جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'روح معماری'.
1 نتیجه پیدا شد
-
چون نیست زهرچه نیست چون باد بدست چون هست به هرچه هست نقصان و شکست انگار که هرچه هست در عالم نیست پندار که هرچه نیست در عالم هست از لحظه آشنائیمان با "معماری" آنچه که شنیدیم واژهای بود به ظاهر ملموس و به واقع بسیار دشوار. واژهای که بارها و بارها گفته شد و با هر بار تکرار، نکتهای مرموز با خود به ذهن آورد. این واژه آشنا چیزی نبود جز "فضا". سالها تصور کردیم که مبحث "فضا" و رابطه مستقیم آن با "معماری" کاملا قابل درک و طرح است. اما افسوس که هرچه پیش رفتیم و بر دانستههایمان افزودیم چیزی جز این عایدمان نشد که بیشتر بر دامنه آگاهیمان از وسعت نادانستهها افزودهایم و بس. بر آن شدیم تا بر این دیو مهار نشدنی مستولی شویم و مولفههایی قابل طرح بر کم و کیف این "فضای" اسرار آمیز بیابیم. آنچه در نهایت دریافتیم کشف این واقعیت بود که "فضا" دغدغه تمام متفکران عرصه معماری است و تمام تلاش و هم و غم تمام معماران بر درک و کشف گوشهای از پیچیدگیهای این "نیست" پر از "هستی" است. ما همه پرهها را باهم به یک چرخ وصل میکنیم اما حفره مرکزی است که کالسکه را حرکت میدهد ما گل را به شکل کوزه در میآوریم اما خلاء داخلی آن است که باعث نگه داشتن آنچه که میخواهیم، میشود ما برای ساختن خانه، چوبها را به هم وصل میکنیم اما فضای داخلی آن است که آنرا قابل زندگی میکند ما با "بود" کار میکنیم اما "نبود" چیزی است که از آن استفاده میکنیم اکنون که عمیق مینگرم به ژرفای اعجاب انگیز جملهای از "بهرام شیردل" پی میبرم آنگاه که میگوید: "باید فضا را در معماری خالی کرد نه اینکه آنرا پر کرد". وی این جمله را به عنوان عصاره بیست و پنج سال از عمر حرفهای خود قلمداد میکند. سه دهه برای رمز گشایی از واژهای که برای بسیاری تنها در حد ملموسات و کمیتهایی از معماری قابل فهم است. برای تمام آنهایی که معماری را صرفا به ابعاد، اندازهها و استاندارها تنزل دادهاند. آنهایی که فهمشان از معماری جز گرافیکهایی دوبعدی نیست. آنهایی که کومپوزیسیون سازهایی بیش نیستند و جوهره اصلی معماری را که همانا فضا است درک نکردهاند. به واقع ظاهربینان ظاهرساز تنها "هست" ظاهری را میبینند و به "نیست" حقیقی بیتوجهاند. آری شاید آن گاه که درون از زنگار تعلق و تعصب بزداییم و مخلصانه بر وادی حقیقت نظری کنیم، "هست" ناپیدا و "بود" مطلق را درخواهیم یافت. علمی که تو را گره گشاید بطلب زان پیش که از تو جان برآید بطلب آن نیست که هست می نماید بگذار آن هست که نیست می نماید بطلب منبع