رفتن به مطلب

انواع یادگیری


ارسال های توصیه شده

انواع یادگیری (1)

 

0043600.JPG

 

 

نویسنده: تقی ژاله فر

 

 

 

 

 

 

یکی از یادگیری های بسیار مهم که آثارش در هر فردی قابل مطالعه و مشاهده می باشد، یادگیری محیطی است.

انسانها عمده ترین اطلاعات و یادگیری های خود را در تعامل با محیط کسب کرده اند. بدین جهت این یادگیری از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

کودکی که در یک خانواده چشم به جهان می گشاید، هیچگونه آگاهی نسبت به محیط پیرامون خود ندارد و از آن چیزی که در محیط او می گذرد، بی خبر است، زیرا ذهن و قلب او خالی از هر گونه یادگیری است. در قلب او هیچگونه ادراکی نسبت به جهان خارج وجود ندارد و لذا نمی تواند به محرکات محیط پاسخ مناسب بدهد.

بطور مثال؛ اگر رنگی در مقابل چشمان او قرار دهیم و از او بخواهیم که نام آن رنگ را بگوید، بدون شک نخواهد توانست؛ زیرا او اکنون دارای احساس است ولی فاقد ادراک می باشد و هیچگونه ادراکی نسبت به آن رنگ در روان او وجود ندارد.

اگر بوی غذایی به حسن بویایی او برسانیم و از او بپرسیم که نام آن غذا را بگوید، بدون شک نخواهد توانست؛ زیرا در ذهن او هیچگونه ادراکی نسبت به آن غذا وجود ندارد.

اگر دست او را در کنار آتش قرار دهیم، از سوختن دست خویش گریه و زاری می کند، زیرا او دارای احساس است و سوختن را بدین وسیله احساس می کند اما نمی داند چه چیزی بود که دست او را می سوزاند و نمی داند که آتش سوزاننده است؛ زیرا او فاقد این ادراک است.

بنابراین کودک در سنین اول زندگی خود فاقد هر گونه ادراکی است، اما احساس او کامل است.

در مورد خالی بودن ذهن کودک از ادراکات، خدایتعالی در قرآن کریم، سوره نحل، آیه 78 می فرماید:

وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئاً ....

« و خداوند شما را از شکم های مادرانتان خارج کرد درحالی که چیزی نمی دانستید.»

کلام خداوند متعال حاکی از خالی بودن قلب و ذهن کودک از هر گونه آگاهی و ادراک می باشد.

بتدریج که کودک رشد می کند، اطلاعات و ادراکات محیطی، ذهن و قلب او را فرا می گیرند.

ذهن و قلب کودک همچون آینه ی شفافی است که هر گونه محرکی را در خود منعکس می سازد. هر گونه ادراکی که در حدّ توانایی ذهنی به کودک ارائه شود، به سرعت آن را جذب می کند.

در زمینه سرعت انتقال ادراکات و یادگیری ها به ذهن و قلب کودک، مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند:

« قلب نوجوان نورس مانند زمین خالی اسیت. هر تخمی که در آن افشانده شود به خوبی می پذیرد.» (1)

کلام مولای بزرگوار(ع) مطابق با کلام قرآن کریم است. کودکی که هیچگونه آگاهی و ادراک نسبت به محیط پیرامون خود ندارد، در مقابل، دارای استعداد ویژه ای است که اگر به خوبی تربیت شود، می تواند معاملات محیط را به نحو احسن جذب کند.

کودک در آغوش خانواده، بی آنکه خود بخواهد، تحت تربیت والدین و اطرافیان قرار دارد و آنچه را که اطرافیان به ذهن و قلب او انتقال می دهند، با ولع خاصی آنها را جذب می کند.

پس از مدتی مشاهده می کنیم که کودک با همان زبانی که والدین و اطرافیان با او سخن گفته اند، سخن می گوید؛ زیرا تکلم زبان کودک، تابعی از سخن گفتن والدین و اطرافیان او می باشد و والدین به هر زبانی که با کودک سخن بگویند، کودک نیز با همان زبان با آنان سخن خواهد گفت.

انتقال یادگیری های محیطی به ذهن و قلب کودک بسیار زیاد است و منحصر به زبان آموزی نمی باشد.

خصوصیات و ویژگی های اجتماعی، مذهبی، اقتصادی و... همگی بی آنکه کودک بخواهد، از سوی والدین به کودک انتقال داده می شود.

یکی از یادگیری محیطی عمیق که در قلب کودک جایگزین می شود، یادگیری مذهب است.

افراد بی آنکه خود بخواهند، دین و الدین و اطرافیان را جذب می کنند. این یادگیری محیطی نیز همانند یادگیری زبان می باشد.

پیامبر بزرگوار(ص) می فرمایند:

« هر کودکی با فطرت توحید متولد می شود. لیکن این والدین هستند که او را یهودی یا نصرانی تربیت می کنند.»(2)

این روایت بسیار ارزنده، یادگیری محیطی را به طور دقیق بیان می کند. کودک در کنار والدین خود علاوه بر یادگیری زبان به آموزش دین نیز می پردازد. والدین با هر فرهنگی که زندگی می کنند، بطور ناآگاهانه همان اطلاعات را به فرزندانشان انتقال می دهند.

مشاهده اثر کلام پیامبر بزرگوار(ص) در جوامع انسانی کاملاً واضح و آشکار است؛ زیرا افراد با همان دینی تربیت می شوند که در درجه ی اول از سوی والدین و سپس از سوی محیط اجتماعی بر آنان تحمیل شده است.

فردی که مسیحی است دارای والدین مسیحی و کسی که دارای دین یهودی است تحت تربیت والدین یهودی قرار داشته اند. افراد مسلمان نیز دارای والدین مسلمان می باشند و پیروان ادیان دیگر، اگر چه باطل باشند، نیز از همین قانون پیروی می کنند. افراد کمتری را می توان یافت که بعد از رسیدن به آگاهی با اراده خود، دین خود را انتخاب کرده باشند.

افرادی که با تقلید از والدین و محیط اجتماعی خود، حتی دین اسلام را پذیرفته اند نیز، شامل این روایت می باشند و بدین جهت دین آنان چندان ارزشی ندارد؛ زیرا آنان همانگونه که با تقلید به این دین گرایش پیدا کرده اند، با تقلید دیگر نیز به آسانی از ایده های خود دست بر می دارند و به دین دیگر گرایش پیدا می کنند.

تنها کسانی که از طریق مطالعه و تحقیق در منابع معتبر اسلامی مانند قرآن و روایات اسلامی، دین را انتخاب کرده باشند، دارای دین قوی تری هستند و به آسانی از دین خود دست بر نمی دارند؛ زیرا با پژوهش و تحقیق آن را کسب کرده اند نه از راه تقلید از والدین و محیط اجتماعی که به آنان تحمیل شده باشد.

مولای بزرگوار، امام صادق(ع) در این زمینه می فرمایند:

« کسی که با تقلید از رجال وارد این دین شود با تقلید نیز از آن خارج می گردد. کسی که با ( تحقیق در) کتاب و سنّت به این دین گرایش پیدا کند کوهها از جای خود جدا می شوند پیش از آن که عقیده او از او جدا شود.»(3)

کلام مولای بزرگوار(ع) بیانگر این حقیقت است که یادگیری های انسان به دو مرحله بسیار مهم تقسیم می شود:

یادگیری تقلیدی

یکی از انواع یادگیری های محیطی، یادگیری تقلیدی می باشد. این نوع یادگیری در تربیت کودک نقش ارزنده ای دارد و می تواند الگو پذیری های متعددی را در ذهن کودکان و نوجوانان ایجاد نماید. کودک از زمانی که ادراکات ساده را فرا گرفت و توانست با محیط خود در تعامل باشد، به تقلید رفتار اطرافیان، مخصوصاً والدین، می پردازد و سعی می کند رفتار آنان را الگو قرار دهد.

مشاهده رفتار کودکان 3- 2 ساله این حقیقت را به اثبات می رساند

بتدریج که سن کودک افزایش می یابد، یادگیری تقلیدی وی نیز افزایش پیدا می کند به طوری که هر رفتاری که مطلوب وی قرار گرفت، بلافاصله به تقلید آن می پردازد.

