جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'قدرت حماقت درگفتگو با امبرتو اکو'.
1 نتیجه پیدا شد
-
اومبرتو اکو (Umberto Eco)نویسنده مشهور ایتالیایی، به مناسبت ترجمه کتاب تازهاش "گورستان پراگ" به زبان آلمانی، گفتوگوهایی با رسانههای آلمان انجام داده ودرآنها به فساد و رسواییهای سیاسی درایتالیا تاخته است. او که با نگارش رمان "نام گل سرخ"، در مورد قتلهای مشکوک در کلیسای قرون وسطی،درسطح بینالمللی به شهرت دست یافت، از جمله مخالفان سر سخت سیلویو برلوسکونی است. او اخیراً برلوسکونی را با هیتلر مقایسه کرده و اظهاراتش باعث جنجال شده است.از جمله این کهگفته، "برلوسکونی هم مانند هیتلر باانتخابات آزاد به قدرت رسیده". طرفداران برلوسکونی این حرف را برنتافته و از مقایسه یک دیکتاتور بابرلوسکونی که سهبار نخستوزیر شده،برآشفته شدهاند. سیلویو برلوسکونی که به فساد اخلاقی و سیاسی معروف است، تاکنون بارها مورد بازخواست پارلمان قرارگرفته و هربار که انتظار سقوط او میرفته، با اختلاف آرای اندکی باز ازپارلمان رای اعتماد گرفته و مخالفانش را سنگ روی یخ کرده است. آخرینبار همین دو هفته پیش حزب ائتلافی راستگرای او با ۳۱۶رای موافق در مقابل ۳۰ ۱رای مخالف، موفق شد که از پارلمان رای اعتماد بگیرد. راز ماندگاری او در چیست؟ این سؤال سادهای است که تاکنون بیجواب مانده است. به گفته ناظران مجموعهای از دلایل تاکنون او را در قدرت نگاه داشته است. ترس از بیثبات شدن ایتالیا در بحبوحه بحران مالی در اروپا، یکی از مهمترین این دلایل است، اما دلیل دیگر اوضاع آشفته سیاسی اقتصادی در داخل ایتالیاست که اجازه شکلگیری منسجم مخالفان را نمیدهد. برلوسکونی تاکنون سه دوره نخستوزیر شده است. او صاحب ثروتی هنگفت و مالک امپراتوری بزرگ رسانهای در ایتالیا است. او با تکیه بر همین رسانهها به تحمیق مردم میپردازد و به شیوههای مختلف به نفع خودش تبلیغ میکند. او که تا خرخره در بحران و فساد فرو رفته، در همه حال بر خود مسلط جلوه میکند. میگوید" :دولت ما در هرصورت به پیش میرود، بدون آن که تحت تاثیر شرایط قرار بگیرد. ملاک ما فقط قانون اساسی و تعهدات اروپایی است. این پاسخ ما به کسانی است که خواهان عقبنشینی ما هستند. ما هرگز در برابر این خواستهها تسلیم نمیشویم." او همیشه تاکید میکند که هیچ گزینه مناسبی برای جایگزینی او وجود ندارد. اومبرتو اکو قبلاً نیز در مصاحبههایش به برلوسکونی تاخته و روحیه حاکمانه او رامحکوم کرده است. او به ویژه پوپولیسم برلوسکونی را مورد حمله قرار میدهد و هشدار میدهد که این پوپولیسم شاید به شکل جدیدی از "دمکراسی غیرپارلمانی" تبدیل شود. به گفته او مطابق این مدل پوپولیستی، دولت همچنان توسط مردم انتخاب میشود، امادیگر پارلمانی وجود ندارد که دولت را کنترل کند. اکو این بار در گفتوگو با رسانههای آلمانی ضمن مطرح کردن "تئوری توطئه" که از موضوعات مورد بحث در مورد رمان جدید اوست، به برلوسکونی و سیاستهای او نیز میپردازد. بخشهایی از این گفتوگو را میخوانیم: دی سایت: رمان تازه شما در مورد اسناد جعلی و ضد یهودیگری در قرن نوزدهم است. قرن نوزدهم چه ویژگیهایی دارد که "توهم توطئه" در آن نقش بزرگی بازی میکند؟ امبرتو اکو: قرن نوزدهم قرن جنبشهای آزادیبخش ملی است. در همه سرزمینها سازمانهای مخفی وجود داشت. تمام فعالیتها در جهت استقلال ملی در خفا انجام میشد. انقلاب در قرن نوزدهم توطئه محسوب میشد. گاریبالدی از حرکت به سوی سیسیل با هیچکس حرف نزد. در حالی که انقلاب فرانسه در قرن هجدهم روز روشن و آشکاراصورت گرفت. اما چه شد که پا به پای جنبشهای ملی، ضدیت با یهودیان هم شدت گرفت؟ تاانقلاب فرانسه یهودیان عمدتاً از لحاظ دینی مورد نفرت بودند. چون گفته میشد که آنها مسیح را کشتهاند. یهودیان در آن زمان مردم فقیری بودند که درگتوها میزیستند، اما انقلاب فرانسه به آنها پر و بال داد. آنها کمکم کار وبارشان گرفت و پولدار شدند. دیگر به آنها به چشم قاتلان مسیح نگاه نمیکردند، بلکه به عنوان بانکدار به آنها رشک میبردند. مکتوبات بسیاری از قرننوزدهم بر جا مانده که بر اساس آنها یهودی و سرمایهدار و انگلیسی، همه یکی هستند. چرا این "توهمهای توطئه" اینقدر جان سخت هستند؟ برای اینکه ما آدمها همیشه متمایل هستیم به اینکه تقصیر را به گردن دیگری بیاندازیم. این هم مال امروز و دیروز نیست وسابقهای طولانی دارد. در کتاب ایلیاد (اثر حماسی هومر) سرنوشت تروا را به عنوان توطئه خدایاننمایش میدهند. همین حالا هم وقتی در راهبندان گیر میکنیم، به دولتفحش میدهیم. هرچند که خوب می دانیم که خودمان راهبندان ایجاد کردهایم. از ماست که بر ماست. شما چندی پیش همراه با منتقد ادبی ژولیا کریستوا) (Julia Kristeva به کنفرانس سران اقتصادی در داوس (Davos) دعوت شدید. آیا این داوس هم یکجور توطئه چینی است؟ داوس مانند محافل درباری قرن نوزدهم است. آنجا فرصت مییابد با بزرگاندیدار کند. یکجور باشگاه اشرافی است و به توطئه چینی شبیه نیست. جوامع مدرن خیلی پیچیدهتر از آن هستند که یک محفل مخفی بتواند سرنوشتشان را تعیین کند. آیا اینترنت بر "تئوریهای توطئه" اثر دارد؟ مثلا با وجود ویکیلیکس دیگر مخفیکاری کار دشواری شده است. اینترنت میتوند با افشاگری مانع اقدامات توطئهگرانه شود. در عین حال میتواند به تئوریهای توطئه دامن بزند، چون خیلی داستانها و شایعات در آن رواج مییابند، اما ویکیلیکس از جهت دیگری اهمیت دارد: ویکیلیکس نشان داد که در اینپروندههای مخفی فقط چیزهایی نهاده شده که در روزنامهها هم میشودخواند. رمان شما تمثیلی از ایتالیا هم هست. رمان من راجع به قرن نوزدهم و جعلیات ضد یهودی و محافل وفرقههای خفیه است. حالا اگر شما شباهتی با ایتالیای امروز در آن میبینید، میل خودتان است. تقصیر من نیست. آیا حماقت آن چیزی است که بر دنیا حاکم است؟ من از نقشی که حماقت بازی میکند، در شگفتم. یک کتابخانه بزرگ دارم که فقط کتابهای جعلی را در آن جا دادهام. تاریخ قلمرو چیزهای قلابی، دروغ و حماقت است. اومبرتو اکو: چرا ایتالیا به برلوسکونی اعتقاد دارد؟ چرا آلمان به هیتلر اعتقاد داشت؟ هر ملتی لحظاتی در تاریخش دارد که عقل از کف میدهد. حماقت در توفیق برلوسکونی چه نقشی داشت؟ باید عرض کنم که توفیق برلوسکونی شاهدی بر قدرت حماقت است. این البته حماقت برلوسکونی نیست. برلوسکونی در زمینه ارتباطات نابغه است. اگر پای صحبت یک راننده تاکسی بنشینید، به شما میگوید: برلوسکونی پولدار است، نیاز ندارد دست توی جیب ما کند، اما این حرف احمقانه است. چون او به این دلیل ثروتمند است که از مال ما دزدیده است. بگذارید مثال دیگری بزنم: فکر میکنید چرا بازار داروهای رشد مو سکه است؟ هر تنابندهای میداند مویی که از دست دادی دیگر به دست نمیآوری . با این حال مردم پول خود را صرف خرید داروهای رشد مو میکنند. این قدرت حماقت است. آیا به نظر شما برلوسکونی باز انتخاب می شود؟ اگر همین روزها انتخابات برگزار شود، انتخاب نمیشود، اما او با کلی مکافات دو سال دیگر را تا پایان دوره ریاست جمهوری دوام میآورد. بعد چه میشود، نمیتوانم بگویم. در دهه نود میلادی در ایتالیا تحقیقات قضایی گستردهایعلیه فساد اداری، اختلاس و سوء استفادههای احزاب صورت گرفت و چند حزبجارو شدند. آیا برایتان عجیب نیست که با وجود اینهمه تحقیقات حالا برلوسکونی داردحکومت میکند؟ نه، چون این تحقیق و تفحصها حزب دمکرات مسیحی )مهمترین حزب سیاسی ایتالیا از ۱۹۴۵تا ۱۹۹۳ که یک حزب میانه کاتولیک محسوب میشد) را درب و داغان کرد. حاصل این شد که میلیونها رایدهنده که دیگر با چپها میانهای نداشتند، از لحاظ سیاسی سرگردان شدند و دربهدر دنبال یک حزب جدید سیاسی میگشتند. درست همینجا بود که برلوسکونی خودش را به عنوان مردی از راست میانه عرضه کرد. برلوسکونی در نظر خیلیها به عنوان یک محافظهکار خوب جلوه کرد. مردم کاری به این نکته نداشتند که برلوسکونی در آن زمان در آستانه ورشکستگی بود و اگر به زندان نیافتاد، به این دلیل بود که رئیس دولت شد و مصونیت یافت. یکی از دلایل پیروزی برلوسکونی این بود که چپ ایتالیا قادر نبود یک چهره سیاسی در مقابل او قرار دهد. آخرین چهره سیاسی چپ رومانو پرودی بود که او را هم نه برلوسکونی، بلکه همقطاران چپش خراب کردند. شما با یک زن آلمانی ازدواج کردهاید. چرا آلمان خیلی باثباتتر از ایتالیاست؟ من سئوالتان را با سئوال جواب میدهم: چرا ایتالیا به برلوسکونی اعتقاد دارد؟ چرا آلمان به هیتلر اعتقاد داشت؟ هر ملتی لحظاتی در تاریخش دارد که عقل از کف میدهد