جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'هوازدگی'.
3 نتیجه پیدا شد
-
روستای کندوان کندوان یکی از روستاهای آذربایجان شرقی است که در ۵۰ کیلومترى جنوب غربى تبریز از روستاهای دهستان سهند مى باشد که در ۱۸ کیلومترى جنوب اسکو، در دامنه سرسبز سلطان داغى وکنار رودخانه کندوان واقع شده است. بنای خانههای این روستا از نوع معماری صخرهای است و به قرن هفتم هجری و در بعضی موارد حتی به دورههای قبل از اسلام نیز برمیگردد. این روستا نمونهای از ابتداییترین نوع زندگی بشر و هم زیستی او با طبیعت به شمار میرود و در مرحله اول فرم خارجی این مجموعه انسان را به یاد قلعههای پرسحر و جادوی قدیمی میاندازد. در نظر اوّلی که به روستا انداخته میشود یک سری مخروطهای نوک تیز دیده میشود که در سطوح غیر منظم آنها سوراخهایی وجود دارد. این مخروطها، در کنار هم بطور متراکم یا جدا جدا ناگهان از دامن کوهی بلند سر برآورده و در سراشیبی تند کوه به صورت پله پله بالا رفتهاند. مخروطها در مراحل اولیه زمینشناسی که هنوز پوسته زمین سخت نشده بود و در اثر جابهجایی کوهها و فشارهای حاصله از اینجابهجاییها، به دلیل نرم بودن خمیره آنها، به صورت متبلور از محیط همجوار خود جدا شده و فرم گرفتهاند و بعدها در اثر سائیدگی به صورت فعلی در آمدهاند. ضخامت و جنس طبقات تپهها و مخروطها از نوع اینمبریت inembit و لاهار Lahar است که در اثر مخلوط شدن مواد آتشفشانی سهند با گل و لای حاصل از بارانهای سیلآسا بوجود آمده است. بلندی این تپههای مخروطی و هرمی شکل بیش از ۶۰ متر میباشد. تشکیلات جنس طبقات روی آبرفت قدیمی واقع شده و رودخانه کندوان بیش از ۱۰ متر از آن را حفر کرده و پائین برده است. در طی قرنهای گذشته حفرههایی در داخل این مخروطها بوجود آمده است که یا بر اثر وجود حبابهای هوا در مواد مذاب آتشفشانیبوده و یا بشر با استفاده از ابزارهای خود آنها را پدید آورده است. فلسفه سکونت در کندوان: در کندوان تمرکز صرفاً به خاطر طبیعت، یعنی کرانها ایجاد شده است که خود به خود جنبههای دفاعی دارد. مسئله هجوم چادرنشینان شرق به نقاط خوش آب و هوای ایران بر کسی پوشیده نیست. در این مورد احتمالاً حمله مغولان سبب شده که مردم روستاهای اطراف به خصوص روستای حیلهور از موقعیت طبیعی کرانها استفاده نموده ،خانه و ماوای خود را در دل تودههای سنگ به وجود آورند تا در پناه آن بتوانند در آرامش زندگی کنند. اکثریت اهالی کندوان محتملاً در ابتدا ساکن روستای حیلهور بودند که به مسافت دو کیلومتری غرب آن واقع است. شاید اهالی حیلهور در قرن هفتم هجری مقارن با حمله مغول از حیلهور عزیمت نموده و در دشت کوچک مقابل کندوان که مشرف به دره است سکنی گزیدهاند. این دشت کوچک ابتدا ییلاق ساکنین دهات اطراف بود. در یک جمعبندی کلی میتوان هدف از پناه بردن به این خانهها را در دلایل ذیل برشمرد: ۱- نیاز به پوشش سقفی ندارد چرا که خود سنگهای مخروطی که از به هم پیوستگی سنگهای ریز ماسهای تشکیل شده آنچنان صیقل یافته و با دوام است که از هر گزند جوی به ویژه آب و هوای منطقه در امان است. ۲- دشواری کندن سنگها (کران)ها برای یکبار و همیشه نیاز سازنده را تأمین میکند. اگرچه مشکل است. ۳- موقعیت جمعی منازل به صورتی است که هر مجتمعی اگر بتوان نام مجتمع را به حق بر آن گذاشت به صورتی ترتیب یافته که هر خانواده سنتی براساس سنت جامعه روستائی میتواند در یک مجموعه به نسبت کوچک یا بزرگ زندگی کند. ۴- موقعیت منازل به صورتی است که از گزند نوع دشمن خارجی مصون است. حال این دشمن جانوران درنده باشند یا انسانها که در گذشته مرتب در جنگ و جدال قومی و عشیرهای بودهاند. بدین ترتیب که تنها راه دستبرد از روبروست و پشت سر کوه صاف و بلندی است که دسترسی به آن بسیار مشکل است و از روبرو هم کاملاً بر اطراف مسلط هستند. بنابراین مهمترین مکان برای درامان ماندن هم وجود همین خانهها بوده است. بارش برف و باران نیز تأثیری در بافت کلی منازل ندارد. کندوان یکی از ۳ روستای صخرهای جهان است که موجب جذابیت بی نظیر آن شده است. معماری روستای کندوان و جاری بودن زندگی مردم در قالب بافت قدیمی آن یک استثنا در دنیا به حساب می آید. چرا که دیگر در ترکیه و آمریکا کسی در کاپادوکیه و داکوتا زندگی نمی کند و در واقع تنها روستای زنده صخرهای محسوب میشود. این روستا به سبب ویژگی معماری صخره ای و بافت مخصوص آن در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است. ویژگی