جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'فیلم های اسکار 2015'.
1 نتیجه پیدا شد
-
بهترین فیلم های سینمای آمریکا عموما در پاییز و زمستان اکران می شوند و اغلب هم فیلم هایی هستند که شانس بالایی برای ربودن جوایز آکادمی دارند. غالبا چنین است که فیلم های ابتدای سال به دست فراموشی سپرده می شوند و انتظارات همه اهالی سینما برای جوایز اسکار، بر اساس فیلم های فصول سرد شکل می گیرد. این وسط استثناهایی هم وجود دارند؛ آن فیلم های خیلی خوبی که ابتدای سال به نمایش درمی آیند اما تا انتهای سال از ذهن مخاطبانشان بیرون نمی روند. اسکار امسال پر از فیلم های بزرگ فصول سرد است! شاید تنها فیلمی که اوایل سال آمد و هنوز در خاطرها مانده، فیلم وس اندرسون یعنی «گرند هتل بوداپست» (Thr Grand Budapest Hotel) باشد. به جز آن، سینمای هالیوود در بهار و تابستان 2014 ضربه تکان دهنده ای نداشت. البته منظور از «ضربه تکان دهنده»، فیلم های قابل تامل و جایزه بگیر هستند وگرنه ماشین سرگرمی ساز که با فیلم های خوب و سبکی چون «نگهبان کهکشان؛ لبه فردا» (Edge of Tomorrow Guardians of the Galaxy) و «شهر گناه» (Sin City: A Dame to Kill For) به بهترین شکل ممکن به کار خودش ادامه می دهد. منوی زیر، فیلم هایی هستند که خیلی ها از منتقدان گرفته تا مخاطبان پیگیر، به شان امید دارند و شانس های اصلی کسب جوایز گوناگون اسکار امسال قلمداد می شوند. انصافا هم منوی سنگین و قابل تاملی است! هیچ کس نمی داند چطور شده که بعد از سال ها، این همه فیلم خوب برای اسکار کنار هم جمع شده اند. شلاق زنی/ Whiplash دمین چزله «شلاق زنی/ Whiplash» به کارگردانی دمین چزله جزو فهرست حدس های ماست؛ فیلمی که جزو برگزیده های جشنواره ساندنس بود (ساندنس پر است از فیلم های مستقل و کم هزینه ای که گاهی چنان تکان دهنده اند که به جریان سازهای آوانگارد تبدیل می شوند و خیلی هم روشنفکری هستند!) این فیلم امسال دو جایزه بزرگ از ساندنس گرفت؛ جایزه ویژه هیات داوران و جایزه بهترین فیلم از نگاه مخاطب. همین دو جایزه کافی است که دومین درام کارگردان جوان 29 ساله اهل موسیقی در ردیف شانس های اسکار امسال نباشد! چرا؟ چون اسکار اهمیت چندانی به ساندنس نمی دهد! داستان فیلم درباره تحصیل یک نوازنده درام سبک جاز در یکی از بهترین مدارس موسیقی است. رابطه استاد و شاگردی و شوریدن یک نوازنده جاز بر ساختارهای هنری! احتمالا این فیلم شانس چندانی برای اسکار گرفتن ندارد ولی نامش در این منو آمده تا این امید نمیرد که شاید روزی اهالی آکادمی به برندگان ساندنس هم با دیده محبت نگاه کنند. بازی تقلید/ The Imitation Game مارتن تایلدوم نام «بندیکت کامبرباچ» (Benedict Cumberbatch) مدتی است که به خاطر سریال نوآورانه «شرلوک» سر زبان هاست اما سابقه بازی درخشان این بازیگر انگلیسی به فیلم خوبی چون «Atonement» و سال 2007 برمی گردد که با کایرا نایتلی (Keira Knightley) همبازی بود. امسال هم در درام «The Imitation Game» این دو بازیگر روبروی یکدیگر قرار گرفته اند تا داستان واقعی آلن تورینگ، ریاضی دان و منطق دان انگلیسی را روایت کنند که در