جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'قاعده'.
2 نتیجه پیدا شد
-
موازین سنجشنسبت یا تناسب كه قاعده ی دوم از دستگاه حُسن تشكیل است. عبارت از آن است كه هر خطی را كه با یك قلم نویسند، حروفِ همجنس و شكلهای مشابه آن – در حدّ تعلیم آن خطّ به یك اندازه و موافق هم باشد. به طوری كه اجزاء خط از فرد و مركّب، درشت یا ریز - نسبت به انتخاب قلم نویسنده - از حد معیّن خود خارج نگردد. و اجزاء مشابه به نظر یكسان درآید و كوچك وبزرگ ننماید؛ مثلاً حرف نون را در یكجا كوچك و یكجا بزرگ و گنده ننویسد. میرزا جعفر بایسنغری گوید: «نسبت عبارتست از مساوات حروف مانند: قُدودِ الفات و اَذیالِ نون و سین و صاء و تناسب سواد و بیاض با یكدیگر، و آنكه مخصوص قلمی است به قلم دیگر مختلط نشود مثلاً دال و لام بی شَمره كه مخصوص نسخ است در ثُلث و محقّق ننویسند و بباید دانست كه چنانكه حُسن انسان در تناسب اعضاست حُسن خط در تناسب حروف است». بابا شاه گوید: چون این صفت در خط به فعل آید هر هیأت كه مثل یكدیگر باشد كمال مشابهت خواهند داشت و اگر خلافِ این باشد، مرغوب و مطلوب نخواهد بود چنانكه دو ابروی آدمی یا دو چشم او كه اگر یكی بزرگ و دیگری كوچك باشد هیچكس را بدیدن ِ آن میل نباشد». طریقه ی عملی این قاعده آن است كه مبتدی شكلها و كلمات همانند را مُدّتی با قلم متوسّط بنویسد و با نقطه همان قلم اندازه ی هر یك را به حساب آورد تا چشم و دست او به اندازه و یكسان نویسی عادت كند. بعد از آن با قلم درشت تر و سپس با ریز تكرار كند و در این راه از راهنمائی و تعلیم استاد و سرمشقها كمك گیرد و تذكرّات استاد را بكا ر بندد. چون مدّتی چنین كرد در اثر تكرار و تمرین چشم و دست او عادت یافته می تواند بدون نقطه گذاری بِه اندازه بنویسد. مانند مسّاحی كه بر اثر ورزیدگی با یك نظر مساحت زمین را تعیین كند. امّا مبتدی با اینكه تسلّط دارد باید در حال نوشتن حواسّ خود را كاملاً جمع كند تا از نسبت و تناسب غافل نماند و زحمت او ضایع نشود. وقتی بصفحه ای از خط نظر افكنیم و بمنظره ی آن خوب دقت كنیم، سه دسته اشكال به چشم می خورد: دسته اوّل – درشت اندامها از قبیل مدّات، دوایر، افراشته ها. دسته ی دوم – ریز وخُرد چون گره ها و حلقه ها، مركزهای حرفی، دندانه ها. دسته سوم– شكلهائی مركّب از این دودسته و اینها بسیارند. كسی كه بخواهد همه را صحیح بنویسد و بقالب خوشنویسی درآورد ناچار باید سنجش و اندازه گیری تا حدود كامل و مطلوب هر شكل را بازشناسد. برای این كار میزان و معیاری مقرّر است كه در اینجا بیان می شود تا به هنگام تعلیم به كار آید. موازین سنجش: 1- خطهای هندسی و اشكال آن از افقی، قائم ، مایل كمانی، مختلط، طول، عرض، دایره، قطر دایره، مثلث، سطح، حجم (ضخامت) و غیره كه اكثر، حركات خطّی را كه (سواد) می نامیم با این میزان سنجیده اند. 2- سنجش بعضی حروف با بعض دیگر. این دو مقیاس از ابن مقله شروع شده و مُتّكی بر اصل (الخطّ هندستةٌ روحانیة ظهرت بآلةٍ جسمانیّة) است. 3- نقطه، صفر، دم قلم (دهنه ی قلم) پاره خطها، دانگ، كه شرح هر یك بدین قرار است: نقطه: عبارتست از كشیدن دم قلم بر روی كاغذ، تا بحدّ تشكیل مربّع كه اضلاع آن تقریباً مساوی یا اندكی كمتر باشد. از بعضی استادان درباره ی نقطه