رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'دادائیسم'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. spow

    دادائیسم

    دادائیسم «دادا» یا «دادائیسم» جنبش ادبی و هنری بود كه بین سالهای ۱۹۱۶ تا ۱۹۲۲ در اكثر كشورهای اروپایی جریان یافت. درواقع نهضت بین المللی بود كه زائیده هرج ومرج، اضطراب، پریشانی وناامیدی جنگ جهانی اول محسوب می شد. این مكتب را تریستان تزارا (Tristan Tzara ) در سال ۱۹۱۶ در سوئیس بنا نهاد و نام آن را بطور تصادفی از میان لغات یك دیكسیونر فرانسه ـ آلمانی «دادا» انتخاب كرد. «دادا» در زبان كودكان به معنای «اسب» و در زبان محاوره ای به معنی «فكر و ذكر» است. كه البته در ارتباط بااین مكتب كاملاً بی معنا است. مارسل یانكو (M.Yanco) نقاش رومانیایی، ماكس ارنست(M.Ernest) نقاش و شاعر آلمانی، ژان آرپ(J.Arp) ریشارد هوئلزنبك آلمانی (R.Huelsenbeck)، هوگوبال (H.Ball) و فرانسیس پیكابیا از جمله اولین طرفداران تزارا بودند كه زیر پرچم دادائیسم گرد آمدند. • ویژگیها و عقاید دادائیستها 1. هیچ گرایی: جنبش دادا نهضتی نیهیلیستی (هیچ گرایانه) بود. آنان «پوچی» را به عنوان سمبول ادبی و هنری خود برگزیده بودند. شعار آنان این بود كه: «ما نه ادبیات می خواهیم نه ادیبان را، نه هنر می خواهیم نه هنرمندان را، ما موسیقی نمی خواهیم، عقل و خرد را نمی خواهیم، وطن و سیاست را نمی خواهیم. ما از همه چیز بیزار و فراری هستیم. سمبول ما «هیچ» است و پیرو نیهیلیسم هستیم. پاینده باد «پوچی»، زنده باد «هیچی». و اینچنین به «تازگی خواهیم رسید.» 2. هرج ومرج طلبی: آئین دادائیسم همه چیز را به تمسخر می گرفت. به همه چیز اعتراض می كرد. آنان می خواستند با از بین بردن قانونها ومرزها و تحریك مردم، هرج ومرجی در ادبیات و هنر به وجود آورند. 3. خردستیزی: عقل و منطق برای داداها كسالت آور بود. آنان عقل را عاجز از فهم زندگی و منطق را زنجیری برای ذهن می دانستند. 4. هنجارستیزی: این جنبش هرچیز متعارفی را مردود می دانست. به تعریف خود دادائیستها: «دادا حماقتی بیش نیست كه درملأ عام متعارفها را به دار می كشد.» 5. تناقض گویی: ضد و نقیض گویی از ویژگیهای بارز این نهضت ادبی بود. به عنوان مثال داداها در زمان جنگ، شعار صلح به هر قیمت و در زمان صلح، شعار جنگ به هر قیمت را سرمی دادند. 6. نفی همه چیز: تریستان تزارا در یكی از بیانیه های خود اعلام كرد «مكتب ما ذهنیتی منفی و مخرب ولی بزرگ است» دادائیستها پشت این ظاهر ویرانگر و انكارگر خود، در ایجاد خلاقیت و آفرینش نو قدم بزرگی برداشتند. آنان با انكار تاریخ، منطق و عقل، قوانین اخلاقی و اجتماعی و تكذیب متعارفهای هنری و ادبی می خواستند به سرشت ناب درون انسان و حقیقت دست پیدا كنند. چرا كه فكر می كردند اینها همه به صورت یك اسم و واژه درآمده اند. و در اثر روزمرگی و عادت از معنا تهی شده اند. بنابر این باید این عادتها را از بین برد و با دیدی تازه به دنیا نگریست و همه چیز را از نو ساخت و به آن معنا بخشید. فرانسیس پیكابیا در نفی هنر می گوید: «هنر دارویی برای آدمهای دیوانه است پس تا دیوانه نباشی هنرمند نخواهی شد.» و در جای دیگر تزارا ادعا می كند كه هنر را نباید جدی گرفت. اگر كسی آن را جدی بگیرد هرگز هنرمند نمی شود. دادائیستها حتی خودشان را نیز نفی می كنند، به گفته خودشان داداهای واقعی با دادائیسم مخالفند. 