رفتارهای اجتماعی در محیط اجتماعات بزرگتر و نیز رسانه های جمعی بخصوص برنامه های تلویزیونی و نظایر آن، بیشتر مورد تقلید کودکان و نوجوانان قرار می گیرند.

طریقه حرکات اجتماعی، نوعی لباس پوشیدن و سخن گفتن نوجوانان در

این سنین، همگی بیانگر رفتار، تقلیدی آنان می باشد.

رفتار تقلیدی از بدو ایجاد خلقت در انسانها وجود داشته است. به همین دلیل، انسان همواره در زندگی، از محیط خود و از رفتار یکدیگر تقلید می کرده است.

مشاهده رفتار حیوانات یکی از الگوهای رفتاری برای انسان اولیه بوده است.

در قرآن کریم به یکی از انواع رفتارهای تقلیدی که انسان از حیوانات استفاده کرده است، اشاره شده است.

زمانی که اولین انسان روی زمین بعد از آدم (ع) یعنی قابیل در مقابل قتل برادر خود قرار می گیرد، نمی داند با جسد مرده برادر خویش چه رفتاری داشته باشد.

خداوند متعال کلاغی را به عنوان الگو در مقابل دیدگان او قرار می دهد و او با الگو گیری از این حیوان می تواند جسد برادر خویش را به خاک بسپارد.

چگونگی این ماجرا در سوره مائده، آیات 31 الی 27 مورد بررسی قرار گرفته است.

خدای متعال در این سوه می فرماید:

وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَاناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ، قَالَ: لَأَقْتُلَنَّکَ، قَالَ: إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ‌ .

« داستان دو فرزند آدم را به حق بر آنان بخوان. زمانی که هر کدام عملی برای تقرب ( به پروردگار) خودانجام دادند، از یکی ( هابیل) پذیرفته شد و از دیگری ( قابیل) پذیرفته نشد.

قابیل گفت: به خدا سوگند ترا خواهم کشت! هابیل گفت ( من چه گناهی دارم زیرا) خداوند تنها از پرهیزگاران ( اعمالشان را) می پذیرد.»

لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَا بِبَاسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ‌

« اگر تو برای کشت من دست دراز کنی، من دست به قتل تو نمی گشایم، زیرا من از پروردگار جهانیان می ترسم.»

إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَ إِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَ ذلِکَ جَزَاءُ الظَّالِمِینَ‌.

« من می خواهم با گناه من و گناه خودت ( به سوی خدای متعال) بازگردی و از دوزخیان گردی و این است سزای ستمکاران.»

فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ، فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِینَ‌.

« پس نفس سرکش او ( قابیل) را مصمم به کشتن برادر کرد و او ( هابیل) را کشت و از زیانکاران گردید.»

فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَاباً یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْأَةَ أَخِیهِ قَالَ یَا وَیْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْأَةَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ‌.

« سپس خداوند کلاغی را بر انگیخت که در زمین جستجو می کرد تا به او نشان دهد چگونه برادر خود را دفن کند. او گفت: وای بر من، آیا من نمی توانم مانند این کلاغ باشم و جسد برادر خود را دفن کنم؟ و سرانجام ( از کار) خود پشیمان گردید.»

این ماجرا ثابت می کند که انسان از همان ابتدای خلقت دارای استعداد تقلید نمودن از رفتار دیگران را داشت و می توانست از رفتارهای محیط اجتماعی خود تقلید نماید.

این ماجرا که برای اولین بار در نسل آدم (ع) در روی زمین اتفاق افتاده است، قابیل هنوز نمی داند با جسد برادرش چه کند؟

مشاهده رفتار پرنده ای که در آن محیط، زمین را کاوش می نمود و نوک بر زمین می زد و با پنهان کردن بخشی از مواد غذایی خود، الگوی بسیار مناسبی برای به خاک سپردن جسد برادر شد.

شرح کامل این ماجرای غم انگیز آغاز نسل انسان، در کلامی از مولای بزرگوار، امام سجاد(ع) قابل مطالعه می باشد.

در تفسیر قمی می گوید: پدرم از حسین بن محبوب، از هاشم بن سالم، از ابی حمزه ی ثمالی، ثویربن ابی فاحته نقل کرده که شنیدم امام سجاد(ع) برای مردانی از قریش حدیث می گفت، فرمودند:

« وقتی پسران آدم(ع) قربانی خود را پیش آوردند، یکی از آن دو فربه ترین گوسفندی که در اختیار داشت، آورد و دیگری قدری خوشه ی مخلوط از تر و خشک آورد. از صاحب گوسفند، یعنی هابیل، پذیرفته شد و از دیگری قبول نشد.

قابیل غضبناک شده و به هابیل گفت: به خدا تو را خواهم کشت!

هابیل گفت: خدای تنها از پرهیزکاران قبول می کند. اگر تو دستت را به سوی من بگشانی که مرا بکشی، من هرگز برای کشتن تو دستم را به سویت نمی گشایم. من از خدا، پروردگار جهانیان می ترسم. من می خواهم تو زیر بار گناه من و خود باشی و از دوزخیان گردی و این پاداش ستمگران است.

نفسش کشتن او را جلوه داد ولی او نفهمید چگونه او را بکشد. « ابلیس» به او یاد داد که: سرش را میان دو سنگ قرار بده و آنگاه سرش را بشکن!

وقتی او را کشت، ندانست با او چه کند.

دو زاغ آمدند و با هم شروع به زد و خورد کردند و پس از جنگ سختی، یکی دیگری را کشت و آنگاه آنکه زنده مانده بود، با چنگال خود گودالی درست کرد و آن زاغ دیگر را در آن دفن نمود.

قابیل گفت: ای وای بر من! آیا از این زاغ ناتوان بودم که جسد برادرم را پنهان کنم؟!

گودالی کند و او را در آن دفن کرد و قانون دفن مرده ها از آنجا آغاز شد...»(4)

مشاهده رفتار حیوان و تقلید کردن از رفتار وی، بیانگر یادگیری تقلیدی است که در تمام انسانها وجود دارد؛ زیرا انسان تقلید گر بسیار ماهری است و می تواند رفتارهای دیگری را به خوبی تقلید نماید.

انسان ضمن اینکه رفتارهای دیگران را به خوبی تقلید می کند، همواره سعی می کند در این تقلید، چیزی بر او بیفزاید و همین عامل سبب پیشرفت او می گردد، زیرا اگر عمل او تقلید محض از رفتارهای دیگران باشد، جز تکرار آنچه را که مشاهده می کند، چیزی عایدش نخواهد شد.

تقلید انسان از زندگی و حرکت حیوانات و پرندگان و به کار گیری آنها درتکنولوژی پیچیده، بیانگر وجود این نوع یادگیری تقلیدی می باشد. مشاهده حرکت بال پرندگان و به کارگیری آن در بال هواپیما، نمونه بسیار جالبی از این نوع تقلید می باشد.

انسان همواره سعی می کند از رمزهای موجود در خلقت الگو برداری نماید و آن را در تکنولوژی خود به کار گیرد.

وجود چنین تقلیدهایی، یادگیری تقلیدی را در انسان به اثبات می رساند. چنین تقلیدی نه تنها نکوهیده نیست، بلکه قابل ستایش نیز هست.

اما گاهی انسان رفتارهای ناهنجار موجود در جامعه را نیز مورد تقلید قرار می دهد.

این نوع تقلید ها می تواند زندگی او را متزلزل نموده و ناهنجاری های اجتماعی را تشدید نماید. این نوع تقلید از نظر عقلی مورد نکوهش می باشد.

در زمینه چنین رفتارهای تقلیدی، روایاتی از سوی ائمه معصومین(ع) مطالبی بیان گردیده است که به طور تلویحی این نوع یادگیری تقلیدی را مورد بررسی قرار داده اند.

مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند:

« از رفاقت با کسانی که افکارشان خطا و اعمالشان ناپسند است، برحذر باش، زیرا آدمی به رویه و روش رفیقش خوی می گیرد و به افکار و اعمال وی معتاد می شود.»(5)

انسان در تعامل با محیط اجتماعی خود، بسیاری از اطلاعات و ادراکات را از اطرافیان خود می گیرد. مشاهده رفتار ناپسند در نوجوانان و جوانان، بیانگر یادگیری تقلیدی نامناسب آنان می باشد؛ زیرا که نوجوان و جوان به زشتی عملی که تقلید می کند، آگاهی ندارد ولی سعی می کند خود را به طریقی همرنگ و هماهنگ با جامعه ای که در آن زندگی می کند، جلوه دهد و لذا بسیاری از رفتارهای آنان برایش مطلوب جلوه کرده و به تقلید از آنان می پردازد. این نوع یادگیری تقلیدی مورد نکوهش قرار گرفته است.

مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) در زمینه جلوگیری از این نوع رفتار تقلیدی می فرمایند:

« از مصاحبت با افراد شریر بپرهیز، زیرا که طبع تو بطور ناآگاه، بدی و ناپاکی را از طبع منحرف او می دزدد، در حالی که تو از آن بی خبری.»(6)

در این روایت مولای بزرگوار(ع) به رفتار نا آگاهانه در انسان اشاره می فرمایند که او در اجتماع آنها را فرا می گیرد، بی آن که خود از آن اطلاعی داشته باشد.

تقلید ناآگاهانه از رفتارهای به ظاهر مطلوب دیگران، یکی از عوامل مخرب و به انحراف کشاندن فرد می تواند به شمار آید.

نفس انسان طوری آفریده شده است که رفتارهای مطلوب و نامطلوب را بدون تفکر تقلید می نماید، اگر چه ممکن است این تقلید به ظاهر مطلوب باشد، ولی در نهایت به ضرر او خواهد بود و فرد از زیانمند بودن آن آگاهی ندارد.

بنابراین می توان گفت که یادگیری های تقلیدی، هم می تواند جنبه مثبت و هم جنبه منفی داشته باشد.

جنبه مثبت یادگیری تقلیدی همواره به سود انسان می باشد و انسان باید از آن استقبال نماید.

جنبه منفی یادیگری تقلیدی، مخرب و مضر به حال فرد و اجتماع می باشد و انسان باید تا حد امکان آنها را مورد شناسایی قرار داده و اجتناب کند.

پی نوشت ها :

1. وَاِنَّما قَلَبَ الحَدَثِ کالارضِ الخالِیَهة، ما اُلقِیَ فیها مِنْ شَیءٍ قَبِلَتْهُ ( تحف العقول، ص 67).

2. کُلُّ مَولودٍ یولَدُ عَلَی الفطرَةِ، حتّی یَکونَ اَبواهُ یُهوَّ دانِهِ وَ یُنصَّرانِهِ ( الحدیث، ج2، ص 377).

3. مَنْ دَخَلَ هَذ الدّینِ بالرِّجالِ اُخرِجَهُ مِنهُ الرِّجالُ کما اُدخَلوهُ فیهِ، وَ مَن دَخَلَ فیه بِالکتابِ وَالسُّنَّةِ زالَتِ الجِبالُ قبلَ اَنْ یَزولَ ( بحارالانوار، ج2، ص 105).

4. المیزان، ج10، ص 177.

5. وَ احذَرْ صَحابَةَ مَنْ یَفیلُ رَأَیُهُ وَ یُنکَرُ عَمَلَهُ فَانَّ الصَّاحِبَ مُعْتَرٌ بِصاحِبِه ( حدیث تربیت، ج2، ص 150).

6. لا تَصَحَبِ الشَّریرِ فَانَّ طَبْعَکَ یَسرِقُ مِنْ طَبعِهِ شَرَّاً وَ انتَ لا تَعلَمُ ( حدیث تربیت، ج2، ص 150).

منبع مقاله :

ژاله فر، تقی، (1386)، روانشناسی از دیدگاه مکتب اسلام، زنجان: نیکان کتاب، چاپ دوم

لینک به دیدگاه

انواع یادگیری (2)

0043601.JPG

 

 

نویسنده: تقی ژاله فر

 

 

 

 

 

 

مهمترین و کار آمدترین اطلاعاتی که فرد بر اساس نیاز خود از محیط تربیتی فرا گرفته باشد، یادگیری تحقیقی می باشد.

محیط تربیتی این نوع یادگیری ممکن است مدرسه و دانشگاه و یا مسجد و جلسات تربیتی و حتی مطالعه کتاب های سودمند باشد که نیازهای معنوی وی را تأمین نماید و او را از مرحله نادانی و جهالت خارج سازد و به شهر علم و آگاهی برساند.

بنابر این دینی دارای اعتبار است که درستی آن توسط تحقیق کردن به اثبات رسیده باشد. کسی که دینی را با پژوهش و تحقیق پیروی نماید در مقابل تند باد حوادث و مخالفان، همچون کوه ایستادگی می نماید.

انسان بر اساس تعهدی که دارد، ملزم به دریافت اطلاعات از طریق تحقیق و پژوهش می باشد؛ زیرا اگر چنین روشی را در زندگی اتخاذ نکند، مورد بازخواست خدای تعالی قرار خواهد گرفت.

مولای بزرگوار، امام صادق(ع) در تفسیر این آیه قرآن کریم:

قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ .( انعام، 149)

می فرمایند:

« خدای متعال در روز قیامت به تک تک بندگان خود می فرماید:

بنده من بگو ببینم در دنیا عالم بودی یاجاهل؟

اگر گوید عالم بودم، می پرسد چرا به علم خود عمل نکردی؟

و اگر گوید جاهل بودم، می فرماید: چرا علم نیاموختی تا بدان عمل کنی؟

به همین دلیل او را مجاب می کند. و این حجّت بالغه خدای عزّ و جلّ بر مخلوقات خود می باشد.»(1)

نکاتی که در این روایت بسیار زیبا وجود دارد آن است که اولاً هیچ عذری برای جاهل ماندن و به دنبال علم نرفتن، بر کسی وجود ندارد و بر همه واجب است که به دنبال علم آموزی باشند.

ثانیاً اینکه بعد از آموختن علم، عمل نمودن به آن علم، بر انسان واجب می باشد و این مرحله بعدی علم آموزی است بنابراین، نه فرد جاهل دلیلی بر جهل خود می تواند داشته باشد و نه عالمی که به علم خود عمل نکرده باشد می تواند در مقابل استدلال خدای تعالی پاسخگو باشد و این حجت بالغه خدای تعالی است که هیچکس را گریز گاهی از آن نیست.

این روایت بطور تلویحی، مراحل یادگیری تحقیقی را به سه مرحله؛ آموختن، فهمیدن و بکار بستن تقسیم بندی می نماید. اما باید توجه داشت که مراحل یادگیری انسان در این سه مرحله خلاصه نمی شود؛ اگر چه هر فرد در یادگیری هایش بتواند خود را به این سه مرحله برساند، از خطر نادانی رها گردیده است.

بدین لحاظ باید گفت که مراحل یادگیری انسان علاوه بر سه مرحله فوق، یک مرحله عالی تری را نیز شامل می گردد و آن مرحله درونی شدن می باشد.

مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند:

« عالم، در حقیقت کسی است که دانش او وی را به پارسایی و پرهیزگاری و دل بر کندن از دنیای فانی و شیفتگی به بهشت فرا خواند.»(2)

کلام مولای بزرگوار(ع) بیانگر این حقیقت است که اگر کسی سه مرحله؛ خواندن، فهمیدن و بکار بستن را در یادگیری هایش تجربه کند، مرحله چهارم، یعنی درونی شدن آن علم در سراسر رفتارش چهره خود را آشکار خواهد ساخت و او را تبدیل به یک دانشمندی برجسته خواهد نمود که او را به سوی سعادت ابدی رهنمون خواهد شد.

