایت اقتصادی خوبی نداشته باشد یا نتواند از فرزندان کمک بگیرد یا محتاج آن ها شود و شان و منزلت خود را پایین ببیند، دچار افسردگی می شود. از سوی دیگر، سالمند به دوا و درمان نیاز دارد و هزینه های درمانی در کشور بالاست پس مجبور است یا از فرزندان کمک مالی بگیرد یا با درد خود بسازد و این چرخه معیوب به افسردگی دامن می زند. توصیه هایی به فرزندان در این شرایط نقش خانواده پررنگ تر می شود؛ یعنی فرزندان می توانند از افسردگی فرد سالمند پیشگیری کنند. به هر حال هرچه روابط مناسب اجتماعی و خانوادگی سالمند بیشتر باشد، احتمال افسردگی کمتر می شود و فرد سالمند شادتر زندگی می کند. فردی که فرزندانش مرتبا با او در تماس هستند و احوالش را می پرسند احساس نمی کند تمام عمرش را صرف زندگی دیگران کرده است و حالا بی معرفتی می بیند. شاید جوان ها این موضوع را خیلی درک نکنند، اما این مسئله روی سالمند تاثیر قابل توجهی دارد. توصیه هایی به دوستان دوستان همسن و سال هم در این بین نقش تاثیرگذاری دارند. رابطه با همسالان بسیار مهم است. وقتی سالمند با دوستانی هم کلام می شود که دردهای مشترکی دارند مثلا همسرشان را از دست داده اند یا فرزندان از آن ها دور شده اند درک می کند که این موضوع اقتضای زمانه است و او در این بین تنها نیست. در این شرایط توقعاتش را پایین می آورد و احساس بهتری پیدا می کند. در ضمن دوستان همسن و سال می توانند فعالیت های دسته جمعی با هم برگزار کنند. مثلا با هم به پارک بروند، به خیریه ها کمک کنند و... این موضوع به آن ها کمک می کند بپذیرند که هنوز توانمند هستند و برای اجتماع مفیدند. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده