رفتن به مطلب

توسعه پایدار چیست؟


ارسال های توصیه شده

توسعه پایدار چیست؟

 

 

 

06166.jpg

 

 

نویسنده: محمد جواد زاهدی مازندرانی

 

 

 

در سال 1987، کمیسیون Brundtland تعریفثی از توسعه پایدار ارائه داد به این ترتیب که « توسعه ای که نیاز فعلی را بدون خدشه وارد کردن به توانایی های نسل های آتی در تأمین نیازهایشان، تأمین کند و به فرصت هایی که برای روشن کردن دوره جدیدی از تحول در جهت تغییر اساسی جهانی دلالت داشته باشد.

مفهوم توسعه پایدار دلالت بر فرایندی از تغییر در چیزی دارد که بهره برداری از منابع، جهت سرمایه گذاری سمت گیری ابداع فنی و تبادل، تغییر نهادی هم بر نیاز فعلی و هم نیاز آتی تأثیر گذارد. عدالت (1) به عنوان کانون در توسعه پایدار دیده شده و دلالت بر نابرابری کم تر در توزیع دارایی ها و پیشرفت توانایی ها و فرصت ها برای گروه محروم (2) دارد.

درک مفهوم توسعه پایدار مستلزم داشتن تعریفی مناسب از نمادهای پایداری در قلمرو معنایی توسعه است. به سخن دیگر باید دید که چه شاخص هایی را برای توسعه پایدار می توان تعریف کرد؟ و پایداری توسعه- که به نوبه خود دلالت دارد بر پایداری خرده نظام های اقتصادی، سیاسی، جامعه ای و فرهنگی در هر نظام اجتماعی معین- را چگونه می توان اندازه گرفت؟ و آن را در مقایسه با وضعیت های دیگر سنجید؟

در کوشش های جهانی در زمینه شاخص سازی توسعه پایدار، دست کم پنج رویکرد متفاوت را می توان تشخیص داد (افتخاری و بدری، 1386: چهارده تا شانزده ) که در جدول زیر بازگو شده اند:

همانگونه که در جدول می توان دید:

اولاً: همه رویکردها به دوره زمانی دهه آخر قرن بیستم تعلق دارند که توجه به پایداری در توسعه به خاطر همه دل نگرانی های جهانی درباره مخاطرات زیست محیطی و وضعیت های ناپایدار سیاسی متأثر از نابرابری های اجتماعی مورد توجه همگانی قرار گرفت.

[TABLE=align: center]

[TR=class: t2]

[TD=width: 30]

ردیف

[/TD]

[TD=width: 109]

چارچوب تعریفی رویکرد

[/TD]

[TD=width: 113]

ارائه کنندگان

[/TD]

[TD=width: 32]

سال

[/TD]

[TD=width: 147]

شاخص های کلی

[/TD]

[/TR]

[TR]

[TD=width: 30]

1

[/TD]

[TD=width: 109]

فشار- وضعیت – پاسخ (3) (PSR)

[/TD]

[TD=width: 113]

کمیسیون اقتصادی اروپا (OECD)

[/TD]

[TD=width: 32]

1991

[/TD]

[TD=width: 147]

1) فشارهای محیطی

2) شرایط محیطی

3) حساسیت های اجتماعی

[/TD]

[/TR]

[TR]

[TD=width: 30]

2

[/TD]

[TD=width: 109]

پایداری محیطی (4) (ES)

[/TD]

[TD=width: 113]

کمیسیون توسعه پایدار (CSD)

[/TD]

[TD=width: 32]

1992

[/TD]

[TD=width: 147]

1) شاخص های اجتماعی

2) شاخص های اقتصادی

3) شاخص های محیطی

(جمعاً مشتمل بر 140 معرف)

[/TD]

[/TR]

[TR]

[TD=width: 30]

3

[/TD]

[TD=width: 109]

سنجش ثروت (5) (MW)

[/TD]

[TD=width: 113]

بانک جهانی

[/TD]

[TD=width: 32]

1995

[/TD]

[TD=width: 147]

1) سرمایه طبیعی (منابع طبیعی)

2) سرمایه انسان ساخت (منابع مالی)

3) سرمایه انسانی (منابع انسانی)

[/TD]

[/TR]

[TR]

[TD=width: 30]

4

[/TD]

[TD=width: 109]

ردیابی اکولوژیکی (6) (EF)

[/TD]

[TD=width: 113]

رییس و واکرنکل

[/TD]

[TD=width: 32]

1996

[/TD]

[TD=width: 147]

مشتمل بر اندازه گیری جذب و نگهداشت جمعیت در محیط از طریق:

1) اندازه گیری کالاهای مصرفی

2) اندازه گیری بهره وری زمین

[/TD]

[/TR]

[TR]

[TD=width: 30]

5

[/TD]

[TD=width: 109]

پایداری بارومتری (7) (BS)

[/TD]

[TD=width: 113]

پریبکات آلن (در کتاب خوشبختی ملل)

[/TD]

[TD=width: 32]

1997

[/TD]

[TD=width: 147]

مقیاس بندی 5 رتبه ای

(خوب، مناسب، متوسط، ضعیف، بد)

1) خوشبختی ملت ها

2) خوشبختی انسان

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

ثانیاً: تنوع در میان ارائه کنندگان رویکردها و شاخص ها بازگوی آن است که هم سازمان ها و نهادهای بین المللی و هم صاحب نظران مستقل و دانشگاهی به این موضوع توجه داشته اند. این ترکیب ویژه را می توان از سویی معرف جهانی بودن مسئله ناپایداری و از سوی دیگر حاکی از نگرش سازنده به موضوع جهانی شدن (یا جهانی سازی) تعبیر کرد.

ثالثاً: شاخص های تعریف شده، گو آن که طیف وسیعی از فشار بر محیط طبیعی تا سبک زندگی و الگوی مصرف را در بر می گیرد، در اساس توجهی اصولی به پایداری زندگی اجتماعی را بازگو می کند.

رابعاً: و بالاخره، دو مفهوم پایه ای حفاظت از محیط زیست (پایداری) و بهزیستی و رفاه (توسعه) در مؤلفه های اصلی شاخص سازی در همه رویکردها به شمار می آیند.

شالوده معنایی توسعه پایدار به مفهوم پایداری مربوط می شود. مفهوم پایداری در اینجا اشاره دارد به فرایندی از استمرار، تعادل پویا و بهبود مستمر در داخل یک سیستم. با توجه به این که سیستم ها مرکب از اجزاء و مؤلفه های متفاوت و متعددی هستند، پایداری ضمناً به کارکرد بهینه هر یک از این مؤلفه ها در ارتباط با کارکرد کل سیستم و به هماهنگی پویا و تجدید شونده میان این اجزاء نیز مربوط است. مؤلفه های اصلی پایداری در منظومه معنایی توسعه را می توان به این صورت بر شمرد:

1.پایداری اقتصادی (سودآور بودن)

2.پایداری اجتماعی (سازگار بودن)

3.پایداری زیست محیطی (عدم تخریب زیست بوم)

4.پایداری ساختاری و سازمانی (دارا بودن اقتدار و صلاحیت و کارایی و مؤثر بودن ساختار مدیریت)

5.پایداری تکنولوژیکی (مناسب بودن فن آوری)

6.پایداری تعادل (هماهنگی پویا)

این ابعاد پنج گانه در نمودار زیر تجسم پذیر است:

نمودار پایداری در عرصه توسعه

سازگاری، هماهنگی، زیست بوم سالم، سودآوری، فناوری مناسب، اقتدار، پایداری

061661.jpg

نمودار پایداری در عرصه توسعه

توسعه پایدار به عنوان یک رویکرد سیستمی شامل دو زیر سیستم است:

1.زیرسیستم انسانی شامل: اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی

2.زیرسیستم اکولوژیکی شامل: محیط طبیعی، تکنولوژی، روش های بهره برداری و اطلاعات

بر اساس ادبیات موجود در زمینه توسعه پایدار اصول اساسی مورد نظر در این سیستم را می توان به شرح زیر صورت بندی کرد:

1.یکپارچگی و هماهنگی رویه ها در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فنی و مدیریتی(سازمانی) و زیست محیطی؛

2.بهبود مستمر؛

3.کاهش فقر؛

4.توانمندسازی مردم؛

5.نظارت مشارکتی؛

6.حفظ اکوسیستم؛

7.کاربست روش های محافظه کارانه در اکوسیستم؛

8.جلوگیری از آلودگی؛

9.شفاف سازی و سرعت جریان اطلاعات؛

10.پاسخگویی به نسل های فعلی و آتی؛

اصطلاح «توسعه پایدار» پس از پیدایش و مفهوم سازی شدن در مدت زمان کوتاهی به همه عرصه های زندگی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اکولوژیکی راه یافت و از جمله این عرصه ها؛ توسعه پایدار روستایی و کشاورزی و نیز توسعه پایدار محیط زیست است.

چارچوب اجرایی کشاورزی پایدار کوشش برای حفظ ظرفیت باروری و تولید از طریق حفاظت از منابع طبیعی پایه است. در این کوشش که از طریق اصلاح ساختار مدیریت منابع پایه، افزایش آگاهی، سازماندهی بهره برداران، گسترش مشارکت و توانمندسازی کشاورزان صورت می گیرد هدف هایی از قبیل تأمین نیازهای غذایی جمعیت، کاهش فقر، افزایش رفاه در کنار بقا و بهبود کیفیت محیط و حفاظت از منابع طبیعی پیگیری می شود. مهم ترین فعالیت هایی که در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد عبارتند از:

