رفتن به مطلب

تأثیرگذاری فکری تالکوت پارسونز


ارسال های توصیه شده

06237.jpg

 

 

نویسنده: تیم دیلینی

برگردان: بهرنگ صدیقی و وحید طلوعی

 

 

 

 

 

پارسونز سهم عظیمی در رشته‌ی جامعه‌شناسی دارد. او با ارائه‌ی نظریه‌ی کلان کارکردگرایی ساختاری، دگرگونی بنیادینی در تفکر جامعه‌شناسی ایجاد کرد. رویکرد کارکردگرایانه‌ی او بر محور نظریه‌ی کنش اجتماعی وی و تحلیلش از سیستم‌ها‌ی اجتماعی استوار است.

دیدگاه نظری وی، که زمانی نظریه‌ی مسلط زمانه بود، از بسیاری جهات مورد انتقاد قرار گرفته است. منتقدان پارسونز در مجموعه منتقدان رویکرد کارکردگرایانه‌اند. نخستین انتقاد از کارکردگرایی پارسونز این است که در تبیین تغییرات اجتماعی ناکام است. پارسونز با طرح نظریه‌ی تکاملی خود کوشید تغییرات اجتماعی را تبیین کند، اما این موضوع را صرفاً در متن بروز تنش در سیستم و تلاش متناظر برا‌ی دستیابی به تعادل در سیستم تبیین کرد. تأکید نظریه‌ی سیستم اجتماعی بر نیاز به ایجاد یکپارچگی میان بخش‌ها‌ی جامعه و کنش گران گوناگون است.در نتیجه، انتقاد معقولتر بر نظریه‌ی کارکردگرایی پارسونز محافظه کارانه بودن آن است.

علت آن که پارسونز در غالب آثارش مباحث تضاد و قدرت را نادیده گرفته است، همین خصلت محافظه کارانه‌ی نظریه‌ی اوست. تضاد یکی از عوامل بروز تنش است که باید رفع شود تا سیستم بتواند در وضعیتی متعادل به حرکت خود ادامه دهد. پارسونز به وجود تضاد واقف بود اما در نظریه‌هایش اهمیت چندانی به آن نداد. از علل اصلی ناکامی او در تبیین تضاد این است که او درباره‌ی نقش قدرت و این موضوع که چطور پایگاه‌ها‌ی قدرت غالباً رفتار را به افراد دیکته می‌کنند، توضیحی نداد. علت آن که بسیاری از افراد به این نحو به اجرا‌ی نقش‌ها‌ی‌شان می‌پردازند و دست به کاری می‌زنند این نیست که برا‌ی آنان مفید است، بلکه این است که آنان خود را در روابط قدرت کم توان می‌یابند. پارسونز اذعان داشت که مشارکت افراد در سیستم اجتماعی متأثر از «موقعیت» آنان در روابط است (Parsons, 1951). او در مقاله‌ی خود، «رویکردی جامعه‌شناختی به نظریه‌ی سازمان‌ها، قسمت دوم» (1956)، به طرح آن چه به واسطه‌ی قدرت کسب می‌شود، می‌پردازد، اما درباره‌ی آنچه که قدرت را فراهم می‌آورد، حرفی نمی‌زند و در مورد روابط قدرت نیز بحثی نمی‌کند. به نظر می‌رسد پارسونز تضاد و قدرت را به مثابه «مفروضات» زندگی معمولی تلقی کرده و نیازی به توضیح بیشتر احساس نکرده است. او حتی در اواخر عمر نیز، مطمئناً از انتقاداتی که به عیوب نظریه‌هایش می‌شد، آگاهی داشت. پارسونز در بررسی دقیق‌تر این مؤلفه‌ها‌ی مهم و حیاتی کنش انسانی ناکام ماند. برا‌ی این که نظریه‌ی کارکردگرایی به یک نظریه‌ی کامل تبدیل شود باید نقش قدرت، پیامدها و انواع تضاد اجتماعی درآن گنجانده شود.