های اقلیمی: ارتفاعات کندوان مشرف به انتهای درهای است سرسبز که شمال آن را روستای آمامغان و عنصر رود، مغربش را کهنمو، مشرقش را کوه نور (نورداغی) و مراتع سهند و جنوبش را آشستان و گمبن فرا گرفته است. ارتفاعات کلیه نقاط فوق که بر روی دامنههای شصت کیلومتری آتشفشانی سهند قرار دارد از دو هزار متر کمتر نیست. از نظر شرایط اقلیمی ایران، دامنههای سهند، جزو مناطقی قرار میگیرند که زمستانی بسیار سرد و تابستانی معتدل دارند. این کیفیت بسته به میزان ارتفاع تفاوت پیدا میکند. به این صورت که هر چه به سوی ارتفاعات و بلندی های سهند پیش میرویم، هوا سردتر و هرچه به جلگههای ارومیه نزدیک میشویم، زمستانها ملایم تر میگردند.در نتیجه آب و هوای کندوان کاملاً کوهستانی است و سرما در این منطقه از اوایل پائیز شروع و تا نیمه اردیبهشت ادامه مییابد آبهای خوش این منطقه سبب حاصلخیزی خاک اطراف روستای کندوان میگردد. مرغوبترین کشتزارهای اهالی کندوان مقابل روستا بر روی دشتی مرتفع و زیبا قرار دارد دره شمالی ـ جنوبی سرسبز کندوان یکی از خوش آب و هواترین و زیباترین نقاط کوهستانی ایران به شمار میرود که دارای نهر چشمه آب معدنی بسیار میباشد. از جمله رودهایی که از شمال غربی سهند سرچشمه گرفته و به دریاچة ارومیه میریزد، رودخانة اسکو یا اسکوچای است. اسکوچای خود از پیوند دو رود کندوان چای و عنصرود به وجود میآید. کندوان چای مانند رشتهای حیاتبخش از میان روستای کندوان گذشته و زمینهای کشاورزی را از مناطق مسکونی صخرهای جدا میسازد. چشمه آب معدنی کندوان نیز یکی از جاذبههای این روستای ۶ هزار ساله محسوب میشود. آب این چشمه با کمترین درصد سنگینی برای درمان بیماریهای کلیوی بسیار مفید است. دامداری و کشاورزی و باغداری عمده فعالیت مردمان این روستاست. اکنون مهمترین صنعت این روستا قالیبافی است خانه های این روستا به مانند کندوی عسل در دل کوه کنده شده اند و جالب اینجاست که عسل یکی از مهمترین محصولات این روستا می باشد.
- 4 پاسخ
-
- 6
-
- فرسایش
- معماری صخره ای
-
(و 4 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
هوازدگی؛ شامل از هم پاشیدن سنگها و تجزیه ی آنها در سطح و یا نزدیک به سطح زمین. مجاورت کره سنگی(لیتوسفر) با جو زمین(اتمسفر) و کره زیستی(بیوسفر)، سبب تخریب و متلاشی شدن سنگها بوسیله ی عناصر اقلیمی و عوامل زیستی می شود. عملکرد این پدیده ها به صورت های فیزیکی یا شیمیایی ظاهر می شوند. 1- هوازدگی فیزیکی: اصولا هوازدگی و تخریب یک عمل مکانیکی است. اعمال مکانیکی بدون اینکه تغییرات محسوسی در جنس سنگها ایجاد کنند، سبب گسیختگی های ساده و متلاشی شدن آنها میگردند. این اعمال بر حسب کیفیت کانی های تشکیل دهنده ی سنگها، به عناصر معمولا گوشه دار و مختلف الاندازه تقسیم می شوند. نقاط ضعفی مانند درزها و ترک ها و حالت تورق و فضاهای خالی بین دانه ها و... ، متلاشی شذن سنگها را تسهیل می کنند. در طبیعت چهار فرایند فیزیکی مهم باعث قطعه قطعه شدن سنگها می شوند که عبارتند از: الف- انبساط حرارتی: محرک اصلی در ایجاد این پدیده، تغییرات درجه حرارت است. به نظر می رسد که تغییرات روزانه دما سبب سست کردن سنگها میشود، بویژه در نواحی خشک که تغییرات درجه حرارت روزانه از 30 درجه سانتی گراد تجاوز می کند. هنگامی که سنگها تحت تاثیر تغییرات حرارتی قرار میگیرند، به خاطر کشش حاصل از انبساط و انقباض، تکه تکه می شوند. چنانچه نوسان حداقل و حداکثر حرارت و تکرار این شرایط در سنگها به اندازه ی کافی برسد، گسیختگی در سنگ حاصل میشود. رنگ و بافت و ساختمان(نظم و ترتیب جایگزینی دانه ها) و جنس سنگها در نحوه عملکرد این پدیده، دخالت دارند. زیرا ظرفیت جذب حرارت و قابلیت انتقال آن، به عوامل فوق بستگی دارد. در یک سنگ آهک هم جنس و ریز دانه و فشرده، نفوذ حرارت تقریبا یکسان است و جریان حرارت در رابطه با مدت و شدت آن تا ضخامت مشخصی از سنگ نفوذ میکند. بین قسمت سطحی سنگ که براثر نفوذ حرارت افزایش حجم یافته و قسمت داخلی که بدون تغییر باقی مانده است، حالت کششی به وجود می آید. بنابراین در امتداد سطح میانی این قسمت، گسیختگی اتفاق می افتد. این نوع متلاشی شدن به ضورت تیغه های سنگی، حداکثر با ضخامت دسی متری، پدیده ی تورق نامیده می شود. اما اگر این پدیده در سنگهایی اتفاق افتد که دانه های آن مختلف الجنس و مختلف الاندازه باشند(گرانیت)، به دلیل