1.کوشش در برقراری مجدد هماهنگی اکولوژیکی در عرصه های تولید کشاورزی

2.کوشش در جهت ایجاد صرفه و دوام اقتصادی در فعالیت های تولیدی در بخش کشاورزی

3.کوشش در جهت برقراری عدالت اجتماعی در بخش کشاورزی از طریق حمایت از کشاورزان و تولید کنندگان خرده پا و آسیب پذیر و نیز حمایت از زنان و اقشار بومی بدون زمین و آب

4-بهبود بهره دهی مزرعه به شیوه پایدار و افزایش تنوع ترکیب کشت و افزایش بازدهی محصولات در جهت بهبود شرایط امنیت غذایی در جامعه

5-فراهم نمودن امکان افزایش خوداتکایی روستاییان از طریق بهبود امورزیربنایی و تسهیل انتقال تکنولوژی های مناسب و هماهنگ با محیط

6-ایجاد فرصت های شغلی زراعی به ویژه برای اقشار فقیر و کم درآمد ساکن در مناطق روستایی

7-شرکت دادن کشاورزان در امور برنامه ریزی کشاورزی، جمع آوری آمار و اطلاعات، تشخیص مشکلات و فراهم نمودن مکانیسم های تشویقی برای استفاده درست (و محافظه کارانه) از منابع پایه

8-اتخاذ سیاست ها و تهیه برنامه هایی برای احیاء و بازسازی اراضی مخروبه و حفاظت از اراضی حاشیه ای و در معرض تخریب

9-فراهم نمودن امکان مشارکت و همکاری مردم و سازمان های غیردولتی KGOها و بخش خصوصی در فرایند توسعه پایدار

10-فراهم نمودن امکانات لازم برای نگرش چند بخشی به موضوع امنیت غذایی و افزایش مستمر تولید مواد غذایی در چارچوب اصول توسعه پایدار

مؤلفه های شالوده ای توسعه پایدار

مؤلفه های شالوده ای توسعه پایدار عبارتند از:

توانمندسازی

مفهوم توانمند سازی در کانون یک مفهوم سازی از توسعه- پارادایم تغییر- و توسعه استراتژی هایی برای فقرزدایی به ویژه در مناطق روستایی قرار داشته است. درراستای این تغییر گزارش توسعه انسانی اشاره می کند که توسعه باید در اطراف مردم مواج باشد نه مردم به دور توسعه- و توسعه باید موجب توانمندسازی و تفویض اختیار به افراد و گروه ها شود نه تضعیف آن ها (UNDP,1993). بعضی از اسناد بین المللی مهم برای تسهیل در گفتگو بر هدف ارائه مفهوم نویی از توسعه متمرکزند، از آن جمله است مثلاً کنفرانس استکهلم (1972) که بر موضوعات زیست محیطی که منجز به تشکیل برنامه محیط زیست سازمان ملل (UNEP) شد متمرکز است.

محیط زیست

نخستین اصل اعلامیه استکهلم مورخ سال 1972 اعلام می دارد «بشر حق بنیادین آزادی، برابری و شرایط زندگی مناسب را در محیط زیستی که کیفیت آن زندگی آبرومندانه و سالمی را اجازه دهد دارا است و مسئولیت جدی حفاظت و بهبود محیط زیست برای نسل های امروز و فردا را نیز بر عهده دارد. هر فردی حق برخورداری از سطح زندگی مناسب برای سلامتی و تندرستی خود و خانواده اش و بهبود مداوم شرایط زیست را دارا است... حق محیط زیست پیش نیازی است برای تمامی حقوق بشر، چرا که برای بهره مندی انسان ها از این حقوق، فرض بر این است که آنان از حداقل سلامتی و تندرستی برخوردارند (ضیایی و دیگران، 440-339).

اصطلاح محیط زیست بازگوی شرایط محیطی پیرامون است که استمرار بقای انسان را در چارچوب یک مبادله دائمی امکان پذیر می کند. در دلالت ویژه در این تعریف وجود دارد:

الف)مجموعه ای مرکب از آب و هوا و هر آنچه که مربوط به خاک می شود و نیز هر چیز وابسته به عوامل زندگی که به مثابه ارگانیسم یا جامعهم اکولوژیکی عمل می کند و نهایتاً به حیات طبیعی در همه صور آن شکل می بخشد.

ب) مجموعه ای از شرایط فرهنگی و اجتماعی (مانند رسم ها، قوانین، زبان، دین و سازمان سیاسی و اقتصادی) که از طریق نوع ارتباط با محیط طبیعی پیرامون بر زندگی فرد و جامعه اثر می گذارد.

همچنین محیط زیست را می توان در یک دلالت کلی و عام همه آنچه که فرایند زیستن را احاطه کرده و با آن در کنش و واکنش دائمی است، تعریف کرد.

فقر

فقر یک پدیده چند بعدی است و همین ویژگی موجب می شود که شناخت آن دشوار و گاه به اصطلاح، سهل و ممتنع باشد. اگر چه به نظر می رسد که ابعاد فیزیکی و مادی فقر را به سهولت می توان تشخیص داد ولی تشخیص و احصا ابعاد فکری و فرهنگی آن، و به ویژه سنجش مؤلفه هایی نظیر بی قدرتی، احساس فرودستی، انفعال، عدم امنیت، محرومیت و تبعیض که همزادهای اجتماعی آن تلقی می شوند، به سادگی امکان پذیر نیست. بازتاب این دشوار بودن تشخیص فقر را در ادبیات پژوهشی برخی رشته های علوم اجتماعی نظیر جامعه شناسی، اقتصاد و اقتصاد سیاسی به دو صورت می توان دید: اول تنوع دیدگاه ها و تعاریف مربوط به فقر و دوم تعدد و گوناگونی روش های اندازه گیری آن. این تنوع تعریفی و روش شناختی را از اثر بزرگ چارلز بوت «زندگی و کار مردم در لندن» (8) گرفته تا مطالعات روشنمندتر و کمی شده تری که امروزه در زمینه اندازه گیری میزان و شدت فقر در جوامع مختلف صورت می گیرد می توان پیگیری و ردیابی کرد.

از بعد جامعه شناسی، فقر به معنای کمبود دارایی، درآمد و خدمات عمومی است (Reading 1979). میلر با نگاه اقتصادی تر، فقر را شرایطی می داند که میزان درآمد در یک پنجم پایینی توزیع درآمد قرار داشته باشد و منچر از دیدگاه اقتصادی سیاسی آن را وضعیتی ناهمساز با غایت های ملی جامعه می داند (همان، 158(

محققان از قرن نوزدهم به بعد که مطالعه منظم فقر آغاز شده است، کوشیده اند که معیارهای ثابتی را برای سنجش فقر به کار گیرند. از لحاظ آرمانی یک چنین معیاری را می توان برای همه جوامع به کار گرفت و بر اساس آن می توان سطح ثابتی را تعریف کرد که خط فقر (9) نامیده می شود. بر طبق تعریف، فقر از زیر این خط آغاز شده و در بالای آن پایین می یابد. امروزه تمیز میان فقر مطلق (10) و فقر نسبی (11) در ادبیات پژوهشی یک ضرورت اساسی تلقی می شود. تعریف فقر مطلق اشاره به حالتی دارد که در آن فرد، با فقدان منابع لازم برای بقا روبروست. مصادیق این نوع فقر را بیشتر در جهان سوم و در جوامع توسعه نیافته می توان یافت. اما جامعه شناسان اغلب، به ویژه هنگامی که فقر را در جوامع پیشرفته صنعتی مطالعه می کنند، به تعاریف نسبی فقر متوسل می شوند که اشاره است به فقدان منابع برای فرد یا گروه هنگامی که با دیگر اعضای آن جامعه، و یا به سخن دیگر با استاندارد نسبی زندگی جامعه مقایسه می شوند. اگر چه مفهوم فقر نسبی با تفاوت های مربوط به سطوح منابع مادی- یعنی نابرابری های ناشی از توزیع آن در جامعه- مرتبط است، عینیت مقیاس های آن به طور بالقوه کم تر از فقر مطلق نیست. مسئله بیشتر آن است که این مقیاس ها احساس های ذهنی فقر را اندازه نمی گیرند، در حالی که چنین احساس هایی به ویژه آن گاه که پیامدهای فقر مورد تحلیل قرار می گیرد می توانند بسیار اهمیت داشته باشند. (Marshall,1998:516)

در وهله نخست چنین به نظر می رسد که مفهوم فقر مطلق به لحاظ ساده تر بودن تعریف آن می تواند کاربرد بیشتر و گسترده تری داشته باشد. این مفهوم اساساً مبتنی است بر داوری درباره نیازهای اساسی انسانی، و اغلب بر حسب منابع مورد نیاز برای حفظ سلامتی و تأمین کارایی جسمانی تعریف می شود. مهم ترین سنجه های فقر مطلق با تعریف کیفی و مقداری غذا و لباس و سرپناه که برای هر زندگی سالم ضروری پنداشته می شود مرتبط است. فقر مطلق را اغلب فقر معیشتی (12) نیز می خوانند زیرا متضمن دستیابی به حداقل مورد نیاز برای بقای زیستی است. فقر مطلق یا معیشتی معمولاً از طریق قیمت گذاری نیازمندهای اساسی زندگی اندازه گیری می شود. بر اساس این قیمت گذاری، خط فقر ترسیم شده و آنگاه کسانی که درآمدشان زیر این خط قرار می گیرد به عنوان فقیر تعریف می شوند.

تاکنون کوشش های زیادی برای تعریف و عملیاتی کردن مفهوم فقر مطلق – یعنی توصیف آن به شکل قابل اندازه گیری- صورت گرفته است. مثلاً در نووسکی و اسکات در اثرشان شاخص سطح زندگی (13) نیازهای جسمی اساسی را به این صورت تعریف کرده اند (Haralambos, Heald, 1991:140)

-تغذیه که بر اساس فاکتورهایی از قبیل کالری و پروتئین دریافت شده اندازه گیری می شود؛

-سرپناه که بر اساس کیفیت مسکن و میزان تراکم و ازدحام درواحد مسکونی اندازه گیری می شود؛

-سلامتی که بر اساس فاکتورهایی از قبیل میزان مرگ و میر اطفال و کیفیت و تسهیلات پزشکی در دسترس اندازه گیری می شود.

برخی تعاریف فقر مطلق از طریق پیش کشیدن فکر «نیازهای اساسی فرهنگی » از مفهوم «فقر معیشتی» فراتر می روند. در این قبیل تعاریف فکر نیازهای اساسی انسانی در زمینه ای گسترده تر از سطح مرتبط با بقای جسمانی مطرح می شود. درنووسکی و اسکات در مقوله بندی شان از نیازهای اساسی فرهنگی، آموزش و پرورش و امنیت و اوقات فراغت و تفریح را نیز جای می دهند. سهم کودکان نام نویسی شده در مدرسه یکی از شاخص های سطح بهره مندی از امکانات آموزشی و پرورشی است؛ شمار مرگ های ناشی از خشونت نسبت به کل جمعیت، شاخص امنیت است؛ و میزان اوقات فراغت نسبت به زمان کار، یکی از سنجه های مربوط به استاندارد اوقات فراغت و تفریح است.

مفهوم فقر مطلق در جامعه شناسی به طور وسیعی مورد انتقاد قرار گرفته است. این مفهوم بر پایه این فرض بنا شده است که حداقلی از نیازهای اساسی وجود دارد که برای همه مردم در همه جوامع یکسان است حال آن که به سهولت می توان استدلال کرد که توجیه چنین حداقل هایی حتی بر حسب غذا، پوشاک و سرپناه بسیار دشوار است. چنین نیازهایی نه فقط در بین جوامع گوناگون بلکه حتی در داخل یک جامعه واحد نیز متفاوت اند. از همین رو پیتر تونسند استدلال می کند که تعریف نیازهای تغذیه ای بدون در نظر گرفتن نوع و مقتضیات مشاغل و شکل متعارف گذران اوقات فراغت در جوامع، نه فقط دشوار بلکه غیر قابل پذیرش است. مثلاً میزان نیازهای تغذیه ای در جوامع ابتدایی کوچنده مبتنی بر شکار و گردآوری خوراک تفاوت زیادی با میزان نیاز مردم جوامع نوین (مثلاً جوامع غربی) دارد. حتی در داخل جوامع نوع اخیر نیز تفاوت زیادی در میزان غذای مورد نیاز یک کارمند پشت میزنشین و یک کشاورز که روزانه 14 تا 16 ساعت در مزرعه کار می کند وجود دارد. نظیر همین انتقادات را می توان در مورد سرپناه مطرح کرد. مثلاً جک و ژانت روش (Roach) استدلال می کنند که «زندگی شهری مستلزم در اختیار داشتن سرپناه مناسبی است که نه فقط شخص را از باد و باران و غیره محافظت کند بلکه به محل مناسبی برای پخت و پز و نیز به تسهیلات آبرسانی و دفع فاضلاب و زباله نیز مجهز باشد. در حالی که همه این مسائل در موقعیت زندگی روستایی اغلب به نحو ساده تری برطرف می شود». (زاهدی، 1373)

اگر نیازهای اساسی فرهنگی نیز مورد نظر باشد تعریف فقر مطلق بسیار دشوارتر خواهد بود. چنین نیازهایی از زمانی دیگر و از مکانی به مکان دیگر متفاوت اند. وجه بارز این تفاوت را مثلاً می توان در مورد «امنیت» که یکی از نیازهای اساسی فرهنگی در تعریف درنووسکی واسکات است، بیان کرد:

امنیت (خواه سیاسی و خواه اقتصادی یا اجتماعی) برای اعضای هر گروه اجتماعی در هر جامعه و در هر زمان خاصی می تواند معنی و مفهوم جداگانه و کاملاً متفاوتی داشته باشد. از لحاظ جامعه شناختی دلالت های آن گاه چنان متفاوت است که هر گونه مقایسه و تعمیمی را ناممکن می کند. مثلاً امنیت مالی بیشتر مردم در اغلب جوامع تا یک قرن پیش متضمن تأمین مالی این افراد در سنین سالخوردگی از سوی اعضای جوان تر خانواده (اغلب فرزندان) بود. در حالی که امروزه این وظیفه دولت ها یا طرح های بیمه خصوصی است که به سالخوردگان حقوق بازنشستگی و مقرری ماهانه پرداخت کنند. افزایش طول عمر، کاهش بعد خانوار و کوتاه تر شدن سن بازنشستگی شرایط بزرگسالان را کاملاً عوض کرده است و به این ترتیب تعریف امنیت برای این گروه در حال حاضر نسبت به یک قرن پیش زمین تا آسمان فرق کرده است.

به منظور رفع نارسایی های اشاره شده بسیاری از پژوهشگران از به کارگیری مفهوم استانداردهای مطلق بر پایه اندیشه نیازهای جسمی و یا نیازهای فرهنگی خودداری کرده و به جای آن ایده استانداردهای نسبی را که مبتنی بر ویژگی های زمانی و مکانی خاص است بسط داده اند. به این ترتیب در پژوهش های محلی و منطقه ای فقر ایده فقر نسبی تا حدود قابل ملاحظه ای جایگزین ایده فقر مطلق شده است. فقر نسبی بر حسب داوری هایی اندازه گیری می شود که از سوی اعضای یک جامعه معین در مورد این که چه چیزهایی استاندارد معقول و پذیرفتنی زیست و سبک زندگی بر حسب مقتضیات روز را تشکیل می دهند صورت می گیرد. از این منظر دیگر نمی توان استانداردهای متفاوت و معقول زندگی روستایی و به تبع آن مقیاس های فقر روستایی را بر حسب نگرش ها و ضابطه های زندگی شهری تعریف کرد. بلکه داوری درباره آن را که مبنای تعریف فقر روستایی قرار خواهد گرفت باید یا به خود روستانشینان واگذار کرد و یا در وجه عملیاتی تر و عقلانی تر از یافته های مطالعات میدانی که توسط پژوهشگران کار آشنا در زمینه ارزیابی و سنجش سطح زندگی روستایی در شرایط زمانی و مکانی مشخص صورت پذیرفت بهره گرفت. همانگونه که می توان حدس زد، این الزامات محدودیت های جدی و مهمی برای سیاست گذاری های مشخص و فراگیر و انجام اقدامات اجرایی گسترده در زمینه فقرزدایی خاصه در نواحی روستایی به وجود می آورد.

پیتر تونسند استدلال می کند که « در داخل یک جمعیت، افراد و خانوارها و گروه ها را آنگاه می توان فقیر خواند که منابع تهیه انواع غذاها، مشارکت در فعالیت ها، امکانات لازم برای زندگی و آرامش مألوف را از دست داده باشند یا دست کم موقعیت فقیر بودنشان به طور وسیع، در داخل جوامعی که به آن تعلق دارند، مورد تأیید و تصدیق است. منابع در اختیار آنان به طور جدی و اساسی از متوسط فردی یا خانوادگی متعارف کم تر است و در نتیجه این گروه از افراد معمولاً از زندگی اجتماعی، رسوم و فعالیت ها کنار گذاشته می شوند (Haralambos, Heald,1991:142)

به این ترتیب می توان پذیرفت که مفهوم فقر نسبی بدون توجه به نظرگاه های مورد توجه در مفهوم فقر مطلق کامل نخواهد بود. آمارتیاسن در اثر مشهورش فقر و گرسنگان رهیافتی تحلیلی به سوی «محرومیت نسبی» (14) به عنوان هسته اصلی تعریف مفهوم فقر در پیش می گیرد ولی در عین حال نشان می دهد که ایده نیاز اساسی یا محرومیت مطلق تنها راهی است که بر اساس آن می توان جایگاهی محوری برای سوءتغذیه در مفهوم فقر قائل شد. او می نویسد:«فقر عامل محرومیت است. تغییر جهت اخیر در توجه از محرومیت مطلق به نسبی خصوصاً در ادبیات جامعه شناختی، چارچوب مفیدی برای تحلیل ارائه کرده است. اما محرومیت نسبی اساساً رویکرد ناقصی به فقر است. این مفهوم رویکرد اولیه بی چیزی مطلق را تکمیل می کند اما نمی تواند جانشین آن شود. رویکرد بسیار زیان آور و گمراه کننده زیست شناختی- که به حق سزاوار صورت بندی مجدد بنیادی است ولی نباید آن را رد کرد- به همین مفهوم محوری تقلیل ناپذیر یعنی محرومیت مطلق بستگی دارد. از این رو باید موضوع گرسنگی یا بی غذا بودن را در مرکز مفهوم فقر قرار داد» (Townsend, 1993) از دهه های پایانی قرن بیستم توجه به فقرزدایی و حمایت از قشرهای درآمدی آسیب پذیر در سطح بین المللی مورد توجه قرار گرفت و حمایت های جدی سازمان ملل متحد و نهادهای وابسته به آن سبب گردید که در اکثر کشورهای جهان این موضوع در دستور کار دولت ها قرار گیرد. در همین راستا، سازمان ملل متحد دهه 1990 را دهه ریشه کنی فقر نام گذاری کرد و بانک جهانی برای ایجاد جهانی عاری از فقر، دولت ها را به اقدام مؤثری برای حذف گرسنگی، توسعه مسکن و برخورداری از بهداشت و آموزش دعوت کرد. اعضای اسکاپ (کمیسیون اجتماعی و اقتصادی سازمان ملل متحد در آسیا و اقیانوسیه- که ایران هم در آن عضویت دارد) نیز متعهد شدند که اقدامات لازم برای ریشه کنی فقر را تا سال 2010 انجام دهند. با این حال اطلاعات موجود بازگوی آن است که به رغم این بسیج بین المللی نتایج مهمی در این خصوص به دست نیامده و شمار فقرای جهان همچنان در حال افزایش است.

