جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'امام حسین'.
4 نتیجه پیدا شد
-
دانلود روند تحولات نفار در معماری بومی مازندران
sam arch پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در معماری ایران
چکیده: در منطقه شمال ایران با توجه به فرهنگ و شرایط خاص آب و هوایی این ناحیه که تا حدی با سایر نواحی ایران تفاوت دارد، در طول زمان، معماری خاصی شکل گرفته که برخاسته از فرهنگ برونگرا با ریشه های ایرانی و اسلامی بوده است. سقانفار، نوعی نفار است که به نام حضرت ابوالفضل، ساقی لب تشنگان کربلا بنا شده است. مبحث اصلی این مقاله با توجه به پژوهش های میدانی مطالعه و شناخت نفارها و سیر تکاملی آن به سقانفار، و شناخت معماری بومی مازندران و انعکاس اعتقادات و باورهای آئینی و مذهبی مردمان بومی مازندران در معماری سقانفارها و تکایا به دنبال آن در آداب و رسوم ماه محرم است. این گونه معماری توسط روستاییان ابداع و کامل شد و توسط آنها نیز مراقبت و حفاظت شده و می شود. معماری سقانفارها، جزیی از معماری بومی و روستایی این منطقه محسوب می شود و تنها گونه معماری است که برای یک شخص ""حضرت ابوالفضل"" ساخته شده و در جهت حفاظت و پاسداری از فرهنگ ارزشمند"" عاشورا"" رواج یافته است. فرضیه مقاله این است که سقانفارها، حلقه ای از تاریخ معماری ایران است که به دلیل عدم مطالعات و پژوهش های مناسب و کامل مغفول مانده اند. این مقاله سعی دارد با شناخت این نوع بناها و کشف ریشه های معماری آنها، بتواند کمکی باشد در راستای شناخت اصالت های بومی و استفاده از آنها در بازپیرایی معماری معاصر از آفت هایی که از جوانب مختلف بدان وارد می شود. مشخصات مقاله:مقاله در 10 صفحه به قلم زهرا رفیعی (کارشناس ارشد معماری. مدرس مؤسسه آموزش عالی طبری، بابل، ایران).منبع:باغ نظر سال هشتم زمستان 1390 شماره 19.ensani.ir روند تحولات نفار در معماری بومی مازندران.pdf-
- 4
-
- مازندران
- معماری بومی مازندران
-
(و 7 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
دعاى حضرت حسين عليه السلام در روز عرفه اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى لَيْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ وَلا كَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ ستايش خاص خدايى است كه نيست براى قضا و حكمش جلوگيرى و نه براى عطا و بخششش مانعى و نه مانند ساخته اش ساخته هيچ سازنده اى وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ فَطَرَ اَجْناسَ الْبَدائِعِ واَتْقَنَ بِحِكْمَتِهِ الصَّنائِعَ و او است بخشنده وسعت ده كه آفريد انواع گوناگون پديده ها را و به حكمت خويش محكم ساخت مصنوعات را لا تَخْفى عَلَيْهِ الطَّلايِعُ وَلا تَضيعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ طلايه ها(ى عالم وجود) بر او مخفى نيست و امانتها در نزد او ضايع نشود جازى كُلِّ صانِعٍ وَرائِشُ كُلِّ قانعٍ وَراحِمُ كُلِّ ضارِعٍ وَمُنْزِلُ الْمَنافِعِ پاداش دهنده عمل هر سازنده و سامان دهنده زندگى هر قناعت پيشه و مهربان نسبت به هر نالان ، فروفرستنده هر سود و بهره وَالْكِتابِ الْجامِعِ بِالنُّورِ السّاطِعِ وَ هُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ و آن كتاب جامع كه فرستادش بوسيله نور آن نور درخشان و او است كه دعاها را شنواست وَلِلْكُرُباتِ دافِعٌ وَلِلدَّرَجاتِ رافِعٌ وَلِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ و گرفتاريها را برطرف كند و درجات را بالا برد و گردنكشان را ريشه كن سازد فَلا اِلهَ غَيْرُهُ وَلا شَىْءَ يَعْدِلُهُ وَلَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ پس معبودى جز او نيست و چيزى با او برابرى نكند و چيزى همانندش نيست وَهُوَ السَّميعُ الْبَصيرُاللَّطيفُ الْخَبيرُ وَهُوَ عَلى كُلِّشَىْءٍ قَديرٌ و او شنوا است و بينا و دقيق و آگاه و او بر هرچيز توانا است اَللّهُمَّ اِنّى اَرْغَبُ إِلَيْكَوَاَشْهَدُ بِالرُّبُوبِيَّةِ لَكَ مُقِرّاً بِاَنَّكَ رَبّى وَ اِلَيْكَ مَرَدّى خدايا من بسوى تو اشتياق دارم و به پروردگارى تو گواهى دهم اقرار دارم به اينكه تو پروردگار منى و بسوى تو است بازگشت من اِبْتَدَاْتَنى بِنِعْمَتِكَ قَبْلَ اَنْ اَكُونَ شَيْئاً مَذْكُورا وَخَلَقْتَنى مِنَ التُّرابِ ثُمَّ اَسْكَنْتَنِى الاْصْلابَ آغاز كردى وجود مرا به رحمت خود پيش از آنكه باشم چيز قابل ذكرى و مرا از خاك آفريدى آنگاه در ميان صلبها جايم دادى آمِن لِرَيْبِ الْمَنُونِ وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنينَ و ايمنم ساختى از حوادث زمانه و تغييرات روزگار و سالها فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْبٍ اِلى رَحِمٍ فى تَقادُمٍ مِنَ الاْيّامِ الْماضِيَةِ وَالْقُرُونِ الْخالِيَةِ و همچنان همواره از صلبى به رحمى كوچ كردم در ايام قديم و گذشته و قرنهاى پيشين لَمْ تُخْرِجْنى لِرَاْفَتِكَ بى وَلُطْفِكَ لى وَاِحْسانِكَ اِلَىَّ فى دَوْلَةِ اَئِمَّةِ الْكُفْرِ و از روى مهر و راءفتى كه به من داشتى و احسانت نسبت به من مرا به جهان نياوردى در دوران حكومت پيشوايان كفر الَّذينَ نَقَضُوا عَهْدَكَ وَكَذَّبُوا رُسُلَكَ آنان كه پيمان تو را شكستند و فرستادگانت را تكذيب كردند لكِنَّكَ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَلى مِنَ الْهُدَى الَّذى لَهُ يَسَّرْتَنى وَفيهِ اَنْشَاءْتَنى ولى در زمانى مرا بدنيا آوردى كه پيش از آن در علمت گذشته بود از هدايتى كه اسبابش را برايم مهيا فرمودى و در آن مرا نشو و نما دادى وَمِنْ قَبْلِ ذلِكَ رَؤُفْتَ بى بِجَميلِ صُنْعِكَ وَسَوابِغِ نِعَمِكَ و پيش از اين نيز به من مهر ورزيدى بوسيله رفتار نيكويت و نعمتهاى شايانت فابْتَدَعْتَ خَلْقى مِنْ مَنِىٍّ يُمْنى وَاَسْكَنْتَنى فى ظُلُماتٍ ثَلاثٍ بَيْنَ لَحْمٍ وَدَمٍ وَجِلْدٍ كه پديد آوردى خلقتم را از منى ريخته شده و جايم دادى در سه پرده تاريكى (مشيمه و رحم و شكم ) ميان گوشت و خون و پوست لَمْ تُشْهِدْنى خَلْقى وَلَمْ تَجْعَلْ اِلَىَّ شَيْئاً مِنْ اَمْرى و گواهم نساختى در خلقتم و واگذار نكردى به من چيزى از كار خودم را ثُمَّ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَ لى مِنَ الْهُدى اِلَى الدُّنْيا تآمّاً سَوِيّاً سپس بيرونم آوردى بدانچه در علمت گذشته بود از هدايتم بسوى دنيا خلقتى تمام و درست وَحَفِظْتَنى فِى الْمَهْدِ طِفْلّاً صَبِيّاً وَرَزَقْتَنى مِنَ الْغِذآءِ لَبَناً مَرِيّاً و در حال طفوليت و خردسالى در گهواره محافظتم كردى و روزيم دادى از غذاها شيرى گوارا وَعَطَفْتَ عَلَىَّ قُلُوبَ الْحَواضِنِ وَكَفَّلْتَنى الاُْمَّهاتِ الرَّواحِمَ و دل پرستاران را بر من مهربان كردى و عهده دار پرستاريم كردى مادران مهربان را وَكَلاَْتَنى مِنْ طَوارِقِ الْجآنِّ وَسَلَّمْتَنى مِنَ الزِّيادَةِ وَالنُّقْصانِ و از آسيب جنيان نگهداريم كردى و از زيادى و نقصان سالمم داشتى فَتَعالَيْتَ يا رَحيمُ يا رَحْمنُ پس برترى تو اى مهربان و اى بخشاينده حتّى اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْكَلامِاَ تْمَمْتَ عَلَىَّ سَوابغَ الاِْ نْعامِ وَرَبَّيْتَنى زايِداً فى كُلِّ عامٍ تا آنگاه كه لب به سخن گشودم و تمام كردى بر من نعمتهاى شايانت را و پرورشم دادى هرساله زيادتر از سال پيش