رفتن به مطلب

پیاده رو و حیات جمعی شهر


ارسال های توصیه شده

مقدمه

 

هر تبیین جامعه‏شناسانه، اگر به زندگی روزمره ارجاعی نداشته باشد، تبیینی ناکارآمد خواهد بود. بسیاری از بنیان‎گذاران علوم انسانی، مسئلة اصلی‏شان زندگی روزمرة جامعة مدرن بوده است. متفکرانی چون فروید، مارکس، وبر، زیمل و دیگران نه‌ تنها برای مسائل اصلی، نظریات خود را درون زندگی روزمره جست‌وجو کردند، بلکه مواد تحلیل خود را نیز از بستر زندگی روزمره اخذ کردند.تلاش و دغدغة این متفکران، نقد زندگی روزمره و امید به رهایی‌بخشی آن بوده ‏است. (کاظمی:8 138)

 

 

شاید بنیادی ترین مسئله در رابطه با زندگی روزمره ابهام بیش از اندازه ی این اصطلاح باشد که تعریف و بیان مختصات آن را دشوار می سازد. ماهیت ظاهرا عادی زندگی روزمره یعنی پیوستگی های اجتناب ناپذیرش با امور مانوس و بدیهی گاه منجر به غفلت از اهمیت آن به عنوان یک موضوع اجتماعی ارزشمند میشود در حالیکه خود این پیوند آن را به موضوعی درخور توجه برای پژوهشهای اجتماعی تبدیل میکند.

 

 

ضمن اینکه زندگی روزمره بر خلاف ظاهر عادی و تکراری اش ماهیت بسیار کثرت گرا و پرمنازعه ای دارد.(بنت:1386) و درست مانند فرهنگ، دیگر نمی توان آن را اصطلاح یکپارچه و متجانسی به شمار آورد که بیانگر حقیقت راستین تجربه افراد درباره ی دنیای پیرامونشان است. زندگی روزمره اقلیمی است که مشحون از چالش و منازعه است. « فضا» ها و «مکان» های زندگی روزمره که پیش از این به واسطه ی وجود اجتماعات قومی متجانس و تقریبا ایستا به وضوح مرزبندی می شدند اکنون بسیار کثرت گرایانه و پر منازعه شده اند. (بنت : 1386)

 

 

سیالیت، بی شکلی و حضور ممکن همه و همچنین رهاشدگی از ساختارهای رسمی که قواعد نظام سیاسی و اجتماعی را بازنمایی میکنند (آزاد:1387) زندگی روزمره را همانطور که دوسرتو می گوید به عرصه ی مقاومت تبدیل کرده است. مقاومتی که باعث ميشود زندگي روزمره به تسخير نظام سازنده فرهنگ و كالاهاي فرهنگي در نيايد. اين مقاومت صرفا به معنای مترادف ساده ای برای مخالفت نیست بلکه هم ميتواند ناشي از نوعي بي حركتي و قبول وضعيت و هم ناشي از اشكال خلاقانه اي از متناسب كردن موقعيت ها باشد. (اباذری: ؟)

 

 

فيسك نيز در فهم فرهنگ عامه زندگي روزمره را قلمرويي ميخواند كه در آن منافع متعارض جوامع سرمايه داري دائما به مبارزه كشيده ميشود. مبارزه اي اجتماعي كه به شكل مبارزه براي معنا متبلور ميشود. از نظر او جامعه، کلی یکپارچه و سازمان یافته نیست بلکه شبکه پیچیده‏ای از گروه‏ها و با منافع متفاوت است. وی روابط اجتماعی را نه فقط در چارچوب قدرت‏ اجتماعی و سلطه ي ایستا بلکه محل کشمکش دائمی می‏بیند. مبارزه ي اجتماعی(و مبارزه‏ طبقاتی در نگاه مارکسیستی) چیزی جز اعتراض طبقات فرودست به این قدرت نیست. در اين نگاه محصولات و مكانهاي زندگي روزمره از جمله پياده رو مكانهايي اشباع شده از قدرت فرض نميشوند. بلكه مكانهايي ناتمام هستند كه مصرف كنندگان، خريداران و پرسه زنان آنها را تمام ميكنند.(اباذري:؟)

لینک به دیدگاه

بیان مساله

 

همانطور كه دوسرتو ميگويد يكي از ابعاد مهم در مطالعه زندگي روزمره بحث مصرف است. وي مصرف را امري فراتر از خريدن و مصرف كالاهاي مادي مي داند. ( اباذري؛ صادقي ) در ایران، خیابان‏ها، کافی‏شاپ‏ها، گیم‏نت‏ها، رستوران‏ها، فروشگاه‏های بزرگ، شهربازی‏ها و پارک‏ها مراکزی‏اند که مصرف در آنها نقشی اساسی ایفا می‏کند. اما مصرف در چنین فضاهایی، صرفاً به کالاها و ابزارها محدود نمی‏شود. فضاها نیز در این مکان‌ها تولید و مصرف می‏شوند. چنین مصرفی، با تولید معانی اجتماعی همراه است، که تجربه در زندگی روزمره را با خلاقیتِ امر مدرن رویاروی می‏کند. لذا فضاها و مراکز مدرن، بخش مهمی از قلمرو زندگی روزمره محسوب می‏شوند. (کاظمی : 1388 ) و همین امر است که مطالعه و بررسی آنها را موجه و حتی پر اهمیت می سازد.