مولای بزرگوار، امام صادق(ع) نیز می فرماید:

« دانش به آموختن نیست؛ بلکه نوری است که در دل هر کس که خدای تبارک و تعالی بخواهد هدایتش کند، می افتد. بنابراین اگر خواهان دانش هستی، نخست حقیقت عبودیت را در جان خودت جویا شو و دانش را از طریق بکار بستن آن بجوی و از خداوند فهم و دانایی بخواه تا تو را فهم و دانایی دهد»(3)

نباید تصور نمود که کلام مولای بزرگوار(ع) مرحله اول یادگیری را نفی می کند؛ زیرا چنین علمی که « حکمت» نامیده می شود، می تواند حتی بدون آموختن، در قلب انسان پدیدار گردد. مانند افرادی که خواندن و نوشتن نمی دانند؛ اما با بکار بستن آنچه را که از محیط پرروشی فرا گرفته اند، چنان خود را آماده نموده اند که خداوند متعال چهار مرحله یادگیری را یکجا در قلبشان مستقر ساخته و آنان را به سوی سعادت و خوشبختی جاودانه رهنمون فرموده است.

بدین ترتیب می توان گفت که یادگیری های علمی انسان دارای مراحلی است که از مرحله خواندن آغاز می شود و با مرحله درونی شدن خاتمه می یابد.

بنابراین لازم است که تحلیل مراحل چهار گانه تحقیق علمی را بر اساس سخنان ارزنده ائمه معصومین (ع) مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم.

1- خواندن

بدون تردید، خواندن آغاز گر ورود هر فرد به مرحله یادگیری می باشد؛ زیرا بدون داشتن اطلاعات خواندن و نوشتن، هیچ علمی را نمی توان از محیط پرورشی فرا گرفت.

مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند:

« هیچ یک از شما وقتی چیزی را نمی داند، از آموختن آن شرم نکند.»(4)

کلام مولای بزرگوار(ع) مبتنی بر آغاز مرحله یادگیری می باشد؛ زیرا فرا گرفتن هر علمی مستلزم آموختن آن علم می باشد.

آن بزرگوار در کلامی دیگر می فرمایند:

« بر دانش آموز لازم است که خود را در طلب علم کوشا سازد و از آموختن دانش خسته نشود و دانسته های خود را زیاد نشمارد.»(5)

از تحلیل این روایت نیز می توان دریافت که خواندن، آغاز گر رسیدن به مرحله بالاتر یادگیری می باشد و بدون گذراندن با موفقیت این مرحله امکان ندارد که انسان به سوی دانشمند شدن حرکت می کند.

بنابراین اولین مرحله یادگیری انسان با خواندن مطالب آغاز می شود. و اگر خواندن مطالب با فهمیدن همراه باشد، تلاش انسان می تواند او را به مرحله بالاتر ارتقاء دهد. بدین لحاظ می توان گفت که مرحله دوم یادگیری، فهمیدن آن چیزی است که انسان فرا گرفته است.

2- فهمیدن

دومین گام پس از خواندن، فهمیدن مطالبی است که فرد به وسیله خواندن فرا گرفته است؛ زیرا اگر کسی بخواند و نتواند آنها را بفهمد، بدون تردید در گام اول فراگیری علم در جا زده است و خواندن نیز نتوانسته است او را به مرحله بالاتر سوق دهد.

مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند:

« برترین قلبها، قلبی است که آگنده از فهم باشد.»(6)

و نیز می فرمایند:

« همانا این دلها ظرفهایی است و بهترین آن ها دلی است که خیر و خوبی را پذیراتر و نگهدارنده تر باشد.»(7)

بدین ترتیب می توان دریافت که فهمیدن پس از فراگیری آموختن علم، دارای ارزشی بسیار سودمند است و می تواند انسان را به سوی شناخت رهنمون گردد.

به عبارت دیگر باید گفت که فهمیدن، گام دوم یادگیری می باشد. اگر این مرحله وجود نداشته باشد، مرحله اول یادگیری، یعنی مرحله خواندن، هیچگونه سودی برای انسان نخواهد داشت؛ زیرا فهم مطالب است که انسان را قادر می سازد که اطلاعات را در ذهن و قلب خود بگنجاند و نگهداری نماید.

3- بکار بستن

سومین و مهمترین مرحله علم آموزی، بکار بستن است؛ زیرا علمی دارای ارزش است که پس از خواندن و فهمیدن، بکار بسته شود و مهارت لازم را در رفتار فرد ایجاد نماید.

مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند:

« هر گاه خبری ( مطلبی) را شنیدید، در اندیشه بکار بستن آن باشید نه به فکر عقل کردنش؛ زیرا بازگو کنندگان دانش بسیارند و به کار برندگان آن اندک!»(8)

مولای بزرگوار، امام صادق(ع) نیز می فرمایند:

« هر اندازه که دلتان می خواهد بیاموزید اما ( بدانید که) تا به علم عمل نکنید، خداوند هرگز از آن به شما سودی نمی رساند؛ زیرا که دانایان به عمل کردن اهتمام می ورزند و نادانان به روایت کردن.(9)

این دو روایت ارزنده، اهمیت بکار بستن و علم را پس از فراگیری و فهمیدن آن، مورد تأیید قرار می دهد.

بکار بستن علم دارای ارزش والایی است و کسی که به علمش عمل کند، دارای مقام ارزنده ای می باشد.

مولای بزرگوار، امام صادق (ع) نیز می فرمایند:

« هر که برای خدا علم بیاموزد و برای خدا ( به آن) عمل کند و برای خدا به دیگران آموزش دهد، در ملکوت آسمانها از او به بزرگی یاد شود و گفته شود: برای خدا آموخت، برای خدا عمل کرد و برای خدا آموزش داد.»(10)

و هر کس علمی را فرا گیرد و بدان عمل نکند، خداوند متعال او را خوار و پست می گرداند.

پیامبر بزرگوار(ص) می فرمایند:

« هر کس دانش بیاموزد و به آن عمل نکند، خداوند در روز قیامت او را نابینا محشور فرماید.»(11)

و نیز فرموده اند:

« روز قیامت، علمای بدکردار آورده و به آتش دوزخ افکنده می شوند و هر یک از آنها، مانند خر که بر گرد سنگ آسیا می چرخد. به او گفته می شود؛ وای بر تو! ما به واسطه تو به راه راست آمدیم و اینک تو را چه شده است؟ گوید: من شما را ( از گناه و زشتکاری) نهی می کردم و خود بر خلاف آن عمل می کردم.»(12)

بدین ترتیب می توان دریافت که هر چه به مراحل تکامل علم نزدیک تر می شویم، مسئولیتی سنگین بر دوش خود احساس خواهیم کرد؛ زیرا کسی که دانش را فرا گیرد و بکار بندد، با این عمل خود می تواند به مقام والایی نایل آید و در غیر این صورت آینده ای تاریک و ظلماتی در انتظار وی می باشد.

4- درونی شدن

مرحله چهارم یادگیری، دارای ارزش والایی است؛ زیرا اگر علمی در قلب دانشمند درونی شود، آن علم هرگز صاحبش را رها نخواهد ساخت.

مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند:

« پست ترین دانش، آن دانشی است که از زبان فراتر نرود و ارجمندترین دانش، آن دانشی است که در اعضا و جوارح نمودار گردد.»(13)

باید توجه داشت که درونی شدن علم، همبستگی بسیار مثبتی با تحقیق و پژوهش آن علم دارد؛ زیرا کسی که با تحقیق و پژوهش علمی را به دست آورد، همواره می خواهد آن علم را در مراحل خاص خود بکار برد و به مرحله درونی شدن برسد.

کسانی که دین اجدادی خود را بدون تحقیق و بررسی پیروی می نمایند و هیچگونه آگاهی در مورد چگونگی آن ندارند، به راحتی در مقابل مخالفان تسلیم می شوند؛ زیرا دلیلی برای گفته های خود ندارد و دینشان بدون تحقیق است و اطلاعات در قلبشان درونی نشده است.

بنابراین دینی دارای اعتبار است که درستی آن توسط تحقیق کردن به اثبات رسیده باشد. کسی که دینی را با پژوهش و تحقیق پیروی نماید در مقابل تند باد حوادث و مخالفان، همچون کوه ایستادگی می نماید.

در قرآن کریم در مورد کسانی که دین خود را با تقلید از محیط نامطلوب بدست آورده اند، مطالب فراوانی بیان گردیده است. افرادی که در اثر تعاملات محیطی به دینی خدایتعالی مبعوث می شود تا آن قوم را از دین باطلشان به سوی حق دعوت کند، در مقابل سخنان او سرسختانه ایستادگی و مقاومت می کنند و هرگز حاضر نمی شوند دست از دین اجدادی خود بردارند.

