جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'سازه هاي بتني'.
2 نتیجه پیدا شد
-
کوپلر ها که قطعات اتصال دهنده مکانیکی آرماتور ها هستندسالهاست در کشور های خارجی به جای وصله استفاده می شوند. این قطعات, آرماتورها رادر راستای هم و بدون خروج از مرکزیت به یکدیگر متصل می کنند بسیار سبک تر از وصلهها هستند. تراکم آرماتور ها را کاهش می دهند و بتن ریزی را بسیار آسان می کنندعلاوه براین صرفه اقتصادی دارند و سرعت اجرا را بالا می برند. با همه این مزایابرای من سوال پیش آمده که چرا هنوز در ایران از وصله ها استفاده می کنند؟این قطعاتبا ابعاد استاندارد در ایران ساخته می شوند با این حال کمتر در ساختمان سازی ایرانمورد استفاده قرار می گیرند .کوپلر ها انواع مختلف و کاربرد های گسترده ای دارند کههنوز فرهنگ استفاده از آنها در ایران جا نیفتاده و ساختمان ساز های ایرانیهنوزترجیح می دهند وقت و هزینه خود را صرف وصله کردن عذاب آور آرماتور هاکنند.
- 4 پاسخ
-
- 4
-
- كوپلر
- مهندسي عمران
-
(و 18 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
مقاله ساختمان های بتنی یا فولادی...؟(مقایسه)
pme پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات علمی و اجرایی مهندسی عمران
هر روز هنگام عبور از خيابانهاي شهر شاهد ساخت و سازهاي روز افزوني هستيم، ساختمانهاي مختلف از يك طبقه تا... طبقه كه جلوي آنها انواع مصالح ديده ميشود؛ سازههايي كه گاه از بتن ساخته ميشوند و گاه از فولاد.در مورد اينكه كدام نوع سازه بر ديگري برتري دارد، اختلاف نظر شديدی بين سازندگان ساختمانها وجود دارد. معمولاً معيارهاي ساخت، جوابهاي متفاوتي براي ما به همراه دارند. عمده عوامل مؤثر در اين روند، هزينه، زمان و كيفيت ساخت هستند.هزينه ساخت و سود حاصل از اين سرمايهگذاری با زمان اتمام طرح رابطه تنگاتنگي دارند. بديهي است هر چه زمان طرح طولانيتر شود شاهد افزايش قيمت مصالح، قيمت تمام شده طرح، هزينههاي متفرقه و بازگشت ديرتر سرمايه خواهيم بود كه خوشايند هيچ سازندهاي نيست. سازههاي بتن آرمه در مقابل سازههاي فولادي معمولاً نياز به هزينه كمتر و زمان بيشتري براي ساخت دارد؛ در حاليكه سازههاي فولادي ابتدا نياز به سرمايه زيادي براي خريد آهن آلات دارد ولي در عوض شاهد سرعت اجراي بالاتري خواهيم بود.بنابراين در ساختمانهاي عادي كمتر از 6 طبقه در نهايت از اين منظر تفاوت زيادي وجود ندارد. در اسكلتهاي فولادي حتماً بايد تمام اسكلت آماده باشد تا بتوان سقف را اجراكرد. به عبارت ديگر اول بايد تير و ستونهايي وجود داشته باشد تا بتوان روي آن سطحي به نام سقف يا همان كف اجرا كرد. در حاليكه در سازههاي بتن آرمه ابتدا ستونهاي هر طبقه و سپس سقف همان طبقه كه خود مشتمل بر تيرها و كف يكپارچهتري نسبت به سازههاي فولادي است اجرا ميشود. مزيت اين روش نسبت به روش اول آن است كه ميتوان طبقه مورد نظر را سريعتر براي اجراي ديگر مراحل از جمله