 

 

به عقيده ي دوسرتو اگر چه فرهنگ عاميانه زندگي روزمره ناظر بر مصرف محصولاتي است كه توسط نظم اقتصادي مسلط به اين مردم تحميل ميشود و بدون اينكه به مصرف كنندگان تعلق داشته باشد توسط ديگران ساخته شده و گسترش مي يابد اما با اين حال او اين مصرف را مصرفي منفعلانه و همراه با اجبارنميداند. چرا كه مصرف كنندگان در پاسخ به موقعيت مصرف خلاقيت دارند. (اباذري؛صادقي)

 

 

يكي از عرصه هاي ظهور و بروز اين مصرف خلاق و مقاومت عامه در برابر نيروهاي سلطه كه نظمي از پيش تعيين شده را به افراد ديكته ميكنند پياده رو مي باشد كه به واسطه ی تکثر تیپ هایی که در آن رفت و آمد میکنند، تکثر و تنوع مغازه ها و اهداف و مقاصد مختلفی که افراد در آن جست وجو میکنند، زندگی روزمره به شکل خالصش در آن جریان دارد. افراد مختلف در پیاده رو بنا به مقاصد، پیشینه اجتماعی، و شرایط خاص خود استفاده های متفاوتی از آن کرده، معانی متفاوتی به آن نسبت داده و خوانش های خاص خود را از این فضای شهری دارا هستند که لزوما با اهداف و برنامه های سازندگان این فضای شهری همخوانی ندارد و بعضا میتواند شکل مقاومت و واکنش در برابر آنها به عنوان نیروهای سلطه را به خود بگیرد. برای فهم این معانی همانطور که دوسرتو میگوید به جای اینکه از زاویه دید بالا یعنی زاویه دید مدیران و برنامه ریزان شهری به شهر نگریست باید به قدم زدن در شهر پرداخت. از نظر او کسی که در شهر قدم می زند نظم قابل خواندنی را که برنامه ریزان به شهر داده اند میگیرد و آن را در پرده ابهام قرار میدهد. در واقع این راهپیمان و عابران هستند که با حضور خود به فضای شهری معنا و مفهوم می بخشند. « کسانی که بدنشان جای جای متن شهری را که می نویسند، دنبال می کند بدون آنکه بتوانند آن را بخوانند.» (دورینگ:؟)

 

 

پرتردد بودن اين فضاي شهري در تقريبا تمام ساعات روز؛ حضور اقشار گوناگون شهري و سنين مختلف گروه هاي اجتماعي و مجاورت آن با بازار تاريخي تجريش كه مقوله ي مصرف و پرسه زني را در اين مكان پررنگ كرده است از دلايل انتخاب اين پياده رو بوده است. ضمن اينكه به دليل قدمت اين محل شاهد عناصري از زندگي سنتي در مجاورت جلوه هاي نوظهور مدرنيته در آن ميباشيم. مثلا در زمينه ي كالاهاي عرضه شده در مغازه هاي جنب پياده رو.

 

 

مقاله حاضر ضمن اشاره ای گذرا به طبیعت زندگی روزمره جاری در پیاده روی میدان تجریش به عنوان یکی از پیاده روهای پرتردد، سعی در مقوله بندی افراد حاضر در پیاده رو برای شناخت ماهیت ویژه ی روابط در آن دارد تا از این طریق تا حدی به ماهیت زندگی روزمره ی جامعه ی ایرانی دست یابد.

 

 

مصرف افراد در پیاده رو چقدر با اهداف و مقاصد برنامه ریزان شهری برای این فضا همخوانی دارد؟ میزان انعطاف و سیالیت این فضای شهری در مواجهه با نیازها و تعاریف افراد در چه حد است؟ آیا افراد در پیاده رو صرفا تردد میکنند؟ با توجه به تنوع آدمهایی که در پیاده رو حضور می یابند چه نوع رابطه ای میان آنها برقرار است؟ آیا پیاده رو صرفا محلی برای گذر است که افراد را از نقطه ای به نقطه ی دیگر میرساند ؟ آیا ساکنین ثابتی هم دارد؟ مواجهه ی این ساکنین با عابرین چگونه است؟ و ... خلاصه اینکه آیا پیاده رو به عنوان یک کالای فرهنگی قواعد خاص خودش را به عابران و مصرف کنندگانش دیکته میکند یا همانطور که فیسک میگوید عامه در مواجهه با آن قادر به مقاومت هستند و معانی هویتی مورد نظر خود را در این فضا تولید میکنند.

لینک به دیدگاه

روش شناسی

 

مطالعات فرهنگی در دوره های متفاوت از روشهای متعددی چون روش تحقیق کیفی استفاده کرده است و از این روش برای بررسی زندگی روزمره مردم یعنی جایی که در آن معناسازی اتفاق افتاده است استفاده میکند. مطالعات فرهنگی با طرح زندگی روزمره در دوره معاصر از حالت نظری و مفهومی خود خارج شده و بیشتر به واقعیت های عینی توجه کرده است. لذا از همه روشهایی استفاده میکند که تا حدودی امکان شناسایی واقعیتهای عینی و تجربی را فراهم میکنند ( بهار:1388)

 

 

داده های مقاله ی حاضر بر اساس روش کیفی جمع آوری شده است. تکنیک مورد استفاده تلفیقی از مشاهده مشارکتی و غیر مشارکتی و مصاحبه بوده است.

لینک به دیدگاه

زندگی روزمره و مطالعات فرهنگی : آرای جان فیسک و دوسرتو

 

از متفکرانی که به طور وسیع در مورد زندگی روزمره کار کرده و کتابهای متعددی در باره فرهنگ عامه نگاشته است میتوان به جان فیسک اشاره کرد.

