جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'یادی'.
1 نتیجه پیدا شد
-
یادی از تکه کلام های معروف عروسک های دوست داشتنی ایران
nikaaa پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در گفتگوی آزاد
بچه موشهای عزیز گفتم یا نگفتم در این مطلب سراغ عروسكهایی رفتهایم كه «تكیهكلام»های ماندگار و خاطرهانگیزی داشتهاند. مرور فهرست این عروسكها نشان میدهد كه اتفاقا بیشترشان جزو شخصیتهای معروف و محبوب تلویزیونی هستند. عروسكی میتواند تكیهكلام داشته باشد كه واجد هویتی مستقل باشد. این عروسك با تكرار یك كلمه یا جمله منحصربهفرد خودش را در ذهن مخاطب ماندگار میكند و جذابیت كل اثر را بالا میبرد. به عنوان مثال «فامیل دور» مجموعه «كلاه قرمزی» را به عنوان آدمی عجول و مضطرب میشناسیم و وقتی او مدام تكرار میكند «شما درباره من چی فكر میكنین» این جمله كاملا همراستا با ویژگیهای رفتاریاش قرار میگیرد. فامیل دور نگران قضاوت دیگران است و میخواهد خودش را اصلاح كند. جملاتی كه در این مطالب میخوانید توسط عروسكها بیان شده و تا مدتی سر زبانها افتادهاند. برخی عروسكها، دیالوگهایشان را در مسیر قصه گفتهاند و برخی در ترانه تیتراژ. مرور دوباره این تكیهكلامها ما را به دنیای پرخاطره عروسكهای تلویزیونی پرتاب میكند. مجموعه كلاه قرمزی كلاه قرمزی:سلین: سلام / خوفین: خوبین / اكشال نداره: اشكال نداره / جوف آب: جوب آب/ اهین: بله / آی مرجی: آقای مجری / خوگشل: خوشگل / محسولیت: مسئولیت/ سلط: سطل، نفص: نصف/ تولد عید شما مبارك/ دیگه تهنا نیستیم/ سلام الاغ عزیز حالت چطوره؟/ میخوام برم تلفزیون. پسرخاله: چی گفتی؟ نه فقط میخوام ببینم چی گفتی؟... مگه چیه؟... عیده دیگه، همه باید به هم كمك كنیم. میخوای برم نون بگیرم؟ میخوای برم نفت بگیرم؟ آب بیارم؟ خب گناه داره، دلم سوخت، بچه است، نمیتونه بگه چی میخواد. پسرعمه زا: كلاه قرمزی هوووووووو... چی جوری شد؟ یك بار دیگه بوگو. ها؟ ما نمیفهمیم ای چی میگه. فامیل دور:آقای مجری، سال نوتون مبارك، صد سال به این سالها، هر روزتان نوروز، نوروزتان پیروز، آقای مجری! نخوردیم نون گندم، دیدیم كه دست مردم... بهرام كه گور میگرفتی همه عمر، دیدی كه چگونه «دور» بهرام گرفت! در بستنی رو باید بست، راه رفتنی رو باید رفت. همساده: خرد و خاكشیر شدیم آغو، لهله شدیم، داغون، به خاك سیاه نشستمها. جیگر: گفتم یا نگفتم؟ خونه مادربزرگه مادربزرگه: جانقربان. هاپوكومار:صاحب، كرداهه ( او لهجه هندی داشت و صاحبش را گم كرده بود.) مدرسه موشها نارنجی: ایش، حالم به هم میخوره از این بچه موشهای بیتربیت. دم باریك: موش موشك من، میخوره غصه، كه نمیتونه بره مدرسه گوش دراز: دیو، دیو، دارم میشنوم، صدای پای یك موش بزرگ را میشنوم. معلم: بنشینید بچه موشهای عزیز! خوش خواب: من كیام؟ اینجا كجاست؟ سنجد سنجد: برمیگردم. زیزیگولو زیزیگولو: امیر آقای جمالی و آقای پدرآقا را با تشدید و آهنگ خودش تلفظ میكرد، مادرخانومی زیزی گولو هیچ وقت هیجانزده نمیشد. مثلا وقتی دید آقای جمالی از یك بلندی افتاد، گفت: آقای جمالی مرد! او جملهای داشت كه وقتی آن را میخواند، اتفاقات عجیب و غریب میافتاد. جملهاش این بود: زیزی گولو آسیپاسی درا كوتا تا به تا. كار و اندیشه كار: من كارم، من كارم... بازو و نیرو دارم... هر چیزی رو میسازم... از تنبلی بیزارم... ---------------------------- منبع : جام جم آنلاین