خلال جنگ جهانی دوم موفق شد دستگاهی بسازد که کدهای رمزی ارتش آلمان (معروف به کد انیگما) را رمزگشایی کند. ماشین انیگما در سال های 1920 میلادی به عنوان یک محصول تجاری عرضه شد. ارتش آلمان نازی مدل خاصی از این ماشین به نام انیگمای ورماجت را تولید کرد و به منظور رمزنگاری و رمزگشایی پیام های نظامی در طول جنگ جهانی دوم به کار برد. متفقین با به کارگیری اطلاعات به دست آمده از جاسوسان، بررسی تجهیزات به غنیمت گرفته شده و تلاش دانشمندان و ریاضیدانان، از جمله آلن تورینگ، موفق به گشودن رمز پیام های ارتش آلمان شدند. انصافا این داستان شانس اسکار ندارد؟ درامی انساندوستانه با حال و هوای یکی از غیرانسانی ترین وقایع تاریخ بشریت، جنگ جهانی دوم! خیلی شانس دارد. وحشی / Wild ژان مارک وله فیلم قبلی این کارگردان سال گذشته آشوبی به پا کرد! ما که آمار همه فیلم های مهم سال از «گرگ وال استریت / Wolf of Wall Street» تا «جاذبه / Clavity» را گرفته بودیم. اصلا انتظار نداشتیم آن فیلمی که جزو آمار نبود و در هیاهوی تبلیغات این فیلم های بزرگ گم شده، چنان فیلم تکاندهنده ای باشد؛ «Dallas Buyers Club» را می گویم. سوژه خوب فیلم (ایدز یکی از بدبختی های انسان در عصر جدید) با بازی هولناک متیو مک نای (Matthew McConaughey) قرین شده و نتیجه اش شده یکی از تلخ ترین و پیچیده ترین فیلم های سال گذشته. فیلم امسال این کارگردان، وحشی است؛ داستان سفر هزار و صد مایلی یک زن با پای پیاده برای درمان یک آشوب درونی. احتمالا فیلمی انسانی و حتما زنانه درباره اراده آدمی در شناخت خویش؛ چیزی شبیه «127 ساعت» دنی بویل. چرا این فیلم یکی از شانس های اسکار است؟ جواب ساده است؛ چون فمینیسم دارد. آکادمی همیشه باید یک فیلم از جریان های اینجوری در لیست خود داشته باشد؛ فیلمی درباره سیاهان و برده داری، یا اینجور چیزها! اینها سوژه های اسکاری هستند. کافی است کمی انسانیت به آنها تزریق شود و یک بازیگر خوب ایفای نقش را به عهده بگیرد. در «Wild» ریس ویترسپون (Reese Witherspoon) که اسکار نقش اصلی زن در سال 2005 را برای «Walk the Line» گرفته، ایفای نقش می کند. یکی از شانس های اصلی بهترین اسکار زن امسال! در میان ستارگان کریستوفر نولان واقعا نمی دانیم تکلیف مان با این فیلم آخر نولان چیست. فقط می دانیم که خیلی ها بی صبرانه منتظرند تا نولان فیلم آخر را رو کند. عده ای منتظرند بگویند «دیدید یارو باد بود و کارگردانی بلد نبود!» و عده ای هم منتظرند بگویند «بازگشت استاد به دوران طلایی Memento و Following». قطعا بعد از فروکش سروصداهای شوالیه تاریکی و بیرون آمدن نولان از زیر سایه این سه گانه متفاوت، اکنون وقت آن رسیده که پسر کت و شلوارپوش هالیوود خود دیگری نشان دهد. «در میان ستارگان» آن فیلمی است که می تواند نولان را در اوج قله موفقیتی که هست پایدار کند یا باعث سقوطش شود. البته با این حجم تبلیغات، دومی محال به نظر می رسد. پس قطعا فیلم جدید نولان یک فیلم بزرگ دیگر است؛ آن هم در فضای علمی - تخیلی ناب! داستان درباره مسافرانی فضایی است که با پیدا کردن یک سیاهچاله قادر به سفری می شوند که منطق های