 

 

وی یکی از چهره های اصلی مدافع نگاه تعاملی میان فرهنگ سلطه و فرهنگ عامه است. فرهنگ از نظر فیسک به معنای درک و لذت و عامه در مقابل سلطه قرار می گیرد. عامه از طریق مقاومت و واکنش در برابر نیروهای سلطه معین می شود. اما نیروهای سلطه نمی توانند به طور کامل معانی ای را مهار کنند که مردم ممکن است تولید کرده باشند و همچنین پیوستگیهای اجتماعی ای را مهار کنند که ممکن است مردم فراهم کرده باشند. زیرا مردم در جامعه بدون پناه نیستند بلکه آنها در تعامل با ساختارها آزادی دارند. از نظر او فرهنگ عامه در مقابل با نیروهای سلطه و در تعامل با زندگی روزمره به دست آمده است. فرهنگ عامه فرهنگ بی قدرتها و زیر سلطه هاست. لذا لذتهای عامه که عناصر اصلی فرهنگ عامه اند در مقابل لذتهای سلطه شکل میگیرند. لذتهای عامه به واسطه مردم زیر سلطه شکل می یابند بنابراین لذتهای عامه در بعضی از روابط مخالف با قدرت ( اجتماعی، اخلاقی، متنی ، زیبایی شناختی و ...) به دست می آیند . افزون بر اینکه در درون جامعه وقتی تنوع گروه بندی وجود دارد تنوع لذت نیز وجود دارد.

 

 

از طرف دیگر عامه بودن به معنای استفاده از امور فرهنگی است. او در این زمینه آورده است: تلویزیون، کتابها، روزنامه ها، نوارها و فیلمها تا حدودی عامه اند زیرا طبیعتشان به گونه ای است که افراد می توانند به شیوه ها و موقعیتهای متعدد که دوست دارند آنها را مورد استفاده قرار دهند. خواندن کتاب در کتابخانه مدرسه خانه طی مسافرت در خیابان و غیره حاکی از عامه بودن این کالاست. این معنی در باره بسیاری از کالاهای فرهنگی دیگر هم صادق است. پس تنوع استفاده از آن کالا حاکی از عامه بودن آن است. از نظر فیسک در صورتی که کالاهای فرهنگی با منافع و لذتهای افراد مرتبط باشند میتوانند معانی شان را از روابط اجتماعی و هویتی به دست آورند. ضمن اینکه فرهنگ عامه با فرهنگ توده ای که مورد نظر بزرگان مکتب فرانکفورت است نیز تفاوت دارد. در واقع از نظر او اصلا چیزی به نام فرهنگ توده ای وجود ندارد.

 

 

چرا که مصرف کنندگان و مخاطبان فرهنگ صرفا به صورت منفعلانه با کالاهای فرهنگی مواجه نمیشوند و مصرفی توام با مقاومت دارند که به فرهنگ معنا و مفهومی جدید می بخشد. برای مثال او در کتابش تحت عنوان درک فرهنگ عامه در فصل اول به بررسی لباس جین و تبدیل آن به کالایی برای رفع نیازهای مادی به کالای فرهنگ پرداخته است. از نظر فیسک این کالا پوششی در عین حال هویت آفرین و بیان کننده فردیت آزاد و مدرن است. گرچه این کالا در فرایند تولید سرمایه داری برای سود بیشتر تولید و توزیع میشود اما استفاده و مصرف آن به وسیله مردم و با انگیزه و نظر آنها صورت میگیرد. در این سطح دیگر تولید کننده نقش زیادی ندارد بلکه علاقه، نیاز و سلیقه مردم یعنی مصرف کننده اهمیت دارد. بدین لحاظ است که در فرهنگ عامه صرفا به مصرف توجه نمی شود بلکه فرهنگ مصرف اهمیت دارد زیرا جریان فعال تولید و توزیع معانی و لذتهای آن در نظام اجتماعی اهمیت دارد.

 

 

از این منظر فرهنگ توده ای که مکتب فرانکفورت آن را پدیده ای در دست نظام سرمایه داری می داند امکان تولید و حیات ندارد. فرهنگ هرگز اینگونه تولید نمی شود و مردم هم مانند توده عمل و زندگی نمی کنند. فرهنگ عامه به واسطه مردم تولید می شود نه به واسطه صنعت فرهنگ. همه صنایع فرهنگی می توانند منابع فرهنگی یا متونی برای اشکال گوناگون مردم و برای استفاده در جریانهای جاری زندگی به کار روند.

 

 

در واقع کالا و متنی که برای فرهنگ عامه ساخته میشود ضمن اینکه دربردارنده ی نیرهای سلطه است حاوی فرصتهایی برای مخالف و مقاومت در مقابل سلطه نیز می باشد زیرا فرهنگ عامه به واسطه مردمی ساخته میشود که در میان تولیدات صنایع فرهنگی و زندگی هر روزه زیست میکنند. تولیدکنندگان کالاها درست است که توانایی تولید و توزیع کالاها را دارند ولی توانایی تعیین سرنوشت مصرف و نظام معنایی معطوف به مصرف را ندارند. این مردم اند که سازنده ی این عرصه اند. بدین لحاظ است که مردم می توانند هم لباس جین را بپوشند و هم اینکه آن را از بین ببرند یا اینکه با نظام معنایی متفاوتی از آن استفاده کنند.

 

 

پیاده رو به عنوان یک فضای شهری به هر نحو و با هر هدفی که ساخته شده باشد، همانطور که فوکو می گوید به عنوان یک نظام همیشه در آن امکان مقاومت و شکل گیری گروه های مخالف وجود دارد.( دورینگ:؟)

لینک به دیدگاه

يافته هاي پژوهش: مقاومت روزمره در پیاده رو

 

 

1. ساختار فیزیکی پیاده رو

 

پیاده روی مورد بررسی ، پیاده روی میدان تجریش به سمت میدان قدس با عرض و طول تقریبی 5 در 500 متر میباشد. در این بخش نحوه ی استقرار المانهای فیزیکی پیاده رو و نوع مواجهه ی مصرف کنندگان با آنها مورد بررسی قرار میگیرد.

 

 

حاشیه ی پیاده رو پوشیده از مغازه های گوناگونی است که با وجود همه ی تفاوت ها در کنار هم همزیستی مسالمت آمیزی دارند. مغازه های کوچک 3 4 در کنار مغازه های دو نبش و پاساژهای بزرگ. مغازه های خوراکی در کنار مغازه های لباس و فرش و طلا چهره ی پرتکثری به این فضای شهری بخشیده است که با تنوع و تکثر مصرف کنندگان آن همخوانی دارد.

به طور کلی این مغازه ها را می توان به چهار دسته تقسیم کرد.

 

 

دسته اول مغازه های فروش خوراکی است که انواع خوردنی های مدرن و سنتی را ارائه میکنند از ذرت مکزیکی و دونات گرفته تا سمنو و چاقاله بادام و باقالی. و هر کدام مشتری های خود را دارند و جالب اینکه ارائه ی محصولات خوراکی مدرن تر باعث کم رونق شدن مغازه هایی که خوراکی های سنتی چون سمنو ارائه میکنند نشده است. ضمن اینکه مصرف کنندگان در بسیاری از موارد، بی توجه به ابعاد و فضاسازی خاص مغازه ها، نسبت به آنها اقبال نشان میدهند. سمنوی عمه لیلا با ابعاد بسیار کوچکش همانقدر مشتری دارد که مغازه ی دو دهنه و مدرن آیس پک در ابتدای پیاده رو. چرا که همانطور که فیسک میگوید، مصرف کنندگان منطق خاص خود را دارند که لزوما با منطق سازندگان این فضاها منطبق نیست و نحوه ی مواجهه شان صرفا به صورت منفعلانه نمی باشد.

 

 

ویژگی قابل توجه این مغازه ها عرضه ی محصولاتی است که عمدتا مصرف آنی و خیابانی دارند و میتوان آنها را از ویژگیهای خاص و متمایز کننده ی پیاده رو محسوب کرد که به آن هویتی مخصوص به خود بخشیده است. بستنی های قیفی، ذرت مکزیکی که باید داغ صرف شود و یا آیس پک، همه خوراکی هایی هستند که به سختی قابل حمل به منزل میباشند و اگر هم باشند لطف خوردنشان در پیاده رو است. مغازه های این دسته غالبا شلوغ بوده و افراد کمتر صرفا برای تماشا وارد آنها میشوند و با اینکه تنها حدود بیست درصد از کل مغازه ها را شامل میشوند، بیشتر افرادی که در پیاده رو خرید میکنند مشتری این دسته از مغازه ها محسوب میشوند.

 

 

دسته ی دوم را مغازه های پوشاک به معنای وسیع کلمه تشکیل میدهند. که شامل طیف وسیعی از مغازه های لباس فروشی در انواع زنانه و مردانه و مجلسی و راحتی و اسپرت، زیورآلات فروشی، طلا فروشی، عطریات، کفش، ساعت و لوازم آرایشی میشود. تفاوت این مغازه ها با دسته ی اول یکی در این است که گاه به گاه در اوایل یا اواخر فصل و یا مناسبت های گوناگون انواع تابلوهای حراج ویترین آنها را پر میکند، امری که در مورد مغازه های خوراکی بسیار به ندرت رخ میدهد. دیگر اینکه چون به تناسب کالای عرضه شده در این مغازه ها نسبت به اقلام خوراکی، خرید مستلزم دقت بیشتری است، مشتریان این مغازه ها غالبا در مرتبه ی اول ورود و تا قبل از مشاهده ی سایر مغازه ها اقدام به خرید کالا نمیکنند، در صورت خرید نیز این امر در بسیاری مواقع پس از چانه زدن های مکرر، با صاحب مغازه بر سر قیمت جنس مورد نظر صورت میگیرد، امری که باز هم در مورد مغازه های خوراکی کمتر مصداق دارد. در برخی موارد نیز افراد به طور کلی قصد خرید ندارند و هدفشان از ورود به مغازه یا تجمع در مقابل ویترین آن صرفا تماشا برای گذران وقت یا ارضای کنجکاوی ناشی از ویترین های پر زرق و برق و تابلوهای حراج است. این نکته نیز قابل تامل است که تابلوهای حراج اگرچه در بسیاری موارد افراد را وادار به توقف و نظاره میکنند اما لزوما منجر به خرید نمیشوند. افراد حتی اگر وارد مغازه شوند نوعا پس از ارزیابی کالای مورد نظر اقدام به خرید میکنند. ( مصاحبه) اینگونه نیست که منطق سرمایه داری خودش را به مصرف کنندگان تحمیل کرده و قدرت سنجش و ارزیابی را از آنها بگیرد. افراد غالبا به این حراجی ها به چشم یک گزینه ی قابل بررسی نگاه میکنند نه یک گزینه ی اجتناب ناپذیر که مقهورش شوند. ضمن اینکه حضور مصرف کنندگان، صرفا تحت تاثیر تبلیغات بصری که فروشندگان به طور مستقیم از آن برای جلب مشتری استفاده میکنند نمی باشد. خیلی اوقات عوامل دیگری مثل همزمانی حضور چند نفر در کنار یک مغازه به سرعت تبدیل به یک تجمع شده و افراد دیگر را هم به سمت آن مغازه می کشاند. حتی اگر این مغازه از هیچ فاکتور تبلیغی دیگری هم استفاده نکرده باشد. حضور افراد به واسطه ی توصیه و پیشنهادات سایر مصرف کنندگان نیز نمونه ی دیگری است که نشانگر معنابخشی خاص کنشگران به این فضای شهری است. در واقع نحوه ی استقرار و حضور افراد در پیاده رو بیش از آنکه منطبق با منطق منظم و از قبل پیش بینی شده ی فروشندگان باشد، تحت تاثیر سایر مصرف کنندگان است. بنابراین می توان با فیسک و دوسرتو همنوا شد که مصرف را نه عملی انفعالی بلکه نوعی تولید ثانویه می دانند.(اباذری،کاظمی:83)