اختلاف دامنه ی تغییرات حجمی از یک کانی به کانی دیگر، کشش در محل برخورد بلورهای مختلف الجنس قرار میگیرد و نهایتا بخش سطحی سنگ به صورت دانه های مختلف الاندازه(آرن) از هم جدا میشوند. این پدیده را متلاشی شدن دانه ای می نامند. متلاشی شدن بر اثر حرارت را فقط باید در مناطقی پذیرفت که دامنه تغییرات حرارت روزانه ی نیرومندی دارند. ب-یخبندان: یخ بستن و ذوب پی در پی از مهمترین فرآیندهای هوازدگی مکانیکی به شمار می آیند. تقریبا تمام سنگهایی که بخشی از آن در سطح زمین ظاهر شده است، دارای درزها و ترکها و یا حفره های کوچک و بزرگ متعدد میباشند. هنگام بارندگی، متناسب با حجم این حفره ها همیشه مقداری آب به سهولت به داخل سنگها نفوذ میکنند. چنانچه بارندگی نسبتا شدید یا مداوم باشد، اغلب حجم این حفره ها از آب اشباع می شوند. در صورتی که حرارت هوا به پایین تر از صفر درجه برسد، متناسب با شدت و مدت سرما، آبهای نفوذی موجود در سنگها یخ می زنند. در طبیعت آب به داخل شکافها و حفرات موجود در سنگ نفوذ می کند، یخ می بندد و در اثر انبساط، سبب شکستگی سنگ می شود، به این فرآیند یخبندان (frost wedging) گویند. گذر آب نفوذی از حالت مایع به جامد با افزایش حجمی حدود 10 درضد، همراه است. چنانچه شکل داخلی درزها و حفره ها و ترتیب قرار گرفتن آنها، امکان خروج آب را میسر نسازند، یخ بستن آب بطور متوسط، فشاری معادل 15 کیلوگرم بر سانتی مترمربع بر جدار حفره ها وارد می آورد. در این شرایط تکرار دوره های یخبندان و ذوب یخ، متلاشی شدن قطعات یا کانی های تشکیل دهنده ی سنگ را به دنبال دارد. مسلما میزان یخ زدگی سنگها به نسبت تخلخل و اندازه شکافهای موجود در آنها بستگی دارد و سایر خصوصیات فیزیکی مانند بافت و ساختمان سنگها، در چگونگی متلاشی شدن آنها دخالت دارند. به طور مثال در یک سنگ متخلخل و پردرز، این نوع متلاشی شدن به صورت پیدایش دانه های ریز لیمون ظاهر می شود و اصطلاحا آنرا میکروژلی فراکسیون می نامند. در مقابل سنگهای فشرده و مقاوم آهک به شکل قطعات نسبتا بزرگ و گوشه دار براثر یخبندان و ذوب یخ متلاشی می شوند که اضطلاح رایج درباره ی آن ماکروژلی فراکسیون است. این پدیده بر اثر فشار قطعات یخ در شکافهای چینه بندی و درزهای نسبتا بزرگ ایجاد می شود. این پدیده ویژه ی سرزمین هایی است که در آنها اقلیمی با نوسان مکرر حرارت در حدود صفر درجه ی سانتی گراد، تسلط دارند. فرایند یخبندان اکثرا در نواحی کوهستانی که در آن چرخه ی روزانه ی یخبندان و ذوب وجود دارد، مشاهده می شود. تمام گستره ی ایران به استثنای سواحل خلیج فارس و دریای عمان و بخشی از بیابان های لوت و جازموریان، کم و بیش تحت تاثیر این پدیده قرار دارند. ج- انبساط حاصل از برداشته شدن بار فوقانی: وقتی توده های بزرگ آذرین، به ویزه آنهایی که از گرانیت ساخته شده اند تحت تثیر فرسایش قرار می گیرند، ورقه هایی به موازات یکدیگر از سطح آن جدا می شوند، این پدیده که سبب ایجاد لایه های پوست پیازی می شود، ورقه ای شدن می نامند و در جایی دیده می شود که فشار حاصل از وزن سنگهای رویی براثر فرسایش به میزان زیاد کاهش یابد. لایه ی خارجی بیش از همه انبساط می یابد و از بقیه ی سنگ جدا می گردد و معمولا توده ی آذرین شکل گنبد به خود می گیرد. گرچه بسیاری از شکستگی هابر اثر انبساط به وجود می آیند، اما، برخی در حین تبلور ماگما بر اثر انقباض و برخی دیگر طی کوهزایی و بر اثر نیروهای زمین ساختی ایجاد می شوند. شکستگی های حاصل از این قبیل فعالیتها دارای طرح های معینی هستند و درز نامیده می شوند. درزها از اشکال ساختمانی مهمی به شمار می روند، زیرا اجازه می دهند تا آب به اعماق رخنه کند و فرایندهای هوازدگی در اعماق و قبل از رسیدن سنگها به سطح زمین آغاز شود. د- فعالیت موجودات زنده: براثر فعالیت های گیاهان، جانوران حفار و انسان نیز هوازدگی انجام می شود. ریشه گیاهان در جستجوی مواد معدنی به داخل درزها فرو میروند و با رشد خودف قطعات سنگ ها را از یکدیگر دور می کنند. جانوران حفار به خرد کردن و جابجایی مواد به سطح زمین که در آن هوازدگی شیمیایی شدت بیشتری دارد، کمک می نماید. به علاوه بدن موجودات پس از مرگ تجزیه شده و اسیدهایی تولید می کند که در هوازدگی شیمیایی موثرند. در مکان هایی که سنگ ها را برای راهسازی یا معدن منفجر می کنند، تاثیر انسان محسوس است، اما در مقیاس جهانی تاثیر انسان پس از جانوران حفار قرار می گیرد.
