رفتن به مطلب

هیجان شناسی


ارسال های توصیه شده

هیجان شناسی

 

0043609.JPG

 

 

نویسنده: تقی ژاله فر

 

 

 

 

 

 

یکی از مباحث بنیادی روانشناسی، بحث هیجان می باشد. از دیدگاه روانشناسی امروز:

« هیجان عبارت از یک واکنش کلی و شدید موجود زنده، به یک موقعیت غیر منتظره، همراه با یک حالت عاطفی خوشایند یا ناخوشایند است.»

زمانی که انسان در مقابل محرک نیرومندی قرار می گیرد که تعادل روانی او را بر هم می زند، حالت هیجان در قلب وی پدید می آید. این حالت ممکن است خوشایند یا ناخوشایند باشد.

در زمینه هیجان، روانشناسان نظریات متفاوتی ابراز نموده اند که هر کدام از آنها به نحوی موضوع هیجان را مورد بررسی قرار داده اند.

امام اسلام در زمینه هیجان نیز دیدگاه مخصوص به خود را دارد.

از دیدگاه روانشناسی، عامل هیجان اثر محرکی است که مغز را تحریک می کند و بر اساس عاملی که در آن وجود دارد، به ظهور رفتار هیجانی خاص منجر می گردد.

به طور مثال، وقتی که اثر هیجان ترس ( مشاهده عامل ترسناک) به وسیله حواس پنجگانه به مغز منتقل می شود، بر اثر تغییرات خاص فیزیولوژیک، هیجان ترس در رفتار فرد ظاهر می شود و موجب واکنش او درمقابل این هیجان می گردد.

به طور کلی می توان گفت که هیجان نیز همانند انگیزه و ادراکات دیگر، به وسیله حواس پنجگانه به مغز منتقل می گردد و بر اثر تغییرات خاص فیزیولوژیک که در بدن ایجاد می شود، مغز اثر محرکات را به قلب و نفس منتقل می کند و ظهور رفتار هیجانی بر اساس فرمانی که از قلب سرچشمه می گیرد، ایجاد می گردد.

برای اثبات این موضوع که مرکز هیجان، قلب و نفس انسان می باشد، به مشاهده رفتار هیجانی که درخواب مشاهده می شوند، می توان استدلال نمود، زمانی که فرد به استراحت و خواب پرداخته است، نفس و قلب او مشاهده گر عوامل هیجان زا می شود در اثر مشاهده این عوامل، نفس و قلب همان واکنشی را از خود آشکار می سازد که در زمان بیداری انجام می داد.

اگر شدت هیجان در خواب خیلی شدید باشد، موجب واکنش شدید انسان به صورت حرف زدن و حتی فریاد زدن درخواب می شود؛ زیرا در چنین حالتی، هیجان به اندازه ای از شدت رسیده است که فریاد با تمام وجود، نسبت به آن هیجان، واکنش رفتاری نشان می دهد. برای بررسی بهتر این موضوع، ادامه شرح مناظره مولای بزرگوار، امام صادق(ع) با طبیب هندی، می تواند راهنمای ما در شناخت هیجان و اثر آن در زمان بیداری گردد.

امام بزرگوار(ع) پس از آنکه ثابت کردند اموری را که در رؤیا جریان دارد، قلب و نفس ( روح عقل) برعهده دارد، خطاب به طبیب هندی می فرمایند:

« آیا باز هم اعتراف نمی کنی که درحال خواب امور مذکور را قلب که در آن روح عقل قرار دارد درک می کند؟(1)

طبیب هندی: آنچه درخواب می بینم مانند سراب است، چگونه وقتی کسی از دور سراب را می بیند، آب می پندارد ولی وقتی نزدیک می شود می بیند چیزی نیست. خواب هم همینطور است.

امام (ع)؛ چگونه آنچه را در خواب دیده ای، مانند خوردن غذای ترش و شیرین، شادی و غم، به سراب تشبیه می کنی؟(2)

طبیب هندی: چون وقتی به مکان سراب می رسم هیچ می شود. همین طور وقتی که بیدار می شوم، آنچه را در خواب دیده ام، نابود می گردد.