خدای متعال در سوره انبیاء، آیات 53/ 52 می فرماید:

إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ مَا هذِهِ التَّمَاثِیلُ الَّتِی أَنْتُمْ لَهَا عَاکِفُونَ قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِینَ‌ .

« وقتی ابراهیم (ع) به پدرش (عمویش) و به قومش گفت: این تصاویر چیست که به عبادت آن ها کمر بسته اید؟

گفتند: پدران خویش را پرستشگر آنها یافتیم؟

استدلال قوم حضرت ابراهیم (ع) در پرستیدن بت ها در اثر یادگیری محیطی پدران خویش می باشد. آنها هر آنچه را که پدران خویش می پرستیدند، فرا گرفته بودند و اکنون ابراهیم (ع) با تمام توان و استدلال خود، سعی می کند این یادگیری محیطی را از ذهن و قلب آنان بزداید. ( و الله اعلم)

گاهی یادگیری محیطی چنان عمیق در ذهن و قلب افراد مؤثر می گردد که آنان با سرسختی درمقابل هدایتگری های پیامبر زمان ایستادگی و مقاومت می نمایند.

در سوره یونس آیه 78 می خوانیم:

قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا وَ تَکُونَ لَکُمَا الْکِبْرِیَاءُ فِی الْأَرْضِ وَ مَا نَحْنُ لَکُمَا بِمُؤْمِنِینَ‌

« قوم فرعون به موسی گفتند: تو آمده ای ما را از آئینی که پدرانمان را بر آن یافتیم، بازداری و خود در زمین به سلطنت و عظمت برسی. ما به تو ایمان نمی آوریم.»

افرادی که در مقابل راهنماییهای حضرت موسی (ع) ایستادگی و مقاومت می کردند، بدون تردید تابع دینی بوده اند که از پدرانشان به آن ها رسیده بود و به همین جهت به آسانی نمی توانستند از آن دست بردارند. افرادی که دین پدران خویش را پیروی می کردند، انسانهایی بودند که این عمل خود را به حق می دانستند و گمان می کردند از دین حقیقی پیروی می نماید. ( والله علم)

یادگیری محیطی، از سوی والدین و محیط اجتماعی انسانها، در تربیت آنان نقش بسزایی دارد به طوری که وقتی به آنان راه حقیقت ارائه می گردد، از پذیرش آن شدیداً خودداری می کنند.

خداوند متعال در سوره مائده، آیه 104 می فرماید:

وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ لاَ یَهْتَدُونَ‌ .

« و هنگامی که به آنها گفته شود به سوی آنچه خدا نازل کرده و به سوی پیامبر بیائید، گویند؛ آنچه را که از پدران خود یافته ایم ما را بس است!

آیا نه چنین است که پدران آنها چیزی نمی دانستند و هدایت نیافته بودند؟»

افرادی که به دین اجدادی خود وابسته مانده اند. و هرگز نمی خواهند از آن ها دست بردارند اگر چه اجداد آنها در گمراهی کامل بوده اند، تأثیر یادگیری محیطی را در آنها به اثبات می رساند.(والله اعلم)

مطالعه این موضوع در زمان ما کاملاً آسان است. افرادی که پیرو ادیان باطل می باشند و هرگز حاضر نیستند از دین اجدادی خود که باطل است دست بردارند، از دین والدین خود پیروی می کنند؛ زیرا هر کدام از آنان دین اجدادی خود را حقیقی می پندارند درحالی که از نظر عقل، دین حقیقی یکی بیشتر نمی تواند باشد به لحاظ اینکه دینی با حقیقت همراه است که از سوی خدایتعالی مورد تأیید باشد.

آیا خدای متعال تمام ادیان ناخالص و گاهی باطل را مورد تأیید قرار می دهد؟

یادگیری های محیطی که از طریق والدین در کودک تأثیر می گذارد، فراتر از آموزش زبان و دین می باشد. سنت ها و نگرش هایی که بنیانگذار آن والدین و جامعه می باشند، کودک را بدون آنکه خود بخواهد به سوی خود فرا می خوانند.

این نوع یادگیری در محیط تربیتی و آموزشی دوم یعنی اجتماع شدیدتر می شود؛ زیرا دومین محیطی که روی رفتار و شخصیت فرد تأثیر می گذارد، محیط اجتماعی است که کودک در آن به سر می برد.

فرهنگ حاکم بر جامعه، نوع حکومت ها، عواملی هستند که در تکوین رفتار محیطی- شخصیتی فرد مؤثرند.

مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند:

« مردم به حاکمان خود بیش تر شباهت دارند تا به پدران خویش» (14)

کلام مولای بزرگوار(ع) بیانگر این حقیقت است که خصوصیات فرهنگی و اجتماعی نه تنها از سوی والدین به افراد منتقل می شود؛ بلکه تعاملات محیط و جامعه ای که فرد در آن زندگی می کند، نیز می تواند بر روی ویژگی های فرهنگی و اجتماعی شخص تأثیر گذار باشد.

تأثیر گذاری فرهنگ جامعه بر روی رفتار انسان از فرهنگ والدین بیشتر است. محیط اجتماعی، پایه گذار فرهنگ و هویت اجتماعی فرد می باشد. سالم بودن هویت و فرهنگ فرد به سالم بودن محیط اجتماعی وی وابسته است؛ زیرا در جامعه ی ناسالم است که افراد نابهنجار و متخلف تربیت می شوند.

مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند:

« وقتی محیط اجتماع آلوده باشد، سجایای اخلاقی بی رونق و زبان آور می شود، و رذایل و ناپاکی در جامعه گسترش می یابد.»(15)

روایاتی که ارائه گردید، همگی بیانگر یک حقیقت است و آن اینکه محیط تربیتی برای فرد ابتدا دامن خانواده و سپس محیط اجتماع می باشد.

خانواده، باورها و نگرش ها و گویش های خود را به کودک القا می کند. کودک در خانوده ای که به زبان فارسی سخن می گویند، نا آگاهانه به زبان فارسی سخن خواهد گفت و کودکی که در خانواده ای که به زبان انگلیسی تکلم می کنند، بطور یقین به زبان انگلیسی تکلم خواهد نمود. کودک در انتخاب زبان از خود اراده ای ندارد و این یادگیری از سوی محیط تربیتی بر وی القا شده است.

و نیز فردی که در خانواده و محیط مسلمان تربیت شده است به تبع والدین و اجتماع خود مسلمان است و فردی که در خانواده و اجتماع مسیحی رشد کرده باشد به تبع محیط تربیتی خود مسیحی تربیت می شود. پیروان ادبیان دیگر نیز چنین هستند. آنها درانتخاب دین خود هیچگونه دخالتی نداشته اند و این والدین و محیط تربیتی بودهاست که القائات خود را بر آنان تحمیل نموده است.

محیط های تربیتی اجتماعی تنها شامل خود اجتماع نمی باشد؛ بلکه محیط های تربیتی دیگر مانند کودکستان، دوران تحصیلی ابتدایی و متوسطه و دانشگاه، و ...همگی تأثیر گذار باورها و نگرش ها و فرهنگ های افراد می باشند که همه این یادگیری ها از محیط اجتماعی سر چشمه می گیرند.

پی نوشت ها :

1. اِنَّ اللهَ تعالی یَقولُ لِلعَبدِ یَومَ القیامَةِ: عَبدی اَکنتَ عالِماً؟ فَاِنْ قالَ نَعَمْ، قالَ لَهُ: اَفَلا عَمِلتْ بِما عَلِمْتَ؟ وَ اِنْ قالَ کُنتَ جاهلاً، قال لَهُ: اَفَلا تَعَلَّمْتَ حَتّی تَعمَلَ، فَیَخصُمُ، فَتِلَکَ الحُجَّةُ البالغَ]ُ للهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی خَلقِهِ ( اصول وافی، ص 371).

2. اِنَّما العالِمُ مَن دعاءُ عِلمُهُ اِلَی الوَرَعِ و التُّقی، وَ الزُّهدِ فِی عالَمِ الفَناءِ، وَ التَّوَلُّهِ بِجَنَّةِ المَأوَی ( میزان الحکمه، ج8، ص 3986).

3. لَیسَ العِلمُ بِالتَّعَلُّمِ، انَّما هُوَ نورٌ یَقَعُ فی قَلبِ مَن یُریدُ اللهُ تبارکَ وَ تعالی انْ یَهدیَهُ. فَاِن اَردَتَ العِلمَ فَاطلُب اوَّلاً فِی نَفسِکَ حقیقَة العُبُودیَّةِ، وَاطلُبِ العِلمَ بِاستعمالِهِ وَ استَفتِهِمُ اللهُ یُفهِمْکَ ( میزان الحکمه، ج8، ص 4016).

4. لا یستَحینَّ أحَدٌ إذا لَم یَعلَمِ الشَّیءِ أنَ یَتَغَلَّمَه ( میزان الحکمه، ج8، ص 3965).

5. عَلَی المُتَعلِّمِ أنْ یُدئبَ نَفسَهُ فِی طَلَبٍ وَ لا یَمَلَّ مِن تَعَلُّمِهِ وَ لا یَستَکثِرَ ما عَلِمَ ( همان، ج8، ص 3979).

6. أَفضَلُ القُلُوبِ قَلبٌ حُشیّ بِالفَهمِ ( همان، ج8، ص 4985).

7. اِنّ هِذهِ القُلوبَ أَوعیةٌ فَخَیرُها أَوعاها لِلخَیرِ ( میزان الحکمه، ج10، ص 4983).

8. اِعقِلُوا الخَبَرَ اِذا سَمِعتُمُوهُ عَقَلَ رِعایَةٍ لا عَقَلَ رِوایَةٍ ‌فَاِنَّ رُواةَ العِلمِ کَثیرٌ وَ رعاتَهُ قَلیلٌ ( میزان الحکمه، ج8، ص 4004).

9. تَعَلَّمُوا ما شِئتُم أنْ تَعَلَّمُوا فَلَن یَنفَعَکُم اللهُ بالعِلمِ حَتّی تَعمَلُوا بِهِ؛ لِانَّ العُلَماءَ هِمَّتُهُمُ الرِّعایَةُ، وَ السُّفَهاءَ هِمَّتُهُمُ الرَّوایَةُ ( همان، ج8، ص 4004).

10. مَن تَعَلَّمَ للهِ وَ عَمِلَ للهِ وَ عَلَّمَ للهِ دُعِیَ فِی مَلَکُوتِ السَّماواتِ عَظیماً فَقیلَ: تَعَلَمَ للهِ وَ عَمِلَ للهِ وَ عَلَّمَ للهِ ( میزان الحکمه، ج8، ص 3965).

11. مَن تَعَلَّمَ العِلمَ وَ لَم یَعمَل بِما فیهِ حَشَرَهُ اللهُ یَومَ القیامةِ أعمَی ( همان، ج8، ص 4006).

12. میزان الحکمه، ج8، ص 4006.

13. أوضَعُ العِلمِ ما وُقِفَ عَلَی اللِّسانِ وَ أرفَعُهُ ما ظَهَرَ فِی الجوارِحِ و الاَرکانِ ( میزان الحکمه، ج8، ص 4004).

14. النّاسُ بامرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بابائِهِم ( حدیث تربیت، ج2، ص 92).

15. إِذا خَبَثَ الزَّمانُ کَسَدتِ الفَضائِلُ وَ ضَرَّتْ وَ نَفَقَتِ الرَّذائِلَ وَ نَفَعَتْ ( حدیث تربیت، ج2، ص 105).

منبع مقاله :

ژاله فر، تقی، (1386)، روانشناسی از دیدگاه مکتب اسلام، زنجان: نیکان کتاب، چاپ دوم

لینک به دیدگاه

انواع یادگیری (3)

0043602.JPG

 

 

نویسنده: تقی ژاله فر

 

 

 

 

 

 

یادگیری حیوانات

یکی از یادگیری های مهمی که دانشمندان روانشناس بر روی آن مطالعات عمده ای انجام داده اند و به کشف بعضی از قوانین آن موفق شده اند، مطالعه چگونگی یادگیری در حیوانات است. دانشمندانی چون پاولف، اسکینر، ثراندایک، کهلر و یارانش بر روی یادگیری حیوانات، آزمایش های متعددی انجام داده اند و چگونگی یادگیری آنها را مورد مطالعه قرار داده اند و بر اساس آن به کشف قوانین متعدد یادگیری نایل آمده اند. این دانشمندان پس از بررسی و آزمایشات خود بر روی رفتار حیوانات، متوجه گردیدند که حیوانات نیز دارای قدرت یادگیری می باشند. یادگیری حیوانات بر اساس نوع آنها، با هم متفاوت است. به طور مثال، یادگیری میمون با یادگیری سگ، گربه و کبوتر تفاوت های زیادی دارد. اما آنچه مسلم است نوعی یادگیری در تک تک حیوانات وجود دارد.

در روایات اسلامی نیز، یادگیری حیوانات مورد بحث و مطالعه قرار گرفته است.

در روایاتی که ارائه خواهد شد، چگونگی یادگیری حیوانات مورد بررسی قرار خواهد گرفت مولای بزرگوار، امام صادق(ع) در مورد یادگیری میمون می فرمایند:

« فکر کن در ساختمان جسمی میمون و اینکه بسیاری از اعضایش به انسان شباهت دارد. سرو صورت جهاز هاضمه، بعلاوه هوش مخصوصی دارد که اشارات مربّی خود را درک می کند و اکثر افعال او را تقلید می کند. این حیوان در آفرینش و ویژگیها، بسیار شبیه انسان است آدمی از این حیوان باید عبرت بگیرد و بداند که بشر از طینت حیوان ساخته شده و از جنس اوست بخصوص با همه شباهتی که بین او و میمون است و اگر خداوند از لحاظ هوش و عقل و سخن گویی به انسان برتری نمی داد، آدمی نیز مانند بعضی از حیوانات بود. چیزی که میمون را با تمام شباهتی که به انسان دارد، از آدمی جدا می کند و او را در جهان پست حیوانی نگاه می دارد، همان نقص در عقل و ذهن و سخن گویی وی است.»(1)

دراین روایت نکات عمده ای را می توان مورد مطالعه قرار داد از جمله:

1- انسان و میمون از لحاظ طبیعت و سرشت همانند یکدیگرند.

2- میمون نیز همانند انسان، دارای نوعی یادگیری است، اما یادگیری او به سبب عدم تعقل و ذهن قوی و توانایی سخن گویی( نفس ناطقه)، همانند انسان نمی باشد.

3- قوانین یادگیری که در میمون وجود دارد، در انسان نیز قابل تعمیم است.

حیوانات با روش یادگیری شرطی شدن می توانند به تغذیه خود بپردازند و حتی بدین وسیله می توانند گفته های مربی خود را به کار بندند. میمون که یکی از باهوش ترین حیوانات است به درستی می تواند این اعمال را یاد بگیرد و به کار ببندد.

شمپانزده ها برای خوردن مورچه هایی که در سطح زمین هستند ولع خاصی از خود نشان می دهند. پس از به پایان رسیدن مورچه ها در سطح زمین، آنها دست به عمل بسیار عجیبی می زنند. آنها چوبی را انتخاب کرده و برگهایش را جدا نموده و چوب را با بزاق دهان خویش خیس کرده و در سوراخ مورچه ها فرو می برند و با هر بار فرو بردن، مقدار زیادی مورچه همراه چوب بیرون می آورند و آن ها را مورد تغذیه خود قرار می دهند!!

این عمل میمون ها بیانگر هوش بسیار زیاد او نسبت به حیوانات دیگر است؛ زیرا او برای به دست آوردن غذا از ابزار استفاده می کند. استفاده از ابزار برای بدست آوردن غذا از یادگیری حیوانات برتر می باشد.

