رفتن به مطلب

یادم نیست این مطلب از کدام دوستمه


fakur1

ارسال های توصیه شده

تا باد چنین بادا

درج این تاپیک به معنای نوعی وداع یا دفاع نیست. برای اندیشیدن است. لطفا از این زاویه به مطالب من نگاه کنید. مرسی الان چند سالی هست که در کنار تحصیل علم دستی هم در وبگردی دارم و اکثر اوقات بیکاری من در دیدن سایتهای عمومی و کانونهای ظاهرا علمی سپری میشه. اینک غایت دستاورد خودم رو از این بابت براتون مینویسم و این تجربه را به نظر خواهی عمومی وا میگذارم تاهم بخوانند و هم نظرشان را بنویسند.از میان تعداد انبوه کاربران من حدود سی نفرشانرا میشناسم و با اکثرشان گفتگو داشتم. اکنون میخواهم نظرم رو در مورد نتیجه شرکت مان در این گفتمان ها بگویم.همه ما از روز های اول که به عضویت این فروم ها در اومدیم تا حالا , همانی هستیم که بودیم. هیچکس به اندازه سر سوزن عوض نشده. همان واکنش هاو همان دیدگاهها و همان کاراکتر ها.تو این مدت خیلی از دوستان درجاتی در انجمن گرفته اند و البته امتیازاتی و مدالی و جایگاهی. اما باز همانی هستند که بودند.تازه , اکثر صاحبان عنوان بعد از کسب این عناوین میانه رو هم شده اند و خیلی مواقع حفظ این عناوین مانع میشود که خودشان باشند و عموما مصلحتی شده اند. همیشه سعی داشتیم که عقلانیت خودمان را گسترش دهیم و لی یادمان نبود که داریم ماشینی میشویم.یک ماشین عقلی که خیال میکند میتواند همه چیز را با دو دو تا چهار تا محک بزند.حركت بر روي خطوط تزلزل ناپذير رياضيات همانند حركت قطار بر روي خط آهن است. امارودخانه زندگي بر روي ريل آهن حركت نمي‌كند،حركتش در مسيرهاي ناشناخته و ناآشناست. رودخانه زندگي از آزادي برخوردار است كه نمي‌تواند مطابق با ساختار‌هاي ثابت عقلي باشد، و اين، آن چيزي است كه تا به امروز سعي بر انجامش داشته‌ايم. من به این نتیجه رسیده ام که آموزش صرفا عقلی, هوشمندانه و خردمندانه نیست. سرچشمه های زندگی انسانی بسیار عمیق تر از عقلانیت است. نه با عقل عاشق میشویم و نه با عقل عصبانی و یا متنفر میشویم.به درک زیبائی از طریق عقل نیز نائل نمیشویم.همچنین ترانه و شعری را با عقل نمیخوانیم ونمیگوئیم. با عقلانیت هیچگونه تجربه عمیقی از زندگی بدست نمی آید. اگر چنین نبودهمه ما لااقل یک تغییری میکردیم که نکردیم. چه بسیار مواقعی که من با یکنفر که اختلاف پیدا میکنم یکباره همه اونایی که تا یکساعت پیش برایم دوست محسوب میشدندبلافاصله بخاطر عنوان طرف مقابل رو در روی من قرار گرفته اند بدون اینکه بدانندموضوع چی بوده .این مثال را زدم تا بگویم :تعجب‌آور نخواهد بود اگر كه آموزشي صرفاً از عقلانيت مشتق شود، زندگي را ازتمام تجارب عميق جدا می‌سازد. محصو ل اين آموزش، انساني بسيار نامتعادل است. اين انسان نامتعادل‌ به هر كاري دست مي‌زند، هر آنچه پيش مي‌آيد، هر گونه گرفتاري! واين گرفتاري‌ها رخ مي‌دهند، زيرازماني كه انسان دروني نامتوازن داشته باشد، رفتارهايش نيز نامتوازن مي‌گردند، درنتيجه هيچ حركتي وجود ندارد، هيچ هدف مشخصي وموسيقي و ريتمي در زندگي، اين اولين بدبختي است! آموزش زندگي، معنايي فراتر دارد.شب و روزمان را در این تالار ها سپری میکنیم که آموزش ببینیم و آموزش بدهیم. اما فراموش کرده ایم که انساني كه وجودش به آموزش ختم شود هيچ ثروتي جز كلمات ندارد. او هيچ دركي از هنرزندگي كردن ندارد، هيچ ايده‌اي در مورد راه‌هاييكه بايد در طول زندگي طي كندندارد. كتابخانه‌هاو كتاب‌ها چه كاري مي‌توانند براي زندگي آدم انجام دهند؟ تصوراين‌كه كسي كه با كلاس درس آشناست با زندگي نيز آشناست، اشتباه است و لازم نيست فكركنيد كسي كه مدال طلاي دانشگاه را برده زندگي نيز به او مدال خواهدداد. او تنهاتوده‌اي از واژگان در ذهن دار‌د كه مانند وزنه‌اي راه آزادي را بر او بسته است وهيچ‌گونه هنري براي زندگي به دست نمي‌دهد. اين، همان چيزي است كه آموزش مي‌ناميم!و کیفیت تاپیک های نومیدانه مان نشان میدهد که هر روز بیشتر از روز پیش از درون تهی میشویم و خود نمیدانیم. امیدوار هستم که پس از خواندن این مطلب بلافاصله یک نکته آن را بزرگنمایی نکنید و به کلیت این گفتار من نظر بدهید. مرا هم مخاطب قرارندهید , در مورد معنای این گفتار من نظر دهید. تشکر

لینک به دیدگاه

با گفته هاتون موافقم دوست عزیز شاید بشه گفت که در یک جامعه مجازی هر کاربری حال بنا به دلایلی نقاب برچهره دارد که رد محیط بیرون این نقاب از چهره میافتد و نشان میدهد که روزگار و جامعه خیلی ناملایمتر و ناصادقتر از انیست که فکرش را میکنیم و ناملایمات زندگی بیش از ان است که رتبه و مقام مجازی بتوان با انها رودررو شد اما

اگر درونی بنگریم و درونی بنویسم و و درونی بحث کنیم در جامعه مجازی هم میشود بال و پر گرفت و تمرین کرد اما به شرط اینکه بقول شما از گفتگوهای سطحی و سبک بگزریم و به اندکی از مشکلات بیرون را در اینجا مطرح کنیم و با کمک دوستان با بحث و گفتگو راهکارهایی برای انها بیابیم

امیدوارم و امید دارم که بچه ها به این نقطه برسن که انشالله میرسن

ممنون از تاپیک خوبتون

لینک به دیدگاه
تا باد چنین بادا

درج این تاپیک به معنای نوعی وداع یا دفاع نیست. برای اندیشیدن است. لطفا از این زاویه به مطالب من نگاه کنید. مرسی الان چند سالی هست که در کنار تحصیل علم دستی هم در وبگردی دارم و اکثر اوقات بیکاری من در دیدن سایتهای عمومی و کانونهای ظاهرا علمی سپری میشه. اینک غایت دستاورد خودم رو از این بابت براتون مینویسم و این تجربه را به نظر خواهی عمومی وا میگذارم تاهم بخوانند و هم نظرشان را بنویسند.از میان تعداد انبوه کاربران من حدود سی نفرشانرا میشناسم و با اکثرشان گفتگو داشتم. اکنون میخواهم نظرم رو در مورد نتیجه شرکت مان در این گفتمان ها بگویم.همه ما از روز های اول که به عضویت این فروم ها در اومدیم تا حالا , همانی هستیم که بودیم. هیچکس به اندازه سر سوزن عوض نشده. همان واکنش هاو همان دیدگاهها و همان کاراکتر ها.تو این مدت خیلی از دوستان درجاتی در انجمن گرفته اند و البته امتیازاتی و مدالی و جایگاهی. اما باز همانی هستند که بودند.تازه , اکثر صاحبان عنوان بعد از کسب این عناوین میانه رو هم شده اند و خیلی مواقع حفظ این عناوین مانع میشود که خودشان باشند و عموما مصلحتی شده اند.

 

همیشه سعی داشتیم که عقلانیت خودمان را گسترش دهیم و لی یادمان نبود که داریم ماشینی میشویم.یک ماشین عقلی که خیال میکند میتواند همه چیز را با دو دو تا چهار تا محک بزند.حركت بر روي خطوط تزلزل ناپذير رياضيات همانند حركت قطار بر روي خط آهن است. امارودخانه زندگي بر روي ريل آهن حركت نمي‌كند،حركتش در مسيرهاي ناشناخته و ناآشناست. رودخانه زندگي از آزادي برخوردار است كه نمي‌تواند مطابق با ساختار‌هاي ثابت عقلي باشد، و اين، آن چيزي است كه تا به امروز سعي بر انجامش داشته‌ايم. من به این نتیجه رسیده ام که آموزش صرفا عقلی, هوشمندانه و خردمندانه نیست.

