رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'بازی های مسخره میشائیل هانکه'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. spow

    نقد فیلم بازی های مسخره میشائیل هانکه

    funny games - بازیهای مسخره گئورگ و آنا به همراه فرزندشان جورجی ، برای گذراندن تعطیلات به ویلای خود می روند. آنجا پل و پیتر به بهانه درخواست تخم مرغ وارد خانه آنها می شوند و آنها را گرفتار بازی خود می کنند... میشائیل هانیکه را یک فیلمساز جریان ساز می دانند.این فیلمساز آلمانی –اتریشی که به لحاظ تئوری و اجرایی دارای تجربیات بزرگی است در دهه 90 در اوج به سیطره در آوردن سینمای اروپا توسط هالیوود در کنار فیلمسازان دیگر اروپایی آن زمان(توماس وینتر برگ ،لارس فوتریر،سورن یاکوبسن و...) سعی می کرد که با اعتقادات خود در سینما پیش رفته و سینمای ناب و واقعی که در ذهن وی تحت تاثیر آثار برسون و آنتونیونی (و کل سینمای ایتالیا) شکل گرفته است را به معرض نمایش گذارد.سینمایی خاص و منحصر بفردی که هانیکه برگزیده در بین هم دوره هایش شاید متفاوت ترین سبک فیلمسازی است. هانیکه پیش از اینکه یک فیلمساز باشد یک روانشناس است.در بازیهای مسخره هانیکه از بعد روانشناختی مخاطب را به هزارتوهای فکر دو جوان روان پریش می برد و در مقابل به عکس العمل های سه عضو خانواده -مرد و زن و پسر خردسال- در تقابل با این روانپریشان می پردازد.پل و پیتر تقاضای زیادی ندارند آنها همه را به بازی دعوت می کنند و انتظار دارند که طرفهای متقابلشان توان بازی کردن با آنها داشته باشند.ولی طرف مقابل بدلیل ندانستن قواعد بازی در مسیر سختی و سپس حذف از بازی می افتد.در این بازی برد و باخت خیلی مهم نیست بلکه نحوه بازی است که مهم است.همین مورد باعث می شود که از این بازی رقابت برداشت نشود ولذا بیننده بعنوان یک ناظر صرفا می تواند بازی طرفین را ببیند و هیچ گاه به دنبال برنده نمی گردد. در فیلم بطور مکرر فیلمساز به بازی تاکید می کند.ابزار اصلی پل و پیتر ابزار بازی و تفریح هستند.گئورگ با چوب گلف از همان ابتدا تقریبا از بازی حذف می شود جسد سگ را آنا با یک بازی می یابد اسلحه ایی که بوسیله آن شورشی به قتل می رسد یک تفنگ شکاری است که برای تفریح بکار می برد و زمانی این بازی جالب تر می شود که دقت کنیم هر کدام بوسیله ابزار بازی خود و یا ابزاری که خود می یابند از بازی حذف می شودند.شورشی خود تفنگ را پیتر می دهد و چوب گلف نیز متعلق به گئورگ است.حضور مستمر توپ گلف و انتخاب لباس بازیگران نیز تاکید اضافه فیلمساز بر وجهه بازی گونه فیلم هستند.بالاخص زمانی که آنا در پایان بخش اول بازی قصد دارد برای یافتن کمک بیرون رود با انتخاب کفش های ورزشی نشان می دهد ناخواسته همه در بازی شریک هستند.اسامی مختلفی که در طول فیلم پیتر و پل یکدیگر را صدا می زنند نیز نام شخصیت های کارتونی است.آنها با این اسامی مانند تام و جری با یکدیگر تفریح کرده و نشان می دهند در ذهنشان به غیر از بازی و تفریح چیز دیگری نمی گذارد.پیتر هر از چند گاهی با نگاه به دوربین و زدن یک چشمک و یا صحبت با آن به مخاطب نیز یادآوری می کند در حال دیدن یک بازی است.فیلمساز نیز در جزییات فیلمنامه در حال بازی با مخاطب است.در ابتدای فیلم زمانیکه چاقو خانواده در قایق می افتد و تاکید فیلمساز در مورد محل آن به مخاطب شاید نشان دهنده امید خروج موفقیت آمیز خانواده از بازی باشد و فیلمساز آن را بعنوان برگ برنده خانواده به مخاطب نشان دهد ولی این برگ برنده نیز بسیار ساده توسط پل و پیتر کشف می شود و بازهم فیلمساز تاکید می کند که مخاطب ناظر یک بازی است و گاهی هم باید بازی داده شود. البته نکته جالب این است که پیتر و پل از کشتن همبازیان خود لذت نمی برند.بلکه روند بازی است که آنها را به این سمت می برد. دیدن فیلم های هانیکه کار آسانی نیست.مخاطب باید از قدرت تحمل بالایی برخوردار باشد .شخصیتهای هانیکه ،شخصیتهای عادی نیستند.آنها افرادی هستند که قرار است قدرت تحمل و تصور مخاطب را بسنجند.این شخصیتها در نگاه اول شاید با جامعه اطراف ما متفاوت باشند ولی با نگاهی دقیق تر می توان جلوه هایی پنهان و اسرار آمیز از انسانهای اطرافمان را در آنها یافت.همانطور که عنوان شد شاید شخصیتها برای ما ناشناخته باشند ولی در این که از بطن جامعه پدید آمده اند برایمان غیر قابل انکار است.