رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'توصيه‌هاي شهرسازانه‌'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. قول داده بودم که هفته گذشته یه خاطره بگم،شرمنده که نشد العانم هر چی فکر میکنم چیزی به ذهنم نمیرسه که مناسب باشه فقط میخوام یه توصیه بکنم چون خودم تجربش کردم، اینکه حتما چند روز قبل از تحویل پروژه پلات بگیرید.... واسه طرح 5 ما 5 نفرهم گروه بودیم که یکی شمالی بود من جنوب 2تا هم از غرب فقط یکی از هم گروهیامون همدانی بود هر کی تو شهر خودش کاراش رو انجام داده بودو قرار بود روز قبل تحویل همدانهمگی همدان باشیم که پلاتها رو بگیرم،یادم نمیاد چند شیت کار بود اما زیاد بودن.... من و یکی دیگه از بچه ها روز فبل تحویل همدان بودیم اما 3تای دیگه روز تحویل اومدن این شد که ما روز تحویل رفتیم واسه پلات گیری... ساعت 2ظهر هم باید دانشگاه میبودیم یه پلاتی هست همدان هر کی معماری یا شهرسازی بخونه اونجا میشناستش اسمش پلات خاکیه بینهایت بد قوله،ما واسه صبح زود وقت گرفتیم اونم قول داد اما رفتیم دیدیم پلاتی شلوغه و فقط شاگردش هست اونم از اون مدلاییه که نمیخوا مشتری بپرونه از همه کار میگیره ،یه شیت از کار ما پلات میگرفت یه شیت از کسای دیگه،خلاصه اینجوری شد که ما دق خوردیم تا کارمون رو انجام داد فکر کنید طرح 5 بود ما تا ساعت 6 تو پلاتی بودیم استاد هم گفت من دارم میرم تهران دیگه نیاین.... خیلی روزه بدی بود،خلاصه به هزار بد بختی کار رو رسوندیم دانشگاه ،بعد اون روز توبه کردم دیگه هیچ کاری رو واسه روزه آخر نذارم:ws13:
×
×
  • اضافه کردن...