امام (ع)؛ اگر چیزی را بگویم که در خواب دیده ای ( ولی مثل سراب نباشد) سخنم را تصدیق می کنی؟(3)

طبیب هندی: آری

امام (ع)؛ آیا تا به حال در خواب آمیزش جنسی با زن ناشناس یا شناس انجام داده ای تا اینکه محتلم شوی؟(4)

طبیب هندی: آری، بی اندازه!

امام (ع)؛ آیا به همان اندازه ای که در بیداری از آمیزش جنسی لذت می بری، در خواب لذت نمی بری و به همان اندازه که در بیداری از تو منی خارج می شود، درخواب خارج نمی شود؟

این موضوع ادعای تو را در مورد تساوی خواب و سراب باطل می کند.(5)

طبیب هندی: کسی که در خواب محتلم می شود، در خواب همان چیزهایی را می بیند که در بیداری به وسیله حواس دیده است.»

مطالعه و بررسی این مناظره، به خوبی ثابت می کند که مرکز هیجان در قلب انسان می باشد زمانی که انسان بیدار است اثر محرکات به وسیله حواس پنجگانه به مغز و سپس به قلب منتقل می شوند؛ اما زمانی که فرد در خواب است و رابطه نفس و قلب او با عالم خارج بر اثر استراحت حواس پنجگانه قطع شده است، قلب و نفس بدون دخالت حواس پنجگانه، به مشاهده رؤیا و عوامل هیجان زا پرداخته و واکنش هایی را که در زمان بیداری ازخود آشکار می ساخت در زمان خواب نیز از خود بروز می دهد بررسی این مناظره ثابت می کند، حتی زمانی که نفس رابطه اش را با محیط قطع کرده است در اثر بروز هیجان شدید که در زمان رؤیا به او ارائه می شود، آثارش در رفتار فرد آشکار می گردد.

از دیدگاه اسلام، هیجان یک امر بنیادی است که باید در انسان وجود داشته باشد؛ زیرا هیچ عاملی در خلقت انسان و حیوان بدون علت نیست.

تعداد هیجان هایی که در انسان وجود دارند، زیاد است که برخی از آنها عبارتند از هیجان خشم، محبت، کینه، ترس، اندوه، شادی و...

از هیجان های بسیار معروف، هیجان خشم می باشد که مطالعه آن می تواند ما را در شناخت بهتر قلب نیز یاری می کند.

هیجان خشم

این هیجان از عمومی ترین هیجان های انسان و حیوان به شمار می رود. تقریباً همه انسانها در مقابل محرک هیجان خشم واکنش خاصی از خود نشان می دهند و خشمگین می شوند.

هیجان خشم در افراد، متفاوت است و بستگی به طبع آنها دارد که در مبحث شخصیت به مطالعه آنها خواهیم پرداخت.

افرادی در مقابل محرک خشم، دیر خشمگین می شوند و گروهی در مقابل همین محرک خیلی سریع از خود واکنش نشان می دهند. اما هیجان خشم به هر صورتی که باشد، وجودش یکی از ملزومات روانی انسان به شمار می رود؛ زیرا اگر انسان در مقابل محرک هیجان خشم از خود واکنش و عکس العمل نشان ندهد، زندگی برایش تلخ و ناگوار خواهد بود.

زمانی که دشمن به خانه انسان حمله ور می شود و قصد به هلاکت رساندن او را دارد، انسان به طور یقین در مقابل این عامل، عکس العمل از خود نشان می دهد و به دفاع از خود می پردازد و دشمن را از خانه اش دور می سازد. زمانی که فردی تلاش می کند که حق انسان را ضایع سازد، هیجان خشم عاملی است که موجب می شود فرد از خود واکنش نشان داده و از حق خود دفاع نماید.

بنابراین وجود چنین هیجانی در انسان نه تنها نکوهیده نیست؛ بلکه لازم است که انسان دارای چنین هیجانی باشد تا بتواند در فرصت های معین و مناسب از آن استفاده نماید.

هیجان زمانی به ضرر انسان است که فرد در موقعیت نامناسب از آن استفاده کند و موجب ناراحتی خود و دیگران گردد.

وجود خشم در قلب انسان، می تواند بزرگترین آسیب ها را در روان انسان ایجاد نماید.

زمانی که انسان خشمگین می شود، تغییرات شیمیایی و هورمونی خون در رگهای انسان، تغییراتی در رفتار او پدید می آورد که برای فرد زیان آور است. رفتار نابهنجار خشم عاملی است که انسان را در کام خود فرو می برد و فرد خشمگین اول کسی است که در کام این آتش فرو می رود.

مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند:

« غضب آتشی است مشتعل، کسی که آن را در باطن خود محبوس دارد، با این عمل، شراره اش را فرو نشانده است و آن کس که آزادش گذارد، اول کسی است که در شعله ی آن می سوزد.»(6)

مولای بزرگوار، امام صادق(ع) می فرمایند:

« هر کس مالک، غضب خود نباشد مالک عقل خود نخواهد بود.»(7)

زمانی که انسان به خشم می آید قدرت شناخت و استدلال و فهم او تحت تأثیر عامل هیجان خشم قرار می گیرد و فرد توانایی درست اندیشیدن را از دست می دهد، همین عامل یکی از بهترین اثر نامطلوب هیجان خشم به شمار می رود.

مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند:

« شدت غضب چگونگی گفتار را تغییر می دهد و اساس استدلال را بر هم می ریزد و فهم آدمی را پراکنده می سازد.»(8)

هیجان خشم در زمانی که به شدت خود می رسد، عقل انسان را تحت تأثیر قرار می دهد و انسان توانایی گفتار بر اساس عقل را از دست می دهد در این حالت تنها عاملی که بر انسان حاکم است، هیجان خشم می باشد که منشأ آن از نیرویی در قلب انسان می باشد.

مولای بزرگوار، امام صادق(ع) می فرمایند:

« غضب شراره ای شیطانی است که در قلب انسان شعله ور می گردد. چون کسی از شما خشمگین شد، چشمانش سرخ می شود و رگهای گردنش متورم می گردد و شیطان در وجودش رخنه می کند...»

با توجه به مطالبی که ارائه گردید می توان گفت که هیجان خشم بر اساس دو عامل در انسان ایجاد می گردد:

1- عامل محرک بیرونی که در محیط زندگی فرد وجود دارد.

2- عامل تشدید کننده درونی و قلبی.

عامل دوم که تاثیر عامل تشدید کننده خشم، یعنی شیطان می باشد، از نظر علم زیست شناسی و روانشناسی هنوز به صورت مبهم و نامکشوف باقی مانده است. شاید علم در آینده بتواند از راز این عامل نیز پرده بردارد.(9)

زمانی که خشم بر انسان مستولی می گردد و اساس تعقل را در هم می ریزد و فرد توانایی تفکر معقول را از دست می دهد برای باز یافتن علم، لازم است که انسان قدری درنگ کند تا نیروی خشم که بر قلب انسان حاکم است بر طرف گردد و نیروی تعقل جایگزین آن شود.

بدین مناسبت امام بزرگوار(ع) در ادامه روایت می فرمایند:

« پس هر گاه از شما از این حالت خویش بترسد، به زمین بنشیند؛ زیرا وسوسه شیطان در این هنگام از وی دور می شود.»(10)

رهنمود امام بزرگوار(ع) مبنی بر این است که تغییر حالت فرد از ایستادن به حالت نشسته، می تواند نیروی شیطانی را که عامل ایجاد درونی خشم می باشد، تغییر دهد و فرد را به حالت طبیعی خود برگرداند.