 

سرچشمه های زندگی انسانی بسیار عمیق تر از عقلانیت است. نه با عقل عاشق میشویم و نه با عقل عصبانی و یا متنفر میشویم.به درک زیبائی از طریق عقل نیز نائل نمیشویم.همچنین ترانه و شعری را با عقل نمیخوانیم ونمیگوئیم. با عقلانیت هیچگونه تجربه عمیقی از زندگی بدست نمی آید. اگر چنین نبودهمه ما لااقل یک تغییری میکردیم که نکردیم. چه بسیار مواقعی که من با یکنفر که اختلاف پیدا میکنم یکباره همه اونایی که تا یکساعت پیش برایم دوست محسوب میشدندبلافاصله بخاطر عنوان طرف مقابل رو در روی من قرار گرفته اند بدون اینکه بدانندموضوع چی بوده .این مثال را زدم تا بگویم :تعجب‌آور نخواهد بود اگر كه آموزشي صرفاً از عقلانيت مشتق شود، زندگي را ازتمام تجارب عميق جدا می‌سازد. محصو ل اين آموزش، انساني بسيار نامتعادل است. اين انسان نامتعادل‌ به هر كاري دست مي‌زند، هر آنچه پيش مي‌آيد، هر گونه گرفتاري! واين گرفتاري‌ها رخ مي‌دهند، زيرازماني كه انسان دروني نامتوازن داشته باشد، رفتارهايش نيز نامتوازن مي‌گردند، درنتيجه هيچ حركتي وجود ندارد، هيچ هدف مشخصي وموسيقي و ريتمي در زندگي، اين اولين بدبختي است! آموزش زندگي، معنايي فراتر دارد.شب و روزمان را در این تالار ها سپری میکنیم که آموزش ببینیم و آموزش بدهیم. اما فراموش کرده ایم که انساني كه وجودش به آموزش ختم شود هيچ ثروتي جز كلمات ندارد. او هيچ دركي از هنرزندگي كردن ندارد، هيچ ايده‌اي در مورد راه‌هاييكه بايد در طول زندگي طي كندندارد. كتابخانه‌هاو كتاب‌ها چه كاري مي‌توانند براي زندگي آدم انجام دهند؟ تصوراين‌كه كسي كه با كلاس درس آشناست با زندگي نيز آشناست، اشتباه است و لازم نيست فكركنيد كسي كه مدال طلاي دانشگاه را برده زندگي نيز به او مدال خواهدداد. او تنهاتوده‌اي از واژگان در ذهن دار‌د كه مانند وزنه‌اي راه آزادي را بر او بسته است وهيچ‌گونه هنري براي زندگي به دست نمي‌دهد. اين، همان چيزي است كه آموزش مي‌ناميم!و کیفیت تاپیک های نومیدانه مان نشان میدهد که هر روز بیشتر از روز پیش از درون تهی میشویم و خود نمیدانیم. امیدوار هستم که پس از خواندن این مطلب بلافاصله یک نکته آن را بزرگنمایی نکنید و به کلیت این گفتار من نظر بدهید. مرا هم مخاطب قرارندهید , در مورد معنای این گفتار من نظر دهید. تشکر

 

جالب بود این سخنان.

من به این نتیجه رسیده ام که آموزش صرفا عقلی, هوشمندانه و خردمندانه نیست.
موافقم چون اصول و ذات ادمی فقط مبتنی بر عقل و عقلانیت نیست. موضوع بدیهی و مورد قبول بسیاری از نحبگان آموزش...بهرحال پذیرفته ست که ابعاد وجودی انسان فراتر از عقل می‌باشد. اما انچه جای مجادله علمای اموزش ه اینه که درست ترین راه اموزش چیست؟! هنر نقد وقتی ارزشمند هست که راه حل یا پیشنهادی هم به همراه داشته باشه.
نه با عقل عاشق میشویم و نه با عقل عصبانی و یا متنفر میشویم.به درک زیبائی از طریق عقل نیز نائل نمیشویم، ...ا عقلانیت هیچگونه تجربه عمیقی از زندگی بدست نمی آید. اگر چنین نبودهمه ما لااقل یک تغییری میکردیم که نکردیم

