جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'نقد خشونت'.
1 نتیجه پیدا شد
-
روبان سفید روبانی برای یاداوری سیاهی درون فیلم روبان سفید The White Ribbon (به آلمانی: Das weiße Band) همانطور که کارگردان خوش ذوق ان میشائیل هانکه گفته در پی یافتن ریشه های نازیسم نه در هیاهوی سیاست که دروقایع تاریخی ودر بطن اجتماع بوده. (میشائیل هانکه با فیلمهای قاره هفتم و ویدیوی بنی برای تماشاگر ایرانی کمابیش نامی آشناست. اما فیلمهای اخیر وی بخت نمایش در ایران را نیافتهاند. هانکه متولد ۲۳ مارچ ۱۹۴۲ در مونیخ از ایالت باواریای آلمان است. در رشتههای فلسفه، روانشناسی و تئاتر در وین تحصیل کرده و از ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۰ به عنوان نماایشنامه نویس در(Südwestfunk) کار کرده و از ۱۹۷۰ با نوشتن و کارگردانی فیلم تلویزیونی بعد از لیورپول وارد عالم فیلمسازی شدهاست. هانکه همزمان در تئاترهای اشتوتگارت، دوسلدورف، فرانکفورت، هامبورگ مونیخ، برلین و وین نمایشهای متعددی روی صحنه برده و در فاصله ساخت فیلمهایش به تدریس در آکادمی فیلم وین نیز پرداختهاست. او تا کنون فیلمهایی به زبانهای آلمانی، فرانسوی و انگلیسی ساختهاست. فیلمهای او اغلب مشکلات جامعه مدرن را به تصویر میکشد.) کرارا در مورد اینکه نازیسم وفاشیسم چگونه به یکباره از قلب اروپا سربراوردند ورویاها وایده الهای میلیونها انسان را به ورطه نابودی کشاندند خواندیم وشنیده ایم. پس از پایان بزرگترین جنگ بشری همگان سعی در پاک کردن خویش از انگ نازیسم وفاشیسم وپاک جلوه دادن افکار وایده الهای خودشان نمودند.دوقطبی شدن جهان برای زیرسوال بردن چهره دیگری از سبعیت فکری انسانها با پایان یافتن عمر شیشه تاریک 74 ساله مارکسیسم وپاره شدن پرده اهنین مدفون در دل دیوار برلین دیگر بار ارزوی هزاران ساله بشریت برای دستیابی به یوتوپیا را عملا زیر سوال برد وتمامی اثار فلسفه خالی از لیبرالیسم دموکراسی غربی فقط ارمانشهری اقتصادی(یکجانبه به قاضی نمیروم ونمیتوان منکر ارزشهای نهادینه شده بیشماری درهمین جامعه غربی شد که براساس منویات لیبرالی شکل گرفته ولی کم کم اصول لیبرال ذاتا یک شعار باقی مانده) برای خواص خود برجای نهاده است. چنانچه در طول فیلم نیز مشهود است اصول ومبانی تئوکراسی و اریستوکراسی نیز شدیدا به زیر سوال میرود ورفتار بارون در تمثیل از نخبه اجتماع قبل از جنگ جهانی اول به مثابه فئودالی مسلط و پدر روحانی یا همان کشیش دهکده در مقام رهبر دینی اجتماع نشان دهنده ضعف های بی پایان ونقاط کور این اندیشه هاست. هانکه در سرتاسر فیلم با تکیه براساسی ترین مشکل انسانها در قبال رفتارها واحساساتشان یعنی استبداد درونی انسانها هنرمندانه سعی در به تصویر کشیدن دیکتاتور درونمان دارد وتا اخر فیلم با روالی ارام وقصه گویانه از زبان معلم دهکده که نقش انسان متعادل را در طول فیلم برعهده گرفته است زشتی ها وزیبایی های یک اجتماع را به تصویر میکشد. از تلاش انسانها برای براورده کردن نیازهایشان در طبقات مختلف هرم مازلو گرفته تا رفتارهای مذموم وتلاطمات رفتارها وارتباطات اجتماعی در تمامی طول فیلم شما شاهد اطاعتی بی چون وچرا هستید...نه اینکه اطاعت کردن از پدر ومادر یا سلسله مراتب قانونی بد باشد ولی تمایزی که هانکه به دنبال نشان دادن ان است تفاوت احترام به همراه قانون مداری واطاعت کورکورانه وخالی از تفکر است که مصداق عینی توجیه دگماتیسم است. نازیسم،فاشیسم،مارکسیسم وهر مکتب وایده التقاط گرایانه ای که سعی بر انحصارداشته وماحصلش دیکتاتوری شده است ذاتا به دنبال این مسئله نبوده وبا مزمزه کردن قدرت ویافتن راهکار اطاعت محض در اجتماع تبدیل به سیاهی ترسناکی شده که صفحاتی از تاریخ را سیاه وخونین کرده اند. برخورد پدر روحانی با دختر وپسرش مارتین وکلارا وتنبیه انان در قبال دیرامدنشان به خانه نخستین گام در نشان دادن روحیه سلطه جویی واستبداد فردی است. کل خانواده به دلیل دیرامدن فرزندان شام نمیخورند وپدر برای یاداوری اشتباه وخرد کردن شخصیت پرخاشگرشان(که مقتضای سن نوجوانی وشناخت اولیه شخصت ان دوران است) روبانی سفید به مو ودست ان دو میبندد تا تذکاری باشد بر معصیت کار بودنشان ودیواری برای جلوتر نرفتن در این وادی انگار که در دنیای داستانی داستایوفسکی دست به نقش ارایی زده است هانکه! البته هانکه در تمامی طول فیلم سعی کرده مصادیق خشونت را از چشم ها دور نگهدارد ولی مضامین ان ر با صدای بلند فریاد میزند تا نشان دهد که چرخه خشونت وخشونت گرایی وبازتولید خشونت از همین تک تک افراد اجتماع ودر گام اول از خانواده ها شروع میگردد. هانکه فیلمش را با سوالی متحیرانه در مورد جمع شدن کودکان دهکده در خلوت خارج از روستا به دورهم شروع میکند وبا پارادوکسی درمورد خاطی به انتها میرساند وجواب سوال را به خود بیننده وامیگذارد تا دروجدان وافکار خویش به دنبال مقصر اصلی ونه کاراکتر فیلم بگردد ومطمئنا توانایی هانکه درانتقال این مسئله ارزش این فیلم زیبا را دوچندان نموده است. اتفاقی که برای دکتر دهکده در حین اسب سواری می افتد وسرپرستی کودکان دکتر توسط همکار ودستیارش در نظر اول بسیار انسان دوستانه وحاکی از محبت در یک اجتماع کوچک است اما هنگامی که دکتراز بیمارستان برمیگردد و بعد از بهره برداری جنسی از دستیارش نسبت به پیری وزشتی او اظهار تنفر میکند وسپس به دختر خود تجاوز ودست درازی میکند وبحث هایی که نسبت به همسرش که فوت کرده است باز میشوند بعد دیگری از ماجرا رو میشود. توالی ماجراها در دهکده باعث میشود تا بیننده از هیجان خوبی که در ذات فیلم نهفته هست بهره کافی ببرد چنانچه بعد از ماجرای دکتر نوبت به مرگ زن از کارافتاده یکی از کشاورزان در اثر سقوط از چوبهای معیوب کارگاه چوب بری میرسد واعتراض وعصبانیت فرزند بزرگ خانواده وعدم توانایی پدر پیر خانواده برای اعتراض در قبال این مسئله به بارون ونهایتا خودکشی کشاورز پیر در انتهای فیلم ازار وشکنجه پسر بارون ودر چندگام بعدی پسر عقب افتاده دستیار دکتر کارلی توسط اشخاص ناشناس وایجاد فضای پلیسی ... نامه ای که بعد از شکنجه پسر