جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'قضاوت'.
3 نتیجه پیدا شد
-
آیا تا به حال به تفاوت میان نگاه انسانها در «جنگ و مرگ» و نگاه انسانها در «صلح و زندگی» فکر کردهاید؟ مهمترین ویژگی نگرش در میدان جنگ، «قضاوت» است. حتی اگر «بهترین حرفها» را از زبان کسی بشنویم اول فکر میکنیم: «او دوست است یا دشمن؟» و سپس دربارهی معنای حرف او فکر میکنیم. . شاید بتوان گفت در میدان جنگ، اینکه «که میگوید؟» بسیار مهمتر از این است که «چه میگوید؟». زندگی از آنجا آغاز میشود که ما، «بدون قضاوت» حرف میزنیم و حرف میشنویم.آیا واقعاً میتوان بدون قضاوت حرف زد؟ ضمن اینکه «بدون قضاوت حرف زدن» گاهی به ابزاری برای «بستن دهان دیگران» تبدیل میشود. وقتی من به همکارم میگویم که «فلان شخص، مدیر ضعیفی است و فساد مالی زیادی هم دارد» و او میگوید: «تو نباید قضاوت کنی!». من بیشتر احساس میکنم که «قضاوت نکردن» ابزاری است که با آن، زبان مخالف خود را در جامعه یا محیط کار میبندند. چگونه میتوان گفتگوهای روزمره را انجام داد و تعاملات روزمره و «گفتگوی زندگی» را همچون همیشه ادامه داد، بدون اینکه در دام «جنگ قضاوت» گرفتار شویم؟ شناخت کلمات «ذهنی» و «عینی»:کلمات «عینی» کلماتی هستند که «همه شنوندگان» از آنها معناهای تقریباً مشابه را دریافت میکنند. کلمات «ذهنی» کلماتی هستند که افراد مختلف، مصداقها و معانی مختلفی را از آنها دریافت کنند. در کلمات «ذهنی»، شنونده بخشی از معنای کلمه است. مثالهای زیر را بخوانید: کلمات عینی: ساعت هفت، میز ناهارخوری، آشپزخانه، کتاب، تهران، شهر، روستا، ایران، سیاه، قرمز کلمات ذهنی: صبح، حکومت، بد، خوب، خسیس، فداکار، مومن، ظالم، دزد، فرسوده، فاسد ویژگی کلمات عینی در سری اول، «حذف نقش گوینده» در آن است. وقتی می شنوی «ساعت هفت» مستقل از اینکه گوینده چه کسی بوده است میتوان فهمید که در مورد چه چیزی حرف زده است. همینطور وقتی میگوییم: «تهران». یا «خودرو فرسوده».اما ویژگی مشترک کلمات ذهنی در سری دوم، «اهمیت نقش گوینده» در آنهاست. اگر ندانی که چه کسی آن لغت را به کار برده، نمیتوانی معنی دقیق آن واژه را بفهمی. «صبح» برای یک نفر، ۵ بامداد است و برای دیگری ساعت ۱۱. حکومت برای یک نفر هر کسی است که حقوق خود را از دولت میگیرد و برای دیگری، دولت زیرمجموعهای از نهاد بزرگتری به نام حکومت است. خسیس برای من، ممکن است کسی باشد که مرا شام مهمان نکرده است و برای دیگری، کسی که فرزندانش را با وجود توانمندی مالی، به خاطر کاهش هزینهها به مسافرت نمیبرد. آیا میتوان کلمات ذهنی را از گفتگوهای روزمرهی ما حذف کرد؟ چنین چیزی غیر ممکن است. اما میتوان برای کاهش «فضای جنگ» به این کلمات «رنگی از زندگی» اضافه کرد. کافی است سهم «گوینده» را هنگام استفاده از کلمات «ذهنی» افزایش دهیم. زبان جنگ:آقای امیدی، یک مدیر دزد است. تو خیلی کار بدی کردی که در آن جلسه، راجع به «مشکلات مالی کارمندان» حرف زدی. مریم، نمونهی یک مادر فداکار است. فاصله گرفتن از «زبان جنگ» و نزدیک شدن به «زبان زندگی»: من آقای مدیری را دزد میدانم. من فکر میکنم تو خیلی کار بدی کردی که در آن جلسه راجع به مشکلات مالی کارمندان حرف زدی. من، مریم را نمونهی یک مادر فداکار میدانم. با افزایش سهم گوینده در جملات بالا، همچنان «قضاوت» وجود دارد، اما لااقل به خودمان و به شنونده یادآوری کردهایم که با یک «قضاوت شخصی» روبرو هستیم نه یک حکم قطعی. منبع
-
- 2
-
- قضاوت
- کلمات ذهنی و عینی
-
(و 1 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
با سلام خدمت دوستان عزيز در اين دوره ميزگرد به موضوع سوءتفاهم در زندگي گفتگو خواهيم كرد. براي همه ما بسيار اتفاق ميفتد كه در بين نزديكان،دوستان و ... دچار سوءتفاهم بشيم و اين سوءتفاهم يا تعبير ديگر آن زود قضاوت كردن موجب خلل در روابط ميشود. 1- از نظر شما سوءتفاهم چگونه بوجود مي آيد ؟ 2- چه راهكاري براي جلوگيري از ايجاد سوءتفاهم پيشنهاد ميكنيد ؟ 3- اقدام شما براي حل و فصل اختلاف بعد از بروز سوءتفاهم چيست ؟
-