به همین جهت است که ائمه معصومین(ع) دستور داده اند زمانی که خشم بر شما غالب شد، خود را کنترل کنید و به خشم خود فائق آیید. این عمل ضمن اینکه از مرتکب شدن فرد به اعمال نابهنجار جلوگیری می کند، دارای اجر اخروی نیز می باشد.

مولای بزرگوار، امام صادق(ع) می فرمایند.

« هر کس خشم خود را فرو خورَد در حالی که می توانست آن را عملی سازد، خداوند روز قیامت قلبش را پر از خشنودی سازد.»(11)

روایات ارائه شده ثابت می کند که مرکز هیجان خشم، قلب انسان می باشد و نیز وجود این هیجان موجودیت قلب را به اثبات می رساند.

علاوه بر هیجان خشم که مورد مطالعه قرار گرفت، انسان دارای هیجان های متعدد دیگری نیز می باشد.

قلب انسان جایگاه هیجان های او می باشد. وجود این هیجان ها در منابع روانشناسی مورد بحث قرار گرفته است اما مرکز هیجان ها، هنوز از سوی این علم بطور واضح مشخص نگردیده است.

همانگونه که مطالعه گردید قرآن و روایات اسلامی مرکز هیجان را قلب انسان معرفی نموده است. اما به دلیل اینکه هنوز علم روانشناسی نتوانسته است وجود قلب انسان را به اثبات برساند و آن را مورد مطالعه قرار دهد، لذا نتوانسته است جواب قانع کننده ای برای مرکز هیجان ارائه نماید. در زمینه هیجان های متعددی که در انسان وجود دارد، نکته قابل توجه آن است که بدانیم مرکز تمام هیجان ها، قلب انسان می باشد و در حقیقت بهترین زمان مطالعه قلب، زمان ایجاد هیجان می باشد؛ زیرا همه ما این هیجان ها را در زمان وقوع آن در قلب خود احساس نموده ایم.

هیجان اندوه و غم

یکی دیگر از هیجان های قابل مطالعه در قلب انسان، هیجان حزن و اندوه می باشد. همه ما بدون شک وجود چنین هیجانی را در زمانهای مختلف در قلب خود مطالعه و احساس کرده ایم. به عبارتی دیگر، یکی از بهترین زمان ممکن که بتوانیم قلب را مورد مشاهده و مطالعه قرار دهیم. در همین لحظاتی است که سنگینی غم و اندوه را در قلب خود ادراک می کنیم.

حزن و اندوه می تواند محرکات متعددی داشته باشد. گاهی اندوه ما به علت از دست دادن چیزی یا کسی بوجود می آید و گاهی در اثر نرسیدن به هدفی، اندوه سراسر قلبمان را فرا می گیرد. عامل اندوه هر چه باشد آثارش در قلب ظاهرمی شود.

روایات متعددی وجود دارد که مرکز هیجان حزن و اندوه را، قلب انسان معرفی می نماید که به برخی از این روایات اشاره می کنیم.

عمار دُهنی گوید: از مولای بزرگوار، امام سجاد(ع) شنیدم که می فرمودند:

« به راستی که خداوند هر قلب اندوهناک را دوست دارد و نیز هر بنده شاکر و سپاسگزار را دوست دارد.»(12)

مطابق کلام امام بزرگوار(ع) مرکز هیجان حزن و اندوه، قلب انسان می باشد.

زمانی که انسان دچار حزن و اندوه می گردد، سنگینی آن را در قلب خود به وضوح، احساس می نماید. وجود این هیجان می تواند دلیل محکمی برای وجود قلب باشد.

روایت دیرگی از مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) ثابت می کند که حزن و اندوه جایگاهش در قلب انسان می باشد.

آن بزرگوار می فرمایند:

« اندوه ها بیماری قلب ها هستند.»(13)

بر اساس روایات ارائه شده و تجربیات انسانها، می توان دریافت که مرکز هیجان غم و اندوه، قلب انسان می باشد؛ زیرا زمانی که اندوهی بر ما روی آور شود، آثار آن را در قلب خود به طور آشکار احساس می کنیم.