 

 

دسته ی سوم مغازه های فروش لوازم منزل، مثل فرش، پارچه، حوله و ملحفه و ظروف میباشند. که هم از حیث تعداد مشتری و هم از نظر فراوانی در پیاده رو در اقلیت قرار دارند. حدود 10 درصد از کل مغازه ها.

 

 

دسته ی چهارم شامل مراکزی است که به جای کالا خدمات ارائه میدهند. مثل بانک و آزمایشگاه و آموزشگاه و عکاسی و تورهای مسافرتی. تمایز بارز این دسته به جز اینکه به جای عرضه ی کالای فیزیکی، خدمات ارائه میدهند و طبیعتا چندان ویترینهای پر زرق و برقی ندارند، مکان فیزیکی آنهاست که غالبا در طبقه ی دوم سایر مغازه ها قرار دارند. لذا امکان دسترسی مستقیم به آنها نیست و غالبا افرادی که واقعا قصد استفاده از خدمات آنها را دارند به آنها مراجعه میکنند و کمتر محلی برای پرسه زنی و تماشای صرف هستند. این دسته حدودا پانزده درصد از کل مغازه ها را تشکیل میدهند.

 

 

به جز مغازه های متنوعی که حاشیه ی سمت راست پیاده رو را پر کرده اند و سرعت افراد را در عبور از آن کم میکنند، در حاشیه ی سمت چپ پیاده رو نیمکت هایی نصب شده است. حدودا ده نیمکت که تراکم آنها در ابتدای پیاده رو و روبه روی مغازه های آیس پک و آبمیوه فروشی بیشتر است. هر چند به نظر نمی رسد هدف شهرداری از نصب این نیمکت ها ارائه خدمات به این مغازه ها باشد ولی عملا به واسطه ی مکان استقرار آنها این نیمکت ها تبدیل به پاتوق مشتریان این مغازه ها شده است. چرا که اغلب افرادی که روی آنها می نشینند برای خوردن بستنی یا آبمیوه ای است که در دست دارند. گاه نیز افراد برای مدت طولانی بر این نیمکتها نشسته و نظاره گر مناظر شهری میشوند. کارکردی که مغایر با هدف اولیه برنامه ریزان شهری بوده است که نیمکتها را برای توقفهای کوتاه مدت و خستگی درکردنهای آنی در نظر گرفته اند. نمونه ای دیگر از تغییر کارکرد عناصر موجود در پیاده رو توسط کنشگران استفاده ی آنها از گلدانهایی است که در فواصل بین نیمکتها و به منظور زیباسازی پیاده رو در نظر گرفته شده است. اما اغلب به جای سطل زباله به کار گرفته میشود چرا که با توجه به تعداد زیاد مغازه های خوراکی و حجم انبوه کاغذهای تبلیغاتی که در پیاده رو پخش میشود، تعداد سطلهای زباله کافی به نظر نمی رسد. در واقع کنشگران بیشتر با توجه به نیاز خودشان از عناصر موجود در پیاده رو استفاده میکنند تا متناسب با آنچه هدف برنامه ریزان شهری بوده است.

 

 

آنها چیزهایی را می بینند که خودشان میخواهند ببیند و نه لزوما آنچه را مدیران و برنامه ریزان شهری برای نظاره ی آنها در نظر گرفته اند. مثلا کمتر پیش می آید افراد نگاهی به پرچم هایی که به مناسبت های مختلف سیاسی و مذهبی و به تعداد زیاد توسط شهرداری در جای جای پیاده رو نصب میشود داشته باشند. یا با وجود صندوقهای صدقات که در فواصل معینی در پیاده رو قرار گرفته است، خیلی اوقات افراد کمکهای خود را به طور مستقیم به متکدیانی میدهند که به انحای مختلف در پیاده رو رفت و آمد دارند و در بخش بعدی مقاله به بررسی بیشتر آنها خواهیم پرداخت.

 

 

تمام این موارد، نشان از استقلال و مقاومت عامه در برابر نیروهای سلطه دارد. و همه گویای این مطلب است که کنشگران عامه مطابق با اهداف و مقاصد و پیشینه ی خود از این فضای شهری استفاده میکنند.

لینک به دیدگاه

2. روابط انسانی در پیاده رو

در پیاده رو، اولین چیزی که در نگاه اول به چشم میخورد، حضور همه گروه های مردم صرف نظر از جنس و سن و طبقه اجتماعی و ....در کنار هم است که ترکیب منحصربه فردی را در آن به وجود آورده است. میتوان گفت پیاده رو پاتوق هیچ گروه خاصی نیست و« دیگری » ندارد. سرها با دیدن یک فرد متفاوت بر نمیگردد چرا که در پیاده رو همه در متفاوت بودن، شباهت دارند. با این وجود، میتوان افراد حاضر در پیاده-رو را با توجه به نحوه ی استفاده شان از پیاده رو در چهار گروه رهگذران، خریداران، پرسه زنان و دست فروشان مقوله بندی کرد.