7. شك به همه چیز: دادائیستها به همه نظامها و واقعیتهای موجود شك می كردند چرا كه به دوام و ثبات هیچ چیز معتقد نبودند و همه چیز را برپایه تصادف و شانس می دانستند.دادائیسم منفی است از آن نظر كه گذشته را انكار و ویران می كند ولی در عین حال مثبت است چونكه با شك به همه چیز به یك نوسازی می رسد. و شاید اهمیت دادا به همین ویژگی شك كردن به همه ارزشها و قالبها باشد. 8. آزادی: آنان خواستار آزادی در سیاست، اخلاق، هنر و… بودند. و عقیده داشتند كه باید ادبیات و هنر را از هر قید و بندی منجمله عقل ومنطق و زبان آزاد كرد تا در آن خلاقیت به وجود آید. 9. سنت شكنی: دادائیستها حاكمیت همه چیز را مجاز می دانند به شرط آنكه تصورات مقدس اخلاقی و زیباشناختی آداب و رسوم گذشته راتكذیب كند. دادا زندگی در «حال» است. و آینده و گذشته و هرآنچه را كه در آن هست را نفی می كند. از نظر آنان هنرمند دادا باید به گذشته پشت كند و در كل آن را فراموش كند تا بتواند در «امروزش» زندگی كند. دادائیستها می گویند: هنر و ادبیات یك نسل حق ندارد برای هنر و ادبیات نسل بعدش تعیین تكلیف كند. به همین دلیل است كه آنان سنت را قبول ندارند چون فكر می كنند كه برایشان تعیین تكلیف و تعیین مسیر می كند. 10. ساختارشكنی: آنان هدفشان از هنر، خلق نبود بلكه به دنبال درهم شكستن چیزهای ساخته شده بودند و می خواستند با ویران كردن قالبهای كهنه، خلاقیت به وجود آورند و به نشاط، امید و سرخوشی كه در آفرینش نو هست دست پیدا كنند. درواقع آنان دنیا را از بی تحركی و راكدماندن نجات دادند باوجود آنكه گاهی زیاده روی هایی كردند ولی با شالوده شكنی های خود باعث جهش، جوشش و جنبشی در عصر جدید شدند. 11. بی نظامی: تریستان تزارا در یكی از بیانیه های خود به صراحت اعلام كرد كه دادائیسم با هر نوع نظام و اصلی مخالف است و از نظر ما بهترین نظام «بی نظامی» است و ما فراتر از هر نظامی عمل می كنیم. 12. رد كردن نقد: داداها مخالف نقد و منتقدین بودند و هرگونه نقد و انتقادی را از خود رد می كردند و به هیچ كس حق قضاوت نمی دادند. چون عقیده داشتند كه منتقدین به دنبال مهجور و فسیل كردن «تازه ها» هستند. 13. رد كردن مدرنیسم: دادائیستها كه خودشان ازمدرنیسمی چون فوتوریسم ریشه گرفته بودند و افكار فوتوریستی در رگهای آنان جریان داشت و خود زاییده فوتوریسم و به نوعی پدیدآورنده یك تحول جدید بودند با این وجود مخالف و علیه مدرنیسم بودند و به شالوده های زیباشناختی هنر مدرن حمله می كردند. 14. در جست وجوی زبان نو: پیروان این مكتب به دنبال زبانی نو بودند. چون این زبان روزمره و عامیانه را قالبهای قراردادی، فرسوده و تجویزی می دانستند كه به دست و پای ما می پیچند و باعث می شوند كه نتوانیم آن احساس و سرشت حقیقی خودمان را بروز دهیم. حتی این زبان را برای ایجاد ارتباط و پیام رسانی نیز مناسب نمی دانستند. آنان می خواستند عرف تازه ای در زبان پدید آورند تا از امكانات خلاقه زبانی كه معنای قطعی لغات خود را از دست داده است، استفاده كنند. 15. بداهه گویی و خلق اتوماتیك وار: دادائیستها خلاقیت را در خلق و آفرینش خود به خودی و بدون هیچ اندیشه و تفكر از پیش تعیین شده ای می دانستند. از نظر آنان همه چیز باید در «حال» خلق شود. و آفرینش اتوماتیك وار و خودبه خودی می تواند ما را به اندیشه خالص و حقیقی برساند. • قالبهای ادبی و هنری دادائیسم: 1. شعر: به عقیده داداها شعر نوعی هستی و زندگی است. شعر در كلمات خلاصه نمی شود بلكه در عمل ظاهر می شود كه همان «زندگی» است. شعر دادائیستها مخالف قواعد و قوانین فنی شعر بود و با نوعی كولاژ لفظی براساس تصادف و همنشینی غیرمنطقی و اتوماتیك وار كلمات شكل می گرفت. تریستان تزارا در یكی از بیانیه های خود اعلام كرد: «اگر می خواهید شعر بگویید تنها كافی است مقاله روزنامه ای را انتخاب كنید، تك تك كلمات آن را ببرید و داخل كیسه ای بریزید و پس از به هم زدن آن، یكی یكی كلمات را از درون كیسه بیرون آورید و به همان ترتیب روی كاغذ بازنویسی كنید و پس از پایان یافتن، شعر شما حاضر است و شما شاعر شده اید.» 2. نمایش: اجرای فی البداهه بازیگران، بازیگری نویسنده، صحنه نامرتب، موسیقی پرسروصدا ونامناسب از مشخصات نمایشهای دادائیسم بود. بطوری كه در این هرج ومرج، تماشاگران را نیز با خود همراه می كردند و آنان را هم به بازی می كشاندند. تماشاگران با پرت كردن اشیا بر روی صحنه، دست و سوت زدن وگاهی فریاد و ناسزاگفتن درواقع وارد صحنه نمایش می شدند و دادائیستها این را از ابداعات و ابتكارات خود می دانستند و از خشم مردم به خود می بالیدند و احساس می كردند به نتیجه و هدف دلخواه خود رسیده اند. 3. نقاشی و موسیقی: داداها در نقاشی مروج هنر انتزاعی بودند. البته نقاشی و موسیقی آنان نیز مانند دیگر كارهایشان غیرمتعارف بود. موسیقی آنان همهمه ای از سر و صدا و آهنگهای گوشخراش بود كه از اعتقاد آنان به تغییر، تناقض و بی نظمی ناشی می شد.
  2. Mohammad Aref

    سبک نقاشی دادائیسم

    دادا (دادائیسم، داداگری یا مکتب دادا) جنبشی فرهنگی بود که به زمینه های هنرهای تجسمی، ادبیات (بیشتر شعر) تئاتر و طراحی گرافیک مربوط می*شد. این جنبش در زمان جنگ جهانی یکم در زوریخ سوئیس پدید آمد. دادائیسم را می توان زائیده نومیدی و اضطراب و هرج و مرج ناشی از آدمکشی و خرابی جنگ جهانی اول دانست. دادائیسم زبان حال کسانی است که به پایداری و دوام هیچ امری امید ندارند. غرض پیروان این مکتب طغیانی بر ضد هنر و اخلاق و اجتماع بود. آنان می خواستند بشریت و در آغاز ادبیات را از زیر یوغ عقل و منطق و زبان آزاد کنند و بی شک چون بنای این مکتب بر نفی بود ناچار می بایست شیوه کار خود را هم بر نفی استوار و عبارت هایی غیرقابل فهم انشاء کنند. طرح مکتب دادا در پائیز 1916 در شهر زوریخ توسط جوانی به نام تریستان تزارا از اهل رومانی و رفقایش هانس آرپ و دو نفرآلمانی ریخته شد. « برتون، پیکابیا، آراگون، الوار، سوپو » ازجمله شاعرانی هستند که به این مکتب پیوستند. اما در سال 1922 این گروه هرج و مرج طلب از هم گسیخت و به نابودی گرائید و جای خود را به فراواقع*گرایی سپرد. دادا : جنبشي اعتراضي توسط چند شاعر و نقاش ( تسارا (تزارا) – آرپ – هوگوبال – يانكو- هولسنبك ) در كاباره ولتر دادا : نهضتي بين المللي دادا : قيامي عليه تمامي مظاهر هنر دادا : زاييده نا اميدي و اضطراب و هرج و مرج كه از خرابيها و آدم كشي و بيداد جنگ جهاني اول حاصل شد دادا : مكتبي طغياني بر ضد هنر و اخلاق و اجتماع دادا : جلوه اي از مخالفت سرسختانه با سنت هنر اروپايي از جمله : پرده مناليزاي داوينچي كه در اثر چاپي آن با ريش و سبيل توسط " مارسل دوشان " انجام شد .
×
×
  • اضافه کردن...