- 3 پاسخ
-
- 1
-
- هوازدگی
- هوازدگی فیزیکی
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
◄ گسل ها (Faults) گسلها شکستگيهايي در پوسته زمين هستند که در طول آنها تغيير شکلهاي قابل توجهي ايجاد شده است. گاهي اوقات گسلهاي کوچک در ترانشه هاي جاده، جائي که لايه هاي رسوبي چند متر جابجا شده اند، قابل تشخيص هستند. گسلهايي در اين مقياس و اندازه معمولا بصورت تک گسيختگي جدا اتفاق مي افتد. در مقابل گسلهاي بزرگ، شامل چندين صفحه گسل درگير مي باشند. اين منطقه هاي گسله، مي توانند چندين کيلومتر پهنا داشته باشند و معمولا از روي عکسهاي هوايي راحتتر قابل تشخيص هستند تا سطح زمين. در واقع حضور گسل در يک منطقه نشان مي دهد که در يک زمان گذشته، در طول آن جابجايي رخ داده است. اين جابجايي ها مي توانسته يا بصورت جابجائي آرام باشد که هيچ گونه لرزشي در زمين ايجاد نمي کند و يا اينکه بصورت ناگهاني اتفاق بيفتد که جابجايي هاي ناگهاني در طول گسلها عامل ايجاد اغلب زلزله ها مي باشد. بيشتر گسلها غير فعال هستند، و باقيمانده اي از تغيير شکلهاي گذشته مي باشند. در امتداد گسلهاي فعال، حين جابجائي فرسايشي دو قطعه پوسته اي در کنار هم، سنگها شکسته و فشرده مي شوند. در سطح صفحات گسلي، سنگها بشدت صيقلي و شياردار مي شوند. اين سطوح صيقلي و شياردار به زمين شناسان در شناخت جهت آخرين جابجايي ايجادشده در طول گسل کمک مي کند. که زمين شناسان بر اساس جهت حرکت گسلها، آنها را به انواع مختلفي تقسيم بندي مي کنند که در قسمت انواع گسلها به اين تقسيم بندي مي پردازيم. ◄ مشخصات گسلها: براي تعريف گسلها، از مشخصات هندسي آنها، يعني موقعيت قرارگيري آنها در يک فضاي سه بعدي، استفاده مي شود که عمده ترين اين مشخصات هندسي راستا و شيب مي باشند. شناخت اين پارامترها در سطح، زمين شناسان را قادر مي سازد تا ساختار سنگها و گسلها را در زير زمين و قسمتهاي دور از ديدشان، پيش بيني نمايند. راستا: جهت و راستاي خط تلاقي صفحه گسل با افق تحت عنوان راستا شناخته مي شود. راستا معمولا بصورت زاويه اي با شمال مشخص مي گردد. براي مثال عبارت N20E نشان مي دهد که راستاي گسل 20 درجه به سمت شرق نسبت به جهت شمال متمايل است. شيب: عبارتست از شيب سطح يک توده سنگي يا صفحه گسل، نسبت به صفحه افق. شيب شامل زاويه انحراف و نيز جهت آن ميباشد. جهت متصور شدن شيب يک گسل، بخاطر سپاري اين نکته است که آب هميشه در صفحه موازي با شيب گسل به سمت پايين جاري خواهد شد. براي نمايش گسلها بر روي نقشه هاي زمين شناسي، بدين ترتيب عمل مي شود که با يک خط راستاي گسل را نشان ميدهند و با يک خط کوتاهتر و عمود بر خط قبلي، جهت شيب را مشخص کرده و درجه شيب را در کنار آن مينويسند. ◄ انواع گسلها: تقسيم بندي گسلها فقط بر اساس هندسه و جهت جابجائي نسبي ايجاد شده در آنها صورت مي پذيرد. گسلهاي راستا لغز و گسلهاي شيب لغز دو تقسيم بندي کلي گسلها ميباشند که در زير تعاريف مربوط به آنها آورده مي شود. گسلهاي امتداد لغز (strike slip fault) گسل هايي که امتداد اصلي لغزش در امتداد راستاي گسل باشد، گسل امتداد لغز ناميده ميشوند. بر اساس جهت حرکت در امتداد راستاي گسل، گسلهاي چپ گرد و يا راست گرد را ميتوان تشخيص داد. نحوه تشخيص بدين ترتيب است که اگر در يک سمت از گسل بايستيم و حرکت سمت ديگر را نظاره نماييم، اگر حرکت آن از سمت چپ به راست باشد، گسل راست گرد و در حالت برعکس چپ گرد خواهد بود. بعنوان مثال شکل زير يک گسل امتداد لغز راست گرد را نشان ميدهد. گسلهاي شيب لغز (Dip slip Fault) گسل هايي که امتداد اصلي لغزش موازي جهت شيب گسل باشد، گسلهاي شيب لغز ناميده مي شوند. گسلهاي شيب لغز نرمال و معکوس بر اساس جهت حرکت دو قطعه نسبت به هم تعريف ميشوند. در صورتي که نيروي وارده فشاري بوده و دو قطعه را به هم نزديک کند، گسل شيب لغز معکوس و در صورت دو شدن دو قطعه از هم گسل شيب لغز نرمال ناميده مي شود. بر اساس حرکتهاي قائم دو قطعه نسبت به هم، فرا ديواره و فرو ديواره قابل تشخيص است. در زبان انگليسي به فرا ديواره Hanging wall ( ديواره آوريز ) و به فرو ديواره Footwall اطلاق مي شود. دليل اين نامگذاري برميگردد به معدنکاراني که در معادن زير زميني کار ميکردند. چون غالبا معادن در محل تقاطع دو قطعه قرار دارند، فرا ديواره سقف معادن را تشکيل ميدهد که محل آويزان کردن چراغها در داخل معادن بود (Hanging wall) و فرو ديواره کف معدن يا محلي که پا بر روي آن قرار ميگيرد است که به آن Footwall اطلاق مي شود. در زبان فارسي از دو اصطلاح فرا ديواره و فرو ديواره براي نامگذاري استفاده مي شود. در عمل لغزش گسل، ترکيبي از شيب لغز و راستا لغز مي باشد که گسل مايل ناميده مي شود. در شکل زير تمام حالتهاي ممکن به نمايش گذاشته شده است. گسل معکوس در مرمر دولوميتي - برزيل ◄ درزه ها (Joints) درزهها عبارت از شکستگيهايي است که غالبا در سنگ مشاهده مي شود. مهمترين مشخصه درزهها اين است که در اين نوع شکستگيها ، حرکت نسبي به موازات صفحه شکستگي وجود ندارد و در صورتي که در اين سطح حرکتي وجود داشته باشد، شکستگي حاصله را گسل مينامند. بايستي توجه داشت که در بسياري موارد ممکن است سنگهاي موجود در دو طرف سطح شکستگي در امتداد عمود بر اين سطح حرکت کنند. در بعضي موارد ممکن است اين حرکت به چندين سانتيمتر برسد. ابعاد درزهها از چند سانتيمتر تا چندين صد متر تغيير ميکند. سطح درزه در بسياري موارد يک سطح مستوي است اما ممکن است در بعضي حالات ، به صورت يک سطح غير مستوي باشد. در غالب موارد ، سطح درزه محدود و در حقيقت به حالت بسته است، اما در مراحل بعد، در اثر هوازدگي ، ممکن است درزه گسترش يافته و در سطح برسد و به صورت يک درزه باز در آيد. ◄ طبقهبندي درزهها: درزهها را از نظرهاي گوناگون طبقهبندي ميکنند، که در زير به شرح آنها ميپردازيم : ◄ تقسيم بندي هندسي : در اين تقسيم بندي درزهها بر اساس وضعيت درزه نسبت به امتداد لايهبندي سنگهاي مجاور طبقهبندي ميشوند. در اين تقسيم بندي انواع درزههاي زير را ميتوان تشخيص داد: درزه امتدادي: درزه امتدادي نوعي از درزه است که امتداد آن موازي يا تقريبا موازي امتداد لايهبندي طبقات اطراف است. درزه شيبي: درزه شيبي درزهاي است که امتداد آن موازي يا تقريبا موازي خط بزرگتري شيب سطح لايهبندي طبقات اطراف است. درزه طبقهاي: اگر سطح درزه موازي سطح لايهبندي سنگها باشد درزه طبقهاي نام دارد. درزه مايل: اگر امتداد درزه نسبت به امتداد يا خط بزرگترين شيب سطح لايهبندي سنگهاي اطراف بر حالت غير مشخص باشد، به اين نام خوانده مي شود. ◄ تقسيم بندي جغرافيايي درزهها : در بعضي موارد درزهها را بر مبناي وضعيت امتداد درزه نسبت به امتداد شمال تقسيمبندي ميکنند. مثلا اگر امتداد درزه شمالي جنوبي باشد، به نام درزه شمالي جنوبي و در حالتي که امتداد آن شمال غربي ـ جنوب شرقي باشد به همين نام خوانده مي شود. ◄ تقسيمبندي بر اساس وضعيت درزهها نسبت به هم : در اين تقسيمبندي وضعيت درزهها نسبت به هم مورد مطالعه قرار ميگيرد و بر اساس آن ميتوان انواع درزههاي زير را تشخيص داد: درزههاي منظم : اگر درزههاي يک منطقه با هم موازي يا تقريبا موازي باشند، به نام درزههاي منظم خوانده ميشوند. معمولا امتداد مشترک اين درزهها امتداد محور چين خوردگي اصلي ناحيه و يا امتداد گسلهاي اصلي ميباشد. درزههاي نامنظم : اين درزهها وضعيت مشخصي ندارند و بطور نامنظم پراکندهاند. ◄ تقسيمبندي زايشي درزهها: بر اساس مکانيسم ايجاد و توسعه درزه در سنگها آنها را به انواع ، درزههاي کششي ، درزههاي برشي ، درزههاي ستوني و درزههاي رهايي و غير تفکيک ميکنند. همچنين درزهها را بر اساس عوامل به وجود آورنده آنها به انواع ناشي از عملکرد فرآيندهاي تکتونيکي و انواع ناشي از عوامل غيرتکتونيکي تقسيم ميشوند. ◄ عوامل به وجود آورنده درزهها: عوامل به وجود آورنده درزهها را بطور کلي به دو گروه عوامل تکتونيکي و عوامل غيرتکتونيکي تقسيم ميکنند: ◄ عوامل تکتونيکي ايجاد درزهها : پس از اينکه سنگ تحت تاثير تنش قرار گرفت، ابتدا در آن تغيير شکل الاستيک ايجاد مي شود و پس از آن ميشکند (در حالت معمولي سنگهاي حالت شکننده دارند) ، ولي تحت فشارهاي محصور کننده و حرارت بالا ، بسياري از سنگها پس از مرحله الاستيک وارد مرحله تغيير شکل