زمان و مکان انسانی را در هم می شکند. قطعا سناریوی جاناتان نولن مثل همیشه پر از پیچیدگی، تنش و بازی های فرمالیستی است و به همین سادگی ها نخواهد بود. تریلرهای فیلم را 10 بار هم که ببینید، چیز زیادی دستگیرتان نمی شود. یادتان هست وقتی داشتیم تریلرهای «تلقین/ Inception» را با دهان های باز نظاره می کردیم، اصلا نمی فهمیدیم داستان فیلم قرار است درباره چه باشد؛ خواب، دزدی، تلقین، معمار، اکشن یا همه اینها؟ هر چه باشد فیلم آخر نولان ابر بزرگی از تبلیغات به همراه دارد و خیلی بعید است که با حضور متیو مک نای و آن هاتاوی در لیست اصلی ترین شانس های اسکار قرار نگیرد. خباثت ذاتی تامس اندرسون نامزد پنج اسکار و نامزد 96 جایزه دیگر، برنده 61 جایزه مختلف جهانی در طول دوران فیلمسازی، پل تامس اندرسون، امسال یک فیلم بی نظیر دارد: «Inherent Vice» که داستان یک کارآگاه معتاد به موادمخدر در دهه 70 میلادی لس آنجلس روایت می کند. او هیچ کس نیست. یک بازنده تمام عیار... اما روزی تصمیم می گیرد ماجرای ناپدیدشدن زنی را گره گشایی کند و تلاش او در راه بازگشایی این پرونده مختومه، حقایق ترسناکی را برملا می سازد. فیلم قبلی پل تامس اندرسون «استاد/ Master» (که جزو آخرین فیلم های فیلیپ سیمور هافمن قبل از مرگش است) را می بایست چند دفعه ای دید و با یک بار دیدن هضم نمی شود! بازی ژوآکین فینیکس در آن فیلم، در فیلم جدید استاد نیز تکرار شده. فیلم های تامس اندرسون همیشه بازیگران بزرگ و بازی های بی نظیری داشته اند. بازی تکاندهنده دنیل دی لوییس در «خون به پا خواهد شد / There Will Be Blood» یا تام کروز در «ماگنولیا / Magnolia» شاهد این مدعاست. فیلم جدید استاد هم پر است از اسامی بزرگ، جاش برولین، ریس ویترسپون، اوون ویلسون، دل تورو و ... نکته جالب دیگر بازگشت اندرسون به سینمای کمدی سیاه قدیمی است که نمونه آن را می توان در «Magnolia» دید. منظور از کمدی سیاه را متوجه نمی شوید مگر اینکه فیلم های مذکور را دیده باشید؛ آن وقت است که نمی دانید وقتی یک کاراکتر خودکشی می کند، باید بخندید یا گریه کنید! پسربچگی / Boyhood ریچارد لینکلیتر فیلم آخر ریچارد لینکلیتر، کارگردان متفاوت آمریکایی، یکی از نادرترین فیلم های تاریخ سینماست. لینکلیتر که همیشه به پروژه های عجیب و نوآورانه فیلمسازی اعتقاد داشته، این بار زندگی یک پسربچه را در خلال 12 سال از زندگی واقعی اش به تصویر کشیده است! بله درست خوانده اید؛ فیلم در طول 12 سال، یعنی از می 2002 تا اکتبر 2013 فیلمبرداری شده است! لینکلیتر می گوید: «می خواستم داستان زندگی یک پسر واقعی را در طول زمان تعریف کنم اما چون ممکن بود در طول 12 سال هر اتفاقی برای قهرمان داستان رخ بدهد، آماده بودم که جریان زندگی، فیلمنامه ام را تغییر دهد و هر کجا که می خواهد ببرد.» واقعا عجیب است! لینکلیتر در این فیلم با مدیوم سینما کاری را می کند که تولستوی با رمان جنگ و صلح انجام می دهد. او تاریخ را به شکلی کنترل شده ضبط کرده و از نتیجه 12 سال زندگی واقعی یک پسر فیلمی دو ساعته بیرون می کشد که قطعا بزرگترین شانس اسکار امسال است. درباره منحصر به فردی فیلم، اتان