پل و پیتر و حتی آنا و گئورگ نیز از این قاعده مستثنی نیستند.آنها افرادی از جامعه هستند با این تفاوت که جلوه های مخفی انسانی را نمایش می دهند.زمانیکه گئورگ در برابر دو جوان سادیسمی توان هیچ تقابلی ندارد و باید اجازه دهد (و می دهد) که به بدترین وجهه ممکن ابتدا شخصیت خانوادگی و خانواده اش سپس اقتدارش و در پایان تمام افراد خانواده اش را از دست بدهد ،مخاطب کنجکاو را از بازی عادی فراتر می برد. فیلم بازی های مسخره نسبت به سایر آثار هانیکه فیلم خشن تری است ولی این خشونت با سایر آثار این چنینی متفاوت است.در فیلم مخاطب شاهد تصاویر بی پرده و عریان خشونت نیست بلکه همیشه شاهد عکس العملهای مجری و قربانی خشونت است.ضربه زدن وحشتناک پل به گئورگ با چوب گلف و یا پرتاب توپ به صورت گئورگ و هیچ یک از سایر ضربات و شکنجه ها را مخاطب نمی بیند و همیشه تاثیر آن است که به ما نمایش داده می شود.اوج این موضوع را در یکی از بهترین سکانسهای فیلم می توان دید.زمانیکه پیتر برای خوردن ژامبون و غذا به آشپزخانه می رود و پل شروع به انتخاب قربانی خود می کند(با بازی ده بیست سی چهل خودمان!) ما شروع بازی پل را می بینیم ولی دیگر با پیتر در آشپزخانه همراه می شویم و صرفا او را در حال تهیه خوراک خود می بینیم تا صدای تیر شنیده می شود.پیتر در اوج خونسردی به کار خود ادامه می دهد ولی مخاطب (دوربین) به سمت صدا می رود و صحنه تکان دهنده شلیک به شورشی و پخش شدن خون او در صفحه تلویزیون را می بیند.در این سکانس فوق العاده همه شوکه شده اند حتی دوربین که بصورت پیوسته در حدود ده دقیقه بصورت ثابت این صحنه را تماشا می کند.فیلم بازی های مسخره به لحاظ فنی نیز همان مولفه های سینمای هانیکه را داراست.استفاده از نماهای ثابت و حرکت کند دوربین ،عدم استفاده از موسیقی به معنای عرف آن در فیلم و همچنین عدم استفاده از جلوه های ویژه و ریتم آرام فیلم(نه در روایت بلکه نمایش) از جمله مولفه های کلیه آثار هانیکه هستند.بازیهای مسخره دارای فیلمنامه ایی خوب و کارگردانی درخشان است.سوای هنر هانیکه باید به حضور قدرتمند یورگن یورگس فیلمبردار توانمند سینمای آلمان اشاره کرد.او با قدرت و تکنیک فوق العاده اش بخش زیادی از پیام فیلم را با هنر خود منتقل می کند.شاید اوج هنر او را بتوان در کادر بندی های فوق العاده فیلم و همچنین سکانس ورود اعضای خانواده به ویلا دانست.در سکانس ورود خانواده دوربین این هنرمند بزرگ به همراه سگ خانواده کل خانه را و نقاط کلیدی داستان را برای مخاطب به نمایش می گذارد.پس از فیلمبرداری باید بازیهای درخشان بازیگران اشاره نمود.که سر آمد آنها بدون شک سوزان لوتهار ستاره مطرح سینمای آلمان است.شاید بیشترین تاثیر و بیشترین ارتباط را مخاطب می تواند با آنا در طول فیلم برقرار کند و به لحاظ حضور نیز او بیشترین حضور را در فیلم دارد.البته شخصیت پردازی درخشان آنا نیز به بازی درخشانش کمک می کند و در کل زنان در فیلم های هانیکه نقش های کاملا جدید و متفاوتی دارند.پس از او اولریش موهه فقید(همسر وقت سوزان لوتهار) نیز با همان چهره تاثیر گذارش نقش آفرینی می کند.سینمای هانیکه سینمای خاصی است.همانطور که عنوان شد به شدت روی ذهن مخاطب اثر می گذارد.او تصمیم ندارد در فیلمهایش قهرمان پروری کند بلکه جلوی آن می ایستد.در اواخر بازی های مسخره در یک سکانس درخشان آنا اسلحه پل را بر می دارد و به او شلیک می کند و او را می کشد ولی چند ثانیه بعد در اقدامی جالب پیتر ریموت کنترل را برداشته و فیلم را عقب بر می گرداند و از ابتدا نمایش می دهد و این بار آنا تا میخواهد اسلحه را بردارد پیتر دست او را خوانده و اسلحه را از او می گیرد.هانیکه در این سکانس نشان می دهد که می داند مخاطب بدنبال قهرمان سازی است.و همچنین می داند که مخاطب در پایان بدنبال نجات قربانیان است ولی در فیلم او قرار نیست قضیه به این سادگی تمام شود.(نکته قابل توجه دیگر این سکانس این است که این بخش تنها جایست که خشونت در فیلم نمایش داده می شود که آنهم طعنه ایی به غیر هانیکه ایی بودن این سکانس است !)سکانس نهایی فیلم نیز زمانیکه پیتر و پل این باری سراغ خانواده ایی دیگر می روند نیز تاکیدی بر این قضیه دارد که بازی تمام نشده است.
×
×
  • اضافه کردن...