در روایت بسیار جالبی که از مولای بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) بیان گردیده، انواع انگیزه ها و هیجان های موجود در قلب انسان مورد مطالعه قرار گرفته است. مطالعه دقیق این روایت می تواند ما را در شناساندن انواع انگیزه ها و هیجانهای انسان و علت پدید آمدن آنها یاری دهد.

آن بزرگوار می فرمایند:

« ای مردم، شگفت آور ترین عضوی که در انسان است، قلب اوست و برای او اصولی و صفاتی از حکمت و ضد آن وجود دارد.

پس اگر امید بر او رخ دهد، طمع او را ذلیل می کند،

و اگر طمع در او طغیان کند، حرص او را از زمین می برد،

واگر ناامیدی بر او مسلط شود، افسوس و حسرت او را می کشد،

و اگر غضب بر او چیره شود، غیظ او شدت می یابد،

واگر به وسیله رضایت به کامیابی رسد، خویشتن داری را فراموش می کند،

واگر ترس بر او چیره شود، حزن و اندوه بر او روی می آورد،

و اگر ایمنی و آسودگی به او رسد، غفلت او را می رباید،

و اگر نعمتی بر او رو کند ، فخر و شکوه او را فرا گیرد.

و اگر مالی به او رسد، بی نیازی او را به سرکشی کشد،

و اگر بی چیزی او را بیازارد، بلا و سختی گرفتارش کند،

و اگر مصیبتی به او رسد، بی تابی او را رسوا کند،

و اگر گرسنگی کشد، ناتوانی او را از پای در می آورد،

و اگر در سیری زیاده روی کند، پُری شکم او را کلافه کند،

پس هر گونه کوتاهی نسبت به قلب مضر است و هر گونه زیاده روی او را به فساد می کشاند.»(14)

ویژگیهایی که امام بزرگوار(ع) در مورد قلب بیان فرمودند، به بررسی و مطالعه عمیق تری نیاز دارد. این روایت، مجموعه هیجانهایی را که در قلب ممکن است به وجود آید مورد بحث قرار می دهد و به طور کلی ثابت می کند که مرکز تمام انگیزه ها و هیجانهای انسان قلب اوست.

در این روایت هیجان های متعددی چون ترس، امید، آرزو، طمع، مصیبت و... که در قلب ایجاد می شوند، نام برده شده و علت بوجود آمدن آنها به طور بنیادی بیان گردیده است.

مطالعه این روایت می تواند ما را در شناخت بهتر هیجان، یاری دهد.

رفتارهای انسان به طور بنیادی در این کلام ارزشمند قابل مطالعه می باشد؛ زیرا که پایه هر رفتاری در آن مورد بحث قرار گرفته است.

بطور مثال، هر گاه عامل امیدوار کننده ای در قلب پدید آید، واکنش طمع ورزی و افزون طلبی در او قابل مشاهده خواهد گردید.

به عبارت دیگر، طمع ورزی و افزون طلبی، عاملی است که در اثر امیدواری و احساس بی نیازی، در قلب بوجود می آید.

زمانی که عارضه طمع ورزی و افزون طلبی در قلب پدید آید، بیماری حرص و قانع نشدن، قلب را فرا خواهد گرفت.

این خصلت ها را بطور تجربی می توان در رفتار افرادی که دچار چنین عارضه هایی شده اند، مورد مطالعه و مشاهده قرار داد.

زمانی که یأس و ناامیدی بر قلب مستولی گردد، واکنش حسرت و افسوس در رفتار فرد ظاهر خواهد گردید. بدین ترتیب می توان گفت که ناامیدی، عامل پدیدار شدن افسوس و حسرت در قلب می باشد.

زمانی که محرک غضب بر قلب عرضه شود، غیظ و تند خویی در رفتار فرد ظاهر خواهد شد. این دو ویژگی لازم و ملزوم یکدیگر می باشند و ارائه عامل اول، رفتار دوم را در قلب پدیدار خواهد ساخت.