 

 

گروه اول که بیشترین جمعیت را به خود اختصاص داده اند، رهگذران هستند. کسانی که پیاده رو همانطور که از نامش بر می آید برای آنان محل عبور و گذر است. این گروه، هر چند گاهی جلب مغازه ها میشوند و یا در صورت خستگی بر نیمکت ها می نشینند اما خرید یا نشستن و نگاه کردن به افراد، برایشان جنبه ی فرعی و ثانویه دارد و هدف اصلی شان همان گذر است. به ندرت امری حرکت این گروه را دچار توقف میکند.

 

 

صحنه ی دعوا یکی از مواردی است که در حرکت این گروه وقفه ایجاد کرده یا حداقل سرعتشان را کم میکند تا نگاهی بیندازند. اما حتی همین توقف و تماشا نیز منفعلانه است. کم پیش می آید کسی برای جدا کردن طرفین دعوا اقدام کند.حتی جانبداری از طرف خاصی هم در کار نیست اگر هم باشد به ندرت است و به هر حال همواره غلبه با عابرینی است که صرفا تماشا میکنند.

روابط این گروه با یکدیگر و با دیگر افراد پیاده رو غالبا تصادفی و ناپایدار است. افراد با وجود نزدیکی فیزیکی، بدون اینکه یکدیگر را ببینند از کنار هم عبور میکنند. ارتباطات کلامی به ندرت برقرار میشود. بسیار پیش می آید که دو نفر که از روبه رو می آیند راه یکدیگر را سد کنند اما بدون اینکه کلامی بینشان رد و بدل شود تنها چند بار جابه جا می شوند تا بالاخره راه باز شود و دور شوند. خیلی اوقات نیز افراد به همدیگر تنه می زدند ولی بدون اینکه بایستند و توضیح دهند عبور می کنند. اگر هم معذرت خواهی در کار باشد غالبا زیرِ لب و در همان حال عبور ابراز می شود. و البته کسی چندان انتظار معذرت خواهی ندارد.گویی در شلوغی پیاده رو تنه خوردن و تنه زدن امری عادی است. و این ناشی از منطق خاص پیاده رو میباشد وگرنه همین عمل ساده ی تنه زدن اگر در مکانی دیگر صورت بگیرد میتواند عکس العملهای شدیدی را بر انگیزد.

 

 

دیالوگ غالبی که بین افراد این گروه شکل میگیرد، غالبا حول و حوش سوال از آدرس و ساعت و امثال آن است و بعضا و خصوصا در بین عابرین زن، سوال از آدرس مغازه ای که طرف مقابل لباس یا کیف و کفش خود را از آن خریده است. در یک کلام در مورد این گروه میتوان با زیمل همنوا شد که « اگرچه شخص از نظر فیزیکی به دیگران نزدیک تر است از نظر روان شناختی از دیگران جدا و مستقل است » ( کرایب : 1389:286 )

 

 

گروه دوم را افرادی تشکیل میدهند که به قصد خرید از مغازه های متنوع حاشیه ی پیاده رو به آن آمده اند. و برخلاف گروه اول، از پیاده رو برای رسیدن به مقصد خاصی گذر نمیکنند، بلکه مقصدشان خود پیاده رو یا به عبارتی دقیق تر مغازه های مستقر در آن است. در مقایسه با گروه اول، سرعت این افراد در عبور از پیاده رو بسیار کمتر و توقف هایشان کنار مغازه های گوناگون بیشتر است. تعاملاتشان نیز با دیگر افراد حاضر در پیاده رو و فروشندگان بیشتر است. غالبا با دیدن تجمع افراد کنار ویترین یک مغازه یا بساط یک دستفروش، به آنها میپیوندند و قیمت کالاها و علت شلوغی را جویا میشوند.

 

 

گروه سوم که حضورشان در این پیاده رو نسبت به دو گروه اول و دوم سابقه ی کمتری دارد، پرسه زنان هستند. غالب تفاسیر موجود در مطالعات فرهنگی پرسه زنان را ناظران مناظر شهری، خوانندگان متون شهری و عاشقان جماعت می خوانند که مُد لباس‏ها، وسایل تزئینی، عمارت‎ها و ساختمان‎ها، فروشگاه‏ها، کتاب‏ها و هر چیز جدیدی که در شهر پدید می‏آید، از نگاه کنجکاو آنها دور نمی‏ماند. میتوان گفت پرسه زن نوعی شهوت نگاه کنجکاوانه برای دیدن مناظر شهری دارد. (کاظمی:1388 ) مقصد این گروه نیز مانند گروه دوم خود پیاده رو است اما نه به قصد خرید که به قصد گذران وقت.

 

 

با این حال می توان پرسه‏زنی را به مثابه شکلی از مصرف در نظر گرفت. مصرفی که در عین حال نوعی‏ ساختن نیز هست. ساختن فضا،قلمرو و عرصه ای جدید برای زندگی روزمره. ساختنی که نشانه ی خلاقیت‏های ممکن زندگی روز مره است.(اباذری، کاظمی:1383)

 

 

افراد این گروه که اکثریت قریب به اتفاق آنها را جوانان تشکیل میدهند، برای تماشای مغازه ها و آدم ها به پیاده رو می آیند.عجله ای برای عبور ندارند. بعضا بارها مسیر پیاده رو را بالا و پایین میروند، برخلاف دو گروه دیگر، نه تنها، نسبت به افراد دیگر بی تفاوت نیستند بلکه تماشا و به اصطلاح دید زدن سایر افراد و مغازه ها دلیل عمده ی حضور آنها در پیاده رو است. حضور سربازهای وظیفه در پیاده رو غالبا از این نوع است.

