masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مهر، ۱۳۹۳ شهید علی ابوعطا شهید ابوعطا خلبانی بودند که به انتخاب شهید بابایی به هواپیمای اف 14 منتقل شدند ایشان در چند سال او جنگ که با هواپیمای اف 5 پرواز می کردند زحمات زیادی کشیدند و با انتقال به هواپیمای اف 14 در اواخر جنگ نیز پرواز های خود را با هواپیمای اف 14 انجام دادند در سال 1383 درست یک ماه قبل از بازنشستگی در یک پرواز آموزشی ایشان به همراه شاگرد در حال پرواز بودند که هواپیما از کنترل شاگرد خارج شد و در ابتدای باند اصفهان به زمین برخورد کرد و هر دو به شهادت رسیدند ------------------------------------------------------------ شهید رضا خورشیدی شهید خورشیدی یک انسان بسیار خاص بود. فکر می کنم اکثر خلبانان اف 14 دوست داشتند با ایشان پرواز کنند. دو طول پرواز همیشه در حال لطیفه تعریف کردن بود. به طور کل می توانم بگویم به همین دلیل همه از هم کلام شدن با او لذت می بردم. من واقعاً ایشان را دوست داشتم. یادم می آید در پرواز های طولانی مدتی که با او داشتم ایشان همیشه ساکشان پر از تنقلات بود. یک فلاکس کوچکی داشت و داخل آن همیشه چای یا قهوه می ریخت . چند ساعت که ازپرواز می گذشت آرام می پرسید: چای می خوری؟ در مدت خوردن چای آن قدر شوخی می کرد که همیشه مواظب بودم از شدت خنده چای روی خودم نریزم. تمام بچه ها این پسر مشهدی را دوست داشتند متاسفانه ایشان در راه بازگشت از یک پرواز که به اتفاق سروان اقبالی بودند هواپیمایشان دچار مشکل شد.و در حدود 10 مایلی پایگاه با زمین برخورد کردند و هر دو به شهادت رسیدند همسر شهید خورشیدی از پرستاران بیمارستان پایگاه بودند . هر زمانی که یکی از خلبانان به شهادت می رسیدند خیلی کمک می کرد و مرهمی روی دل بازماندگان بود. زمانی که شهید خورشیدی دچار سانحه شد زنگ اعلام وضعیت اضطراری در پایگاه به صدا در آمد . با به صدا در آمدن این زنگ کلیه پرسنل بیمارستان به حالت آماده باش در آمدند. چند دقیقه بیشتر نگذشته بود که تلفن اتاقم زنگ خورد . گوشی را برداشتم و خانم خورشیدی پشت خط بودند. گفتند: جناب جاوید نیا چه اتفاقی افتاده؟ رضا در این ساعت پرواز داشته . گفتم: مطلب خاصی نیست . شما به منزل بروید گفت: رضا شهید شده ؟ گفتم: نه شهید شده یعنی چی ؟ شما به منزل برو من بعداً با شما صحبت می کنم. چون رئیس عملیات پایگاه بودم به محل حادثه رفتم . روز خیلی سختی بود . خاطرات خوشی را با شهید خورشیدی داشتم وشهادت ایشان ضربه سختی برایم بود یادم می آید که یک فروند هواپیمای بویینگ 747 را هماهنگ کردیم تا پیکر ایشان را به زادگاهش مشهد مقدس انتقال دهیم. اکثر بچه های پایگاه برای تشیع پیکر این شهید بزرگوار به مشهد آمدند. خاطره ایشان فراموش نا شدنی ست و یادش همیشه در قلب من زنده است . لینک به دیدگاه
masi eng 47044 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 مهر، ۱۳۹۳ برگرفته از کتاب : شکارچی میراژ (دل کندن از زمین ) لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده