رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'مرد دیوانه'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. masi eng

    مرد دیوانه، خدا گم شده است

    آيا نشنيده ايد حکايت آن مرد ديوانه اي را که در روز روشن فانوسي برافروخت، به ميان بازار شتافت و پي در پي بانگ بر مي آورد " در جستجوي خدايم! در جستجوي خدايم!" - چون در آن حال بسياري از آنان که به خدا باور نداشتند به دورش حلقه زده بودند او بسيار مضحک تر مينمود. کسي پرسيد آيا او گم شده است؟ ديگري پرسيد آيا او همچون کودکان راهش را گم کرده است؟ يا پنهان شده و از ما مي ترسد؟ به سفري دراز رفته و يا ترک ديار گفته است؟ سپس هياهو کردند و خنده سر دادند. مرد ديوانه به ميانشان پريد و چشمهايش را به آن ها دوخت. بانگ زد " خدا کجاست؟" من به شما خواهم گفت ما او را کشته ايم - شما و من. همگي قاتلان اوييم. اما چگونه چنين کرديم؟ چگونه توانستيم دريا را تا آخرين جرعه بنوشيم ؟ چه کسي به ما دستمالي داد تا تمام افق را پاک کنيم؟ چه ميکرديم آن هنگام که اين زمين را از بند خورشيدش رها کرديم؟ اکنون کجا سرگردان است؟ اکنون ا دور از همه خورشيد ها در کجا راه ميپوييم؟ آيا بي وقفه در همه جهات، در پس و پيش و پهلو غوطه ور نيستيم؟ آيا هنوز فراز و فرودي باقي مانده است؟ آيا ما در يک هيچي بي انتها آواره نيستيم؟ آيا نفس فضاي تهي را احساس نميکنيم؟ آيا سردتر نشده است؟ آيا شب دم به دم به ما نزديک تر نميشود؟ و آيا محتاج آن نيستيم که در صبحدم فانوس برافروزيم؟ آيا هنوز هيچ چيز از سر و صداي گورکناني که خدا را دفن ميکنند نميشنويم؟ آيا هنوز بوي تجزيه خدا را استشمام نميکنيد؟ آري، خدايان نيز متلاشي ميشوند. خدا مرده است و مرده خواهد ماند. و ما او را کشته ايم. " ما سرآمد قاتلان چگونه خود را آرامش خواهيم بخشيد ؟ مقدس ترين و باشکوه ترين دارايي جهان زير چاقو هاي ما جان سپرد: چه کس اين خون را از دست هاي ما خواهد شست؟ کدام آب ميتواند پاکيزه مان کند؟ چه آيين هاي کفاره و کدام بازي هاي مقدس را بايد اختراع کنيم؟ اما آيا بزرگي اين کار براي ما بيش از اندازه بزرگ نيست؟ آيا نبايد خودمان بدل به خدايان شويم تا شايسته ي آن جلوه کنيم؟ هرگز عملي بزرگتر از اين نبوده است و هر آن کس که پس از ما زاده ميشود - به برکت اين عمل - به تاريخي برتر از همه تاريخ هاي تا کنون تعلق خواهد داشت. در اين جا مرد ديوانه ساکت شد و نگاهي دوباره به شنوندگانش انداخت. آن ها نيز ساکت بودند و با حيرت به او مينگريستند. سرانجام او فانوس را بر زمين انداخت و فانوس تکه تکه و خاموش شد. سپس گفت "بسيار زود هنگام آمده ام" هنوز زمان من فرا نرسيده است. اين حادثه ي شگفت انگيز هنوز در راه و سرگردان است و به گوش مردمان نرسيده است. رعد و برق نيازمند زمان است. نور ستارگان نيز، اعمال ، اگر چه انجام يافته، اما براي ديده شدن و شنيده شدن محتاج زمان اند. اين عمل از دورترين ستارگان نيز از آنها دورتر است - و با اين همه آن ها خود اين عمل را انجام داده اند. بعد ها نقل شد که در همان روز مرد ديوانه به زور وارد چند کليسا شده و براي خداوند دعاي آرامش ابدي خوانده است. وقتي که به بيرونش رانده و از او بازخواست کردند هميشه فقط در پاسخ گفته است : " اين کليساها آيا اکنون جز مدفن ها و گروهايي براي خداوندند؟" اثر فيلسوف گرانقدر : نيچه منبع: [Hidden Content]
×
×
  • اضافه کردن...