تمام کاری است که برای تو میکنم
مرگ، خواهم مُرد،
اما این تمام کاری است که برای تو میکنم
نخواهم ترسید،
در آن لذت زیادی برای تو نیست
آه نخواهم کشید
و اشک نخواهم ریخت و نخواهم لرزید
مرگ، خواهم مرد،
اما این تمام کاری است که برای تو میکنم
من در تاکستانِ زندگی، کارگری کردم
و از این شراب لکههایی بر پوستم مینشیند
سه زن برای شستن من آمدهاند، اینجا لحظهای
و این لکهها را بردن نمیتوانند
بگذار بیهوده منتظر بمانم، به مانند عروسی
چرا که خواهم مرد
و این تمام کاری است که برای تو میکنم
چیز زیادی برایت باقی نمیگذارم، چهرهام پیر است
به تو نگاه خواهم کرد با دو چشم شیشهای
و وقتی بر لاشهی بیچارهام به احیا نشستهای
خواهی دید که اولین نفر نبودهای
ترجمه مودب میرعلایی