با توجه به این دیدگاه های اصلاحی است که در یکی از جدیدترین گزارش های بانک جهانی درباره تحلیل فقر (2005)، مفهوم فقیر بودن این گونه تعریف شده است:« فقر گرسنگی است. فقر نداشتن سرپناه است. فقیر بیمار بودن و عدم توانایی مراجعه به پزشک است. فقر دسترسی نداشتن به مدرسه و ناآشنایی با خواندن است. فقر نداشتن شغل، هراس از آینده و هر روز فقط برای همان روز زنده ماندن است. فقر از دست دادن کودک به خاطر دسترسی نداشتن به آب پاکیزه است. فقر بی قدرتی است، فقدان بازنمایی و نداشتن آزادی است.»

روش های محاسبه خط فقر:

اصطلاح خط فقر را نخستین بار چارلز بوت در جلد هفدهم اثر بزرگش «زندگی و کار مردم در لندن» به کار برد، Marshall,1998)، بوت در این مجلد درآمد را تعریف کرد که خانوارها با آن قادر به پاسخگویی به نیازهای ضروری برای گذران زندگی نباشند. از آن زمان تا کنون خط فقر با اصلاحات مستمری که در نحوه تعریف و چگونگی محاسبه آن صورت گرفته در محاسبات مربوط به تعیین حجم و فراوانی تعداد فقرا در جامعه به کار برده می شود.

امروزه روش های محاسبه خط فقر بسیار متنوع است و بسته به این که کدام مفهوم از فقر مورد نظر باشد روش محاسبه نیز فرق خواهد داشت. اهم روش هایی که در این مورد به کار برده می شود از این قرارند (خداداد کاشی، 1381):

-روش اندازه گیری خط فقر بر اساس کالری مورد نیاز ( بر پایه مفهوم فقر مطلق).

-روش اندازه گیری خط فقر بر اساس درصد معینی از میانگین مخارج ( بر پایه مفهوم فقر نسبی)

-روش تعیین خط فقر بر پایه معکوس ضریب انگل؛ این شاخص از طریق محاسبه نسبت میان مخارج خوراکی خانوار به کل درآمد خانوار، پایگاه اقتصادی خانورا را مشخص می کند. این نسبت هر چه بزرگ تر باشد بازگوی پایگاه اقتصادی و سبک زندگی نازل تری است زیرا بزرگ تر بودن آن به این معنی است که خانواده همه درآمد یا گاهی اوقات حتی مبلغی پیش از درآمد دریافتی را صرف هزینه های خوراکی می کند. این روش بر پایه مفهوم عینی فقر استوار است. برای محاسبه خط فقر بر مبنای این روش، نخست ضریب انگل بر اساس مدل های اقتصاد سنجی برآورد می شود و سپس مخارج خوراکی خانوار در معکوس ضریب انگل ضرب می شود.

-روش اندازه گیری خط فقر بر پایه معکوس ضریب انگل فقرا (بر پایه مفهوم عینی فقر).

روش FGT، این روش که به نام طراحان آن فاستر (Foster)، گریر(Greere) و توربک (Thorbeke) به این نام خوانده می شود یکی از پیشرفته ترین روش های اندازه گیری فقر است. هدف از ابداع این روش رفع نارسایی های روش های ساده اندازه گیری خط فقر بوده است که عمق و شدت فقر را مشخص نمی کنند. این کاستی باعث شد که سن در سال 1976 خصوصیات یک شاخص فقر مناسب را تبیین کند. پس از او فاستر، گریر و توربک موفق شدند گروهی از شاخص های فقر را ارائه دهند که خصوصیات مورد نظر سن را برآورده می کنند (عرب مازار و حسینی نژاد، 1383). آن ها نشان دادند که روش پیشنهادی شان که مبنی بر «بررسی نامتمرکز» (15) فقر است به سبب خصوصیت اصلی آن یعنی «تجزیه پذیری» (16) یعنی روش برای مطالعه فقر به شمار می آید. در این روش جامعه مورد بررسی به گروه های مختلفی تقسیم و میزان سهم هر یک از این گروه ها در فقر عمومی برآورد می شود. بر مبنای این روش می توان شاخص های اصلی شناخت فقر بر طبق نظر گاه سن، مشتمل بر «نسبت سرشمار» (17) یا «نقطه اصابت فقر»(18)، شکاف فقر (19)، «نسبت شکاف فقر» (20) و نیز «شدت فقر» (21) را به دست آورد. شاخص شدت فقر از آن جهت که تمرکز بر گروه فقیرترین فقرا را امکان پذیر می کند، بهترین شاخص به شمار می آید (همان). لازم به یادآوری است که برای محاسبه شاخص FGT در یک جامعه لازم است که ابتدا خط فقر در آن جامعه، بر اساس یکی از روش های پیش گفته محاسبه شود.