بفهم و بپذیر نخستین گام برای داشتن زندگی موفق «انتخاب همسر از طبقه و جایگاه اجتماعی – فرهنگی شبیه به هم» است. هر چه شباهت خانوادهها از نظر فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و... نزدیکتر باشد، ازدواج موفقتر خواهد بود. دلیل این موفقیت هم این است که رفتارها و شیوه زندگی زن و مرد به هم نزدیکتر است چون تربیت تقریبا مشابهی داشتهاند. اما گاهی به دلایل مختلف انتخاب همسر طوری است که خانوادهها شباهت کمتری به هم دارند و در نتیجه نقاط مشترک کمتری هم بین زن و مرد دیده میشود. این «تفاوت دیدگاهها» سرآغاز جنگ و جدل میان زن و شوهر با همدیگر و با والدین طرف مقابل است. بنابراین اگر میخواهیم زندگی زناشویی موفقی داشته باشیم، بعد از ازدواج باید تفاوتهای بین والدین خودمان و همسرمان را بفهمیم و بپذیریم تا بتوانیم زندگی خوب و موفقی داشته باشیم. باهوش باشیم «تا حالا شده پدرت به خاطر اینکه به او احترام میگذارم، غذای موردعلاقهاش را میپزم و چای پررنگش را فراموش نمیکنم از من تعریف و تشکر کند؟ فقط ایرادهای من را میبیند. اگر اینجا بیاید و از من ایراد نگیرد، شبش صبح نمیشود. مثلا اینکه چرا یادم رفته چای پررنگ برایش ببرم!». همه ما آزادی را دوست داریم و دوست نداریم از کسی اطاعت کنیم اما «احترامگذاشتن، مداراکردن و توجهکردن» با «اطاعتکردن» متفاوت است. روانشناسان معتقدند اگر افراد از رفتارهایی که حساسیت طرف دیگر را بر میانگیزد، آگاه باشند و برای لحظاتی که در کنار هم هستند این رفتارها را انجام ندهند، خیلی از مشکلات برطرف میشود. این رعایت کردن، دقت و تیزهوشی ما را نشان میدهد. چای پررنگ پدرشوهر را فراموش نکنیم تا همگی آرام و شاد زندگی کنیم! قضاوت نکنیم «امکان ندارد من حرفی بزنم و مادرت برخلاف من حرف نزند. فقط دوست دارد ایراد بگیرد. مینشیند و رفتار من را زیر ذره بین میبرد» . اغلب ما با اظهار نظر بجا و نابجای مادرزن یا مادرشوهرمان مشکل داریم. به همین دلیل همیشه در حال پیشداوری هستیم. این رفتار، هم ما و هم همسرمان را آزار میدهد. برای اینکه درست قضاوت کنیم، هر دفعه که قرار است مادر و پدر همسرمان را ببینیم، ذهنمان را از رفتارها و حرفهای آنها پاک کنیم. فکر کنیم هر بار اولین باری است که آنها را میبینیم. گذشته با همه خوبیها و بدیهایش تمام شده است. سیاستمدار باشیم قهر، بیتوجهی، بیتفاوتی، جر و بحث و.. با همسر به دلیل رفتار نادرست والدیناش رفتار بسیار اشتباهی است. روانشناسان معتقدند رفتار اشتباه والدین همسرمان را نباید به حساب همسرمان بگذاریم. از طرفی نباید دلخوریمان را همانجا - پیش پدر و مادر همسرمان - نشان بدهیم. هر حرکت نابجای ما، گلهکردن، کم محلی و... به همسر یا والدین او نتیجهای عکس دارد، علاوه بر اینکه میتواند جرقه یک آشوب بزرگ باشد که بازنده اصلی این آشوب هم ما هستیم. بنابراین با سیاست و بررسی دقیق مسائل و شرایط، حل هر مشکل و مسئلهای را به زمانی که با همسرمان تنها هستیم، موکول کنیم. حضور نفر سوم در مسائل زناشویی یا قهر به جای صحبتکردن درباره مشکلات، بدترین راهحل است. فراموش نکنیم که هیچ وقت نباید همسرمان را به خاطر رفتار نامناسب پدر و مادرش تنبیه کنیم. با والدین برنامهریزی نکنیم تا حالا حتما اتفاق افتاده که برنامهای را - که از هفته قبل تنظیم کردهایم - به خاطر جنجال و قهر همسرمان - که راضی نشده با پدر و مادرمان بیاید - بههم زده باشیم. حساسیت بیمنطق همسر ما نباید باعث قطع رابطه با والدینمان بشود بلکه فقط نباید در تصمیمگیریها و برنامهریزیها، حضور و تصمیم پدر و مادرمان را حتمی و تعیینکننده نشان بدهیم. در واقع، نباید حرفی بزنیم یا حرکتی انجام بدهیم که شریک زندگیمان حضور حتمی یا سایه دائمی والدین ما را در زندگی مشترک احساس کند. هر برنامه دسته جمعی فقط باید به صورت یک «پیشنهاد» مطرح بشود؛ نه یک «ضرورت». آنها را حذف نکنیم بیاهمیتی به پدر و مادر همسرمان، حذف تدریجی آنها از زندگیمان، کمشدن رفت و آمدها و ارتباطهای تلفنی و کمکردن علاقه فرزندانمان به خانواده همسرمان و در مقابل توجه بیش از حد به والدین خودمان، رفتاری نیست که از چشم همسرمان دور بماند. تلاش نکنیم پدر و مادر و خانواده همسرمان را از او دور کنیم. این حرکت، ضربه روحی – روانی شدیدی به او و در نتیجه به زندگی مشترک ما میزند.