سخنها و گفتگوهاست. مثلاً گویند تمام حروف از نقطه بوجود آمده است و نقطه اصل حروف است و از این روی اندازه گیری آن بوسیله نقطه است. و گویند از اتّصال نقاط، الف هر خط تشكیل و از الف با افزودن نقاط یا نقطه ی دیگر بقیّه حروف حاصل می شود. الف در مُحقَّق كه پدرخطوط است هشت نقطه، و قدّ آدمی كه در استقامت الف است نیز هشت وجب به وجب همان شخص می باشد. مجنون هراتی گوید: بــدان ای در فنــون فـضــــل كامــل كه خط از نقطه مأخوذ است و حاصل چو دانستی كه اصل خط چه چیزاست بــداند هــر كــه او اهــل تـمیــز است كه در خــط نقطه میزان است بی قیل چـــو انـــدر شــعر افاعیــل و تفاعیـل نقطه گذشته از اینكه برای اندازه گیری حروف و كلمات «میزان» است،آن را برای رعایت فاصله های بین حروف و كلمات نیز میزان قرار داده ند، و استادان اندازه ی فواصل را نقطه واری ذكر كرده اند. و اندازه گیری با نقطه از ابن بواّب شروع گردیده است. صفر – عبارتست از یك دور نیش قلم بدور خود كه بیاضی در وسط آن به چشم بخورد (ه) برای اندازه كمتر از نیم نقطه. دهنه قلم: نیز عبارت از پهنای دم آنست بدون تشكیل نقطه كه فواصل پیچ و خمهای كلمه را با آن اندازه گیرند. پاره خطها: با پاره خطها در موقع تعلیم، حركات سیاهی خط و گردشهای آن و انتها و حدود كلمات را نشان می دهند. دانگ- «این كلمه ریشه ی باستانی در پهلوی و پارسی باستانی دارد و هم ریشه ی دانه است كه به عربی دانق گویند و گفته اند بمعنی چهار یك درم و مثقال و جز آن، و شش یك ملك و خانه، و بمعنی حصّه و بهره نیز آمده است». «برهان قاطع تصحیح دكتر محمد معین» گویا استادان ایرانی سنجش با دانگ را به میان آورده و درشتی و ریزی قلم، و قطعات خطّ را بدان سنجیده اند. چنانچه شنیده شده قلمهای ریز را از یك موی اَستر بحساب آورده تا بحدّ 24 مو و 24 مور را یك دانگ و درشت (جلی) شمرده اند و بهمین نسبت درشت تر را دو دانگ و سه دانگ تا شش دانگ گفته اند و شش دانگ در نظر آنان جلی ترین قلم بوده كه در كتیبه نویسی بكار می رفته است. ولی به نظر نگارنده، ریزی و درشتی خط و قلم را باید بر مبنای مقیاس روز تعیین كنیم كه متداول است. مثلاً برای كتابت خفی (ریز) از ...... میلی متر تا دو میلی متر یا اندكی بیشتر. و برای كتابت متوسّط و مشقی از 3 میلی متر تا حدود یك سانت. و در نوشتن خطوط جلی از یك سانت به بالا هر چه ممكن شود كه مورد آن كتیبه نویسی و تابلو نویسی است. 4- صورت اشیاء از درخت، گیاه، گل و غنچه، میوه و دانه، و از حیوانات و مرغ و انسان. این مقیاس را گویا استادان بعد از یاقوت در تعلیماتشان اشاره نموده و شكلهای حروف و كلمات را بدانها تشبیه كرده اند. و این سنجشی موافق و مناسب است چه این هنر از طبیعت و اشیاء خارج الهام گرفته و در ذهن هنرمندان پرورش یافته و از آنجا بجلوه و صورتی دیگر ظاهر گشته است. 5- قوالب حروف كه فرعی از مقیاس اوّل و مستفاد از آنست. بدین توضیح كه مبتدی و هُنر جوی دقیق اندیش ارتفاع و طول و عرض حروف و كلمات را از روی قالب بندی كه بشكل سطوح هندسی در می آید، می سنجد تا زودتر به رموزِ خط آشنا شود و در نوشتن به اندازه ی مطلوب موفق گردد. مانند كلمه ی الله كه در شیوه ی خط ثلث در قالب ذوزنقه ای و در شیوه ی خط نستعلیق در قالب مثلّث در می آید. مثلا اینها: منبع