بسیاری از روش هایی را که حیوانات برای بدست آوردن غذا از آن سودمی جویند، یادگیری شرطی می باشد. برای آشنایی بیشتر با این روش، چند مثال ساده را مورد بررسی قرار می دهیم:

وقتی جوجه یا مرغ و خروسی که کودکان به آن بسیار علاقه دارند به خانه آوردید، برای تغذیه او غذایش را در دست خود بگیرید. با صدا کردن ( صدای جیک جیک) او را به خوردن غذا تشویق و ترغیب کنید. مدتی که این عمل را تکرار کنید آنها کاملاً این روش را یاد می گیرند. پس از آنکه مطمئن شدید که آنها چنین رفتاری را فرا گرفته اند در مرحله بعد، غذا را حذف کنید و فقط با باز کردن دست خود، آنها را با همان صدایی که فرا می خواندید، صدا بزنید. ملاحظه خواهید کرد. آن ها همانند حالتی که در مرحله اول برای خوردن غذا به پیش شما می آمدند، اکنون نیز با همان سرعت و تمایل به پیش شما خواهند آمد.

حیوان در این مرحله به صدای شما و به بازکردن دست شما به هنگام غذا خوردن، شرطی شده است.

مشاهده رفتار شرطی این حیوانات بیانگر هوشی است که خدایتعالی برای بدست آوردن غذا به آنها عطا فرموده است.

در نزدیکی های عید نوروز، کودکان به خرید ماهی های کوچک و رنگین علاقه وافری از خودنشان می دهند، آنها را می خرند و در ظرفهایی نگاهداری می کنند اگر این ماهیها را در ظرف های بزرگ و یا آکواریم نگهداری کنید و در زمانهای معینی با دست خود به آنها غذا بدهید، هنگام غذا خوردن مشاهده می کنید که آنها روی آب می آیند و دهانشان را باز می کنند. با تکرار این عمل آنها یاد می گیرند وقتی که شما بالای آکواریم قرار گرفته اید، زمان غذا خوردنشان فرا رسیده است و به بالای آب آکواریم می آیند و دهانشان را باز می کنند.

این عمل آنها در اثر یادگیری شرطی می باشد.

پس از مطمئن شدن از اینکه آنها این عمل را یاد گرفته اند، حتی اگر دست شما خالی از غذا باشد و در بالای آکواریم قرار بگیرید، آنها برای خوردن غذا روی آب می آیند و دهانشان را باز می کنند.

واکنش هایی که این حیوان و حیوانات دیگر در مقابل غذا خوردن از خود بروز می دهند بر اساس قوانین شرطی می باشد. آنها به روش شرطی یاد می گیرند که غذای خود را به دست بیاورند.

روایتی از مولای بزرگوار، امام صادق(ع) چگونگی یادگیری شرطی و طریقه بدست آوردن غذا با این روش را مورد بررسی قرار می دهد و وجود چنین هوشی در بعضی از حیوانات، انسان را به قدرت لایزال خدایتعالی راهنمایی می کند.

آن بزرگوار می فرمایند:

« و دلفین که پرنده شکار می کند، هنگامی که در میان آب است نیرنگ او برای شکار چنین است که یک ماهی را می گیرد و می کشد و آن را بر روی آب می نهد تا بر روی آب بماند. آنگاه در زیر آب مخفی می شود و آب را حرکت می دهد تا از بیرون آب پیدا نباشد. وقتی که پرنده بر روی ماهی نشست، حمله می برد و او را به چنگ خود در می آورد.

بنگر به نیرنگی که چگونه خدایتعالی در سرشت این حیوان به خاطر مصلحتی قرار داده است.»(2)

مشاهده رفتار این حیوان وجود یادگیری شرطی را در او ثابت می کند. این حیوان به وسیله هوشی که خداوند متعال او را از آن برخوردار کرده است با تکرار عمل شرطی، فرا گرفته است که برای به دست آوردن غذای خود از چنین روشی استفاده کند.

مطالعه رفتار حیوانات دیگر نیز در این زمینه، یادگیری شرطی حیوانات را به اثبات می رساند.

مولای بزرگوار، امام صادق(ع) در زمینه طریقه بدست آوردن غذای روباه می فرمایند:

« روباه هنگامی که گرسنگی شدید بر او غلبه می کند، به پشت می خوابد، شکمش را باد می کند تا پرنده ای او را مرده بپندارد وقتی که پرنده بر روی آن نشست روباه بر آن می جهد و به چنگش در می آورد و آن را می خورد.

جز آن کسی که این گونه و از طریق این حیله متکفل روزی روباه شده، چه کسی روباه بی عقل و اندیشه را بر این نیرنگ یاری داده است؟»(3)

مشاهده رفتار روباه به هنگام شکار غذای خود، بیانگر هوش این حیوان می باشد. این حیوان بر اثر یادگیری شرطی توانسته است این روش را در خود ایجاد کند.

بنابراین می توان دریافت که حیوانات نیز دارای نوعی یادگیری می باشند که عمده ترین آنها یادگیری شرطی می باشد و آنها بدین وسیله می توانند غذای خود را به دست بیاورند.

رفتار حیواناتی که در محیط زندگی خود مشاهده گر آنان می باشیم، یادگیری حیوانات را از طریق شرطی شدن به اثبات می رسانند.

یادیگری شرطی در انسان نیز وجود دارد.

بطور مثال درماه رمضان، زمانی که اذان ظهر را می شنویم گرسنگی شدیدی در خود، ادراک می کنیم. این یادگیری شرطی بدین سبب است که ما در زمانی که ظهر فرا می رسید به خوردن مشغول می شدیم و اینک که روزه هستیم بر اساس یادگیری شرطی آثار گرسنگی در ما ظاهر می شود. پس از سپری شدن این لحظات، مشاهده می کنیم که احساس گرسنگی در ما بر طرف می گردد.

اما باید توجه داشت انسان به دلیل آنکه دارای عقل و شعور است، از دیگر حیوانات متمایز می باشد.

به عبارت دیگر، عقل انسان عامل مشخصه او از حیوان می باشد و اگر عقل در وی نبوده، بدون تردید او نیز همانند دیگر حیوانات به زندگی خود ادامه می داد؛ اما به سبب اینکه خداوند متعال به او عقل عنایت فرموده، او را بدین وسیله اشرف مخلوقات قرار داده است.

بر همین اساس، مقایسه کردن یادگیری انسان با حیوانی همانند میمون ها، کاملاً اشتباه است؛ زیرا که دراین مقایسه، متغیر عقل انسان نادیده انگاشته شده است، درحالی که متغیر عقل در انسان، مهمترین عامل یادگیری او به شمار می رود که حیوانات فاقد آن می باشند.

بدین جهت روانشناسانی که یادگیری حیواناتی چون میمون و کبوتر و... را به انسان تعمیم داده اند، سخت در اشتباه هستند؛ زیرا که در این مقایسه، متغیر عقل انسان را نادیده گرفته اند و انسان را همانند حیوان فاقد عقل تصور کرده اند و یا به حیوانات نیز عقلی همانند انسان قائل شده اند.

روانشناسی اسلامی با اینکه یادگیری حیوانات را انکار نکرده است؛ اما یادگیری آنها را با یادگیری انسان در یک ردیف قرار نداده است.

انواع یادگیری هایی که در مورد مطالعه قرار گرفت، عواملی بودند که برای انسان ملموس می باشد و با دخالت حواس پنجگانه صورت می پذیرند. بدین لحاظ روانشناسان توانسته اند بسیاری از قوانین این نوع یادگیری ها را کشف نمایند.

اما باید دانست که انسان دارای نوع دیگری از یادگیری است که می تواند بدون دخالت حواس پنجگانه اطلاعات را دریافت نماید که به آن یادگیری قلبی می گویند؛ زیرا در این نوع یادگیری، قلب بدون دخالت حواس پنجگانه محرکات را دریافت می دارد.

بنابراین لازم است که این نوع یادگیری را به طور کامل مورد بررسی قرار دهیم.

یادگیری قلبی

در مطالعه انواع یادگیری ها، متوجه شدیم که یادگیری های انسان بطور عمده از طریق حواس پنجگانه و مغز او صورت می گیرد. به عبارتی دیگر، انسان برای یادگیری محرکات و اطلاعات محیط خود، نیاز به ابزار مادی مانند اندامهای حسی و اعصاب حسی و دستگاه عصبی مرکزی ( مغز) دارد و به وسیله این عوامل، اثر محرکات و اطلاعات را به روان خود منتقل می کند و بعد از آن این اطلاعات، توسط عقل ضبط و نگهداری می شوند و در نهایت به طور دائم در قلب جایگزین می گردند.