 

 

همانطور که فیسک جین را کالایی میدانست که در عین پوشش هویت آفرین و بیان کننده فردیت آزاد و مدرن است ( بهار:1388) این نحو استفاده از پیاده رو را نیز میتوان به نوعی هویت آفرین دانست. افرادی که به پرسه زنی می پردازند با این کار به نوعی در حال معرفی سبک زندگی و نوع نگاه خود به جهان و نشان دادن تمایز خود با دیگران هستند و در خلال این پرسه زنیها تجربه ای از آزادی و گمنامی را به دست می آورند. تجربه ای که شاید چندان مورد پسند نیروهای سلطه نباشد و نشانگر مقاومت و واکنش عامه در برابر آن می باشد چرا که همانطور که فیسک میگوید نیروهای سلطه نمی توانند به طور کامل معانی ای را مهار کنند که مردم ممکن است تولید کرده باشند و همچنین پیوستگیهای اجتماعی ای را مهار کنند که ممکن است مردم فراهم کرده باشند. زیرا مردم در مواجهه با جامعه بی پناه نبوده و در تعامل با ساختارها از میزانی آزادی برخوردارند و همین آزادی است که از نظر او فرهنگ عامه را در تقابل با نیروهای سلطه قرار میدهد و آن را به فرهنگ بی قدرتها و زیرسلطه ها تبدیل میکند. ( بهار:1388)

 

 

این مقاومت و واکنش به نیروهای سلطه در آخرین گروه مورد مطالعه یعنی دستفروشان و بساطی ها نیز به چشم میخورد. افرادی که پیاده رو برای آنها نه محل گذر و خرید است و نه پرسه زنی بلکه محل کسب و کارشان محسوب میشود و گاه چنان در بافت پیاده رو جا گرفته اند که حضورشان مثل حضور مغازه ها بدیهی و غیبتشان سوال برانگیز است. گشت های سد معبر شهرداری که گاه به گاه اقدام به جمع آوری این افراد و ضبط اجناسشان می کند نشانگر مغایرت آشکار این نحو استفاده از فضای پیاده رو با اهداف برنامه ریزان و مدیران شهری است. علاوه بر آن نحوه ی برخورد سایر کنشگران با این گروه که شامل خرید کردن و بعضا حتی کمک کردن بلاعوض به آنها می باشد نیز نشان میدهد که مصرف کنندگان با توجه به نظامهای ارزشی خود و خلاقانه اقدام به خرید میکنند.

 

 

تنوع این دسته که همه جنس و سنی را شامل میشوند و همچنین تنوع اجناسی که به فروش می رسانند نیز قابل ملاحظه است. از فال حافظ گرفته تا لباس و روسری و جوراب و دستمال آشپزخانه و حتی سی دی رقص. کالایی که جز در بطن زندگی روزمره ی شهری مجوز رسمی برای فروش ندارد.

 

 

به جز فروشندگانی که بارها و بارها طول پیاده رو را برای فروش اجناسشان، می پیماند و بعضا برای فروش اجناسشان با سماجت وارد حریم شخصی عابرانی میشوند که با سرعت و غرق در دنیای خودشان میگذرند، فروشندگان ثابتی هم وجود دارند که در گوشه ای از پیاده رو بساط پهن کرده و چیزی میفروشند، کفش واکس می زنند و یا ساز می نوازند. نکته ی قابل توجه حضور فزاینده ی زنان و جوانانی با ظاهری بسیار مرتب و عادی در بین اعضای این گروه نسبت به گذشته است. حتی گاه جوانانی مشاهده می شوند که در کمال مهارت و با ظاهری کاملا عادی در کنار پیاده رو سازهایی مانند گیتار یا ویولن می نوازند. حال آنکه در گذشته غالبا جز آکاردئون یا سازدهنی و فلوت ساز دیگری در معابر عمومی نواخته نمیشد. عده ی زیادی نیز اطراف آنها جمع شده و به تماشا میپردازند و بعضا پولی نیز درون جعبه ی ساز آنها می اندازند. این کنسرت خیابانی که در گوشه ی پیاده رو شکل میگیرد و به هیچ وجه توسط مدیران و برنامه ریزان شهری پیش بینی نشده است نشان از قابلیت این فضای شهری برای تطبیق با نیازها و سلایق مخاطبان دارد. همانگونه که دوسرتو میگوید « شهر در معرض جنبشهای متضادی قرار دارد که خارج از حیطه دسترسی قدرت سراسربین همدیگر را تعدیل میکنند و با هم ترکیب میشوند. شهر دیگر میدان عملیات برنامه ریزی شده و منظم نیست. » ( دورینگ : ؟)

لینک به دیدگاه

بحث و نتیجه گیری : پاسخگویی به پرسشها و هدف

همانطور که زیمل میگوید « مدرنیته آشکارترین چهره خود را در شهر نمایان میسازد.» (کیویستو: 1388 : 182) لذا فردگرایی و آزادی که از خصوصیات بارز مدرنیته و انسان مدرن است نیز در شهر و فضاهای شهری متجلی شده و به آنها انعطاف پذیری و سیالیت خاصی می بخشد. هدف سازندگان فضاهای شهری هر چه که باشد، کنشگران متناسب با نیازها و سلایق خود از آن بهره برداری میکنند. مانند پیاده رو که بر خلاف نامش که رفتن را تداعی میکند، صرفا محلی برای گذر نیست و افرادی که در آن عبور میکنند را بر اساس استفاده و نوع نگاهشان به پیاده رو میتوان به چهار گروه، رهگذران، خریداران ، پرسه زنان و دستفروشان طبقه بندی کرد که در مقاله ی حاضر، مختصات هر یک از آنها بررسی شد.