-
لزوم قواعد و اهمیت آن در خطاطی ابزار لازم برای خوشنویسی قوت ضعف سطح دور صعود نزول سواد و بیاض ارسال دسته بندی الفبااصول به معنی ریشه ها و پایه ها است و در اصطلاح عبارتست از:حُسن تشكیل مفردات حروف و استحكام و اعتدال آنها از الف تا یاء(1) از حیث قوّت، ضعف، سطح، دور، صعود حقیقی و مجازی، نزول حقیقی و مجازی، رعایت سواد و بیاض در حلقه ها و گره ها و ارسال به طوری كه حّق هر یك به حدّ كمال ادا گردد. قوّت– در وسط و انتهای مدّها وسط دایره ها و سرِ دال و فاء و قاف و واو و غیره است كه در اینگونه جاها تمام دَمِ قلم بر سطح كاغذ حركت می كند و در واقع قلم با تمام نیروی خود بكار است. ضعف– در آغاز و وسط بعضی و انتهای بیشتر حروف مانند و غیره می باشد كه در بكار بردن جُزئی از دم قلم و نیش آن حاصل می گردد. سطح– حركات راستی را كه با قلم در خطّ ایجاد می شود از افقی، مایل، قائم – سطح گویند و چون این حالت در قسمتِ آخر مدهای كامل اصلی مانند: و بعض مدّهای زائد عارضی مانند: بیشتر محسوس می گردد سطح را مخصوص اینگونه حركات افقی دانسته اند و گویند در این مقام است كه اختیار قلم به دست نویسنده معلوم می گردد و حالت خشكی مطلوبی در آن حركات احساس می شود. دور – در دایره های معكوس و مستقیم و در سر «فاء، قاف، واو» و موارد دیگر موجود می شود و این حالتی است بر خلاف سطح كه قلم به چربی و نرمی در آنها گردش می كند و در این گردش قدرت قلم و استادی خطّاط بیشتر ظاهر می گردد. صعود صعود حقیقی: راست بالا بردن الف های آخر و لام وسط و كاف آخر است. در مَـثل این كلمات: صعود مجازی: بالا بر گردانیدن انتهای دوایر را كه قلم به حالت دور حركت كند گویند مانند: و صعود مجازی را شَمره و تشمیر نیز گفته اند(2) در رساله ی جعفر بایسنغری آمده است كه تشمیر از روی لغت، دامن درچیدن است و از روی اصطلاح آخر حروف را باریك و منعطف گردانیدن و آن را شَمر و تشمیر خوانند. نزول نزول حقیقی : در الف و لام و كاف مفرد و لام و كاف اوّل و دنباله ی میم دیده می شود: نزول مجازی : در اوایل دایره ها، و اوائل بعض مدّات ظاهر می شود و سركش كاف و گاف و غیره مانند: تذكر: صعود و نزول حقیقی باید چنان رعایت شود كه همه به موازات هم قرار گیرند، و این بنابر اغلب و اكثر است. جعفر بایسنغری گوید: (صعود و نزول عبارتست از راندن قلم از زیر به بالا و از بالا به زیر و آن در لام و دال مركّب باشد و حرفی كه به سه نقطه ارتفاع یابد، و بعد از آن حرفی دیگر باشد. مثال آن: ودر صعود اعتماد بر اُنسی قلم باید كرد و در نزول بر وحشی از قواعد الخطوط نیز استفاده می شود كه در تركیب ثنایی و ثلاثی و غیره گاهی صعود با نزول جمع می شود مانند باء و كاف و باء و لام مركّب یا كمتر از اینها مانند باء و دال مركّب كه در اینها صعود با نزول پیوسته شود قلم بالا رفته بازگشت كند و فرود آید. و نزول بدون صعود در مَـثـَل الف و لام مفرد و لام اوّل كلمه و كاف لامی و كاف دالی باشد. مثل: سواد و بیاض: سواد و بیاض را بعضی از قانون گذاران خط، به حساب نیاورده اند و بابا شاه به یاقوت نسبت داده است. و مقصود از آن رعایت و سنجش سیاهی خط و تشكیل مقدار سفیدی است كه در داخل حلقه های صاد، ضاد، طاء، ظاء، فاء ، قاف، عین، جیم، هاء