رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'باک'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. sam arch

    جک لندن

    جک لندن نویسنده‌ای است که با قهرمانان داستان‌های خود به رقابت می‌پردازد، از آن‌ها ماجراجوتر است و بیش‌تر از همة آن‌ها خطر می‌کند. او سهم عمده‌ای در پرورش اسطورة نویسندة آمریکایی دارد و ملغمه‌ای است ازمارک توین، فیتزجرالد و همینگ‌وی. مثل مارک توین بلندپرواز و بدشانس است. مثل فیتزجرالد می‌خواره است‌ و مانند او دربندِ زنی که هیچ تناسبی با او و هنر نویسندگی‌اش ندارد. مثل همینگ‌وی جوان‌سر، شجاع و متمایل به یک زندگیِ متظاهرانه و خطرناک است و جامعة آمریکایی را جدی نمی‌گیرد و خودش را عمیقاً درگیر مسائل و مشکلات این جامعه نمی‌کند. تنها مشغلة او مشغلة فکریِ بیش‌تر آمریکاییان است، مبارزه برای بقا. جک لندنِ ِ کوچک بچة بی کس و کاری است که اوقاتش را به زد و خورد و بزن بهادربازی در«اوکلند» توی ایالت کالیفرنیا می‌گذراند. زندگی بخورنمیری دارد و تحصیلات ابتداییِ ناپیوسته‌ای را گذرانده. در هفده سالگی جاشوی کشتی است و در هجده سالگی خیابان‌خوابی است که سراسر ایالات متحده و کانادا را از زیر پاشنه می‌گذراند و هرجا گرسنگی فشار بیاورد کارگری می‌کند. در«نیاگارا» به جرم ولگردی زندانی می‌شود. زندان برایش خوب است و تحولی در روح و روانش به وجود می‌آورد. بعد از زندان سعی می‌کند سروسامانی به زندگی‌اش بدهد، با خودش عهد کرده که دیگر گذارش به محبس نیفتد. تصمیم می‌گیرد درس بخواند و به دبیرستان برود. تو دبیرستان دوستان خوبی پیدا می‌کند. در مجلة مدرسه چیز می‌نویسد و بعد از یک تابستان، که به گفتة خودش به خرخوانیِ محض می‌گذرد، در امتحان دانش‌گاه کالیفرنیا قبول می‌شود و به دانش‌گاه می‌رود. دوران دانش‌جویی‌اش فقط پنج ماه است، پدرخوانده‌اش مریض می‌شود و او مجبور است بارِ خانواده را به دوش بکشد. می‌خواهد به هر نحو که شده خود را از چنبرة فقر درببرد، پس تب ِ طلا او را می‌گیرد. زیر کاسه‌کوزة همه چیز می‌زند و راهیِ آلاسکا می‌شود، اما بخت با او همراه نیست. یک سال ِ آزگار همه جا را به دنبال طلا می‌گردد و بعد دست از پا درازتر به سان‌فرانسیسکو مراجعت می‌کند. دوباره غم نان و امرارمعاش یقه‌اش را گرفته و او را درگیر جنگی هرروزه کرده است، ولی ذوق وشوق نوشتن به دادش می‌رسد و نویسندگی معدن طلای او می‌شود. مثل آدمی تسخیرشده، حریص و گرسنه شب و روز می‌خواند و می‌نویسد. او نابغه است، بر جزییات و آهنگ داستان احاطه دارد، می‌داند چگونه با ارائة دقیق‌ترین جزییات تعلیق ایجاد کند و تصویری واقعی به دست بدهد. داستان‌ها و مقاله‌هایش این‌جا و آن‌جا منتشر می‌شوند و برایش ثروت کلانی به ارمغان می‌آورند. او هرچه دربارة انسان، طبیعت و جامعه نوشته شده می‌خواند. حالا در اوکلند خانة بزرگی دارد که مرکزِ فعالیت‌های روشن‌فکری است. نویسندگان، فیلسوفان، آنارشیست‌ها و فضلا هم‌نشین او هستند. در سی سالگی، که دیگر