پارسونز از وبر و دورکم به علت استفاده از داده‌ها‌ی تجربی برا‌ی تأیید نظریه‌ها‌ی‌شان تمجید می‌کرد. متأسفانه، او خود کار تجربی قابل توجهی صورت نداد و در نتیجه، اعتبار نظریه‌ها‌ی او مورد تردید قرار گرفتند. «راهبرد پارسونز در پردازش نظریه بر این فرض استوار بود که سیستم مفاهیم او، سیستم‌ها‌ی قابل آزمایشی از قضایا را پدید می‌آورد که رویدادها‌ی جهان تجربی را توضیح می‌دهد. اما اگر غایت شناسی‌ها‌ی غیر مشروع و قضایا‌ی همان گویانه از یک سیستم مفهومی منتج شود، کارایی آن به منزله‌ی راهبردی برا‌ی پردازش نظریه‌ها‌ی جامعه‌شناختی مورد تردید قرار می‌گیرد» (Turner, 1978: 62). علاوه بر این‌ها، منتقدان پارسونز استدلال می‌کنند که ساختارها و فرایندها را نمی‌توان به لحاظ نظری به واسطه‌ی فواید آنها برا‌ی سیستم توضیح داد و نیاز به تصدیق تجربی مستقل دارند. پارسونز بی هیچ نگرانی در پاسخ به این انتقادات خاطرنشان کرد که هر حوزه‌ای نیاز به متخصصان خود دارد؛ برخی در پژوهش تخصص دارند و او خود را متخصص نظریه پردازی می‌دانست. دل مشغولی او مبنی بر تکوین مفاهیم جامعه‌شناختی برا‌ی بررسی کنش انسان قبول مسئولیت او را در نظریه پردازی اجتماعی به خوبی نشان می‌دهد.

پارسونز با تمجید از پیتیریم ساروکین، رئیس سابق دانشکده‌ی جامعه‌شناسی دانشگاه‌ هاروارد و از منتقدان سرسخت پارسونز، به مثابه یکی از رجال مشهور و پیش کسوت جامعه‌شناسی، حرفه‌ای بودن و «تشخص» خود را به خوبی آشکار کرد. او در مقاله‌ی «مسیحیت و جامعه‌ی صنعتی مدرن» (1963) نوشته است «در حال حاضر، در حرفه‌ی جامعه‌شناسی پروفسور ساروکین و من را در اغلب موارد رقبایی می‌دانند که در مورد موضوعات گوناگون دیدگاه‌ها‌ی بسیار متفاوتی داریم» (Parsons, 1963: 33). اما، او در عین مخالفت با آرا‌ی ساروکین، به تمجید از وی نیز پرداخت و خصلتی خوشایند و غالباً کمیاب در فضا‌ی رقابت آمیز دانشگاهی از خود بروز داد.

به رغم انتقاداتی که به نظریه‌ی کلان پارسونز وارد آمده است، بسیاری از مؤلفه‌ها‌ی نظریه‌ها‌ی وی امروزه نیز کارا و مؤثر باقی مانده است و به احتمال بسیار تا مدت‌ها باقی خواهند ماند. با ان که منتقدان بسیاری کارکردگرایی را به نقد کشیده‌اند، این نظریه همچنان یکی از سه نظریه‌ی بزرگ در جامعه‌شناسی، در کنار نظریه‌ی تضاد و نظریه‌ی کنش متقابل نمادین، به شمار می‌آید. این که کارکردگرایی همچنان از اهمیت برخوردار است، به طوری که به سختی می‌توان بسیاری از مؤلفه‌ها‌ی آن را نادیده گرفت یا کنار گذاشت، علل متعددی دارد. جامعه و سیستم‌ها‌ی اجتماعی متشکل از بخش‌هایی با وابستگی متقابل‌اند که بروز اختلالی اساسی در یک بخش، یا از کار افتادن آن، صدماتی را به کل سیستم وارد خواهد کرد. از این رو، این سیستم همواره به منظور مهار خود در جست و جوی تعادل است. برا‌ی نمونه، تعطیلی شرکت انرون (که روزگاری هفتمین شرکت بزرگ امریکایی بود و در دسامبر 2001 بر اساس فصل یازدهم قانون، در برابر طلب کاران خواستار برخورداری از حمایت دولت شد) آثار سوء فراوانی در سیستم مالی امریکا به جا گذاشت. بسیاری از افراد شغل‌شان را از دست دادند، سرمایه گذاران سرمایه‌ها‌ی‌شان را از دست دادند و مؤسسات خیریه‌ای که وجودشان به اعانه‌ها‌ی این شرکت وابسته بود، بسیاری از برنامه‌ها‌ی اجتماعی‌شان را به ناچار متوقف کردند. افرادی که به واسطه‌ی چینن موقعیتی متضرر شدند، به ارزش حفظ تعادل پی می‌برند. نکته‌ی دیگری که باید در این جا به آن توجه کرد این است که سیستم مالی ایالات متحده بر اثر این رویداد دچار فروپاشی نشد، چرا که با تعطیلی انرون انرژی مورد نیاز امریکایی‌ها به کمک سایر کمپانی‌ها تأمین شد. بنابراین، با تلاش‌هایی که در سیستم اجتماعی بزرگ‌تر (جامعه) در واکنش به تعطیلی این شرکت صورت گرفت، تعادل جامعه حفظ شد.

فاجعه‌ی 11 سپتامبر سال 2001 مثال بارزی از مدل سیستمی پارسونز است. در این روز تروریست‌ها کانون سیستم اجتماعی ایالات متحده را مورد حمله قرار دادند. ناخشنودی از اصول اعتقادات امریکایی که مشتمل است بر عناصری چون دموکراسی، آزادی انتخاب و حق کسب رضایت مادی و روحی، تروریست‌ها را بر آن داشت به نمادها‌ی ثروت و سلطه‌ی سیاسی امریکا یعنی برج‌ها‌ی دوقلوی مرکز تجارت جهانی و پنتاگون حمله کنند. حمله به سیستم اجتماعی امریکا، ضمن آن که جان هزاران بی گناه را گرفت، نه تنها بر روحیه‌ی جمعی امریکایی‌ها تأثیر گذاشت، پیامدها‌ی آن موجب تغییرات بسیاری هم در ساختار درونی امریکا و هم در روابط خارجی با سایر کشورها شد. نهادها‌ی اجتماعی متأثر شده از این حملات تروریستی عبارت بودند از ساختار اقتصادی امریکا (از جمله قیمت‌ها در بازار بورس شدیداً افت کرد و داد و ستد در آن باید موقتاً تا برقراری ثبات نسبی متوقف می‌شد)؛ پروازها‌ی هوایی لغو شدند و سیاست‌ها‌ی جدیدی در مورد تحویل بار مسافران در پیش گرفته شد؛ سیستم سیاسی قوانین جدیدی وضع کرد و دفتر امنیت ملی را تشکیل داد؛ ساختار خانواده‌ها تغییر کرد، به این معنی که کودکان در مورد این حملات توضیح می‌خواستند و باید به آنان اطمینان داده می‌شد که از امنیت برخوردارند. رئیس جمهور امریکا، جورج دبلیو. بوش، بلافاصله با انتشار بیانیه‌ای در برابر جهان خارج عکس العملی مستقیم نشان داد (نیازها‌ی بیرونی). او در این بیانیه اعلام کرد که تروریست‌ها را به سزا‌ی عمل خود خواهد رساند و علیه تروریسم اعلان جنگ داد. به علاوه برا‌ی همه‌ی کشورها‌ی جهان به خوبی روشن کرد که «شما یا با مایید یا علیه ما.» ملاحظه می‌شود که اقدامات تروریستی «11/ 9» (همان طور که همگان آن را می‌نامند) آشکارا کل سیستم اجتماعی امریکا را تحت تأثیر قرار داد.

دومین اصل راهنما‌ی کارکردگرایی عبارت است از توافق عام بر سر ارزش‌ها. بسیاری از انتقاداتی که به کارکردگرایی می‌شود، متوجه همین فرض است. از نظر منتقدان، این فرض مبین عدم تحمل دیدگاه‌ها‌ی متفاوت است. و از همین رو، محافظه کارانه است. و از حفظ وضع موجود دفاع می‌کند. با این حال، حقیقت این است که هر سیستم اجتماعی (جامعه، سازمان، خانواده یا حتی رابطه‌ی عاشقانه‌ی دو نفر) برا‌ی آنکه بی نقص باشد و بدون مشکل کار کند، لازم است تا حدی به ارزش‌ها‌ی همگانی، اخلاقیات و اهداف رابطه پایبند باشد. وقتی یک زوج عاشق دیگر تعهدی به رابطه‌شان احساس نکنند، از یکدیگر دور می‌شوند؛ کارکنان وقتی که در می‌یابند نگرش و اهدافی متفاوت با کارفرما دارند، از سازمان کناره‌گیری می‌کنند و چنانچه آشوب‌ها‌ی اجتماعی (تعارضات داخلی، شورش‌ها، اعتراضات و جنگ داخلی) تنش‌هایی ایجاد کند که موجودیت سیستم را تهدید کند، جامعه با خطر فروپاشی مواجه می‌شود. گروه‌ها‌ی ذی نفع غالباً مانعی در برابر اعمال تغییرات ضروری در سیستم ارزشی‌اند. برا‌ی مثال، نظام حقوقی جامعه‌ی مدنی امریکا، با قانونی کردن سقط جنین، به زنان حق داده است اختیار دار بدن خودشان باشند. کسانی که به دموکراسی و آزادی انتخاب معتقدند، ازیک سیستم ارزشی که حق انتخاب شخصی را در موضوعات «مناقشه انگیزی» چون سقط جنین به رسمیت می‌شناسند، پشتیبانی می‌کنند. اما برخی گروه‌ها‌ی ذی نفع عموماً بر پایه‌ی اعتقادات مذهبی خود با چنین آزادی‌هایی مخالف‌اند و می‌کوشند سیستم ارزشی خود را به سیستم قانونی ایالات متحده تحمیل کنند. خلاصه این که، هیچ گاه توافق کامل در مورد ارزش‌ها در هیچ سیستم اجتماعی، نه در سطح خرد و نه در سطح کلان، به وجود نخواهد آمد و از این رو، منتقدان کارکردگرایی چه بسا خود را «برنده‌ی» این مناقشه بدانند. از سوی دیگر، کارکردگرایان استدلال خواهند کرد که توافق «عمومی» در مورد درستی یا نادرستی بسیاری از امور (نظیر این که قتل بدون انگیزه نادرست است) نه تنها در جامعه به وجود می‌آید، بلکه برا‌ی بقا‌ی سیستم اجتماعی لازم هم هست.

پارسونز، همچون بیشتر متفکران پیش از خود، در کل دید مثبتی به جهان داشت و جامعه‌ی بشری را رو به تکامل می‌دید. فرایند تکامل اجتماعی و سرعت این تکامل بستگی به متغیرها‌ی بسیاری دارد که یکی از آنها تکنولوژی است. پیشرفت‌ها‌ی تکنولوژیک، بسیاری از جنبه‌ها‌ی زندگی روزمره را تغییر می‌دهند. در عین حال، سیستم‌ها‌ی اجتماعی نیز در تلاش برا‌ی حفظ تعادل خود، در پی سازگاری با این تغییرات و در بسیاری موارد پذیرش آنها برمی آیند. در سال‌ها‌ی اخیر داشتن تلفن همراه به امری عادی برا‌ی افراد بدل شده است. مکالمه با تلفن‌ها‌ی همراه در اماکن عمومی اصل اخلاق عمومی و رفتار مطلوب را تهدید می‌کند. چرا که برخی افراد بدون توجه به حضور افراد در اطراف خود در محل‌هایی کاملاً نامناسب (نظیر رستوران‌ها، سالن‌ها‌ی سینما، پشت فرمان اتومبیل، توالت‌ها‌ی عمومی و حتی در کلاس درس) با صدا‌ی بلند به مکالمه می‌پردازند. اینک، برخی افراد از تلفن همراه، که برا‌ی مواقع اضطراری اختراع شده است، حین ورزش و خرید مواد غذایی از فروشگاه‌ها استفاده می‌کنند.