پلاستيک ميشوند و نهايتا در اين شرايط سنگ خواهد شکست. شکستگيهاي حاصله در سنگها را ميتوان به دو دسته زير تقسيم کرد شکستگيهاي کششي : اگر سنگي تحت تاثير کشش قرار گيرد، در امتداد عمود بر کشش ، شکستگيهايي در سنگها ايجاد مي شود. شواهد صحرايي براي تشخيص اين شکستگيها ، ديواره خشن است، ضمنا چون شکستگي تحت تاثير کشش ايجاد شده است، بين دو ديواره شکستگي ، يک باز شدگي ديده مي شود که گاهي اوقات ممکن است توسط رگههاي معدني يا غيرمعدني پر شده باشد. شکستگيهاي کششي ناشي از تنشهاي فشارشي: اگر يک بلوک سنگي تحت تاثير تنشهاي فشارشي قرار گيرد، دو سري شکستگي در سنگها ظاهر خواهد شد، به طوري که سطح اين دو سري درزه با هم زاويه 90 درجه تشکيل ميدهند. محل تلاقي اين دو صفحه موازي با امتداد تنش فشارشي است. اين شکستگيها تحت عنوان شکستگي کششي شناخته شده است. شکستگي رهايي: نوع ديگر از شکستگيهاي کششي که در اثر پيآمدهاي بعد از فشارش ايجاد مي شود، شکستگي رهايي است. اگر نمونه سنگي را به جاي اين که در هواي آزاد تحت فشار قرار گيرد، در يک محيط با فشار همه جانبه واقع شود و آنگاه بر آن فشار وارد آيد، پس از حذف نيروهاي فشارشي ، شکستگيهاي متعدد در جهت عمود بر امتداد نيروي فشارشي در جسم به وجود ميآيد. اين نوع از شکستگي کششي را رهايي مينامند. شکستگيهاي کششي در اثر نيروهاي کوپل: اگر جسمي تحت تاثير نيروهاي کوپل قرار گيرد، مثل اين است که نيروهاي فشارشي و کششي بطور همزمان بر آن موثر بودهاند. پس بطور همزمان در جسم تغيير شکلهاي ميدانهاي کشش و فشارش ايجاد ميشوند. شکستگيهاي ناشي از تنشهاي پيچشي: علاوه بر کشش ، فشارش و کوپل عامل ديگري تحت عنوان پيچش ميتواند، شکستگيهاي را در سنگها ايجاد کند. وقتي يک جسم صفحهاي تحت تاثير پيچش قرار گيرد، تنشهاي حاصله در آن به صورت تنشهاي کشش ، فشارشي و برشي جلوهگر مي شود. ◄ فرآيندهاي غيرتکتونيکي ايجاد درزهها: عواملي مانند انقباض ناشي از سر شدن ، يا خشک شدن اجسام ، تنشهاي باقيمانده در تودهها ، حرکات سطحي زمين و اثر متقابل جنس لايهها در گسترش اين نوع درزهها موثر ميباشند. درزههاي ستوني: اين درزهها نوعي از درزههاي کششي هستند که بر اثر کاهش حجم در سنگها ايجاد ميشوند، اين نوع درزهها معمولا در تودههاي آذرين بوجود ميآيند که در اثر آن گدازه به شکل منشورهايي ايجاد مي شود. امتداد اين درزه ها در امتداد تنش بيشينه است. درزههاي ناشي از هوازدگي: معمولا سنگها مستقيما و يا به طور غير مستقيم و از طريق سنگهاي اطراف تحت تاثير هوازدگي قرار ميگيرند. به علت حرکت جداگانه قطعات سنگها در ناحيه هوازده اغلب درزههايي در آنها به وجود ميآيد. ساخت ورقهاي يا برگواري: پديده ورقه ورقه شدن به علت توسعه درزههايي است که سنگ را به پوستههايي که انحناي کمي داشته و تقريبا به موازات سطح توپوگرافي است، تقسيم ميکنند. ◄ درزهها در ارتباط با ساختمانهاي محلي و توپوگرافي: اين درزهها شامل موارد زير ميباشند: - درزهها در سنگهاي لايهاي يا سنگهايي که به نحوي حالت لايهاي دارد، عموما عمود بر لايهبندي قرار ميگيرند و فواصل آنها تابع نوع سنگ و ضخامت لايه است.فواصل درزهها با ازدياد ضخامت لايه افزايش مييابد. درزههاي ابتدايي تشکيل شده در سنگهاي آذرين ، عمود به سطح خارجي پيکره آذرين دروني است. درزههايي که در ارتباط با چين خوردگي هستند، متنوع و شامل درزههاي طولي ، عرضي و مورب ميباشند. ◄ ارتباط درزهها با پديدههاي ساختماني ◄ گسترش درزهها در ارتباط با چين خوردگي: در بسياري از حالات درزههاي متعددي در حوالي چينها مشاهده ميشوند. اين درزهها در اثر نيروهايي که لايهها را چين دادهاند، بوجود آمدهاند. ذکر اين نکته لازم است که ممکن است درزهها بعد از چين خوردگي نيز بر ساختار ناحيه اضافه شوند. پس ميتوان آنها را به دو گروه ، درزههاي همزمان با چين خوردگي و درزههاي بعد از آن تقسيم نمود: درزههاي کششي : بعضي از درزههايي که در حوالي چينها ديده ميشوند، بر محور چين عمودند. اين درزهها را ميتوان به عنوان درزههاي کششي در نظر گرفت زيرا هنگامي که طبقات ، در امتداد عمود بر محور چين تحت فشارش قرار گرفته و چينها را به وجود