فقرروستایی:

به گزارش ایفاد در سال 2001 حدود 2/1 میلیارد نفر در جهان در شرایط «فقر مصرفی حاد» (22) قرار داشته اند. بیش از دو سوم این افراد در آسیا بوده اند که جنوب آسیا به تنهایی حدود نیمی از آن ها را در بر می گیرد و حدود یک چهارم در صحرای آفریقا بوده اند. سه چهارم از این فقرا(یعنی 900 میلیون نفر) در نواحی روستایی کار و زندگی می کنند، و جالب این که پیش بینی شده است که بیش از نیمی از آن ها در سال 2025 نیز در همین شرایط قرار داشته باشند (IFAD, 2001) مؤسسه نان برای جهان نیز در گزارش گرسنگی سال 2005 گزارش می کند شمار گرسنگان جهان در سال 2005 حدود 852 میلیون نفر است؛ یعنی به تقریب، از هر شش نفر ساکنان کره زمین یک نفر گرسنه است. بر اساس همین گزارش از هر 4 نفر کسانی که در جهان امروز دچار گرسنگی اند، 3 نفر در نقاط روستایی زندگی می کنند و کشاورزان خرده پا بیشترین درصد از مردم گرسنه جهان را تشکیل می دهند. در این گزارش تصریح شده است که فقیرترین و حاشیه ای ترین گروه ها در جهان، کشاورزان خرده پا و روستاییان بی زمین اند که سه چهارم از مردم گرسنه یا مبتلا به سوء تغذیه جهان را تشکیل می دهند (تقویت اجتماعات روستایی، 2005)

فقر انبوه و فقر موضعی:

اصطلاح فقر موضعی برای لکه ای بودن فقر در میان جوامع ثروتمند کشورهای توسعه یافته به کار رفته است، جایی که فرض بر این است مسئله فقر به طور نسبی قابل توجه نبوده و به آسانی می توان با آن برخورد کرد. به عبارت دیگر فقر انبوه برای توضیح فقر در کشورهای در حال توسعه به کار برده می شود، جایی که فقر شامل بخش عمده ای از جمعیت بوده و به عنوان مشکلی رو به افزایش است که از لحاظ مفهومی فقیران را منزوی می سازد.

فقیران:

برای درک بهتر ماهیت فقر، فقیران گاهی در سه زیر گروه طبقه بندی می شوند: فقیران مزمن، فقیران خط مرزی (23) و فقیران جدید. فقیران مزمن آن هایی هستند که سطوح درآمد آن ها مداوماً زیر خط معین شده بر اساس تعریف استانداردهای حداقل مصرف قرار می گیرد: آن ها در محرومیت اند، و رنج می برند زیرا مداوماً با مسائل مرتبط با تأمین حداقل نیازهای اساسی دست به گریبانند. فقیران خط مرزی اغلب به صورت فصلی به داخل و خارج فقر، بر طبق دسترسی به غذا و کار، حرکت می کنند. گروه سومی هم هستند که فقیران جدید تعریف شده اند

(Worldbank,1990) و آن ها کسانی هستند که قبلاً بالای خط فقر زندگی می کردند اما از زمانی که یک رکورد اقتصادی یا برنامه های تعدیل ساختاری یا یک رویداد طبیعی ویرانگر (نظیر زلزله، سیل، سونامی، خشکسالی و امثال آن) رخ دهد به فقیران می پیوندند. گاهی حد فاصل بیشتری بین فقیران و بسیار فقیران (24) وجود دارند که نشان دهنده ظرفیت متفاوت مردم برای ارضای نیازهای روزانه آن هاست (Lipton, 1985). بسیار فقیران آن هایی هستند که همیشه بی اعتنا به ملزومات حداقل غذا هستند، از این روی فقیران از استانداردهای مصرف بی بهره هستند و با محرومیت در جامعه روبرو هستند.

پی‌نوشت‌ها:

1-equity

2-deprived

3-pressure-state-Response

4-Environmental sustainability

5-Measurment of wealth

6-Ecological Footprint

7-Browmeter of sustainability

8-The Life and work of people in London

9-poverty line

10-Absolute Poverty

11-Relative Poverty

12-Subsistance Poverty

13-Level of Living Index

14-Relative Deprivation

15-Noncentral

16-Decomposability

17-Headcount Ratio

18-Incidence Poverity Point

19-Porvety Gap

20-Povert Gap Ratio

21-Severity of Poverity

22-Exterm Consumption Poverty

23-border line

24-Ultra poor

منبع مقاله :

زاهدی مازندرانی، محمد جواد؛ (1388) نقش سازمان های غیردولتی در توسعه پایدار، تهران: مازیار، چاپ اول

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...