اگر در قلب رضایت و خشنودی حاصل شود، خویشتن داری و کنترل طبیعی فرد از بین خواهد رفت.

اگر عارضه ترس، بر قلب چیره شود، اندوه و پشیمانی، قلب را فرا خواهد گرفت.

عامل ایمن بودن و آسودگی خیال، محرکی است که اگر در قلب وجود داشته باشد، انسان را به سوی غفلت وبی خبری می کشاند و مانع تلاش و کوشش وی می گردد.

و اگر نعمتی به فرد برسد، واکنش تفاخر و گردنفرازی در او ظاهر خواهد گردید.

و اگر مال و ثروتی به فرد برسد، این محرک موجب می شود که فرد احساس بی نیازی کند و اگر فقر و بی چیزی بر او رو کند، عارضه بلا و سختی او را گرفتار کند.

و زمانی که بلا و مصیبتی او را بیازارد، بی تابی و عدم تحمل آزارش دهد.

بدین ترتیب می توان دریافت که هر گونه محرکی که به قلب ارائه گردد، رفتاری خاص در او ظاهر خواهد گردید.

بطور کلی می توان دریافت که هیجانهایی مانند خنده و گریه، غم و اندوه، شادی و لذت، خشم و...ابتدا در قلب انسان بوجود می آید و سپس در رفتار فرد ظاهر می گردد؛ بطوری که اگر چنین هیجان هایی در قلب ظاهر نگردد، هرگز بصورت رفتار در انسان جلوه گر نخواهد شد.

بنابراین عامل هیجان یکی از رفتارهای انسان است که قابل مطالعه و ادراک می باشد؛ زیرا زمانی که یکی از هیجان ها در قلب انسان تجلی پیدا می کند آثارش در رفتار فرد قابل ادراک می گردد. علم روانشناسی توانسته است برخی از هیجان ها را مورد مطالعه قرار دهد و عوامل آن را مورد شناسایی قرار دهد.

زمانی که انسان به وسیله هیجانی تحریک می شود، محرکات پس از عبور از سلول های مغز، قلب انسان را تحریک نموده و عوامل درونی هیجان در قلب بطور آشکار ظاهر می شود. هر انسانی با روش درون نگری می تواند محرکات هیجانی را که در قلب او ایجاد گردیده است، به خوبی مورد مطالعه قرار دهد.

پی نوشت ها :

1. اَفَلَیسَ یَنبَغی لَکَ اَن تَعلَمَ حَیثُ بَطَلَتِ الحَواسُّ فی هَذا انَّ الَّذی عایَنَ تِلکَ الأشیاءَ وَ حَفَظَها فی مَنامِکَ قَلبُکَ الَّذی جَعَلَ اللهُ فیه العَقلَ الذی إحتَجَّ بِهِ عَلَی العِبادِ.

2. کَیفَ شَبَّهتَ السَّرایبِ بِما رَأیتَ فی مَنامِکَ مِن اَکلِکَ الطَّعامَ الحُلوَ والحامِضَ. وَ ما رأیتَ مِنَ الفَرَحِ و الحُزنِ؟

3. فَاَخبِرنی اِن اَتیتک بِاَمرِ وَجدتَ لَذَّته فی مَنامِک وَ خَفَقَ لِذلِکَ قلبَکَ اَلَستَ تَعلَم اَنَّ الامرَ عَلی ما وُصِفَ لَکَ؟

4. فَاخبِرنی هَل احتَملت قطُّ حَتّی قَضَیتَ فِی إمرأَةٍ نَهَمَتکَ عَرفتَها اَم لا تَعرِفُها؟

5. اَلَستَ وَجدتَ لِذلکَ لَذَّةٌ عَلَی قَدرِ لَدَّتِکَ فِی یَقظَتِکَ فَتَنتَبِهُ وَ قَد انزِلَت الشَّهوَةً حَتَّی تَخرِجُ مِنکَ بِقَدرٍ مَا تَخرُجُ مِنکَ فِی الیَقظِهِ، هذا کَسرٌ لِحُجَّتِکَ فِی السَّرابِ. ( بحارالانوار، ج3، ص 168).

6. الغَضَبُ نارٌ موقَدةٌ مَن کَظَمهُ اَطفأَ ها وَ مَن اطلَقَهُ کانَ اوَّلَ مُحتَرِقٍ بَها ( حدیث تربیت، جلد 4، ص 154).

7. مَن لَم یَملِکُ غَضَبَهُ، لَم یِملِکُ غَفلَهُ ( اصول کافی، ج3، ص 415).

8. شِدَّةُ الغَضَبِ تُغَیِّرُ المَنطِقِ وَ تَقطَعُ مادَّةَ الحُجَّةِ وَ تُفَّرِقُ الفهمَّ ( حدیث تربیت، ج3، ص 131).

9. برای مطالعه ویژگی های شیطان، به کتاب راز آفرینش، تألیف نگارنده مراجعه بفرمایید.

10. اِنَّ هذاالغَضَبِ جَمرَةً مِنَ الشَّیطانِ توقَدُ فِی قَلبِ ابنِ آدَمَ وَ اِنَّ احَدَکُم اِذا غَضِبَ احمَرتُ عَیناهُ وَ انتَفَخَت اوادجُهُ وَ دَخَلَ الشّیطانُ فیهِ، فَاذا خافَ احدَکُم ذلِکَ مِن نَفسِهِ فَلیَلزِمِ الارضَ فَإنَّ رِجزَ الشیطانِ لَیَذهَبُ عنهُ عِند ذلِکَ( اصول کافی، ج3، ص 415).

11. مَن کَظَمَ غیظاً وَلو شاءَ اَن یُمضِیِه اَمضاهُ املَاءَ اللهَ قَلبَهُ یَومَ القیامَةِ رِضاهُ ( تحف العقول، ص 295).

12. إنَّ اللهَ یُحِبُّ کُلَّ قلبٍ حَزینٍ وَ یُحِبُّ کُلَّ عَبدٍ شَکورٍ ( همان، ص 188).

13. اَلاحزانٌ سُقمُ القُلوبِ ( همان، ص 188).

14. اَیُّها الناسُ اَعجَبُ ما فِی الانسان قَلبُهُ، وَ لَهُ مَوادُّ مِنَ الحِکمَةِ وَ اضدادٌ مِن خِلافِها: فَان سنَخَ لَهُ الرَّجاءُ اذَلَّهُ الطَّمَعُ، وَ اِن هاجَ بِهِ الطَّمَعَ اهلَکُهُ الحِرصُ، وَ ان مَلَکَه الیأسُ فَتلَهُ الاَسَفُ، وَان عَرَضَ لَهُ الغَضَبُ اشتَدَّبِهِ الغَیظُ، وَ اِن اسعَدَ بِالرَّضی نَسِیَ التَّحَفَّظَ، وَ اِن نالَهُ الخَوفُ شَغلَهُ الحُزنَ، وَ اِن اتَّسَعَ بِالامنِ استلَبتُهُ الغرَّةَ، وَ ان جُددَت لَهُ نِعمَةً اخَذتُهُ العِزَّةُ، وَ ان افَادَمالاً اطغاءُ الغِنی، وَ ان عَضَّتُهُ فاقَةُ شَغَلَهُ البَلاءُ، وَان اَصابَتهُ مُصیبَةً فَضَحُهُ الجَزَعُ، وَ اِن اجهَدُهُ الجَزَعُ فَعَذَبِهِ الضُّعفٌ، و اِن اَفرَطَ فِی الشَّبَعَ کَظَّتهُ البِطنَةُ، فَکُلَّ تَقصِرِ بِهِ مُضِرُّ وَ کُلُّ افراطٍ لَهُ مُفسدٌ. ( تحف العقول، ص 153).

منبع مقاله :

ژاله فر، تقی، (1386)، روانشناسی از دیدگاه مکتب اسلام، زنجان: نیکان کتاب، چاپ دوم

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...