از جمله ماندنی‌ترین کمک‌ها‌ی پارسونز به پیشرفت جامعه‌شناسی، تحلیل‌ها‌ی جامعه‌شناختی او در مورد سازمان‌هاست. افراد تقریباً در تمام فعالیت‌ها‌ی‌شان تحت تأثیر سازمان‌ها قرار دارند، خدمات اجتماعی به طور سازمانی طراحی می‌شوند، روزنامه‌ها و کتاب‌هایی که می‌خوانیم سازمان‌ها آماده می‌کنند، کالاهایی که مصرف می‌کنیم، تحت تأثیر سازمان‌ها‌ی تبلیغاتی قرار دارند، اخبار رادیو و تلویزیون در مورد فضا‌ی سازمانی بحث می‌کنند، بیشتر مردم برا‌ی سازمان‌ها کار می‌کنند و هر دانشگاه نمونه‌ای از یک سازمان است. فقط در نظر بگیرید که هر یک از ما روزانه چه تعدادی از سازمان‌ها در ارتباط قرار می‌گیریم و از آنها استفاده می‌کنیم. ایستگاه‌ها‌ی رادیویی و تلویزیونی، سازندگان کامپیوترها و بازی‌ها‌ی کامپیوتری، شرکت‌ها‌ی اتوبوس رانی و تاکسی رانی، شرکت‌ها‌ی تلفن، مراکز ورزشی، آزادراه‌ها، سینماها و محل‌ها‌ی کار. همه‌ی این سازمان‌ها دارا‌ی اهدافی هستند، وسایلی برا‌ی یکپارچه کردن کارکنان خود دارند و می‌کوشند منابع‌شان را برا‌ی دستیابی به اهداف بسیج کنند. وقتی سازمانی بدون مشکل عمل کند، افراد مرتبط با آن احساس رضایت می‌کنند. در نظر بگیرید چقدر آزار دهنده است وقتی صبح زود از خواب بیدار می‌شوید و برا‌ی نرمش کردن به یک مرکز ورزشی می‌روید، اما با درها‌ی بسته‌ی آن مواجه می‌شوید، چرا که فردی که مسئول باز کردن مرکز است هنوز به محل کارش نرسیده است. چه بسا تأخیر او هم ناشی از اختلالات سازمانی دیگری باشد، مثلاً ساعت شماطه دار جدیدی که خریده خراب از آب درآمده زنگ نزده است.

نقش سازمان‌ها در جامعه پیوسته در حال گسترش است. پیامدها‌ی این امر از جمله عبارت است از تغییرات جوامع به نحوی که نقش تصمیم گیری‌ها‌ی فردی در آن کاهش یابد. این امر خود می‌تواند منجر به رابطه‌ای نامتقارن بین مدیران شرکت‌ها و کارمندان شود و در کارمندان حس از خودبیگانگی، بی هنجاری و ناتوانی ایجاد کند. یک سازمان را می‌توان مجموعه‌ای از مشاغل یا موقعیت‌ها‌ی اجتماعی دانست که در حکم یک واحد، کارها در آن به طور جمعی انجام می‌شود (Ermann and Lundman, 1996). سازمان واحدی اجتماعی است که آگاهانه برا‌ی تعقیب اهدافی از پیش تعیین شده ساخته شده است. سازمان‌ها عموماً به رغم تغییر کارمندان‌شان به کار خود ادامه می‌دهند. این واقعیت مؤید این ایده است که افراد قابل جایگزینی‌اند؛ یعنی چنان چه فردی از یک سازمان کناره گیری کند، فرد دیگری آموزش داده می‌شود و جا‌ی او را می‌گیرد. جز در موارد خاص، کارکنان سازمان‌ها مرتباً تغییر می‌کنند، در حالی که سازمان‌ها طبق روالی منظم به کار خود ادامه می‌دهند. بنابراین، در بررسی سازمان‌ها باید دانست که افراد، در بیشتر موارد، قابل جایگزینی‌اند و ساختارها مستقل از افرادند.