با عقل هم عاشق میشویم و با عقل هم عصبانی و یا متنفر میشویم.به درک زیبائی از طریق عقل هم نیز نائل نمیشویم، ...ا عقلانیت هیچگونه (!!!؟؟؟؟ تجارب عمیق زندگی بدون کمک عقل دست نیافتنی ه!!!) تجربه عمیقی از زندگی بدست نمی آید. اگر چنین نبودهمه ما لااقل یک تغییری میکردیم که نکردیم .

 

فکور عزیز به نظرم مشکل اینجاست که امروزه افراد ترجیح میدن از عقل استفاده نکنن! عقل و اندیشیدن شده نوستالژی و داره تو کتابخونه ها خاک می‌خوره! از عقل آکبند و اسیر هوسها و امیال انسانی چه توقعی داری؟؟

 

نا متعادل بودن هم به دلیل همون عدم به کارگیری عقل و نداشتن استدلال بر پایه اصول صحیح و ثابت ه....کسی نا متعادله در اعمال و افکارش که ایدئولوژی و اصول مشخص نداشته باشه...و اینها جز با بکارگیری عقل حاصل نشه.

 

کلا تعادل خوبه. باید همه ابعاد وجودی ادمی تو زندگی و مسیرش نقش داشته باشن...

 

:icon_gol:

لینک به دیدگاه
جالب بود این سخنان.

موافقم چون اصول و ذات ادمی فقط مبتنی بر عقل و عقلانیت نیست. موضوع بدیهی و مورد قبول بسیاری از نحبگان آموزش...بهرحال پذیرفته ست که ابعاد وجودی انسان فراتر از عقل می‌باشد. اما انچه جای مجادله علمای اموزش ه اینه که درست ترین راه اموزش چیست؟! هنر نقد وقتی ارزشمند هست که راه حل یا پیشنهادی هم به همراه داشته باشه.

 

با عقل همعاشق میشویم و با عقل هم عصبانی و یا متنفر میشویم.به درک زیبائی از طریق عقل هم نیز نائل نمیشویم، ...ا عقلانیت هیچگونه (!!!؟؟؟؟ تجارب عمیق زندگی بدون کمک عقل دست نیافتنی ه!!!) تجربه عمیقی از زندگی بدست نمی آید. اگر چنین نبودهمه ما لااقل یک تغییری میکردیم که نکردیم .

 

فکور عزیز به نظرم مشکل اینجاست که امروزه افراد ترجیح میدن از عقل استفاده نکنن! عقل و اندیشیدن شده نوستالژی و داره تو کتابخونه ها خاک می‌خوره! از عقل آکبند و اسیر هوسها و امیال انسانی چه توقعی داری؟؟

 

نا متعادل بودن هم به دلیل همون عدم به کارگیری عقل و نداشتن استدلال بر پایه اصول صحیح و ثابت ه....کسی نا متعادله در اعمال و افکارش که ایدئولوژی و اصول مشخص نداشته باشه...و اینها جز با بکارگیری عقل حاصل نشه.

 

کلا تعادل خوبه. باید همه ابعاد وجودی ادمی تو زندگی و مسیرش نقش داشته باشن...

 

:icon_gol:

عقل مثه هوش نیست که همه داشته باشند. از هر 1000 نفر انسان های باهوش فقط 6 نفرشون عقل دارن..

لینک به دیدگاه
عقل مثه هوش نیست که همه داشته باشند. از هر 1000 نفر انسان های باهوش فقط 6 نفرشون عقل دارن..

صرف نظر از درست يا غلط بودن كلامتون، اين حرف چيزي از ارزش هاي عقل و نقش مهمش كم نمي كنه.

لینک به دیدگاه
صرف نظر از درست يا غلط بودن كلامتون، اين حرف چيزي از ارزش هاي عقل و نقش مهمش كم نمي كنه.

قزازمون این نبوده که بیایم عقل رو ستایش کنیم. اول باید به خودمون ثابت بشه که دارای عقل هستیم یا اینکه توسط قدرت هوشمان زندگی میکنیم.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...