ميآورند، در امتداد محور چين تحت کشش واقع ميشوند، بنابراين در امتداد عمود بر محور چين ، درزههايي به وجود ميآيد. درزههاي رهايي : درزههاي رهايي ، درزههايي هستند که به موازات سطح محوري چينها به وجود ميآيند. درزههاي برشي : معمولا دو دسته درزه که با هم زاويه 60 درجه تشکيل ميدهند، نيز در حول و حوش چينها مشاهده ميشوند که ميتوان آنها را به عنوان گستگيهاي برش تعبير کرد. ◄ گسترش درزهها در ارتباط با گسلها : درزههاي پرمانند : درزههاي پرمانند شکافهاي کششي مربتط با گسل خوردگي هستند. اين درزهها ، در طرفين سطح گسل و طي زاويه حادهاي نسبت به آن تشکيل ميشوند. جهت زاويه حاده بيانگر جهت حرکت نسبي طبقات است. درزههاي برشي : درزههاي برشي متقاطع نيز ميتوانند در ارتباط با گسلهايي باشند که به طور عرضي چينها را قطع ميکند. درزههاي استيلوليتي: انفصال سنگ که توسط دو سطح کم و بيش مسطح بوسيله قشر نازکي از رس ، ذغال سنگ ، کليست يا مواد ديگر پر شده باشد را استيلوليت يا درزه استيلوليتي گويند. اين درزهها را سنگهاي آهکي بيشترين فراواني را دارند ◄ زمين لغزش : حرکت و جابجايي بخشي از مواد دامنه در امتداد يک سطح گسيختگي مشخص را «لغزش» ميناميم. در لغزشهاي دامنهاي تغيير شکل از نوع «برش ساده» است. لغزش انواع مختلف داشته و در هر نوع مصالحي ميتواند ايجاد شود. ويژگيهاي توده متحرک و شکل سطح گسيختگي معمولا به عنوان عوامل طبقه بندي لغزشها بکار گرفته ميشوند. ◄ انواع لغزشهاي دامنهاي: لغزش انتقالي يا ساده : در لغزش انتقالي ، تودهاي از مواد به روي يک سطح کم و بيش مسطوي به سمت پايين دامنه ميلغزند. شرايط زمين شناسي و در راس آن وجود ناپيوستگي هاي ساختي داراي جهت يابي مناسب ، از جمله عوامل ايجاد يک لغزش انتقالي است. لغزش دايرهاي يا چرخشي : لغزش دايرهاي يا چرخشي عمدتا در دامنههاي خاکي و خرده سنگي طبيعي و مصنوعي و به مقدار کمتر در دامنههايي که از سنگ خرد شده يا ضعيف و هوازده ساخته شدهاند، ديده مي شود. در اين حالت گسيختگي در راستاي سطوحي منحني و قاشقي شکل ، که حداکثر تنش برشي را تحمل مي کنند، صورت ميگيرد. براي ايجاد يک لغزش دايرهاي معمولا نياز به شرايط زمين شناسي ويژه و گسستگيهاي ساختي نيست. لغزش مسطوي در سنگ: اين نوع لغزش انواع مختلفي دارد. از آن جمله است لغزش يک يا چند واحد سنگي در امتداد يک يا چند سطح مسطوي ، سر خوردن يک قطعه کوچک يا ورقهاي از سنگ به روي دامنه ، لغزش توده عظيمي از سنگ و سرانجام لغزش گوهاي در امتداد فصل مشترک دو صفحه متقاطع. ◄ شرايط مناسب براي لغزش مسطوي : سنگهاي لايهلايه رسوبي که شيبشان به سمت خارج دامنه و مقدار آن مساوي يا کمتر از شيب دامنه است.گسلها ، درزها و فولياسيونهايي که سطوح ضعيف ممتدي را ساخته و سطح دامنه را قطع ميکنند.درزهاي متقاطع که گسيختگيهاي گوهاي را ميسازند.سنگ سخت و درزدار که سر خوردن قطعات سنگ را به همراه دارد. پوسته پوسته شدن در تودههاي گرانيتي که سرخوردن ورقههايي از سنگ را باعث مي شود. لغزش چرخشي در سنگ : در اين نوع لغزش تودهاي قاشقي شکل از سنگ ، بر اثر لغزش در امتداد سطحي استوانهاي ، گسيخته مي شود. ايجاد ترکهايي در راس بخش ناپايدار و برآمدگيهايي در پاشنه آن نشانههاي حرکات آغازيناند. پس از گسيختگي نيز معمولا پرتگاهي در بالاي دامنه و به هم ريختگيهايي در پايين آن متساعد مي شود. افزايش شيب دامنه ، هوازدگي و نيروهاي آب نشستي از دلايل اصلي اين نوع لغزشند.لغزش چرخشي در سنگهاي سخت يکپارچه ديده نمي شود. در مقابل درستيهاي دريايي و ديگر سنگهاي نرم ، همچنين در سنگهاي رسوبي لايهلايه به شدت درزدار و داراي لايههاي ضعيف ، فراوان ايجاد مي شود. شيب طبيعي شيلهاي دريايي متورم شونده و به شدت ترکدار ، کم و پايدارسازي آنها معمولا مشکل است. اين نوع گسيختگيها معمولا پيشرونده و وسيع اند. لغزش چرخشي در خاک: رايجترين نوع لغزش در خاک ، حرکت چرخشي يک يا چند قطعه از آن در امتداد سطوح استوانهاي است. ◄ علل اصلي لغزش چرخشي در خاک: • نيروهاي آب نشستي • افزايش شيب دامنه • ساختهاي قبلي باقيمانده در خاک برجا لغزشهاي چرخشي از ويژگيهاي رسوبات نسبتا صخيم خاک