سازمان‌ها نقش مهمی در جوامع ایفا می‌کنند، و غالباً هم تأثیرات مثبت دارند و هم منفی. آثار مثبت آنها این است که فرصت شغلی فراهم می‌آورند و جامعه‌ای که افراد در آن صاحب شغل باشند، از استحکام بیشتری برخوردار است؛ خدماتی اجتماعی ارائه می‌کنند که جامعه مستقیماً از آنها بهره مند می‌شود (نظیر بیمارستان‌ها، پلیس، کلیساها و مدارس). سازمان‌ها از مشارکت کنندگان فعال در زمینه‌ی تکوین و تحقق سیاست‌ها‌ی دولتی و عمومی هستند. هنگامی که سازمان‌ها به همکاری با یکدیگر بپردازند، پیامدها‌ی مثبت بسیاری خواهند داشت. متأسفانه سازمان‌ها تأثیرات منفی بسیاری نیز می‌توانند بر جامعه بگذارند، از جمله این که برخی سازمان‌ها (به ویژه شرکت‌ها‌ی تجاری) جامعه را ترک می‌کنند و کسب و کار خودرا به جایی دیگر منتقل می‌کنند. این امر می‌تواند به لحاظ اقتصادی برا‌ی آن جامعه ضررهایی به همراه داشته باشد. تهدید به جابه جایی (از طرف سازمان‌ها) چه بسا موجب می‌شود که جامعه برا‌ی ترغیب چنین سازمان‌هایی به ماندن، پیشنهادهایی سودبخش اما غیر قانون پیش پا‌ی آنها قرار دهد (نظیر معافیت موقتی مالیاتی). سازمان‌ها غالباً کیفیت زندگی افراد را به مخاطره می‌اندازند؛ از جمله با آلودگی، صداها‌ی مزاحم، ترافیک، تحلیل بردن منابع طبیعی و انواع فجایع (نظیر انتشار مواد سمی در پی انفجارات) . باید روشن باشد که سازمان‌ها نقش بسیار مهمی در جامعه ایفا می‌کنند و این واقعیت مؤید اهمیت آنها برا‌ی جامعه‌شناسی است.

پارسونز یکی از آخرین متفکران اجتماعی «کلاسیکی» است که آرا‌ی وی در این بخش مورد تحلیل قرار گرفته است. تعیین جایگاه راستین او در تاریخ تفکر جامعه‌شناختی دشوار است. او به مثابه «چهره‌ی برجسته‌ی» جامعه‌شناسی به اوج رسید و پس از آن، «بلاگردان» تمام اشتباهات نظریه‌ی کارکردگرایی شد. هنوز زود است که جایگاه راستین او را در میان غول‌ها‌ی جامعه‌شناسی تعیین کنیم، اما به عقیده نگارنده، آثار پارسونز مجدداً رونق خواهد یافت و جایگاه و نقش او به مثابه چهره‌ای برجسته در جامعه‌شناسی درک خواهد شد.

منبع مقاله :

دیلینی، تیم؛ (1391)، نظریه‌های کلاسیک جامعه شناسی، ترجمه‌ی بهرنگ صدیقی و وحید طلوعی، تهران: نشر نی، چاپ ششم.

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...