 

 

جدای از تمایزاتی که بین این افراد وجود داشت، عنصر مقاومت و معنابخشی به این فضای شهری متناسب با نیازها و خواسته های خود افراد در همگی مشترک بود که به انحای مختلف و از خلال نحوه ی استقرار در پیاده رو، البته در نظر گرفتن این نکته نیز ضروری است که هر پیاده رو با توجه به مکان استقرار فیزیکی و افرادی که در آن رفت و آمد میکنند، مختصات ویژه ای پیدا میکند مثلا پیاده رو های میدان انقلاب با توجه به نزدیکی آن به دانشگاه تهران بیشتر محل تردد دانشجویان، اساتید و یا داوطلبین دانشگاه است و عمده ترین کالایی که در مغازه های آن عرضه میشود کتاب است. پیاده روی میدان تجریش نیز، به واسطه ی استقرارش در جنب بازار تجریش، مختصات خاصی پیدا کرده که قابل تعمیم به همه ی پیاده روها نمی باشد و هر سنخ از پیاده روها نیازمند بررسی ای جداگانه میباشد. کوتاه سخن اینکه، پیاده رو مکانی نیست که صرفا دو نقطه را به هم متصل کند، بلکه هویتی مستقل داشته و مناسباتی منحصربه فرد در آن جاری است.

 

منبع: سازمان زیباسازی شهر تهران

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...
  • 3 هفته بعد...
  • 1 ماه بعد...

پیاده رو؛ شاخصه شهر دموکراتیک

 

امروزه موضوع کیفیت زندگی شهری یکی از مهمترین مباحثی است که مدیریت شهری در کشورهای مختلف برای ارتقاء آن برنامه ریزی های گسترده ای را انجام می‌دهد و سعی می‌کند با تصمیم های درست شرایط خوبی را برای زندگی شهروندان ایجاد کند. شرایطی که همه ابعاد زندگی شهری و اجتماعی را در برمی گیرد. البته خیلی‌ها در کشورهای توسعه یافته از سالیان دور در این رابطه اقداماتی را انجام داده اند و امروزه از نظر کیفیت زندگی شهری وضعیت بسیار خوبی دارند که اگر آنها را استثنا کنیم، می بینیم هنوز کیفیت زندگی در بسیاری از شهرهای دنیا پایین است و عوامل مختلفی زندگی شهروندان را تحت تاثیر سوء قرار می دهد که آلودگی هوا یکی از آنهاست.

بنابراین باید استانداردهای تعریف شده در کیفیت زندگی شهری را رعایت کرده و ارتقاء داد و شهردارانی که در این رابطه برنامه مشخص و علمی نداشته باشند به مشکلات اساسی بر می خورند. مشکلاتی که با کمترین تاخیر زمانی دامنه وسیع تری پیدا می‌کنند و می‌توانند هزینه‌ها را برای رفع مشکل چندین برابر افزایش دهند؛ چرا که امروزه زندگی شهرنشینی شکل جدیدی پیدا کرده و پیچیدگی های خاص خود را دارد و مسئله فقط تامین برخی نیازمندی های شهروندان نیست.

دیگر مثل گذشته صرفا ایجاد یک خیابان برای تردد شهروندان مهم نیست و مسئله این نیست که ما خیابانی را در نقطه‌ای از شهر طراحی کنیم. موضوعی که امروزه در ایجاد همین خیابان مطرح است این است که چگونه آن را بسازیم که مردم بیشترین تعاملات اجتماعی را داشته باشند و شهر از نظر انجام سفرها کمترین آسیب‌ها را ببیند.

 

4b5zr8omzb9tf2ilr4rs.jpg

 

زمانی که من در سال 1998 شهردار بوگوتا شدم برنامه‌ام این بود که کاری کنم شهر برای کودکان و افراد سالمند و کسانی که برخی معلولیت های جسمی دارند و ترددشان در خیابان ها سخت است مناسب و دلپذیر باشد و افراد به راحتی در معابر تردد کنند و مانعی در رفت و آمدشان وجود نداشته باشد. به این خاطر اقداماتی را در پیاده روها انجام دادیم که در نهایت به تعامل بیشتر شهروندان انجامید.

باید توجه کرد که پیاده روها از نظر زیربنایی نقش مهمی را در شهر دارند و کیفیت بالای آنها می تواند تعاملات اجتماعی را گسترش دهد و یکی از مشخصه‌های شهر دموکراتیک هم داشتن پیاده روهای مناسب و با کیفیت است. در پیاده روها افراد فقیر و پولدار در شرایط برابر با هم مواجه می شوند و فاصله های طبقاتی کمرنگ تر می شود.

علاوه بر این یک پیاده روی مناسب شهروندان را ترغیب می‌کند که بخشی از سفرشان را در پیاده رو انجام دهند و این موضوع از نظر کاهش آلودگی های زیست محیطی اهمیت بسیاری دارد و شهری که هوای سالم تری دارد طبیعتا کیفیت زندگی در آن هم افزایش می‌یابد؛ ضمن این که از نظر روحی و روانی هم که به بعد اجتماعی کیفیت زندگی شهری مربوط می شود، تاثیرگذار است. فکر می کنم مدیران شهری بویژه در شهرهایی مثل تهران باید به این موضوع توجه بیشتری داشته باشند و در یکی از گامهای ارتقاء کیفیت زندگی شهری پیاده روهای مناسبی را ایجاد کنند.

منبع: پایگاه خبری شهر الکترونیک

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...