چسبنده و بدون سطوح ضعيف است. عمق سطح گسيختگي وابسته به شرايط زمين شناسي است. لغزشهاي عميق در زمينهاي رسي و لغزشهاي کم عمق در واريزهها انجام مي شود. نشانههاي اوليه اين نوع لغزش ، ترکهاي کششي در راس و برجستگيهاي در قاعده دامنه است. ◄ گسترش جانبي و گسيختگي متوالي: نوعي گسيختگي صفحهاي است که سنگ و خاک ديده مي شود. در اينجا مواد در امتداد يک سطح ضعيف بطور جانبي تحت تنش قرار گرفته و متواليا بصورت قطعاتي ميشکنند. علل اصلي اين نوع لغزش عبارت است از نيروهاي آب نشستي و افزايش شيب و ارتفاع دامنه. اين نوع گسيختگي را معمولا نميتوان با روشهاي رياضي پيش بيني کرد. زيرا از قبل نميتوان محل تشکيل اولين ترک و در نتيجه اولين قطعه را مشخص کرد. با اين حال ، چون در انواع خاصي از سنگ و خاک ايجاد مي شود، تشخيص حالات ناپايدار بالقوه امکان پذير است. گسترش جانبي معمولا به تدريج توسعه يافته و ميتواند حجم زيادي داشته باشد. اين نوع گسيختگي در دره رودها رايج است و بطور مشخصي در رسهاي سخت شکافدار ، شيلهاي رسي و لايههاي افقي يا کم شيب ، که حاوي مناطق ضعيف ممتدي هستند، ديده مي شود. واريزههايي که به روي خاک برجا يا سنگ داراي شيب ملائم قرار گرفتهاند، متواليا بصورت گسترش جانبي گسيخته ميشوند. نشانه اين نوع گسيختگي در مراحل آغازين ترکهاي کششي است، البته در برخي شرايط مثل بارگذاري ناشي از زمين لرزه ، ممکن است ناگهاني باشد. در خلال گسترش پيشرونده ، ترکهاي کششي بار شده و پرتگاههايي ايجاد مي شود. گسيختگي نهايي ممکن است تا سالها اتفاق نيافتد. ◄ لغزش واريزه: اين نوع لغزش به حرکت تودهاي از خاک ، يا خاک و قطعات سنگ که بطور يکجا يا در واحدهاي جداگانه در روي يک سطح مسطوي پرشيب ميلغزند، اطلاق مي شود. اين لغزش اغلب حالت پيشرونده داشته و ممکن است به بهمن يا جريان منتهي شود. علل اصلي لغزش واريزهاي عبارتست از افزايش نيروي آب نشستي و شيب دامنه. اين نوع لغزش در جاهايي که واريزهها يا خاک برجا به روي سطح شيبدار و نسبتا کم عمق سنگي قرار گرفته باشد، ايجاد مي شود. آغاز حرکت در اين نوع لغزش هم با ترکهاي کششي مشخص مي شود. ◄ اهميت مطالعه گسل ها: در هر زون ساختماني روند نيروهاي تغيير شکل دهنده و در نتيجه جهت و امتداد چين ها و گسل ها متفاوت است.علاوه بر گسلهاي اصلي تعداد زيادي از شکستگي هاي فرعي به صورت دستجات گسلي دسته دوم و سوم و گاه چهارم نيز در هر منطقه ديده مي شودکه سرانجام به درزها و سيستم هاي درزي ختم مي شوند. گسلهاي فرعي،عموماً با گسلهاي اصلي موازي بوده و گاهي نيز بر حسب تغيير جهت نيروها و يا مقاومت متفاوت سنگها،شکستگي هاي اصلي را با زواياي متفاوت قطع مي کنند. به علاوه وجود عوامل فرعي مثلاً گنبدهاي نمک نيز در تغيير شکل روندهاي ساختماني اثر مهمي بجا مي گذارد. در سالهاي اخير به کمک عکس هاي ماهواره اي توانسته اند نقشه هاي دقيق سيستم گسلي مناطق مختلف ايران را ترسيم نمايند. به اين ترتيب حدو مرز شکستگي هاي اصلي و فرعي مشخص شد. اهميت اين قيبل مطالعات و استفاده از عکس هاي ماهواره اي در زمين شناسي مدرن امري اجتناب ناپذير بوده و تنها به ذکر چند مورد اشاره مي کنيم که شامل: - مطالعه و شناخت دقيق روندهاي تکتونيکي کشور - مطالعه و بررسي گسلهاي فعال کواترنر و امکان جابجايي و زلزله زايي آنها - بررسي تغييرات ژئومورفولوژيکي - بررسي موقعيت زمين شناسي معادن شناخته شده به منظور کشف وضعيت مشابه در نواحي ديگر - مطالعات ژئوتکنيک در ارتباط با طرحهاي عمراني،سد سازي وجاده سازي. منبع
-
- 2
-
- لغزش واریزه
- مشخصات گسل ها
-
(و 26 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
- لغزش واریزه
- مشخصات گسل ها
- مطالعه گسل ها
- چین خوردگی
- هوازدگی
- وضعیت درزه ها نسبت به هم
- گسل
- گسل معکوس
- گسل امتداد لغز
- گسل شیب لغز
- گسیختگی
- انواع زمین لغزش
- اهمیت گسل
- توپوگرافی
- تکتونیک
- درزه مایل
- درزه ها
- درزه های کششی
- درزه و گسل
- درزه امتدادی
- درزه ای غیر تکتونیکی
- درزه شیبی
- درزه طبقه ای
- زمین لغزش
- زمین لغزش چرخشی در خاک
- شکستگی
- شکستگی های کششی
- عوامل ایجاد درزه ها