گاهی برای انسان یادگیری هایی اتفاق می افتد که حواس پنجگانه در آن دخالتی ندارند. به عبارت دیگر، عوامل یادگیری از طریق حواس پنجگانه به مغز انسان نمی رسد؛ بلکه اطلاعات مستقیماً به نفس و قلب منتقل می گردند.

این نوع یادگیری را یادگیری قلبی می گویند.

یکی از مهم ترین یادگیری های قلبی که حواس انسان در ایجاد آن نقشی ندارد، یادگیری انسان در زمان خواب می باشد.

انسان وقتی می خوابد، صحنه هایی را مشاهده می کند که آن اطلاعات بدون دخالت حواس پنجگانه در قلب و روح عقل انسان ثبت می شود؛ زیرا فرد آنچه را که در رؤیا ادراک کرده است پس از بیدار شدن به اطرافیان خود بازگو می کند.

ملاحظه می شود که در این یادگیری، حواس انسان هیچگونه نقشی به عهده ندارد.

زمانی که انسان می خوابد، حواس او که عامل انتقال محرکات و محسوسات به مغز می باشد، ارتباطش را با نفس و قلب قطع می کند. درنتیجه انسان هیچ گونه ارتباطی به وسیله حواس پنجگانه با عالم خارج ندارد؛ اما در عالم خواب صحنه هایی را به صورت رؤیا مشاهده می کند، درست مانند زمانی که در عالم بیداری مشاهده گر آنها می باشد.

انسان آنچه را که در عالم خواب مشاهده می کند، در حافظه خود می سپارد و نگاهداری می نماید و پس از بیدار شدن ماجرای رؤیای خود را به اطرافیان نیز بازگو می کند.

سؤال این است که آیا در عالم خواب، انسان به وسیله کدامین حواس به مشاهده آن رؤیا پرداخته است؟

بدون شک حواس انسان دخالتی درمشاهده رؤیا ندارند؛ زیرا که حواس در زمان خواب ارتباط خود را از جهان خارج قطع می کنند. بنابراین چه عاملی است که موجب می شود انسان آن صحنه ها را مورد مشاهده قرار دهد؟

برای رسیدن به پاسخ این سؤال، بخشی از مناظره ای را که بین مولای بزرگوار، امام صادق(ع) و یک طبیب هندی اتفاق افتاده است بار دیگر مورد بررسی قرار می دهیم.

دراین مناظره، مولای بزرگوار، امام صادق(ع) خطاب به طبیب هندی می فرمایند:

امام (ع) کدام حس موجب می شود که آنچه را درخواب دیده ای در قلبت بماند تا پس از بیداری آن را بیان کنی؟

طبیب هندی: دراین امر حس دخالتی ندارد.

امام(ع)؛ آیا اینک شایسته نیست که بدانی وقتی حواس تعطیل می شود( به خواب فرو می رود) عاملی که چیزها را در خواب مشاهده می کند و در خود حفظ و نگهداری می کند، قلب توست آن قلبی که خدای سبحان در آن ( روح) عقل قرار داده که به وسیله آن بر بندگان اتمام حجّت می نماید.(4)

از بررسی این مناظره نتیجه گرفته می شود که در عالم خواب پس از تعطیل شدن حواس پنجگانه، قلب و روح عقل انسان به مشاهده صحنه های رؤیا می پردازد و آنچه را که در خواب ادراک نموده، درخود نگهداری می کند.

بطور یقین وجود چنین رؤیاهایی در ذهن تمام افراد وجود دارد و هر کس رؤیاهایی را در عالم خواب مشاهده نموده و بعد از بیدار شدن، آن را به اطرافیان خود تعریف نموده است. وجود تمام این رؤیاها، یادگیری قلبی را به اثبات می رساند.

یادگیری قلبی در زمان بیداری نیز وجود دارد ولی ما از آن بی خبریم. مطالعه بسیاری از آیات قرآن و روایات اسلامی، این نوع یادگیری را مورد تأیید قرار می دهند.

انسان دارای استعداد ویژه ای است که خود از آن آگاهی ندارد. اگر این استعداد در قلب و ذهن او به رشد و تکامل برسد، انسان می تواند به حقایق بسیار والایی دست یابد و آن رسیدن به ادراک برتر است. چگونگی آشکار شدن این استعداد و رسیدن انسان به این مرحله عالی، نیاز به بحث گسترده ای دارد که به طور خلاصه، ایجاد چنین مرحله ای را در قلب انسان مورد بررسی قرار می دهیم.

پی نوشت ها :

1. تَأَمَّل خَلْقِ القِرْدِ وَ شَبِهِه بالانسانِ فی کثیرٍ مِنْ اعضائِهِ اَعنِی الرَّأسَ وَ الوَجهَ وَ المنْکِبینِ وَالصَّدرَ، وَ کذلِکَ اَحْشاؤهُ شَبیهَةٌ ایْضاً بِاَحشاءِ الاِنسانِ، وَ خَصَّ مَعَ ذلِکَ بِالذِّهنِ وَ الفِطنَةِ الَّتی بِهایَفْهَمُ عَن سائِسِهِ ما یُومیءُ الیهِ، وَ یُحکی کثیراً ممّا یَرَی الانسان یفعله حتَّی انَّه یقرب من خَلق الانسانُ وَ شمائِله فی التَّدبیرِ فی خلقتِهِ علی ما هِی علیه انْ یکونَ عِبرَةَ لِلانسانِ فِی نَفْسِهِ فَیَعلَم انَّهُ مِن طینَةِ البَهائِمِ وَ سِنْخِها اِذ کانَ یَقْرَبُ، مِن خَلقِها هذا القُربَ، وَ انّهُ لَولا فَضیلهٌ فَضَّلَهُ اللهُ بِها فِی الذِّهنِ والعقلِ وَ النُّطقِ کانَ کَبَعضِ البَهائِمِ و الفَصلِ الفاصِلِ بَیْنَهُ و بَینَ الانسانِ بِالصِّحَةِ هُو النَّقصُ فی العَقلِ وَ الذِّهنِ و النُّطَقَ ( بحارالانوار، ج3، ص 97).

2. وَالدُلفینُ یَلْتَمِسُ صیدَ الطَّیرِ فَیکونُ حیلتُهُ فِی ذلِکَ اَن یأخُذُ السَّمَکَ فَیَقْتُلُهُ وَ یَشرَحُهُ حتّی یَطفُوا عَلَی الماءِ، ثُمَّ یَکمَنُ تَحتَهُ وَ یثوّرُ الماءِ الَّذی عَلیهِ حتّی لا یَتَبَیَّنُ شَخصُهُ، فَاذا وَقَعَ الطَّیرُ عَلَی السَّمکِ الطّافی و ثَبَ اِلَیها فَاصطادَها، فَانظر إِلی هِذهِ الحیلةِ کَیفَ جُعِلَتْ طَبعاً فی هذهِ البَهیمةِ لِبَعضِ المَصلَحَةِ؟ ( بحارالانوار، ج3، ص 101-100).

3. والثَّعلَبُ اِذا اَعوَزَةُ الطَّعمَ تَماوَتُ وَ نَفَخَ بَطنَهُ حَتّی یَحسَبُهُ الطَّیرُ میَّتاً فَاذا وَقَعَتْ علیهِ لَتَنْهَشَهُ وَ ثَبَ علیها فاَخَذها، فَمَن اَعانَ الثّعلَبَ العَدیمَ النُّطقِ و الرَّویّةِ بهذهِ الحیلةِ الّا مَن توَکَّل بَتَوجیِهِ الرِّزقِ لَهُ مِن هذا و شِبْهِهِ ( بحارالانوار، ج3، ص 100).

4. بحارالانوار، ج3، ص 168-167.

منبع مقاله :

ژاله فر، تقی، (1386)، روانشناسی از دیدگاه مکتب اسلام، زنجان: نیکان کتاب، چاپ دوم

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...