هاوک (بازیگر فیلم) شرح حالی دارد که گویای تمام فیلم است: «ریک من رو درگیر پروژه عجیبی کرد. بازی کردن یه صحنه با پسربچه ای که توی سن هفت سالگی درباره راکون مرده اش حرف می زنه، تو سن دوازده سالگی درباره ویدئوگیم حرف می زنه و تو سن 17 سالگی درباره دخترا سوال داره! من تغییر این بچه رو تو 12 سال دیدم. انگار «ریک» زندگی یه آدم رو عکاسی کرده باشه!» بیایید از همین الان شرط ببندیم که اسکار بهترین فیلم از آن «Boyhood» است! مرد پرنده ای/ Birdman آلخاندرو ایناریتو مایکل کیتون بتمن دهه 80 بود! بتمن آن موقع برای خودش برو بیایی داشت! اما تصویر آن قهرمان همه کاره، آرام آرام رو به زوال رفت. قرن جدید و قوانین نوظهورش، آن قهرمان اسطوره ای را به عروسکی کاهی تبدیل کرد. مایکل کیتون واقعا بعد از آن دوران طلایی بتمن، دیگر هیچ موفقیتی در هالیوود نداشت تا اینکه... امسال کارگردان مکزیکی، سازنده «بیست و یک گرم»، «عشق سگی»، «بابل» و «زیبا» فیلمی ساخته به نام «مرد پرنده ای» که از قضا مایکل کیتون درآن ایفای نقش می کند. بازیگر پیری که در گذشته طلایی اش نقش یک ابرقهرمان اسطوره ای به نام «مرد پرنده ای» را در کارنامه داشته اما اکنون دیگر آن جاه و جلال قدیم به هیچ تبدیل شده. حالا او تلاش می کند تا یک نقش ساده در یکی از نمایش های برادوی بگیرد اما نمی تواند و در این راه با همه چیز درگیر می شود؛ با خانواده اش، با گذشته اش و با ادوارد نورتون! به طرز غریبی فیلم آخر استاد، کمدی است! باورتان می شود که کارگردان فیلم سیاهی چون «زیبا» برایمان کمدی ساخته باشد؟ احتمالا کسی که می تواند ما را با فیلم هایش آنطور به گریه بیندازد، خنداندنمان برایش کاری ندارد! ایناریتو دو بار نامزد اسکار بوده اما هرگز مجسمه طلایی را به خانه نبرده است. داستان آمریکایی، بازیگران آمریکایی و کمدی غیرآمریکایی می تواند دلایل محکمی باشد برای آنکه امسال «Birdman» یکی از مهمترین نامزدهای کسب اسکار قلمداد شود. دختر گمشده/ Gone Girl دیوید فینچر رمان پرفروش خانم «جیلیان فلین/ Gillian Flynn» دستمایه خوبی برای اقتباس کارگردان هالیوودی، دیوید فینچر شد. داستان گم شدن همسر یک مرد جوان که پنج سال از زندگی مشترک شان می گذرد و جستجوی مرد برای پیدا کردن زن گمشده اش، حقایقی از روابط این زوج برملا می کند و استعاره ای از زندگی زوج های مشابه می سازد. اگر یادتان باشد فیلم قبلی فیچر یک تریلر جنایی و فیلم قبل ترش هم «شبکه اجتماعی» و درباره شبکه های اجتماعی بود. حالا مضامین کلیدی یک تریلر جنایی و مفاهیم تهدیدآمیز شبکه های اجتماعی با هم درآمیخته و «Gone Girl» استخراج شده است. مرد هر چه بیشتر از رسانه ها استفاده می کند، بیشتر کنترل وقایع را از دست می دهد؛ تا جایی که در نهایت خودش به قتل زنش محکوم می شود و این تازه شروع ماجرا است! خانم فلین می گوید: «دوست داشتم به روانشناسی روابط زناشویی طولانی مدت بپردازم. اینکه چطور زندگی زوج ها و درک شان از یکدیگر وابسته به رسانه است و رفتارهای طرفین، مرز بین واقعیت و حقیقت را از بین می برد.» احتمالا این فیلم نقش پررنگی در اسکار خواهد داشت. منبع : برترینها