حسابی دستش به دهانش می‌رسد، یک کشتی بادبانی می‌سازد. کشتی خود را «سنارک» می‌نامد و با آن و به اتفاق همسرش به اقیانوس آرام، در جنوب آمریکا سفر می‌کند. سفر آن‌ها تقریباً یک دهه طول می‌انجامد. او داستان این سفر را در رمان«سفر با سنارک» به تفصیل نوشته است. لندن انسانِ خشمگینی است که عاشق ریسک کردن است. آن‌چه او انجام می‌دهد زهرة شیر می‌خواهد. وقتی که در چهل سالگی می‌میرد زندگی و کارنامة نویسندگی پروپیمانی از خودش به جا گذاشته، پنجاه داستان بلند و بیست‌وهشت کتابش را در عرض بیست سال نوشته و منتقدان بی‌شماری آثار و نوشته‌های او را ستایش کرده‌اند. آثارِ او منعکس‌کنندة تلاش‌های فردی آدم‌های تنهاست، کسانی که به تنهایی خودِ او هستند. کودکی فقیرانه و جوانی پرمشقت او، که مقارن است با بحران مالی و رکود اقتصادی 1893 آمریکا، تأثیری ماندگار در روح او باقی گذاشته و از او مارکسیستی متعصب و نویسنده‌ای پرکار ساخته است. وقتی کتاب«آوای وحش» را منتشر می‌کند نه تنها در آمریکا که در روسیه و اروپا به شهرت می‌رسد. این رمان که، چگونگی قائم به ذات شدن سگی دست‌آموز و دستی و تبدیل آن سگ به گرگی مستقل و آزاده را ترسیم می‌کند، خوانندگان بسیاری دارد. به طور حتم جک لندن به هنگام نوشتن آوای وحش گوشة چشمی به عقاید«هربرت اسپنسر»- فیلسوف و نظریه‌پرداز انگلیسی- که محبوب اوست، داشته. اسپنسر مفهومِ«بقای اصلح» را با خواندن کتاب«منشاء انواع داروین» ضرب می‌کند. معنا و مفهوم خیلی خودمانی ِ نظریة بقای اصلح این است: «رو قوی شو که ضعیف پای‌مال است». اسپنسر نظریة تکامل داروین را به جوامع بشری، فرهنگ و ذهن آدمی‌زاده بسط داده و جک لندن عاشق نظریة اوست. باک، سگی که قهرمان کتاب آوای وحش است، مظهر و معرفِ آن صفات انسانی است که در دنیای واقعی ضایع می‌شوند. باک مظهر طغیان و گریز است، مظهر بی‌گناهی و پاکی آدمی‌زاده است، آدمی‌زاده‌ای که هنوز تروتازه است و زیر بار دروغ و ریاکاری پشت خم نکرده است. جک لندن در این اثر فرم و محتوی را به شکلی بسیار عالی به هم آمیخته و از آن‌جا که فرارِ کامل عملی غیربشری است تعجبی ندارد که او سگی را به قهرمانیِ رمانش برگزیده است. «سپید دندان» سه سال بعد از آوای وحش منتشر می‌شود. اگر سگِ آوای وحش مظهرِ فردی است که در مقابل جامعه می‌ایستد و سرانجام تمام آن را نفی می‌کند، سپید دندان گرگی است که در برابر عشق رام می‌شود و از صورت یک گرگ وحشی به صورت یک سگ دوست‌داشتنی و دست‌آموز درمی‌آید. شاید این دو کتاب بیانِ ِپوشیده‌ای باشند از نظریه‌های متناقض جک لندن در بارة فردگرایی و سوسیالیسم. ولی آن‌چه مسلم است آن است که هردوی این سگ‌ها پرطاقت، بی‌رحم، درنده و باهوش هستند. به باور جک لندن می‌بایست همة این‌ها بود تا دوام آورد. این دو کتاب نمایان‌گرِ جک لندنی هستند که در ته دل فردگرا است و به ظاهر طرف‌دارسوسیالیسم. احتمالاً او به سوسیالیسم اعتقادی ندارد و شاید دفاع او از آن، اعتراض به فقر وحشتناکی است که لندن در همة دوران کودکی‌اش داشته است. پرسش این‌جاست که اگر ناپدری جک لندن به نوعی ورشکست نمی‌شد و او در کودکی و نوجوانی ولگردی در خیابان و درآوردن نان، ولو از زیر سنگ را نمی‌آموخت، و آن همه بیماری و مصیبت را از سر نمی‌گذراند باز هم مبدل به نویسنده‌ای موفق می‌شد؟ کدام‌یک از او نویسنده ساخت؛ پرسش‌های ذهنی‌اش و یا تجارب تلخ و شیرینِ زندگانی‌اش؟ کدام مقدم است؟ اگر زندگانی روی ترش نکند باز هم دچار نوشتن می‌شویم؟ جک لندن نویسنده‌ای است که نبوغش در تلخ‌کامی شکوفا شده و نمی‌دانیم اگر همین آدم در جایی دیگر و اوضاع و احوال متفاوتی به دنیا می‌آمد چگونه انسانی می‌شد! او به ما گوشزد می‌کند که با همة وجود زندگی کردن و به طبیعت تن سپردن محدودیت‌های جسمی و روحی ما را عیان می‌کند و به ما می‌نمایاند که چگونه انسان، تحت شرایط، به اعماق سقوط می‌کند. درست است که سپیددندان قدرت و سبوعیت‌اش را به آرامش و مهر تبدیل کرده، اما همیشه آماده است تا، در صورت نیاز، دوباره همان سبوعیت‌ را در این جهان غیرقابل اعتماد به کاربیندازد. جک لندن از دوستانش خواسته گرگ صدایش کنند. او انسان را گرگ ِانسان می‌داند. شاید به همین جهت است که از حیوانات طوری می‌نویسد که گویی انسان هستند و انسان‌ها را طوری ترسیم می‌کند گویی که حیوانند. می‌توان گفت او تفاوتِ عمده‌ای بین جوامع انسانی و حیوانی نمی‌بیند. ویژگی خاص لندن آن است که از تجارب دستِ اول خود نوشته و حتی قلم به مزد شدن و نوشتن برای امرار معاش هم برای او دست‌مایة نوشتن داستان‌های‌اش است، رمان«مارتین ایدن» نمونة بارز داستانی است که در بارة حرفة داستان‌سرایی نوشته شده است. مارتین ایدن بهتر از آب درمی‌‌آمد اگر نویسنده در آن حضوری ناراحت‌کننده و مزاحم نداشت. بسیاری از داستان‌های لندن از منظر«دانای کل» روایت می‌شوند و او این توان را دارد که از همین منظر به عمق روح آدمی نفوذ کند. در داستان کوتاه«درست کردن آتش» مردی که در جست‌وجوی طلا به آلاسکا آمده، و نویسنده حتی اسمش را به ما نمی‌گوید، تک و تنها در میان جنگل صنوبر یخ بسته‌ای راه می‌رود در حالی که سگی هم همراهش است؛ سگی که الفتی با او ندارد. مرد به شدت سردش است. 55درجه زیر صفر است. سعی می‌کند آتشی بگیراند اما آتش دوامی نمی‌آورد. به سرش می‌زند، به تقلید از قهرمانِ حکایتی که زمانی شنیده، سگ را بکشد و دستش را در احشاءِ گرم و خون‌آلودِ سگ گرم کند، ولی سگ گول نمی‌خورد و از او فاصله می‌گیرد. سرانجام مردِ سرمازده، که در جست‌وجویِ طلا بوده، به تخیل ونشخوار خاطراتِ گذشته‌ پناه می‌برد و در لحظة مردن می‌فهمد که مردن در سرما چندان هم ترس‌آور نیست و شبیه خواب‌رفتنی عمیق است. نوشتن این داستانِ توصیفی فقط از عهدة کسی برمی‌آید که تجربة مستقیمی از سرمازدگی دارد، کسی مانند جک لندن که اول زندگی می‌کند و بعد لحظات زندگی را می‌نویسد و از این راه همیشه بر قهرمانانِ داستان‌هایش مقدم است و آن‌ها را شکست می‌دهد. در 1913 او در حال ساختن خانة رویایی خویش است. خانة نیمه‌تمام آتش می‌گیرد و این آتش جک لندن را شکست می‌دهد و چنان ضربة کاری به روح حساس او، که همیشه از افسردگی رنج می‌برد، وارد می‌آورد که گفته می‌شود با مصرف بیش از حد ِ داروهای افسردگی به زندگی‌ خودش پایان می‌دهد. فریبا حاج‌دایی منبع
  2. موضوعاتی که در معماری منظر مطرح می باشند در واقع انعکاسی هستند از تمایلی که به بررسی دوباره آنچه که به مفهوم طبیعت می پردازد و پرسش بنیادین در ارتباط ما با محیط و اینکه خود را در جهان چگونه می بینیم. با دیوید.ن.باک معمار منظر و مدیر گروه معماری منظر دانشگاهUEL در لندن مصاحبه ای کوتاه را انجام داده است که در ادامه می خوانید. شما معماری منظر را چگونه توصیف می نمایید؟ موضوعاتی که در معماری منظر مطرح می باشند در واقع انعکاسی هستند از تمایلی که به بررسی دوباره آنچه که به مفهوم طبیعت می پردازد و پرسش بنیادین در ارتباط ما با محیط و اینکه خود را در جهان چگونه می بینیم. معماری منظر در واقع منشوری است که به واسطه آن می توان به درون خود و به جهان گسترده تری از بیرون نگریست. این تعبیر مرا به یاد نقل قولی از "پل سزان" می اندازد که آنچه ما به آن نیاز داریم نوری است برای سنجش فاصله میان خود و جهان. منابع، ایده ها و مفاهیم مورد استفاده شما در کار طراحی منظر چیست؟ دو منبع اصلی در پروژه حاضر مورد استفاده قرار گرفته است . تجربیاتی که از کار در ژاپن به دست آوردم به خصوص شناخت تاریخ و گذشته غنی باغ های ژاپنی و نیز تمایل فراوانی که ( علیرغم نداشتن استعداد) به موسیقی داشتم. شناخت راه های متعددی که در آنها تشابه زیادی میان موسیقی و منظر وجود دارد، به خصوص محیط های پویا که زمان یک عامل ساختاری اولیه ارجح بر عامل مادی است همواره ذهن مرا به خود مشغول می کرد. با این حال این بررسی بر روی روش های جدید پژوهش، ثبت و نمادگذاری صورت گرفته است که امکان پیوستگی زمان را در طراحی هایی را که چارچوب تصویری پرسپکتیو استاتیک را ایجاد می کند، فراهم می سازد. اخیراً ما بر روی امکانی برای ارتباط میان این ایده و " توسعه اساسی " طراحی توپوگرافیک بررسی هایی انجام داده ایم. اشاره شد که به نظر می آید مدل های کامپیوتری مهندسی شهری مانعی در جهت رسیدن به کیفیت های شاعرانه فضا باشد. این پژوهش مروری بر روی نظریات تحلیل گر موسیقی " شنکر" است که پیشنهاد قطعه ای موسیقی برای همبستگی در اندیشه اتحاد ساختاری را ارائه کرد. به بیان دیگر ساختاری که از پیش زمینه تا پس زمینه توسط یک " تک دانه یا سلول" رشد یافته و در طی زمان تغییر کرده است. ما یک موضوع را انتخاب کردیم و بسیاری از طراحی ها را توسعه داده و همچنین طراحی های انجام شده که در شکافتن این موضوع کمک می کند را مورد بررسی قرار دادیم ، استفاده از این نشانه ها به عنوان نمونه برای توسعه توپوگرافیکی مدل ها در پارکی در شرق لندن صورت گرفته است. آیا می توانید روند طراحی خود را توضیح دهید؟ چگونه پروژه خود را آغاز کرده و طراحی را به چه صورت توسعه داده اید؟ روش موجود در انگلستان به طور سنتی بر اساس نظریه " به کار گیری نبوغ مکان" است که توسط شاعر انگلیسی " الکساندر پوپ" در سال 1731 مطرح شد. در این شیوه به سایت مشخصی پرداخته می شود. هنگامی متوجه نظریه مرتبط با نبوغ لوسی شدم که در آن وسعت زمین بیشتر از یک خیابان در نظر گرفته می شد. طرح های این اروپایی معاصر با آن مرا متقاعد نکرد. . من درابتدا بر روی طراحی منظر شهری و نه طراحی روستایی ویرجیل کار کردم ، بنابراین محتوا برای توسعه مفاهیم پروژه فقط مختص سایت نیست بلکه پیش از آنکه هر پروژه را به عنوان فرصتی برای تحقیق در نظر بگیریم، ترجیح دادم در حیطه علایق شخصی خودم کار کنم.در این زمان ایده استفاده از نیروی توپوگرافیکی در مناظر شهری برای خلق فضاها مرا جذب کرد. ما با هنرمندی اهل کاستاریکا برای یک منظره موقتی برای بی ینال (دوسالانه) هنر معاصر لیورپول کار کردیم. این تاسیسات برگرفته از نظریه زبان جهانی فوتبال همانند تجلیل از تاریخ ورزش شهر بود. ما مجذوب این نکته که چگونه مردم در خلا قانونی متقابلا رفتار می کنند، بودیم. اگرچه حداکثر ارتفاع تنها 2/1 متر بود اما فضای اطراف را جهت ایجاد منطقه ای به یاد ماندنی برای بازدیدکنندگان فراهم می کرد. شما می توانید این پروژه را در سایت [Hidden Content] مشاهده کنید. اهمیت کیفیت ساختاری در ارتقاء پروژه معماری منظر چیست؟ و شما در روند ساختار طرح های خود چه اقدامی انجام می دهید؟ من این شانس را داشته ام که بر پروژه های بسیاری کار کنم و به سرعت متوجه این نکته شوم که طرح ها می توانند روش های مرتبط با ساختار و نیز یک پروژه را تامین کنند اما نمی توانند هدف را اعمال کنند. من برای حصول اطمینان از این امر تقریبا هر روز وقت زیادی را در سایت صرف می کردم. طرح ها همیشه نیازمند شناخت موقعیت های پیش بینی شده هستند و تنها کسی که می تواند طرح را در ایده های اصلی اش شناسایی کند، معمار منظر است. چگونه با افراد حرفه ای دیگر مانند معماران و طراحان شهری مشارکت و همکاری می کنید؟ مشارکت هسته اصلی طرح است. آنچه ما در طی کار کردن با طراحان نور و مهندسان در آسیا و انگلستان کشف کردیم این است که تفاوتی بین مشارکت حرفه ای با دیگر طراحان در پروژه و مشارکت با خلاق وجود دارد. مسلماً بهترین پروژه ای که من بر روی آن کار کردم شامل نوع دوم همکاری است. شما اخیرا کتابی در رابطه با معماری منظر که بر روی شرق آسیا متمرکز است منتشر کرده اید، هدف و اصول شما در رابطه با این کتاب چیست؟ فرهنگ آسیا و نیز احترام شدید به گذشته و اشتیاق به آینده آنان مرا جذب کرده است. به طور ساده من خواهان معرفی این موضوع به غرب هستم. معماری ایتالیایی خاطر نشان کرده است که تنها چیز جدید در جهان تاریخی است که شما نمی دانید و من فکر می کنم که تجربیات من از زندگی در ژاپن هسته علایق من به منظر را تشکیل داده است. در کوچک سازی روش های غیر منتظره برای استفاده از مواد مورد نیاز و در احتمالات نمونه وار منظر برای حضور در فرهنگ یک کشور. در واقع این به واسطه شناخت و در نتیجه تجربه شکل گرفته در ژاپن است که من افکارم را در مورد کیفیات طرح های خاص از طریق انتشاراتی در انگلستان با مخاطبان گسترده تری در میان گذاشتم. شما رهبر برنامه در معماری منظرMA در UCLA هستید . در رابطه با برنامه ها و اولویت های خود برای دانشجویان در این زمینه توضیح دهید؟ من بسیار خورسندم که مدرسه از من برای توسعه یک برنامه معماری و منظر MA دعوت کرد. ما بر روی احتمالات موقتی در منظر و نیز تحقیق بر روی موضوعی متفاوت در هرسال با استفاده از سایت BROWN FIELD در لندن برای ایجاد یک منشور برای دیدن احتمالات جدید برای مناظر شهری کار کردیم. امسال موضوع در رابطه با واسطه منظر، زمان و حافظه و چگونگی امکان استفاده از خاطرات خوش گذشته از مناظر دوران کودکی برای شکل سازی مجدد تاریخ منظر عمومی، است. در این ارتباط فیلم " خاطرات فردا" فیلمی از کارگردانی فرانسوی "کریس مارکر" برای دانشجویان نمایش داده شد. این فیلم داستان مردی را بازگو می کند که برای سفر در زمان انتخاب می شود تا با خاطراتی که از گذشته خود دارد گذشته و آینده را به هم پیوند زند . سپس دانشجویان دعوت شدند که فیلم های کوتاه خود را بسازند که حیطه علایق شخصی خود را در منظر کشف کنند. در این فیلم مفهوم زمان گنجانده شده است بنابراین ایده هایی که از آن به وجود می آید شامل عناصر مرتبط با زمان می شود. برای نیمسال اول دانشجویان ایده های خود را از طریق مطالعات بیشتری که شامل طراحی، تاسیسات پایه ای سایت و مطالعه مواد می شود، بررسی کردند و آن را توسعه دادند. سپس آنها این ایده ها را با به کار گیری آنها در طرح منظر عمومی در لندن آزمایش کردند. بنابراین برنامه به طور منطقی از چیزی مفهومی و کلی به چیزی خاص تبدیل شد. اما تمامی کارها برگرفته از یک ایده منظر است که بر کیفیت موقت منظر و تجربه متمرکز است .کیفیت بالای پیشنهادات دانشجویان مرا هیجان زده کرد. شما می توانید نمونه هایی از این موارد را در سایت ببینید. در آخر پیشنهادات شما برای دانشجویان مشتاق معماری منظرچیست؟ معجزه معماری منظر این است که شما می توانید راه های متفاوت بسیاری را دنبال کنید. پیشه شما می تواند آن چیزی باشد که می خواهید بسازید. اما پیشنهادی که من فکر می کنم می توانم به شما ارائه دهم این است که در ابتدای کار خود بر روی تمرینات طراحی کار کنید که پروژه های ساختمانی هستند نه اینکه تنها ایده هایی را بر روی کاغذ خلق کنید. خلاقیت واقعی نمی تواند بدون یک درک کامل و با جزییات از عملی بودن و مشکلات ساختاری وجود داشته باشد. تنها بعد از فهم این نکته شما می توانید واقعا شروع به تصور یک چیز جدید کنید. با کلامی از شاعر اسپانیایی " آنتونیو ماکادو" سخنم را پایان می رسانم که "هیچ راهی وجود ندارد ، راه ها با راه رفتن ساخته می شوند." امیدوارم در این زمینه موفق باشید. منبع: ماهنامه تخصصی منظر - آیدا آل هاشمی
×
×
  • اضافه کردن...