عقب افتاده یافت میشود ودر ان به عذاب وعقوبت هشدر داده شده است ... سیلی قابله دهکده بر گونه پسر مباشر به دلیل خوشحال نشدن از تولد یک فرزند پسر دیگر درخانواده ... مشاجره بارون وهمسرش بر سر درک نشدن زن از طرف شوهر خود ... کتک زدن پسر بارون به دلیل تفاوت داشتن با فرزندان مباشر وبر سر یک نی لبک ... خواب هذیان وار دختر کشیش در مورد شکنجه پسر قابله ... بحث تهدید امیز معلم وکشیش بر سر حقایق ولاپوشانی حقایق به نفع خود وخانواده یا درکل منافع انی ... اتش سوزی انبار غله بارون ... خراب کردن مزرعه کلم بارون به دلیل حس عصبانیت ناشی از مرگ مادر ... دروغ دختر دکتر در برابر اشکار شدن گناه تجاوز پدر به دختر به برادر کوچکترش و ... این ها نمونه هایی از خشونت وچرخه بازتولید خشونت هستند که هانکه در هرسکانسی از انها سعی کرده به بهترین شکل مفاهیم مورد نظر خود را منتقل کند. در برابر این تصاویر دیالوگی که بین پسر ودختر دکتر در سر میز نهار شکل میگیرد به نظرم نقطه عطفی بود برای نمایش واقعیت اجتماع انگونه که باید دیده شود وانگونه که باید حقایق اشکار شوند ... زمانی که پسر خردسال در مورد ماهیت مرگ سوال میپرسد ودختر بی واسطه حقیقت را شرح میدهد تا انکه ظرفیت کودک لبریز میشود. داستان علاقمندی معلم دهکده به دختر پرستار پسر بارون وحکایت عشق او به دختر که خود راوی ماجراست تلطیف کننده فضای فیلم هست وانصافا به زیبایی در بین ان همه خشونت به تصویر کشیده شده است. در نهایت هانکه به بهترین شکل فیلم را به پایان میرساند جنگ جهانی اول به دلیل ترور شاهزاده پروس در صربستان شروع شد!! چه تصویر پایانی بهتر از این میتوانست برای فیلم خود درنظر بگیرد؟ جمع شدن ذره ذره خشونت های اجتماعی بالاخره خود را در محلی زشت وهمه گیر نشان خواهد داد به مصداق اخر فشار انفجار است! فیلم روبان سفید در جشنواره کن در سال 2009 برنده جایزه نخل طلایی شد و همچنین این فیلم برنده جایزه گلدن گلوب بهترین فیلم خارجی زبان سال 2009 شد. کارگردان / --- / میشائل هانکه تهیهکننده / --- / اشتفان آرنت ویت هایدوشکا میشائل کاتز نویسنده / --- / میشائل هانکه بازیگران / --- / اولریش توکور فیلمبرداری / --- / کریستیان برگر تدوین / --- / مونیکا ویلی مدت زمان / --- / ۱۵۰ دقیقه بابت طولانی شدن این پست عذرخواهی میکنم ولی مطمئنا ازدیدن این فیلم پشیمان نخواهید شد وجزو معدود فیلم هایی هست که برای همه طیف ها وسلایق توصیه میکنم تا به تماشا بنشینند. --------------------------------- پی نوشت : خشونت وبازتولید خشونت به عنوان چرخه ای مخرب دراین پست ونقد این فیلم محور اصلی صحبت بوده چندروز قبل هنگام مطالعه مقاله ای این عکس توجه منو به خودش جلب کرد وبی تناسب ندیدم تا اونو با شما به اشتراک بزارم به نظر شما ایا میزان انتروپی وخشونت در اجتماع ما نیز بیش از اندازه بالا نرفته است؟ چه راهکاری برای کنترل این خشونت پنهان درنظر دارید؟
-
- 3
-
- مشائیل هانکه
- نقد
-
(و 9 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :