رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'یغما گلرویی و تبلور تفاوت معنا'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. یغما گلرویی و تبلور تفاوت معنا «پیشنهاد نمی‌کنم این فیلم را ببینید» (مصاحبه یغما گلرویی با خانه‌ی آرمانی) چی شد که یغما گلرویی تصمیم به ترانه سرایی گرفت؟ من در خانواده‌ای بزرگ شدم که با ادبیات بی‌گانه نبود. پدرم روزنامه نگار بود و مادرم علاقه زیادی به ادبیات داشت، به همین دلیل از وقتی کودک بودم با ادبیات و شعر آشنا بودم و همین موضوع یکی از عواملی بود که من را برای ورود به حوزه شعر و ترانه علاقمند کرد. شروع کار من در زمینه شعر، با شعر سپید بود و کتاب‌های اولم در قالبِ شعر سپید منتشر شدند. علی رغم اینکه ترانه سرایی را دوست داشتم، همیشه نسبت به سمت ترانه آمدن وحشت داشتم چون شعر نوشتن با وزن و قافیه با زبانی که شعر نیمایی و سپید را تجربه کرده کاری عقب‌مانده می‌دانستم اما بعد از مدتی حس کردم می‌شود خیلی از حرف‌هایی را که در شعر زده می‌شود در قالبِ ترانه هم گفت. از کی ترانه نویسی برایتان جدی و حرفه‌ای شد؟ در نوشتن همیشه جدی بودم چه ترانه و چه شاخه‌های دیگر ادبی اما شاید جالب باشد بدانی که از همان ابتدا ترانه‌هایی که نوشتم اجرا شدند. مثلن «دوباره دلم واسه غربت چشمات تنگه» جزو اولین ترانه هایم بود که توسط شادمهر عقیلی اجرا شد. الان که داریم با هم صحبت می کنیم اگر به عقب بازگردید، بازهم ترانه سرایی را انتخاب خواهید کرد؟ نه! سعی می‌کنم شغل آبرومندتری برای خودم پیدا کنم چون در این روزگار نوشتن و ادبیات و در کل هنر اسباب شرمندگی‌ست بیشتر تا تفاخر. اگر هم این کار را انجام دهم، ترانه هایم را خودم اجرا می کنم و به کسی برای اجرا نمی‌دهم. یعنی حس می کنید ترانه هایتان با خواندن دیگران خراب شده است؟ نه اصلاً منظورم اجرای بد دیگران و از این حرف‌ها نیست. در این که خواننده‌های خوش‌صدا و توانایی هم ترانه‌های من را خوانده‌اند شکی وجود ندارد اما در اکثر موارد حرفی در دهان خواننده گذاشته شده، که آن را نمی فهمیده است یا اگر هم می فهمیده، حرف آن آدم نبوده است و شاید اصلاً به آن حرف معتقد نبوده است. به همین دلیل تو به عنوان ترانه‌سرا حرف در دهان کسی گذاشته‌ای و به پشتوانه‌ای آن حرف کاراکتری به آن خواننده بخشیده‌ای که به آن شباهت ندارد. نظرتان در مورد حال و روز فعلی ترانه ایران چیست؟ ترانه فارسی را از دو منظر می توان بررسی کرد. اولین نگاه، نگاهی است که ترانه را از زاویه مجوز مرکز موسیقی ارزیابی کنید که فکر می کنم در این مورد یک سری ترانه ساده و مصرفی وجود دارد که از نظر ادبی در سطحی‌ترین حالت قرار دارد و متاسفانه نود درصد ستارگان پاپ امروز ما هم از این ترانه های مصرفی استفاده می کنند و شاید به همین دلیل هم هست که خیلی کم پیش می‌آید آهنگ خواننده‌ای بیشتر از سه ماه تاریخ مصرف داشته باشد اما نگاه دوم نگاه به ترانه‌ی پیشرو و مترقی‌ست که باید در اجرای گروه‌های زیرزمینی یا فضای مجازی و خوانندگان فعال در خارج از ایران جستجو کرد و در باید بگویم ترانه در این‌ فضاها جهش چشم‌گیری داشته. ما الان ترانه سرای پر آوازه کم نداریم، چرا این اتفاق افتاده است؟ آوازه که این روزها به راحتی به دست می‌آید. یعنی فرمول دارد. اول باید با ایمیل و فکس و تلفن مدتی روی خواننده‌ای پرآوازه _ ترجیحن ساکن خارج از کشور – کار کنی و آن‌قدر سمج باشی که بتوانی با دادن یک ترک، یا یک آلبوم قیمتت را بالا ببری و به سری دوزی برسی. خوشبختانه اغلب مجلات ویژه‌ی موسیقی هم صفحاتشان و جلدشان، مانند صفحه‌ی آگهی‌شان فروشی‌اند و با شل کردن کیسه می‌شود روی جلدشان رفت و به قول شما پرآوازه شد. پس پرآوازه بودن ترانه‌سرا دلیل بر خوب بودن ترانه‌اش نیست. منکر این ماجرا نیستم که جامعه به ترانه مصرفی هم نیاز دارد اما مشکل اینجاست که امروز خیلی از کسانی که ادعای نوشتن ترانه نوین دارند و آوازه هم دارند، با همان ژست ترانه نوین‌نویسی مشغول نوشتن ترانه‌های مصرفی و بی‌عمقند. ترانه‌هایی که نه محرک فکری جامعه‌اند و نه لااقل یک نوع عشق سالم را ترویج می‌کنند. عشق برایشان با برده‌داری یکی‌ست. شما از آن دسته ترانه سرایان هستید که معتقدید ترانه صرفاً باید دارای وزن و قافیه باشد یا معتقدید ترانه الزاماً باید مفهوم خاصی را به مخاطب منتقل کند؟ هیچ بایدی در هنر وجود ندارد اما از آنجایی که آهنگسازان ما اغلب جسارت خروج از دنیای وزن و قافیه را نداشته اند، ما هم مجبوریم که این موضوع را در ترانه هایمان لحاظ کنیم. یک دوره ای وقتی جریان ترانه نوین آغاز شد، بعضی از ترانه‌سراها، سرودن ترانه های بدون وزن و قافیه را تجربه کردند و تجربه‌های درخشانی هم مثل کودکانه شهیار قنبری داشتند، اما دوباره وضعیت به حال قبلی بازگشت و همه ترانه‌سراها خود را به رعایت وزن و قافیه مقید می دانند چون با وجود همین ترانه های باوزن و قافیه هم آهنگ‌های چندان درخشانی ساخته نمی شود و همین‌طوری هم نود درصد جوانان در فضای مجازی خود را ترانه‌سرا معرفی می‌کنند و بلند گفتن این که وزن و قافیه از الزامات ترانه نیست باعث می‌شود از فردا همه هذیانات خود را ترانه صدا بزنند! یغما گلرویی با خوانندگان ثابتی کار می کند؟ نه، من هیچ وقت در طول دوران کاری ام خواننده مخصوصی برای خودم نداشته ام و البته علاقه ای هم به این کار نداشته و ندارم. البته یک دوره ای همراه با رضا یزدانی سعی کردیم تیمی کار کنیم اما بنا به دلایلی آن موضوع هم ادامه پیدا نکرد. همکاری شما با رضا یزدانی روند بسیار خوبی را طی می کرد، چه اتفاقی افتاد که این همکاری ادامه پیدا نکرد؟ من پیش از این خیلی شفاف به این مسئله اشاره کرده‌ام و گمان نکنم تکرار کردنش به درد کسی بخورد. فقط می‌توانم بگویم که رضا به راهی رفت که خودش می‌پسندید و از نظر بازار هم موفقیت بیشتری به دست آورد وحتا شاید اگر الان زمان را برایش به عقب برگردانی خیلی از کارهایی که قبل‌ها از من اجرا کرده را دیگر اجرا نکند. شاید مقصر من بودم که رضایی دیگر را در رضا می‌دیدم. رضایی دور از چشم‌تر، خاص‌تر و عاصی‌تر... در هر حال همچنان تنها می‌توانم برایش آرزوی پیشرفت داشته باشم و امید این که گول هوراها و امضا گرفتن‌ها و... را نخورد. رضا خواننده‌ی خوب و دوست قدیمی من است و کار نکردنمان با هم لطمه‌ای به این دوستی نزده. شنیده ام یک آلبوم کامل با صدای رضا و ترانه‌های شما آماده انتشار است، با این تفاسیر احتمال همکاری مجدد شما هست و شما با انتشار این آلبوم موافقید؟ آن آلبوم مربوط به سال ها پیش است و من هم با انتشار کارهایی که قبلاً به رضا واگذار کرده‌ام (البته با درج نامم) مشکل و مخالفتی ندارم. درباره‌ی همکاری مجدد هم گمان نکنم با شرایط فعلی من امکانش باشد و درضمن رضا هم به قول معروف راهِ خود را انتخاب کرده و گمان نکنم راهی که می‌رود در جایی با راهی که من در آنم برخورد داشته باشد. موضوع این است که من یک دوره ای به رضا یزدانی به چشم صدای ترانه‌های خاص خودم نگاه می کردم اما الان دیگر رضا در کارم (نه دوستی‌مان) برایم فرقی با بقیه خوانندگانی که با هم کار کرده‌ایم ندارد. پس رضا یزدانی دیگر صدای ترانه‌های یغما نیست؟ نه... هیچ کس دیگر صدای ترانه‌های یغما نیست... جز یه خواننده که شما از چاپ کردن نامش معذورین! بعد از اینکه از رضا یزدانی جدا شدید؛ ترانه سراهایی با رضا همکاری کردند که جنس کارهایشان شبیه به ترانه های شما بود، این موضوع را چطور ارزیابی می کنید؟ خُب این به خودی خود برای من اتفاق بدی نیست. من مانند آن ترانه‌سرای خودشیفته‌ی کنار اقیانوس آرام نیستم که با این چیزها مشکل داشته باشم و مدام غُر بزنم که فلان ترکیب و فضا و نگاه مال من است و در ترانه‌ی دیگری تکرار شده. اگر این حرفی که می‌زنید حقیقت داشته باشد نشان می‌دهد که تجربه‌ی من با رضا تجربه‌های موفقی بوده‌اند که سعی در تکرارشان داشته ولی من چون درست و دقیق آن کارها را نشنیده‌ام نمی‌توانم نظر دقیق بدهم. فقط امیدوارم رضا در کارهایش، خودش را، حتا تجربه‌هایی که با هم داشتیم را تکرار نکند. چون تکرار برای هیچ خواننده‌ای خوب نیست. به دنبال خواننده ای هم نیستید که به قول خودتان تبدیل به صدای یغما شود؟ اگر خواننده ای پیدا شود که ویژگی های مد نظر من را داشته باشد، چرا که نه؟ اصلاً چرا خودتان اقدام به خواندن ترانه هایتان نمی کنید؟ این روزها خوانندگی در ایران کار چیپی شده و گمان نکنم برای من در این سن و سال مناسب باشد. به قول معروف از من گذشته است. ترانه ای بوده که به خواننده ای داده باشید و از واگذاری آن ترانه پشیمان شده باشید؟ بله موارد زیادی بوده.... یکی از این موارد را برایمان بگویید. ترانه «چشمای تو یعنی وطن»... ترانه ای بود که سعید شهروز آن را خواند ولی موزیکی که روی این ترانه گذاشته شده و نوع اجرا بود هیچ تناسبی با ترانه نداشت و کار در کا خراب شد و هنوز داغش به دلم مانده. شما اگر همین امروز ترانه سرایی را رها کنید هم در تاریخ ترانه ایران ماندگارید، رمز ماندگار شدن چیست؟ این نظر لطف شماست اما بدون تعارف من خودم را ترانه سرای ماندگاری نمی دانم. من در زندگی حرفه ای خودم اشتباهات زیادی داشته ام و معتقدم این چند سال که ترانه هایم توسط خوانندگانی که گزیده شده از طرف خودم خوانده شد، پیشرفت بیشتری در ترانه داشته ام. یک برهه ای بود که من بدون توجه به کیفیت کاری افراد، ترانه‌هایم را واگذار می کردم و در نهایت نتیجه کار خوب از آب در نمی آمد و همین موضوع باعث شده الان از بین آهنگ‌های حدود هشتاد، نود آلبومی که با ترانه های من منتشر شده است، شاید حدود پنجاه آهنگ قابل شنیدن باشد! به شخصه ماندگاری را در کتاب هایم جست و جو می کنم تا اجرای ترانه هایم توسط خوانندگان، چون ترانه را یک اثر نوشتاری می‌بینم. اتفاقاً چند وقت پیش کسی به من می‌گفت: اگر خودت را چند سال قبل گرفتار ترانه‌ها و مسائل اجتماعی نمی‌کردی و به ممنوع‌الکاری دچار نمی‌شدی الان می‌شد قاطعانه تو را ضلع تازه‌ای برای مثلث یا مربع طلایی ترانه‌سرایان ماندگار دانست... و من به او گفتم: ترجیح می‌دهم ضلع هیچ مربع و مثلث و ذوزنقه‌ای نباشم اما خلاف آن‌چه می‌اندیشم رفتار نکنم‌. در مقاطعی ممنوع الکار بودید، چه انگیزه ای باعث شد که به فکر مهاجرت نیفتید و در ایران ادامه دهید؟ مهاجرت؟ مهاجرت از کجا؟ از سرزمینی که در آن به دنیا آمده‌ام و بالیده‌ام؟ هرگز. من نمی توانم در جایی به جز ایران زندگی کنم. در چند ماهی که اروپا بودم بودم فقط دو ترانه نوشتم. نمی خواهم شعار بدهم و بگویم برای مردم ماندم و از این حرف‌ها، حقیقت این است که اگر در خارج می‌ماندم با خودم دچار مشکل می‌شدم. در اروپا شرایط ماندن کاملاً فراهم بود. اغلب کشورهای اروپا حاضر بودند به من پناه بدهند و امکانات اما حس می‌کردم با ماندنم به خودم و مخاطبم خیانت کرده‌ام. ترجیح می دهم ممنوع الکار باشم اما در ایران بمانم.
×
×
  • اضافه کردن...