تيغه چيني، اجراي تأسيسات مكانيكي و برقي و... در اختيار ساير پيمانكاران قرار داد كه خود موجب تسريع در روند طرح خواهد بود. ولي بهطور كلي زمان اجراي سازههاي فولادي در مقياسهاي بزرگ تا حدودي كوتاهتر از سازههاي بتن آرمه و هزينههاي سازههاي بتن آرمه كمتر از سازههاي فولادي است كه هر سازندهاي با توجه به شرايط و معيارهاي خود تصميمگيرنده اصلي است. حال با فرض وجود شرايطي كاملاً ايدهآل، يعني عدموجود محدوديت زمان و هزينهها، عامل سوم يعني كيفيت سازه را بررسي ميكنيم. كيفيت را ميتوان از جنبههاي متفاوتي مانند مقاومت در برابر بارهاي ثقلي وارده و زلزله، مقاومت در برابر حرارت، ابعاد، دهانههاي قابل پوشش، تعداد طبقات قابل طراحي، قابليت ترميم آسان و... مورد نقد و بررسي قرار داد. با توجه به گستردگي و پيچيدگي مسئله، در اينجا فقط تصميمگيري براي ساختمانهاي عادي را مورد توجه قرار ميدهيم. اولين و مهمترين نكته قابل ذكر در اين مورد مقاومت مصالح و ابعاد مصالح مصرفي است. معمولاً هر چه اعضای باربر ما ابعاد بزرگتر از نگاه عام و ممان اينرسي بالاتر از ديد مهندسي داشته باشد، رفتار سازهاي مناسبتر است و هر چه مصالح مصرفي كه در عرف ساختمانسازي بتن يا فولاد هستند قابليت تحمل نيروهاي بيشتر را داشته باشند منجر به طراحي اعضاي ظريفتري خواهند شد. اگر هر دو عامل در كنار هم قرار گيرند منجر به رسيدن به سختي و صلبيت بالاتري خواهند شد كه جزء اصليترين آيتمهاي طراحي يك مهندس محاسب به شمار ميروند. در طراحي سازهها، مقاومت بتن را 10 درصد مقاومت فولاد فرض ميكنند بنابراين ابعاد ستونها و تيرهاي بتني، بهمراتب بيش از سازههاي فولادي است. البته اين ابعاد بزرگ اعضای بتني، ممان اينرسي بسيار بالاتري نسبت به گزينه ديگر به ارمغان خواهند آورد كه در نهايت سازه بتنی، سختي بالاتر و معمولاً رفتار سازهاي مناسبتری دارد. « سازههاي بتني سنگين هستند.» در پاسخ به اين ايراد بايد گفت: ابعاد بزرگ سازه تا جايي مورد پذيرش يك مهندس است كه منجر به سنگيني بيش از حد سازه نشود و با توجه به آنكه بحث ما در مورد سازههاي عادي كمتر از 6 طبقه است تفاوت وزن اسكلت نيز آنچنان نخواهد بود تا مهندس طراح را به سمت طراحي سازه فولادي بكشاند. اين موضوع در بسياري از سازههاي عظيم نيز صادق است كه برج 56 طبقه تهران نمونه بارزي از اين دست است. بحث زلزله ميتواند جنبه ديگري از كيفيت مناسب يك سازه باشد. سازههاي بتن آرمه عادي و به ويژه مجهز به ديوارهاي بتني بهعلت سختي بالا نسبت به سازههاي فولادي در برابر زلزله، در بيشتر موارد مقاومت بسيار بالايي از خود نشان ميدهند اما سازههاي فولادي نيز ميتوانند همين رفتار را از خود نشان دهند مشروط برآنكه طراحي مناسبي داشته باشند. نكته قابل تامل اينجا است كه اين رفتار به چه قيمتي به دست خواهد آمد؟ اگر طراحي، يك طراحي بدون نقص باشد، هم سازه فولادي و هم سازه بتن آرمه در چند ثانيه وقوع زلزله، با حداقل خسارت ممكن جان سالم به در خواهند برد. اما كار به اينجا ختم نخواهد شد و پس از زلزلههاي زيادي شاهد شكستگي لولههاي گاز و وقوع آتش سوزيهاي مهيب بودهايم كه گاه از خود زلزله مخربتر هستند. با توجه به اينكه اطفاء حريق بلافاصله بعد از وقوع حادثه ممكن نيست، ساختمان بايد به گونهاي طراحي شود كه تا چند ساعت متوالي بتواند آتش را با حداقل خسارات وارده تحمل كند. در سازههاي بتن آرمه مقاومت بالايي در برابر آتش سوزي وجود دارد، اما درسازههاي فولادي درصورتيكه تمهيدات ايمني لازم در آنها صورت نپذيرد در چند دقيقه ابتدايی حريق، شاهد تخريبهاي بسيار سريع و غيرقابل جبران خواهيم بود كه اين مورد نيز مزيتي بسيار ارزشمند براي سازههاي بتن آرمه به حساب ميآيد. اما آنچه اكثر مهندسان را نسبت به سازههاي بتن آرمه به شدت بدبين كرده، عدمقطعيتها، يكنواخت نبودن مقاومت بتن و كم اطلاعي بسياري از سازندگان از نحوه عملآوري و به دست آوردن نتيجهاي مطلوب از اين ماده است. قابليت اشتباه در تهيه بالقوه اين نوع ماده در مقابل فولاد توجيه ديگري است كه از سوي عده زيادي در مخالفت با بتن ارائه ميشود، چراكه ممكن است حين عمل آوری، مقاومت فشاری كمتر از حد مورد نياز به دست آيد. اين گروه معتقدند جبران يك اشتباه در سازههای بتن آرمه در مواردي منجر به تخريب اجباري سازه ميشود در حاليكه فولاد در هر لحظه كه سازنده اراده كند با هزينهاي به نسبت پايين قابل ترميم و تقويت است. در پاسخ به اين ايراد بايد گفت اين عدمقطعيتها در آيين نامهها با اعمال ضريب ايمني بسيار بالايي پيشبيني شده تا جايي كه در موارد زيادي شاهد مقاومتي چند برابر مقاومت مورد نياز در ساخت اين قبيل سازهها هستيم.از سوي ديگر اين عدمقطعيت كيفيت بتن در شالوده و سقفهاي سازه فولادي نيز وجود دارد و صرفاً متعلق به سازههاي بتن آرمه نيست. در نهايت بايد بر اين موضوع تاكيد كرد كه بهطور كلي هم سازههاي فولادي و هم سازههاي بتن آرمه درصورتي كه در طراحي آنها سيستم مناسب و منطبق بر آييننامههای به روز، مورد استفاده قرار نگيرد و متخصصين متبحر آنها را اجرا و مهندسين با تجربه بر اجراي آنها نظارت مستمر نكنند، هيچ رجحاني از نظر كيفيت و قابليت اطمينان بر ديگري ندارند. فراموش نكنيم معيار چهارمي نيز در انتخاب وجود دارد؛ معياري كه 3 معيار هزينه، زمان و كيفيت را تحت سيطره خود قرار ميدهد: فولاد بهعنوان يك سرمايه ملي مادهاي است كه ارزان به دست نميآيد و همانند نفت روزي تمام خواهد شد؛ مادهاي كه بايد در صنايع ارزشمندتر و يا حداقل در سازههاي خاص كه نياز به ظرافت خاصي دارند و پس از بررسيهاي علمي برتري فولاد در آن محرز شده، مورد استفاده و بهره برداري قرار گيرد تا شاهد رشد اقتصادي در ديگر زمينهها باشیم. استفاده از سازههاي بتن آرمه با توجه به مصرف بهمراتب پايينتر از فولاد (بهصورت ميلگرد) هم از نظر سازهاي و هم از نظر اقتصادي و هم از جنبه ملي بهمراتب مناسبتر و بهينهتر از سازههاي فولادي است.