و غیره حاصل می شود: ارسال مراد از ارسال سُردادن و رهای ساختن قلم است آزادانه در نوشتن راء و میم و واو مسطّح و تا ء و نون دراز و دنباله ی لام و كاف و دنباله ی حالتی از جیم و در بعض حروف شكسته و چنانچه قبلاً گفته شد سلطان علی مشهدی بر آنست كه ارسال در خط نستعلیق نیست. این اجزاء اصول كه بر شمردیم در خطوط اسلامی به دست خطّاط جاری می شود و آنها را در قطعات و صفحات خطوط می بینیم كه بعض جاهای از حروف ضعیف و بعض جاها قوی و ضخیم، در پاره ای از حروف قلم رو به بالا بگونه راست یا منحنی حركت كرده جاهائی رو به پائین و برخی از آنها در حالت سطح و استقامت و برخی در حالت گردی و هلالی نگاشته شده است. فایده– رعایت اصول، مبتدی را به پی ریزی و استخوان بندی خط كه تسلّط بر مفردات است آشنا ساخته و 4/1 خوب نوشتن و زیبائی را به دست می آورد. و اما استاد و منتهی را هم از رعایت آن در حال نوشتن گزیری نیست. نكته: چنانكه گفته شد مقصود از مفردات در اصول الفبای هر خطّ است و بعد از آن شكلهای اوّل و وسط و آخر كلمه می باشد ولی اوّل و وسط و آخر كلمه در تركیب مشخّص می گردد و از این رو استادان در دفترهای تعلیم خطّ، آنها را جداگانه و درشت نوشته اند.(3) یكی از راههای پیشرفت نوآموزان این است كه وادار شوند با بی حوصلگی نوشته خود را به پایان برسانند. رعایت این نكته برای هنرجو و كاتب هم لازم است زیرا استوار نوشتن و حقّ هر حرف و كلمه ای را تمام ادا كردن از شرایط اصول است. دسته بندی الفباء الفبای اسلامی 28 شكل دارد كه چهار شكل خاصّ زبان فارسی را به آن افزوده اند و 32 شكل گردیده است. و در بین آنها شكلهای مشابه و همانندی است كه با نقطه یا سركش را انتخاب و بقیّه را حذف كنیم هجده شكل باقی می ماند: كه برای تعلیم و تمرین خطوط اسلامی كافی است. از میان این هجده شكل، برخی، به منظور تنّوع و زیبائی بصورتِ دیگرِ (فرعی ) نگاشته می شوند. مثلاً در نستعلیق باء و فاء و كاف بصورت دراز و تمام مدّ و سین دندانه ای به سین كشیده، و یاء گرد به یاء معكوس نیز نوشته و اضافه می شود و با این حساب 23 شكل برای تعلیم الفبای نستعلیق بوجود می آید كه آنها را از جهت شكل و از لحاظ آسانی تعلیم به سه دسته تقسیم كرده اند: 1- خُرد اندام ها كه بحالت مایل و قائم در سطری قرار می گیرند: 2- دراز اندام ها كه به حالت افقی و خمیده در سطر قرار دارند و مّدات اصلی نستعلیق اند: 3- گرد اندامه یا دایره ها كه به حالت دایره متمایلاً در سطر واقع می شوند: تذكّر: تعلیم و دسته بندی الفبای خطوط (ثلث، نسخ، نستعلیق، شكسته ) را در فصل چهارم مینگرید. پی نوشت ها 1) علاوه بر عرفهای مفرد شكل های اول و وسط و آخر كه هنوز تركیب نیافته باشد نیز تحت قاعده اصول است.2) در قواعد یاقوت كه صعود و نزول و تشمیر با هم آمده است، معلوم می شود كه یاقوت صعود و نزول حقیقی را اراده كرده است و الا تشمیر خود صعود مجازی است. 3) توضیحاً گفته می شود كه حركات و رسم هندسی الفبا در این چند پاره خط خلاصه می شود: مسموع افتاده است كه شاگردی برای شروع به تعلیم خط نزد میر عماد رفت. میر به او فرمود تا چند خط افقی از راست به چپ بكشد، شاگرد چنین كرد. میر چون دید كه با قدرت و صاف كشید استعداد او را یافت و به شاگردی پذیرفت. منبع